| اشعار مریم حیدرزاده | |
|
|
|
نويسنده | پيام |
---|
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:15 pm | |
| صبورم هنوز ز چشمت اگر چه که دورم هنوز پر از اوج و عشق و غرورم هنوز ااگر غصه باريد از ماه و سال به ياد گرشته صبورم هنوز شکستند اگر قاب ياد مرا دل شيشه دارم بلورم هنوز سفر چاره ي دردهايم نشد پر از فکر راه عبورم هنوز ستاره شدن کار سختي نبود گرشتم ولي غرق نورم هنوز پر از خاطرات قشنگ توام پر از ياد و شوق و مرورم هنوز ترا گم نکردم خودت گم شدي من شيفته با تو جورم هنوز اگر جنگ با زندگي ساده نيست در اين عرصه مردي جسورم هنوز اگر کوک ماهور با ما نساخت پر از نغمه ي پک و شورم هنوز قبول است عمر خوشي ها کم است ولي با توام پس صبورم هنوز | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:16 pm | |
| سرنوشت من و چشمهايت ايکاش در چشم هايت ترديد را ديده بودم يا از همان روز اول از عشق ترسيده بودم ايکاش آن شب که رفتم از آسمان گل بچينم جاي گل رز برايت پروانگي چيده بودم گل را به دست تو دادم حتي نگاهم نکردي آن شب نمي داني اما تا صبح لرزيده بودم آن شب تو با خود نگفتي که بر سرمن چه آمد با خود نگفتي ز دستت من باز رنجيده بودم انگار پي برده بودي ديوانه ات گشته ام من تو عاشق من نبودي و دير فهميده بودم از آن شب سرد پاييز که چشم من به تو افتاد گفتم ايکاش شب ها هر گر نخوابيده بودم از کوچه که مي گذشتيم حتي نگاهم نکردي چشمت پي ديگري بود اين را نفهميده بودم آن شب من و اشک و مهتاب تا صبح با هم نشستيم ايکاش يک خواب بد بود چيزي من ديده بودم تو اهل آن دوردستي من يک اسير زميني عشق زمين و افق را ايکاش سنجيده بودم بي تو چه شبها که تا صبح در حسرت با تو بودن اندوه ويرانيت را تنها پرستيده بودم وقتي صدا کردي از دور با عشوه اي نادرت را آن لهجه نقره اي را ايکاش نشنيده بودم انگار تقصير من بود حق با تو و آسمان است وقتي که تو مي گذشتي از دور خنديده بودم اما به پروانه سوگند تنها گناهم همين ست جاي تو بودم اگر من صد بار بخشيده بودم بايد برايت دعا کرد آباد باشي و سرسبز ايکاش هرگز نبيني چيزي که من ديده بودم اندوه بي اعتناي چه يادگار عجيبي ست اما چه شب ها که آن را از عشق بوسيده بودم حالا بدان تو که رفتي در حسرت بازگشت يک آسمان اشک آن شب در کوچه پايشده بودم هر گز پشيمان نگشتم از انتخاب تو هرگز رفتي که شايد بدانم بيهوده رنجيده بودم حالا تو را به شقايق ديگر بيا کوچ کافيست جاي تو بودم اگر من اين بار بخشيده بودم | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:16 pm | |
| فداي اونکه براي عاشقي ديره ولي باز دست تقدريه تا دستامون نره بالا جايي بارون نمي گيره دلي که دادمش دستت ديگه از زندگي سيره نيومد وقتي ام اومد فقط گفت که داره مي ره نگفتم من خداحافظ آخه قلبم هنوز گيره بدون اين قلب ديوونه ديگه محتاج زنجيره بمون اين زخم رو بدتر کن عجيب محتاج شمشيره بريزم اشکام رو شايد آخه اين آخرين تيره نگي تو اوني که رفته وجودش غرق تقصيره فداي او که تو خوابم من رو تحويل نمي گيره | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:16 pm | |
| پيغام اوني که گفته بود پيشم مي مونه کسي که من دلم مي خواد همونه اوني که تو پاييز واسم قسم خورد فقط با من هميشه مهربونه اون کسي که با ذوق و شوق به من گفت بايد که وايساد جلوي زمونه اوني که گفت قسمت همش دروغه يه چيزيه درست مث بهونه اوني که ماجراي عاشقيشو گلدون اطلسي مونم مي دونه اون کسي که مي گفت ستاره هامون تو بهترين نقطه ي کهکشونه اون که مي گفت توکل دوتامون به لطفاي خداي آسمونه اون که مي گفت دق مي کنه اگر که پاي کس ديگري در ميونه اون که مي گفت چاره فقط سکوته واسه جواب حرف عاشقونه نمي دونم چي شد که رفت و آخر پيغام فرستاد من مي رم ديوون | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:16 pm | |
