پایگاه اُرُدیست های سوئد

Swedish Orodists
 
الرئيسيةجستجوأحدث الصورثبت نامورود
< class="" height="25"> link

https://i.servimg.com/u/f30/20/32/02/33/orodis68.jpg

فلسفه اُرُدیسم چیست ؟ Orodism
زندگینامه فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ
بازتاب جهانی فلسفه اردیسم
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور هندوستان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آمریکا
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور ازبکستان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کلمبیا
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور لهستان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در تاجیکستان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور افغانستان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مراکش
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور برزیل
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور نیجریه
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور نائورو
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور لیبی
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بلژیک
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سریلانکا
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور فیلیپین
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کنگو
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور ژاپن
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور اتیوپی
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کرواسی
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در جمهوری چک
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در گینه استوایی
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور صربستان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور دانمارک
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مالزی
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور اکوادور
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور قزاقستان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور هائیتی
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور هندوراس
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور تانزانیا
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئیس
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور نپال
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور تایلند
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور ایتالیا
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور گرجستان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در آفریفای جنوبی
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بلغارستان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کنیا
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کامرون
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کره جنوبی
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور نروژ
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مکزیک
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور اندونزی
بازتاب اُرُدیسم در جمهوری آذربایجان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور انگلیس
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور عراق
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آلمان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در پورتوریکو
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور غنا
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور اسپانیا
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور فرانسه
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور ترکیه
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور روسیه
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بنگلادش
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور پاکستان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور اوگاندا
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بحرین
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور ایسلند
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مقدونیه
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور ایران
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور اوکراین
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور تونس
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور لتونی
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور چین
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور جیبوتی
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور الجزایر
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کانادا
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور پرو
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در نیکاراگوئه
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آرژانتین
بازتاب اُرُدیسم در بوسنی و هرزگوین
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در قرقیزستان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در ارمنستان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور گویان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سنگاپور
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در لوکزامبورگ
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در مجارستان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بوتان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوبا
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوزوو
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئد
المواضيع الأخيرة
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آفریفای جنوبی The philosophy of Orodism in South Africa
من طرف الأحد فبراير 27, 2022 9:20 am

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کنگو The philosophy of Orodism in Congo
من طرف الأحد فبراير 27, 2022 9:16 am

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور تانزانیا The philosophy of Orodism in Tanzania
من طرف الأحد فبراير 27, 2022 9:14 am

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور لوکزامبورگ The philosophy of Orodism in Luxembourg
من طرف الأحد فبراير 27, 2022 9:13 am

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سنگاپور The philosophy of Orodism in Singapore
من طرف الأحد فبراير 27, 2022 9:11 am

كساني كه Online هستند
در مجموع 127 كاربر Online ميباشد :: 0 كاربر ثبت نام شده، 0 كاربر مخفي و 127 مهمان :: 1 روبوت الفهرسة في محركات البحث

