| اشعار مریم حیدرزاده | |
|
|
نويسنده | پيام |
---|
پروانه منفرد ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1046 از ایشان سپاسگزاری شده : 299 امتیاز : 61759 Registration date : 2008-11-27
| عنوان: اشعار مریم حیدرزاده الخميس يناير 21, 2010 6:49 am | |
| حدس
و حدس میزنم شبی مرا جواب می کنی
و قصر کوچک دل مرا خراب می کنی
سر قرار عاشقی همیشه دیر کرده ای
ولی برای رفتنت عجب شتاب می کنی
من از کنار پنجره تو را نگاه می کنم
و تو به نام دیگری مرا خطاب می کنی
چه ساده در ازای یک نگاه پاک و ماندنی
هزار مرتبه مرا ز خجلت آب می کنی
به خاظر تو من همیشه با همه غریبه ام
تو کمتر از غریبه ای مرا حساب می کنی
و کاش گفته بودی از همان نگاه اولت
که بعد من دوباره دوست انتخاب میکنی | |
|
| |
یلدای اول ORODIST
تعداد پستها : 112 از ایشان سپاسگزاری شده : 6 امتیاز : 58191 Registration date : 2008-12-21
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الخميس يناير 21, 2010 3:31 pm | |
| برگرد برگرد بی تو بغض فضا وا نمی شود یک شاخه یاس عاطفه پیدا نمی شود در صفحه دلم تو نوشتی صبور باش قلبم غبار دارد و معنا نمی شود بی تو شکست و پنجره رو به آسمان غم در حریم آبی دل جا نمی شود دریای تو پناه نگاه شکسته است هر دل که مثل قلب تو دریا نمی شود می خواستم بچینم از آن سوی دل گلی اما بدون تو که گلی وا نمیشود دردیست انتظار که درمان آن تویی این درد تلخ بی تو مداوا نمی شود زیباترین گلی که پسندیده ام تویی گل مثل چشمهای تو زیبا نمی شود بی تو شکسته شد غزل آشناییم شبنم گل نگاه مرا باز شسته است دل در کنار یاد تو تنها نمی شود گلدان یاس بی تو شکست و غریب شد گلدان بدون عشق شکوفا نمی شود باران کویر روح مرا می برد به اوج اما دلم بدون تو شیدا نمی شود رفتی و بی تو نام شکفتن غریب شد دیگر طلوع مهر هویدا نمی شود رویای من همیشه به یاد تو سبز بود رفتی و حرفی از غم رویا نمی شود رفتی و دل میان گلستان غریب ماند دیگر بهار محو تماشا نمی شود یک قاصدک کنار من آمد کمی نشست گفتم که صبح این شب یلدا نمی شود دل های منتظر همه تقدیم چشم تو
امروز بی حضور تو فردا نمی شود
مریم حیدرزاده | |
|
| |
یلدای اول ORODIST
تعداد پستها : 112 از ایشان سپاسگزاری شده : 6 امتیاز : 58191 Registration date : 2008-12-21
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الخميس يناير 21, 2010 3:31 pm | |
| اسیر سرزنش باد و هفته ها باران اسیر سرزنش باد و هفته ها باران
پرنده در نفس سرد و وحشی طوفان
در آرزوی رسیدن به آشیانی گرم
غریب و خسته و پرواز منقطع بی جان
کمی میان درختان تلو تلو می خورد
کمی میان زمین می نشست در پی نان
کمی میان نگاهش جرقه حسرت
کمی میان سکوتش تفکری پنهان
چگونه می شود از چنگ باد هرزه گریخت
نمی توانم از آن بگذرم خدایا هان؟
تمام بال و پرم سوی لانه می رقصد
تمام هستی من رو به خانه در جریان
پرنده فکر ..نِ...!می کرد.غصه هم می خورد
برای خاطر این روزهای سرگردان | |
|
| |
یلدای اول ORODIST
تعداد پستها : 112 از ایشان سپاسگزاری شده : 6 امتیاز : 58191 Registration date : 2008-12-21
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الخميس يناير 21, 2010 3:32 pm | |
| من با تو هرگز
عکس از بخش فارسی سایت بی بی سی
من با تو هرگز