| تنها توقع نگات قشنگه وليکن يه کم عجيب و مبهمه من از کجا شروع کنم دوست دارم يه عالمه من و گذاشتي و بازم يه بار ديگه رفتي سفر نمي دونم شايد سفر براي دردات مرهمه تا وقتي اينجا بموني يه حالت عجيبيه من چه جوري واست بگم بارون قشنگ و نم نمه هواي رفتن که کني واسه تو فرقي نداره اما به جون اون چشات مرگ گلاي مريمه آخرشم دق مي کنم تا من و دوست داشته باشي مردن که از عاشقيه يک دفه نيست که کم کمه من نمي دونم تو چرا اينجور نگاهم مي کني زير نگاه نافذت نگاه عاشقم خمه مي پرسم از چشماي تو ممکنه اينجا بموني ؟ مي خندي و جواب مي دي رفتن من مسلمه برو به خاطر خودت اما به من قول بده هرجاي دنيا که بري ديگه نشو مال همه رسمه که لحظه ي سفر يادگاري به هم مي دن قشنگ ترين هديه ي تو تو قلب من يه مشت غمه شايد اين و بهم دادي که هميشه با من باشه حق با تو ا تو راست مي گي غمت هميشه پيشمه ديدي گلا شب که ميشه اشکاشونو رو مي کنن يادت باشه چشم منم هميشه غرق شبنمه تو مي ري و اسم من و از رو دلت خط مي زني اسم قشنگ تو ولي هميشه هرجا يادمه چشماي روشنت يه کم کاشکه هواي من رو داشت تنها توقعم فقط يه بار جواب ناممه | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:17 pm | |
| تک بيتي مگه ازت چي کم دارم که روز و شب ناز مي کني فکر مي کني ازم سري ، بال داري ، پرواز مي کني ؟ ما رو بگو سپرديمش دل و چشامونو به کي اون که به زندگي مي گه ، نمايش عروسکي دارم از تو مي نويسم تو يه روز سرد برفي قلمم نمي نويسه ، مي گه تو نداري حرفي برو ديگه نبينمت ، خاطر خواهيت دروغ بوده تو خلوتم با گريه هام ، چه قدر سرت شلوغ بوده روشني چشات نداره مرزي تو خيلي بيشتر از اينا مي ارزي | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:17 pm | |
| من با تو هرگز سلام اي بي وفا ، اي بي ترحم سلام اي خنجر حرفاي مردم سلام اي آشنا با رنگ خونم سلام اي دشمن زيباي جونم بازم نامه مي دم با سطر قرمز آخه اين بار شده من با تو هرگز نمي خوام حالتو حتي بدونم تعجب مي کني آره همونم هموني که زموني قلبشو باخت همون که از تو يک بت ، يک خدا ساخت هموني که برات هر لحظه مي مرد که ذکر نامتو بي جون نمي برد همونم که مي گفتم نازنينم بميرم اما اشکاتو نبينم همون که دست تو ، مهر لباش بود اگه زانو نمي زد غم باهاش بود حالا آروم نشستم روي زانوم ولي ديگه گذشت اون حرفا ، خانوم تعجب مي کني آره عجيبه مي خوام دور شم ازت خيلي غريبه خيال کردي هميشه زير پاتم ؟ با اين نامرديت بازم باهاتم ؟ برات کافي نبود حتي جوونيم تموم شد آره گم شد مهربونيم ديگه هر چي کشيدم بسه دختر نمي بينيم همو اين خوبه ، بهتره ديگه بسه برام هر چي کشيدم فريبي بود که من از تو نديدم دروغي هست نگفته مونده باشه ؟ کسي هست تو خيال تو نباشه ؟ عجب حتي دريغ از يک محبت دريغ از يک سر سوزن صداقت دريغ از يک نگاه عاشقونه دريغ از يک سلام بي بهونه نه نفرينت چرا ، اين رسم ما نيست اگر چه اين چيزا درد شما نيست گل بيتا چرا اخمات توهم شد؟ چيه توهين به ذات محترم شد ؟ ديگه کوتاه کنم با يک خداحافظ که عشق ما رسيد به سد هرگز | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:17 pm | |
| روزاي خيلي طلايي يادته روز ترس از جدايي يادته
روز تمرين اشاره يادته شب چيدن ستاره يادته
شعراي کتاب درسي يادته يادته گفتي مي ترسي يادته
عکسمون تو قاب عکسو يادته بله بدون مکس و يادته
دستمون تو دست هم بود يادته غصه مون کم کم بود يادته
چشم نازت مال من بود يادته ديدن من غدغن بود يادته