هيچ كدام

بيشترين آمار حضور كاربران در سايت برابر 295 و در تاريخ الأربعاء أكتوبر 16, 2024 7:50 pm بوده است.
ورود
نام كاربر:
كلمه رمز:
ورود اتوماتيك در بازديدهاي بعدي: 
:: كلمه رمز خود را فراموش كرده ايد؟
أفضل 10 أعضاء في هذا المنتدى
فرشته بیژنی
اشعار مریم حیدرزاده Vote_rcapاشعار مریم حیدرزاده Voting_bar1اشعار مریم حیدرزاده Vote_lcap 
حمیده ناصری
اشعار مریم حیدرزاده Vote_rcapاشعار مریم حیدرزاده Voting_bar1اشعار مریم حیدرزاده Vote_lcap 
admin
اشعار مریم حیدرزاده Vote_rcapاشعار مریم حیدرزاده Voting_bar1اشعار مریم حیدرزاده Vote_lcap 
مهران عبدالهی
اشعار مریم حیدرزاده Vote_rcapاشعار مریم حیدرزاده Voting_bar1اشعار مریم حیدرزاده Vote_lcap 
ستاره عباسی
اشعار مریم حیدرزاده Vote_rcapاشعار مریم حیدرزاده Voting_bar1اشعار مریم حیدرزاده Vote_lcap 
Sarvenaz
اشعار مریم حیدرزاده Vote_rcapاشعار مریم حیدرزاده Voting_bar1اشعار مریم حیدرزاده Vote_lcap 
فرهاد رمضانی
اشعار مریم حیدرزاده Vote_rcapاشعار مریم حیدرزاده Voting_bar1اشعار مریم حیدرزاده Vote_lcap 
زیبا
اشعار مریم حیدرزاده Vote_rcapاشعار مریم حیدرزاده Voting_bar1اشعار مریم حیدرزاده Vote_lcap 
پروانه منفرد
اشعار مریم حیدرزاده Vote_rcapاشعار مریم حیدرزاده Voting_bar1اشعار مریم حیدرزاده Vote_lcap 
سارا رستمیان
اشعار مریم حیدرزاده Vote_rcapاشعار مریم حیدرزاده Voting_bar1اشعار مریم حیدرزاده Vote_lcap 

 

 اشعار مریم حیدرزاده

اذهب الى الأسفل 
5 مشترك
رفتن به صفحه : 1, 2, 3, 4, 5  الصفحة التالية
نويسندهپيام
فرهاد رمضانی
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
فرهاد رمضانی


تعداد پستها : 1259
از ایشان سپاسگزاری شده : 134
امتیاز : 63504
Registration date : 2008-10-23

اشعار مریم حیدرزاده Empty
پستعنوان: اشعار مریم حیدرزاده   اشعار مریم حیدرزاده Emptyالجمعة يونيو 25, 2010 2:47 pm