سلام ای بی وفا ، ای بی ترحم سلام ای خنجر حرفای مردم سلام ای آشنا با رنگ خونم سلام ای دشمن زیبای جونم بازم نامه می دم با سطر قرمز آخه این بار شده من با تو هرگز نمی خوام حالتو حتی بدونم تعجب می کنی آره همونم همونی که زمونی قلبشو باخت همون که از تو یک بت ، یک خدا ساخت همونی که برات هر لحظه می مرد که ذکر نامتو بی جون نمی برد همونم که می گفتم نازنینم بمیرم اما اشکاتو نبینم همون که دست تو ، مهر لباش بود اگه زانو نمی زد غم باهاش بود حالا آروم نشستم روی زانوم ولی دیگه گذشت اون حرفا ، خانوم تعجب می کنی آره عجیبه می خوام دور شم ازت خیلی غریبه خیال کردی همیشه زیر پاتم ؟ با این نامردیات بازم باهاتم ؟ برات کافی نبود حتی جوونیم تموم شد آره گم شد مهربونیم دیگه هر چی کشیدم بسه دختر نمی بینیم همو این خوبه ، بهتره دیگه بسه برام هر چی کشیدم فریبی بود که من از تو ندیدم ؟ دروغی هست نگفته مونده باشه ؟ کسی هست تو خیال تو نباشه ؟ عجب حتی دریغ از یک محبت دریغ از یک سر سوزن صداقت دریغ از یک نگاه عاشقونه دریغ از یک سلام بی بهونه نه نفرینت چرا ، این رسم ما نیست اگر چه این چیزا درد شما نیست گل بیتا چرا اخمات توهم شد؟ چیه توهین به ذات محترم شد ؟ دیگه کوتاه کنم با یک خدافظ که عشق ما رسید به سد هرگز | |
|
| |
یلدای اول ORODIST
تعداد پستها : 112 از ایشان سپاسگزاری شده : 6 امتیاز : 58191 Registration date : 2008-12-21
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الخميس يناير 21, 2010 3:32 pm | |
| آقای عشق خلوت من پر شد از شما آقای عشق خلوت من پر شد از شما حجم نفس کشیدنتان مانده در فضا پشت سکوت پنجره چشم های من باور نمی کنی که چه شوری شده به پا آهسته در حدود خودم راه می روی با تو دویده ام همه این مسیر را یادت که هست کودکی و نوجوانی ام در فکر تو نشستن و رفتن به انزوا در خلوت همیشگی هفته های من من بودم و تو بودی و یک مشت ماجرا آقای عشق صبح شما خوش زمان به خیر یک روز دیگر آمده از پشت کو هها | |
|
| |
یلدای اول ORODIST
تعداد پستها : 112 از ایشان سپاسگزاری شده : 6 امتیاز : 58191 Registration date : 2008-12-21
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الخميس يناير 21, 2010 3:33 pm | |
| با نگاه مهتابی یک کلاه آبی رنگ با نگاه مهتابی یک کلاه آبی رنگ
کیف چرمی ساده تا هزارها فرسنگ
رفته بود و می دانست در تمام این دنیا
یک زمین گردی هست آسمان آبی رنگ
هر کجا قدم می زد خوب خوب می دانست
آسمان همین رنگ است بر زمین پر نیرنگ
کوچه ها پر از گل بود آسمان بارانی
بغض چکمه اش ترکید در کنار چندین سنگ
پای او به گل ماند و هر کسی که رد می شد
طعنه ای به او می زد. «مردمان بی فرهنگ!»
سر بر آسمان برداشت پشت شاخه ی کاجی
یک کلاغ افسرده با صدای بد آهنگ
کیف چرمی اش را باز روی دوش خود انداخت
راه جاده ای در پیش صد هزارها فرسنگ | |
|
| |
یلدای اول ORODIST
تعداد پستها : 112 از ایشان سپاسگزاری شده : 6 امتیاز : 58191 Registration date : 2008-12-21
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الخميس يناير 21, 2010 3:33 pm | |
| خیلی سخته خیلی سخته چیزی رو که تا دیشب بود یادگاری صبح بلند شی و ببینی که دیگه دوسش نداری خیلی سخته که نباشه هیچ جایی برای آشتی بی وفا شه اون کسی که جونتو واسش گذاشتی خیلی سخته تو زمستون غم بشینه روی برفا می سوزونه گاهی قلب و زهر تلخ بعضی حرفا خیلی سخته اون کسی که اومد و کردت دیوونه هوساش وقتی تموم شد بگه پیشت نمی مونه خیلی سخته اگر عمر جادوی شعرت تموم شه نکنه چیزی که ریختی پای عشق اون حروم شه خیلی سخته اون که می گفت واسه چشات می میره بره و دیگه سراغی از تو ونگات نگیره خیلی سخته تا یه روزی حرفهای اون باورت شه نکنه یه روز ندامت راه تلخ آخرت شه خیلی سخته که عزیزی یه شب عازم سفر شه تازه فردای همون روز دوست عاشقش خبر شه خیلی سخته بی بهونه میوه های کال رو چیدن بخدا کم غصه ای نیست چن روزی تو رو ندیدن خیلی سخته که دلی رو با نگات دزدیده باشی وسط راه اما از عشق یه کمی ترسیده باشی خیلی سخته که بدونه واسه چیزی نگرانی از خودت می پرسی یعنی می شه اون بره زمانی؟ خیلی سخته توی پاییز با غریبی آشنا شی اما وقتی که بهار شد یه جوری ازش جدا شی خیلی سخته یه غریبه به دلت یه وقت بشینه بعد به اون بگی که چشمات نمی خواد اون رو ببینه خیلی سخته که ببینیش توی یک فصل طلایی کاش مجازات بدی داشت توی قانون بی وفایی خیلی سخته که ببینی کسی عاشقیش دروغه چقدر از گریه اون شب چشم تو سرش شلوغه خیلی سخته و قشنگه آشنایی زیر بارون اگه چتر نداشته باشی توی دستا هردوتاشون خیلی سخته تا همیشه پای وعده ها نشستن چقدر قشنگه اما واسه ی کسی شکستن خیلی سخته واسه ی اون بشکنه یه روز غرورت اون نخواد ولی بمونه همیشه سنگ صبورت خیلی سخته بودن تو واسه ی اون بشه عادت دیگه بوسیدن دستات واسه اون نشه عبادت خیلی سخته چشمای تو واسه ی اون کسی خیسه که پیام داده یه عمر واسه تو نمی نویسه خیلی سخته که دل تو نکنه قصد تلافی تا که بین دو پرستو نباشه هیچ اختلافی خیلی سخته اونکه دیروز تو واسش یه رویا بودی از یادش رفته که واسش تو تموم دنیا بودی خیلی سخته بری یک شب واسه چیدن ستاره ولی تا رسیدی اونجا ببینی روز شد دوباره | |
|
| |
یلدای اول ORODIST
تعداد پستها : 112 از ایشان سپاسگزاری شده : 6 امتیاز : 58191 Registration date : 2008-12-21
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الخميس يناير 21, 2010 3:34 pm | |
| وقتی رفتم
هیچکی از رفتن من غصه نخورد هیچکی با موندن من شاد نشد وقتی رفتم کسی قلبش نگرفت بغض هیچ آدمی فریاد نشد
وقتی رفتم کسی غصش نگرفت وقتی رفتم کسی بدرقم نکرد دل من میخواست تلافی بکنه پس چشه هیچ کسی عاشقم نکرد
وقتی رفتم نه که بارون نگرفت هوا صاف و خیلی هم آفتابی بود اگه شب میرفتم و خورشید نبود آسمون خوب میدونم مهتابی بود
دم رفتن کسی گفت سفر بخیر که واسم غریب و نا شناخته بود اما اون وقتی رسید که قلب من همه آرزوهاشو باخته بود
چهره هیچ کسی پژمرده نبود گلا اما همه پژمرده بودن کسائیکه واسشون مهم بودم همه شاید یه جوری مرده بودن
وقتی رفتم کسی غصش نگرفت وقتی رفتم کسی بدرقم نکرد دل من میخواست تلافی بکنه پس چشه هیچ کسی عاشقم نکرد | |
|
| |
یلدای اول ORODIST
تعداد پستها : 112 از ایشان سپاسگزاری شده : 6 امتیاز : 58191 Registration date : 2008-12-21
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الخميس يناير 21, 2010 3:34 pm | |
| روزی شده کنار خیابان بدون نان روزی شده کنار خیابان بدون نان
زیر هجوم وحشی باران دوان دوان
با یک تن برهنه شبیه کویر لوت
در لابه لای سرزنش چشم دیگران
صدبار شد که مرگ خودت را ببینی و
یک لحظه باز خم نشود خط ابروان
«این حرف ها برای شما نان نمی شود!»
این را شنیده ام از نطق این و آن
«باید کلاه خودت را بچسبی و
ساکت شوی و یاوه نبافی برایمان»
اما هنوز چشم زنی که برای یک
تکه از آن گلابی نارس و بی گمان
مانده به دست میوه فروش محله ی
گردن کشیدگان شکم باره بی گمان
از خاطرم نرفته و هرگز نمی رود
آیا شده کنار خیابان بدون نان.......؟ | |
|
| |
یلدای اول ORODIST
تعداد پستها : 112 از ایشان سپاسگزاری شده : 6 امتیاز : 58191 Registration date : 2008-12-21
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الخميس يناير 21, 2010 3:34 pm | |
| به چیزی که باید می رسید به چیزی که باید می رسید
از هرزه ی متنی رو به زندگی
و پشت به جغرافیای ِ زیر ِ دَه
کمی صبر کنی می رسد
از راه یا کالی ِ همیشه ،
مهم ... تازگی ها شده است !
سبقتی که بعدن مجاز شد ،
با تقویم های چیده روی میز
و مجله هایی که عمر نامه شدند ،
هیچ یک از کدام
یا یکی به نمایندگی از خودش ،
میز درهم ِ روز است به سلامتی هوای آلوده
و صدایی که بی سیما شعر شده است
در روزی که نیامد و بلیط های خسته از رزرو
این سینمای نتراشیده خیابان است
با خنده ای که در برنامه نبود
و هفته ای که دوچندانم کرد
کلی از من در عصری با تعارفی در قاب
و سایه ای از کل من در نوشته ای در سینی
از هفته ها که سر می روم ، این سر به درد تیغ می خورد
تیغ از درد می پیچاند
و من طی مراسمی دوباره گول می خورم ... | |
|
| |
| اشعار مریم حیدرزاده | |
|