روزگار قهر و آشتي يادته هيچکس و جز من نداشتي يادته
رويا هاي آسموني يادته قول دادي پيشم بموني يادته
روزهاي بي غم و غصه يادته ببينم اول قصه يادته
عصر ابراز علاقه يادته خبر خوش کلاغه يادته
دست گرمت تو زمستون يادته شونه من زير بارون يادته
واسه خنده اجازه يادته اونا که مي گفتي راز يادته
يادته فال هاي حافظ تو حياط يادته قسم جون شاخه نبات
گل سرخا رو نچيديم يادته يه روزي هم و نديديم يادته
شرطامون سر صداقت يادته تو مجازات خيانت يادته
پنهوني سر قرارا يادته تاخيرات توي بهارا يادته
گوش نداديم به نصيحت يادته گشتنت دنبال فرصت يادته
دستاتو مي خوام بگيرم يادته راستي تو بي تو ميميرم يادته
دونه دادن به کبوتر يادته خاطرات توي دفتر يادته
فال با نيت رسيدن يادته طعم قهوه رو چشيدن يادته
واسه فال قهوه رو خوردن يادته روزي صد بار بي تو مردن يادته
يادته دعاي زير طاقي ها زير بوته اقاقي ها
زير اون درخت گيلاس يادته با تو شاخه گل ياس يادته
يادته گفتن راز به قاصدک يادته چقدر به هم گفتيم کمک
فکر بودن توي قايق يادته تو به من گفتي شقايق يادته
پيشم بودي نذاشتن يادته اونا ما رو دوست نداشتن يادته
نامه بدون امضا يادته اسم مستعار رويا يادته
طرح اون انگشتر من يادته پاسخ مختصر من يادته
فال حافظ شب يلدا يادته چيزي خواستيم از خدامون يادته
مستجاب نشد دعامون يادته چشمون زدن حسودا يادته
چشامون شد مثل رودا يادته گفتي ما بايد جدا شيم يادته
گفتي بايد بي وفا شيم يادته يه دفعه ازم بريدي يادته
خط رو اسم من کشيدي يادته گفتي عشق تو حوس بود يادته
گفتي خوب بود ولي بس بود يادته حلقه من دست تو ديدم يادته
کمي سرزنش شنيدم يادته چشم من به چشم تو افتاد يادته
کاري که دست دلم داد يادته حالا اومدم همونجا وايسادم
که تقاضاي تو رو جواب دادم در آوردم از دستم انگشترو
جا گذاشتمش همونجا دفترو اما قول دادم به قلبم و خدا
ديگه دل ندم به عشق آدما حيف شعري که نوشتم يادته
شعر من بد هم باشه زيادته حيف شعري که نوشتم يادته
شعر من بد ولي زيادته .... | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:18 pm | |
| تو مث اون موج صبوري که وفاداره به دريا
تو مهمي مث حقيقت ، مهربوني مث رويا
چقدر تازه و پاکي ، مث ياساي تو باغچه
مث اون ديوان حافظ که نشسته لب طاقچه
تو مث اون گل سرخي که گذاشته لاي دفتر
مث اون حرفي که ناگفته مي مونه دم آخر
تو مث بارون عشقي روي تنهايي شاعر
تو همون آبي که رسمه بريزن پشت مسافر
مث برق دو تا چشمي تو يک قاب شکسته
مث پرواز واسه قلبي که يکي بالاشو بسته
مث اون مهمون خوبي که مياد آخر هقته
مث اون حرفي که از ياد دل و پنجره رفته
مث پاييزي وليکن پري از گل هاي پونه
مث اون قولي که دادي گفتي يادش نمي مونه
تو مث چشمه آبي ، واسه تشنه تو بيابون
تو مث آشنا تو غربت ، واسه عاشق مجنون
تو مث يه سرپناهي ، واسه عابر غريبه
مث چشماي قشنگي که تو حسرت يه سيبه
چشمه چشماني نازت ، مث اشک من زلاله
مث زندگي تو ابرا ، بودنت با من محاله
يه روزي بيا تو خوابم ، بشو شکل يه ستاره
توي خواب دختري که هيچ کس و جز تو نداره
تو يه عمره مي درخشي ، تو يه قاب عکس خالي
اما من چشمام و دوختم به گلاي سرخ قالي
تو مث بادبادک من که يه روزي رفت پيش ابرا
بي خبر رفتي و خواستي بمونم تنهاي تنها
تو مث دفتر مشقم پر خط طاي عجيبي
مث شاگرداي اول ، کمي مغرور و نجيبي
دل تو يه آسمونه ، دل تنگ من زميني
مي دونم عوض نمي شي ، تو خودت گفتي هميني
تو مث اون کسي هستي ، که ميره واسه هميشه
التماسش مي کني که بمون ، اون مي گه نمي شه
مث يه تولدي تو ، مث تقدير ، مث قسمت
مث الماسي که هيچ کس ، واسه اون نذاشته قيمت
مث نذر ، بچه هايي ، مث التماس گلدون