اين روزا عادت همه رفتن ودل شكستنه
درد تموم عاشقا پاي كسي نشستنه
اين روزا مشق بچه ها يه صفحه آشفتگيه
گرداي رو آينه ها فقط غم زندگيه
اين روزا درد عاشقا فقط غم نديدنه
مشكل بي ستاره ها يه كم ستاره چيدنه
اين روزا كار گلدونا از شبنمي تر شدنه
آرزوي شقايقا يه شب كبوتر شدنه
اين روا آسمونمون پر از شكسته باليه
جاي نگاه عاشقت باز توي خونه خاليه
اين روزا كار آدما دلهاي پاك رو بردنه
بعدش اونو گرفتن و به ديگري سپردنه
اين روزا كار آدما تو انتظار گذاشتنه
ساده ترين بهانشون از هم خبر نداشتنه
اين روزا سهم عاشقا غصه و بي وفاييه
جرم تمومشون فقط لذت آشناييه
اين روزا توي هر قفس يكي دو تا قناريه
شبها غم قناريها تو خواب خونه جاريه
اين روزا چشماي همه غرق نياز شبنمه
رو گونه هر عاشقي چند قطره بارون غمه
اين روزا ورد بچه ها بازي چرخ و فلكه
قلباي مثل دريامون پر از خراش و تركه
اين روزا عادت گلها مرگ و بهونه كردنه
كار چشماي آدما دل رو ديونه كردنه
اين روزا كار رويامون از پونه خونه ساختنه
نشونه پروانگي زندگي ها رو باختنه
اين روزا تنها چارمون شايد پرنده مردنه
رو بام پاك آسمون ستاره رو شمردنه
اين روزا آدما ديگه تو قلب هم جا ندارن
مردم ديگه تو دلهاشون يه قطره دريا ندارن
اين روزا فرش كوچه ها تو حسرت يه عابره
هر جا يكي منتظر ورود يه مسافره
اين روزا هيچ مسافري بر نمي گرده به خونه
چشاي خسته تا ابد به در بسته مي مونه
اين روزا قصه ها همش قصه دل سوزوندنه
خلاصه حرف همه پر زدن و نموندنه
اين روزا درد آدما فقط غم بي كسيه
زندگيشون حاصلي از حسرت و دلواپسيه
اين روزا خوشبختي ما پشت مه نبودنه
كار تموم شاعرا فقط غزل سرودنه
اين روزا درد آدما داشتن چتر تو بارونه
چشماي خيس و ابريشون همپاي رود كارونه
اين روزا دوستا هم ديگه با هم صداقت ندارن
يه وقتا توي زندگي همديگر و جا مي ذارن
جنس دلاي آدما اين روزا سخت و سنگيه
فقط توي نقاشيا دنيا قشنگ و رنگيه
اين روزا جرم عاشقي شهر دل و فروختنه
چاره فقط نشستن و به پاي چشمي سوختنه
اسم گلا رو اين روزا ديگه كسي نمي دونه
اما تو تا دلت بخواد اينجا غريب فراوونه
اين روزا فرصت دلا براي عاشقي كمه
زخماي بي ستاره ها تشنه ياس مرهمه
اين روزا اشك مون فقط چاره ي بي قراريه
تنها پناه آدما عكساي يادگاريه
اين روزا فصل غربت عشق و يبدهاي مجنونه
بغضاي كال باغچه منتظر يه بارونه
اين روزا دوستاي خوبم همديگر رو گم ميكنن
دلاي پاك و ساده رو فداي مردم ميكنن
اين روزا آدما كمن پشت نقاب پنجره
كمتر ميبيني كسي رو كه تا ابد منتظره
مردم ما به همديگه فقط زود عادت مي كنن
حقا كه بي وفايي رو خوب هم رعايت ميكنن
درسته كه اينجا همه پاييزا رو دوست ندارن
پاييز كه از راه ميرسه پا روي برگاش مي ذارن
اما شايد تو زندگي يه بغض خيس و كال دارن
چند تا غم و يه غصه و آرزوي محال دارن
اين روزا بايد هممون براي هم سايه باشيم
شبا يه كم دلواپس كودك همسايه باشيم
اون وقت دوباره آدما دستاشون رو پل ميكنن
درداي ارغواني رو با هم تحمل مي كنن
اگه به هم كمك كنيم زندگي ديدني ميشه
بر سر پيمان مي مونن دوستاي خوب تا هميشه
اما نه فكر كه ميكنم اين كار يه كار ساده نيست
انگار براي گل شدن هنوز هوا آماده نيست


مریم حیدرزاده
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
فرهاد رمضانی
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
فرهاد رمضانی


تعداد پستها : 1259
از ایشان سپاسگزاری شده : 134
امتیاز : 63504
Registration date : 2008-10-23

اشعار مریم حیدرزاده Empty
پستعنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده   اشعار مریم حیدرزاده Emptyالجمعة يونيو 25, 2010 2:47 pm

نامه بي جواب

سلام بهونه قشنگ من براي زندگي
آره باز منم همون ديوونه ي هميشگي
فداي مهربونيات چه مكني با سرنوشت
دلم برات تنگ شده بود اين نامه رو واست نوشت
حال من رو اگه بخواي رنگ گلاي قاليه
جاي نگاهت بد جوري تو صحن چشمام خاليه
ابرا همه پيش منن اينجا هوا پر از غمه
از غصه هام هر چي بگم جون خودت بازم كمه
ديشب دلم گرفته بود رفتم كنار آسمون
فرياد زدم يا تو بيا يا من و پيشت برسون
فداي تو! نمي دوني بي تو چه دردي كشيدم
حقيقت رو واست بگم به آخر خط رسيدم
رفتي و من تنها شدم با غصه هاي زندگي
قسمت تو سفر شد و قسمت من آوارگي
نمي دوني چه قدر دلم تنگه براي ديدنت
براي مهربونيات نوازشات بوسيدنت
به خاطرت مونده يكي هميشه چشم به راهته
يه قلب تنها و كبود هلاك يه نگاهته
من مي دونم همين روزا عشق من از يادت ميره
بعدش خبر ميدن بيا كه داره دوستت ميميره
روزات بلنده يا كوتاه دوست شدي اونجا با كسي
بيشتر از اين من و نذار تو غصه و دلواپسي
يه وقت من و گم نكني تو دود اون شهر غريب
يه سرزمين غربته با صد نيرنگ و فريب
فداي تو يه وقت شبا بي خوابي خستت نكنه
غم غريبي عزيزم زرد و شكستت نكنه
چادر شب لطيف تو از روت شبا پس نزني
تنگ بلور آب تو يه وقت ناغافل نشكني
اگه واست زحمتي نيست بر سر عهد مون بمون
منم تو رو سپردم دست خداي مهربون
راستي ديروز بارون اومد من و خيالت تر شديم
رفتيم تو قلب آسمون با ابرا همسفر شديم
از وقتي رفتي آسمونمون پر كبوتره
زخم دلم خوب نشده از وقتي رفتي بد تره
غصه نخور تا تو بياي حال منم اين جوريه
سرفه هاي مكررم مال هواي دوريه
گلدون شمعدوني مونم عجيب واست دلواپسه
مثه يه بچه كه بار اوله ميره مدرسه
تو از خودت برام بگو بدون من خوش ميگذره ؟
دلت مي خواد مي اومدم يا تنها رفتي بهتره
از وقتي رفتي تو چشام فقط شده كاسه خون
همش يه چشمم به دره چشم ديگم به آسمون
يادت مي آد گريه هامو ريختم كنار پنجره
داد كشيدم تو رو خدا نامه بده يادت نره
يادت ميآد خنديدي و گفتي حالا بذار برم
تو رفتي و من تا حالا كنار در منتظرم
امروز ديدم ديگه داري من رو فراموش مي كني
فانوس آرزوهامونو داري خاموش ميكني
گفتم واست نامه بدم نگي عجب چه بي وفاست
با اين كه من خوب مي دونم جواب نامه با خداست
عكساي نازنين تو با چند تا گل كنارمه
يه بغض كهنه چند روزه دائم در انتظارمه
تنها دليل زندگي با يه غمي دوست دارم
داغ دلم تازه ميشه اسمت و وقتي مي آرم
وقتي تو نيستي چه كنم با اين دل بهونه گير
مگه نگفتم چشمات رو از چشم من هيچ وقت نگير
حرف منو به دل نگير همش مال غريبيه
تو رفتي و من غريب شدم چه دنياي عجيبيه
زودتر بيا بدون تو اينجا واسم جهنمه
ديوار خونمون پر از سايه ي غصه و غمه
تحملي كه تو دادي ديگه داره تموم ميشه
مگه نگفتي همه جا ماله مني تا هميشه
دلم واست شور مي زنه اين دل و بي خبر نذار
تو رو خدا با خوبيات رو هيچ دلي اثر نذار
فكر نكني از راه دور دارم سفارش ميكنم
به جون تو فقط دارم يه قدري خواهش ميكنم
اگه بخوام برات بگم شايد بشه صد تا كتاب
كه هر صفحه ش قصه چند تا درده و چند تا عذاب
مي گم شبا ستاره ها تا مي تونن دعات كنن
نورشونو بدرقه پاكي خنده هات كنن
يه شب تو پاييز كه غمت سر به سر دل مي ذاره
مريم همون كسي كه بيشتر از همه دوست داره

مریم حیدرزاده
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
فرهاد رمضانی
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
فرهاد رمضانی


تعداد پستها : 1259
از ایشان سپاسگزاری شده : 134
امتیاز : 63504
Registration date : 2008-10-23

اشعار مریم حیدرزاده Empty
پستعنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده   اشعار مریم حیدرزاده Emptyالجمعة يونيو 25, 2010 2:48 pm