مث ابتداي راهي ، مث آيينه مث شمعدون
مث قصه هاي زيبا ، پري از خواباي رنگي
حيفه که پيشم نمو نن ، چشاي به اين قشنگي
پر نازي مث ليلي ، پر شعري مث نيما
ديدن تو رنگ مهره ، رفتن تو رنگ يلدا
بيا مث اون کسي شو که يه شب قصد سفر کرد | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:18 pm | |
| بعد ديدار تو تو مثل راز پاييزي و من رنگ زمستانم چگونه دل اسيرت شد قسم به شب نمي دانم تو مثل شمعداني ها پر از رازي و زيبايي و من در پيش چشمان تو مشتي خاک گلدانم تو درياي تريني آبي و آرام و بي پايان و من موج گرفتاري اسير دست طوفانم تو مثل آسماني مهربان و آبي و شفاف و من در آرزوي قطره هاي پاک بارانم نمي دانم چه بايد کرد با اين روح آشفته به فريادم برس اي عشق من امشب پريشانم تو دنياي مني بي انتها و ساکت و سرشار و من تنها در اين دنياي دور از غصه مهمانم تو مثل مرز احساسي قشنگ و دور و نامعلوم و من در حسرت ديدار چشمت رو به پايانم تو مثل مرهمي بر بال بي جان کبوتر و من هم يک کبوتر تشنه باران درمانم بمان امشب کنار لحظه هاي بي قرار من ببين با تو چه رويايي ست رنگ شوق چشمانم شبي يک شاخه نيلوفر به دست آبيت دادم هنوز از عطر دستانت پر از شوق است دستانم تو فکر خواب گلهايي که يک شب باد ويران کرد و من خواب ترا مي بينم و لبخند پنهانم تو مثل لحظه اي هستي که باران تازه مي گيرد و من مرغي که از عشقت فقط بي تاب و حيرانم تو مي آيي و من گل مي دهم در سايه چشمت و بعد از تو منم با غصه هاي قلب سوزانم تو مثل چشمه اشکي که از يک ابر مي بارد و من تنها ترين نيلوفر رو به گلستانم شبست و نغمه مهتاب و مرغان سفر کرده و شايد يک مه کمرنگ از شعري که مي خوانم تمام آرزوهايم زماني سبز ميگردد که تو يک شب بگويي دوستم داري تو مي دانم غروب آخر شعرم پر از آرامش درياست و من امشب قسم خوردم تر ا هرگز نرنجانم به جان هر چه عاشق توي اين دنياي پر غوغاست قدم بگذار روي کوچه هاي قلب ويرانم بدون تو شبي تنها و بي فانوس خواهم مرد دعا کن بعد ديدار تو باشد وقت پايانم | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:18 pm | |
| دل من روي زمينه دل تو تو آسمونه انقدر دوست دارم من كه فقط خدا مي دونه بيا يه عهدي ببنديم ببينيم كدوم يك از ما تا ته جاده ي دنيا بر سر عهدش مي مونه بعضي قلبا بي ستارن يه ستاره هم ندارن شايدم ستاره هاشون مث ما تو كهكشونه برجاي غرور بلندن كه دارن به ما مي خندن كاش با هم بريم يه جا كه بر خلاف شهرمونه يادمه پرسيدم از تو كه مي شه با هم بمونيم ؟ گفتي اين كه دست ما نيست بذارش پاي زمونه چه بباري چه بتابي چه بخندي چه بخوابي عزيزم چه فرقي داره واسه اون كه شد ديوونه نكنه بري يه روزي با يه قايق از كنارم واسه ي دلم نذاري نه اشاره نه نشونه مي دونم يه جاي اين عشق خستگي كار مي ده دستت مرغ عشقمون رو آخر مي كني بي آشيونه من نمي دونم چي ميشه نمي شه بگذرم از تو شايد اون موقع ببارم تا شايد بياي به خونه خلاصه فقط مي خواستم قصمون رو گفته باشم مي دونم كه آخر عشق با خداي مهربونه دل من فكراشو كرده كه صبور و باوفا شه كاش دل تو هم صبور شه اين روزا اگر بتونه ديگه حرفي نيست عزيزم بجز اشكي كه مي ريزيم كاش بپرسي راز عشق و از گلاي ناز پونه | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:19 pm | |
| يه دل دارم يه دل دارم خدا داره زمين داره ، هوا داره ميون درياي غمش کشتي و ناخدا داره يه دل دارم ترک داره ترس و يقين و شک داره رو بام برفيش ، هميشه يه دنيا بادبادک داره يه دل دارم وفا داره يه طاقي از طلا داره تو بهترين جاش يه دونه قصرو يه پادشاه داره يه دل دارم نگين داره هوا داره ، زمين داره تو درياي پر از غمش قايق و سرنشين داره يه دل دارم غصه داره قفلاي سربسته داره از اونا که ميان مي رن يه عالمه قصه داره يه دل دارم ، خيال داره عين پرنده ، بال داره زخميه اما زخماشم تماشا داره ، فال داره يه دل دارم درد داره زمستون سرد داره رنگ بهار و نديده خزوناي زرد داره يه دل دارم شيشه داره تبر داره ، تيشه داره آرزوهايي که شايد يه روزي وا مي شه داره يه دل دارم دعا داره خوبي داره ، خطا داره خودش مي گه تو اين زمون اين دل کجا بها داره يه دل دارم صدا داره شادي نه ، بلا داره يه جاش کويري يه جاش ابر هر کدومو جدا داره يه دل دارم جنون داره سرخي رنگ خون داره عاشقه و خودش مي گه هر چي داره از اون داره يه دل دارم دونه داره لاله داره پونه داره طفلکي فهميده که يه صاحب ديوونه داره يه دل دارم ديدن داره ديوونگيش چيدن داره جوريه حالش که فقط يه دنيا پرسيدن داره يه دل دارم دريا داره کوير داره ، صحرا داره دنياي ما ، هيچه پيشش واسه خودش دنيا داره يه دل دارم ، بارون داره ليلي داره ، مجنون داره ناخونده توش زياد مياد اون هميشه مهمون داره يه دل دارم سفر داره خنده براش ضرر داره گوش ندادن به تپشش خيلي جاها خطر داره يه دل دارم ، اگر داره رو همه چي اثر داره خودم تعجب مي کنم از همه چي خبر داره يه دل دارم حباب داره تشنه که مي شم ، آب داره گاهي يه چيزايي مي گه مي گه بکن ، ثواب داره يه دل دارم پري داره ونوس و مشتري داره زير پاهاي اسم اون فراشاي مرمري داره يه دل دارم اسير داره کارش يه جايي گير داره براي خاطرات من صندوقي از حرير داره يه دل دارم ماه داره بيراهه و راه داره اندازه ي ابراي سرد دردسر و آه داره يه دل دارم آتيش داره تو ابرا قوم و خويش داره نه راه پس مونده براش نه طفلي راه پيش داره يه دل دارم رقيب داره فراز داره ، نشيب داره با اينکه آدم نشده کلي درخت سيب داره يه دل دارم که غم داره يه عمره اونو کم داره وقتي که رفته ، وقتي نيست بي خود چرا بگم داره يه دل دارم فقط دله قايق عشقش تو گله غروبا بيشتر مي گيره اما هميشه غافله يه دل دارم اما مي گه غلط نوشتي ، ننويس تو خيلي وقته که داديش اونه که حالا پيش تو نيس راس مي گه ، عاشقم ديگه عاشق و کلي بي حواس اصلاً يادم نبود که دل پيش خودم نيست و کجاس خلاصه که اون لغتي که يکيه با دو تا حرف چيزيه که نداشتنش بيشتر واست مي کنه صرف از ته دل ، نه ، نمي گم ولي اگر که دل نبود دروغ چرا ، تو دنيامون انقدر غم و مشکل نبود پيش روي دلم مي گم توهين نباشه به دلا خوش به حال بي خيالا خوشا به حال عاقلا
| |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:19 pm | |
| تو مثل راز پاييزي و من رنگ زمستانم چگونه دل اسيرت شد قسم به شب نمي دانم تو مثل شمعداني ها پر از رازي و زيبايي و من در پيش چشمان تو مشتي خک گلدانم تو درياي تريني آبي و آرام و بي پايان و من موج گرفتاري اسير دست طوفانم تو مثل آسماني مهربان و آبي و شفاف و من در آرزوي قطره هاي پک بارانم نمي دانم چه بايد کرد با اين روح آشفته به فريادم برس اي عشق من امشب پريشانم تو دنياي مني بي انتها و سکت و سرشار و من تنها در اين دنياي دور از غصه مهمانم تو مثل مرز احساسي قشنگ و دور و نامعلوم و من در حسرت ديدار چشمت رو به پايانم تو مثل مرهمي بر بال بي جان کبوتر و من هم يککبوتر تشنه باران درمانم بمان امشب کنار لحظه هاي بي قرار من ببين با تو چه رويايي ست رنگ شوق چشمانم شبي يک شاخه نيلوفر به دست آبيت دادم هنوز از عطر دستانت پر از شوق است دستانم تو فکر خواب گلهايي که يک شب باد ويران کرد و من خواب ترا مي بينم و لبخند پنهانم تو مثل لحظه اي هستي که باران تازه مي گيرد و من مرغي که از عشقت فقط بي تاب و حيرانم تو مي ايي و من گل مي دهم در سايه چشمت و بعد از تو منم با غصه هاي قلب سوزانم تو مثل چشمه اشکي که از يک ابر مي بارد و من تنها ترين نيلوفر رو به گلستانم شبست و نغمه مهتاب و مرغان سفر کرده و شايد يک مه کمرنگ از شعري که مي خوانم تمام آرزوهايم زماني سبز ميگردد که تو يک شب بگويي دوستم داري تو مي دانم غروب آخر شعرم پر از آرامش درياست و من امشب قسم خوردم تر ا هرگز نرنجانم به جان هر چه عاشق توي اين دنياي پر غوغاست قدم بگذار روي کوچه هاي قلب ويرانم بدون تو شبي تنها و بي فانوس خواهم مرد دعا کن بعد ديدار تو باشد وقت پايانم | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:20 pm | |
| آسمـــــونا پر ستاره هـــــمه فصلامون بهاره روي هر بام و ديواري پــــر عکـس يادگــــاري کــــهکشونا پر ماهه خبراي خوش توي راهه پشت هر پنجره گلدون خونه هامون پــر مهمون کـــلبه ها پــــر چراغه گـــلاي شب بو ، تو باغه سـاحل دريا پــــر از نور غـــصه از قلباي ما دوره بـــاغچه ها پـــر از ترانه پــــر شــعر عـــاشقونه چـــــمدونا پــــر ســيبه وسوسه چه بي نسيبه شـهر و کـوچه پر بـــارون قــصه ليــلي و مــجنون ايــــــوونا پـــــر قــــنار ي نه فـــراري ، نـه حصاري طاقچه خونه پر شمدون مـــــــهربونيا فــــــراوون يـــه قــرار خـــيلي ساده زيـــــر بـــيد پـــير جــاده وعدمون هر جا که خورشيد بــيشتر از هــميشه تـابيد | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:20 pm | |
| کاش يکي پيدا بشه کاش يکي پيدا شه خواب و گل تعبير بکنه به کوير آب بده تا اونا رو سير بکنه کاش يکي پيدا شه با ابرا صميمي تر باشه نذاره بارون واسه باريدنش دير بکنه کاش يکي پيدا شه که دلش مث اينه باشه لااقل دعا واسه بقيه تاثير بکنه کاش يکي پيدا شه آب بده به آدماي خوب نکنه خوشبختيا تو گلوشون گير بکنه کاش يکي پيدا شه زندگي بده به کلبه ها خونه ي شادي ها رو يه جوري تعمير بکنه کاش يکي پديا شه که انقده مهربون باشه که از آدماي بي ستاره تقدير بکنه کاش يکي پيدا شه دستا رو به همديگه بده دلاي گسسته رو بياره زنجير بکنه کاش يکي پيدا شه قانون سفر رو ببره نذاره دم ورودش کسي تاخير بکنه کاش يکي پيدا شه مرهم بذاره رو زخم عشق پيش از اين که عاشقي دلا رو دلگير بکنه کاش همه پيدا بشيم به همديگه کمک کنيم کسي تنهايي نمي تونه دي و تير بکنه | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:20 pm | |
| زمزمه اي پاي گهواره لالالا دونه هاي سرخ گيلاس چه چشمايي داري تو رنگ الماس لالالا عاشقونه زير بارون به ياد زلفاي بي تاب مجنون لالالا عاشقاي خيس گريه دروغي خنده و راستي گلايه لالالا عاشقي از بي حواسي جاي مهر و محبت و ناسپاسي لالالا رفتناي تا هميشه تموم شد قصه ي فرهاد و تيشه لالالا قصه ي درد کلاغه که عمرش رو گذاشت پاي علاقه لالالا قايق و دريا و پارو يه تخت راحت از چوباي گردو لالالا فال قهوه توي فنجون همش مي پرسم از برگشتن اون لالالا خواباي آروم و رنگي کنار بوته هاي توت فرنگي لالالا رؤياهاي پرتقالي هزار تا آرزو اما خيالي لالالا با تو بودن تا قيامت نگو نه خوندم از چشمات ندامت لالالا خواب من آشفته تر شد تو رفتي و دل من در به در شد لالالا خواب بدون تو حرومه ديگه کار من و قلبم تمومه دم آخر نوشتم به لالايي شايد پيغام بدي اين بار کجايي لالالا بي وفا چشماتو تر کرد يه بار موند و هزار بارم سفر کرد لالالا موقع رفتن به من گفت واسه برگشتنش کلي خبر کرد لالالا خوش باشي رؤياي نازم ديگه نيستم واست شعري بسازم فداي اون چشماي بي وفات شم ديگه رفتم که راس راسي فدات شم لالالا شمع و شمعدون و شکايت مي ميرم واست تا بي نهايت | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:20 pm | |
| غصه نخور مسافر غصه نخور مسافر اينجا ما هم غريبيم از ديدن نور ماه يه عمره بي نصيبيم فرقي نداره بي تو بهار مون با پاييز نمي بيني که شعرام همه شدن غم انگيز غصه نخور مسافر اونجا هوا که بد نيست اينجا ولي آسمون باريدنم بلد نيست غصه نخور مسافر فداي قلب تنگت فداي برق ناز اون چشماي قشنگت غصه نخور مسافر تلخه هواي دوري من که خودم مي دونم که تو چقدر صبوري غصه نخور مسافر بازم مي اي به زودي ما رو بگو چه کرديم از وقتي تو نبودي غصه نخور مسافر غصه اثر نداره ز دل تو مي دونم هيچ کس خبر نداره غصه نخور مسافر رفتيم تو ماه اسفند بهار تو بر مي گردي چيزي نمنونده بخند غصه نخور مسافر تولد دوباره غصه نخور مسافر غصه نخور ستاره غصه نخور مسافر غصه کار گلا نيس سفر يه امتحانه به جون تو بلا نيس غصه نخور مسافر تو خود آسموني در آرزوي روزي که بياي و بموني | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:21 pm | |
| شنيدم شنديم مي خواي بري باز من و تنها بذاري هرچي ياد و خاطره ست پشت دلت جا بذاري شنيدم گفتي نگاهش واسه چشمام عاديه هر چيزي حدي داره محبتاش زياديه شنيدم يه مدتي مي خواي ازم دوري کني اينه رسمش که با اين ديوونه اينجوري کني شنيدم همين روزا بازم مي خواي بري سفر بسلامت ! عزيزم اما همينجور بي خبر شنديم خسته شدي از بازياي سرنوشت نکنه اينبار ديگه بي من مي خواي بري بهشت شنيدم گفتي که سرنوشتمون دست خداست اما تو خوب مي دوني حسابت از همه جداست شنيدم گفتي بايد برم سراغ زندگيم شنيدم گفتي با اينکه خيلي چيز يادم داده نمي دونم چي شده از چش من افتاده شايدم تموم اين شنيدنيها شايعه ست از تو اما نمي پرسم گفته باشي فاجعه ست | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:22 pm | |
| به چشماي خودت قسم
به چشماي خودت قسم ديگه بهت نمي رسم
وصال تو خياليه واي که دلم چه حاليه
يادت مياد بهارمون دل ها ي بي قرارمون؟
قايم شدن تو کوچه ها دور از نگاه بچه ها
بازي هاي عروسکي آخ که چه حيف شد کودکي
يک کم برس باز به خودت مي خوام بيام تولدت
اونوقت ها اينجوري نبود راهت به اين دوري نبود
حالا که عاشقت شدم نيستي ديگه مال خودم؟
پاييز چه فصل زرديه عاشقي هم چه درديه
گم شده باز بادبادکم تو نمياي به کمکم
مي خوام دستات رو بگيرم تو بموني من بميرم
عاشقي هم نوبتيه آخ که چه بد عادتيه
من نگرانم واسه تو قبله ديگران نشو
اشکم به اين زلاليه دل تو از من خاليه
تو مه عشق تو گمم هلاک يه تبسمم
تو شدي مال ديگري چه جور دلت اومد بري ؟؟
قفل ها که بي کليد شدن چشمها به در سفيد شدند
چه امتحان خوفيه دوريت دوريت عجب غروبيه
بارون شديده نازنين از تو بعيد نازنين
خاطره رو جا نگذاري باز من رو تنها نگذاري
اون وقت ها مهمونت بودم دنيا رو مديونت بودم
اون وقت ها مجنونم بودي کلي پريشونم بودي
قصه حالا عوض شده صحبت يک تولد
قلبت رو دادي به کسي؟؟ يک کم واسم دلواپسي ؟؟
ميترسي که من بشکنم پشت سرت حرف بزنم
من!!!مني که بوسيدمت تو اون غروب که ديدمت
تو واسه من ناز ميکني؟؟ ناز ميکشم باز مي کني
اين رسمش نيلوفرم؟؟ من که ازت نمي گذرم
ستارمون يادت مياد دلواپسم خيلي زياد
فقط تماشا ميکني بعد عشق رو هاشا ميکني؟؟؟؟
چه لطفي به من ميکني تکليف رو روشن ميکني
ميگي گذشت گذشته ها چه راحتند فرشته ها
سر به سرم که نگذاري بگو بگو يکم دوستم داري؟؟؟
نمي موني من ميمونم ميري يک روزي مي دونم
اول ها مهربون ترند اون هايي که همسفرند
اشک من هم که جاريه نگه دار يادگاريه
ميسپارمت دست خدا اگه دوستم داشتي بيا | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:22 pm | |
| غصه نخور مسافر اينجا ما هم غريبيم از ديدن نور ماه يه عمره بي نصيبيم فرقي نداره بي تو بهار مون با پاييز نمي بيني كه شعرام همه شدن غم انگيز غصه نخور مسافر اونجا هوا كه بد نيست اينجا ولي آسمون باريدنم بلد نيست غصه نخور مسافر فداي قلب تنگت فداي برق ناز اون چشماي قشنگت غصه نخور مسافر تلخه هواي دوري من كه خودم مي دونم كه تو چقدر صبوري غصه نخور مسافر بازم مي آي به زودي ما رو بگو چه كرديم از وقتي تو نبودي غصه نخور مسافر غصه اثر نداره ز دل تو مي دونم هيچ كس خبر نداره غصه نخور مسافر رفتيم تو ماه اسفند بهار تو بر مي گردي چيزي نمنونده بخند غصه نخور مسافر تولد دوباره غصه نخور مسافر غصه نخور ستاره غصه نخور مسافر غصه كار گلا نيس سفر يه امتحانه به جون تو بلا نيس غصه نخور مسافر تو خود آسموني در آرزوي روزي كه بياي و بموني | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:23 pm | |
| رفع زحمت حافظ كنار عكس تو من باز نيت ميكنم انگار حافظ با من و من با تو صحبت ميكنم وقت قرار ما گذشت و تو نمي دانم چرا دارم به اين بد قوليت ديريست عادت ميكنم چه ارتباط ساده اي بين من و تقدير هست تقدير و ويران ميكند من هم مرمت مي كنم در اشتباهي نازنين تو فكر كردي اين چنين من دارم از چشمان زيبايت شكايت مي كنم نه مهربان من بدان بي لطف چشم عاشقت هر جاي دنيا كه روم احساس غربت مي كنم بر روي باغ شانه ات هر وقت اندوهي نشست در حمل بار غصه ات با شوق شركت ميكنم يك شادي كوچك اگر از روي بام دل گذشت هر چند اندك باشد آن را با تو قسمت ميكنم خسته شدي از شعر من زيبا اگر بد شد ببخش دلتنگ و عاشق هستم اما رفع زحمت ميكنم | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:23 pm | |
| وقتي تو نيستي چه كنم با اين دل بهونه گير مگه نگفتم چشمات رو از چشم من هيچ وقت نگير
حرف منو به دل نگير همش مال غريبيه تو رفتي و من غريب شدم چه دنياي عجيبيه
زودتر بيا بدون تو اينجا واسم جهنمه ديوار خونمون پر از سايه ي غصه و غمه
تحملي كه تو دادي ديگه داره تموم ميشه مگه نگفتي همه جا ماله مني تا هميشه
دلم واست شور مي زنه اين دل و بي خبر نذار تو رو خدا با خوبيات رو هيچ دلي اثر نذار
فكر نكني از راه دور دارم سفارش ميكنم به جون تو فقط دارم يه قدري خواهش ميكنم | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:23 pm | |
| هميشه تو دنيا كلي فرق بين آدما اين يه قانون شده و ديروز و حالا نداره
خدا به هر كسي هر چيزي دلش مي خواد بده همه چي دست اونه ،ربطي به شعرا نداره
آدما از يه جا اومدن ، همه مي رن يه جا اون جا فرقي ميون فقير و دارا نداره
كاش يه روزي بشه كه ديگه نشه جمله اي ساخت با نمي شه ، با نمي خوام ،با نشد ، با نداره | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:23 pm | |
| غصهء تو براي من شادي من براي تو دلت گرفت بگو خودم گريه کنم به جاي تو روزاي خوب براي تو شباي بد براي من نتهاي رنگي مال تو شعر غم انگيز مال من بهار و عطرش مال تو برگاي پاييز مال من
قصيه اول مال تو حرفاي اخر مال من
شوق سفر براي تو درد سفر براي من
رسيدناش براي تو فکر خطر براي من
لذت خنده مال تو بارون گريه ملا من
اتيش عشقم مال تو کتاب سوختن مال من | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:24 pm | |
| اگه يه جا سيل بياد يه جا زمين لرزه بشه اگه يه جا کوير باشه پشت سرش سبزه بشه اگه يه طوفان بيادو به هم بريزه دنيارو نمي تون خراب کنه خونه آرزوها رو بالا بري پاين بياي تو آخرش ماله مني اگه تمام آسمون رو سر من خراب بشه اگ زمين يخ بزنه خورشيد مشرق آب بشه اگه تمام درياها تشنه و بي آب بمونن تمام عشقا بميرهچشما اسير خواب بشه بالا بري پاين بياي تو آخرش مال مني | |
|
| |
| اشعار مریم حیدرزاده | |
|