زير درخت آرزو

مي خوام يه قصري بسازم پنجره هاش آبي باشه
من باشم و تو باشي يك شب مهتابي باشه
مي خوام يه كاري بكنم شايد بگي دوسم داري
مي خوام يه حرفي بزنم كه ديگه تنهام نذاري
مي خوام برات از آسمون ياساي خوشبو بچينم
مي خوام شبا عكس تو رو تو خواب گل ها ببينم
مي خوام كه جادوت بكنم هميشه پيشم بموني
از تو كتاب زندگيم يه حرف رنگي بخوني
امشب مي خوام براي تو يه فال حافظ بگيرم
اگر كه خوب در نيومد به احترامت بميرم
امشب مي خوام تا خود صبح فقط برات دعا كنم
براي خوشبخت شدنت خدا خدا خدا كنم
امشب مي خوام رو آسمون عكس چشات رو بكشم
اگه نگاهم نكني ناز نگاتو بكشم
مي خوام تو رو قسم بدم به جون هر چي عاشقه
به جون هر چي قلب صاف رنگ گل شقايقه
يه وقتي كه من نبودم بي خبر از اينجا نري
بدون يه خداحافظي پر نزني تنها نري
يه موقعي فكر نكني دلم واست تنگ نميشه
فكر نكني اگه بري زندگي كمرنگ نميشه
اگه بري شبا چشام يه لحظه هم خواب ندارن
آسموناي آرزو يه قطره مهتاب ندارن
راستي دلت ميآد بري بدون من بري سفر
بعدش فراموشم كني برات بشم يه رهگذر
اصلا بگو كه دوست داري اينجور دوست داشته باشم
اسم تو رو مثل گلا تو گلدونا كاشته باشم
حتي اگه دلت نخواد اسم تو تو قلب منه
چهره تو يادم مي آد وقتي كه بارون مي زنه
اي كاش منم تو آسمون يه مرغ دريايي بودم
شايد دوسم داشتي اگه آهوي صحرايي بودم
اي كاش بدوني چشمات و به صد تا دنيا نمي دم
يه موج گيسوي تو رو به صد تا دريا نمي دم
به آرزوهام مي رسم اگر كه تو پيشم باشي
اونوقت خوشبخت ميشم مثل فرشته ها تو نقاشي
تا وقتي اينجا بموني بارون قشنگ و نم نمه
هواي رفتن كه كني مرگ گلهاي مريمه
نگام كن و برام بگو بگوي مي ري يا مي موني
بگو دوسم داري يا نه مرگ گلهاي شمعدوني
نامه داره تموم ميشه مثل تموم نامه ها
اما تو مثل آسمون عاشقي و بي انتها

مریم حیدرزاده
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
فرهاد رمضانی
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
فرهاد رمضانی


تعداد پستها : 1259
از ایشان سپاسگزاری شده : 134
امتیاز : 63504
Registration date : 2008-10-23

اشعار مریم حیدرزاده Empty
پستعنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده   اشعار مریم حیدرزاده Emptyالجمعة يونيو 25, 2010 2:49 pm

هواي رفتن

مي خوام يه قصري بسازم
پنجره هاش آبي باشه
من باشم و تو باشي و
يه شب مهتابي باشه
امشب مي خوام از آسمون
ياسهاي خوشبو بچينم
امشب مي خوام عكس تو رو
تو خواب گل ها ببينم
كاشكي بدوني چشمات رو
به صد تا دنيا نمي دم
يه موج گيسوي تو رو
به صد تا دريا نمي دم
كاش تو هواي عاشقي
هميشه پيشم بموني
از تو كتاب زندگي
حرفاي رنگي بخوني
حتي اگه دلت نخواد
اسم تو ، تو قلب منه
چهره تو يادم مياد
وقتي كه بارون مي زنه
امشب مي خوام براي تو
يه فال حافظ بگيرم اگر كه خوب در نيومد
به احترامت بميرم
امشب مي خوام رو آسمون
عكس چشات رو بكشم
اگر نگاهم نكني
ناز نگات رو بكشم
مي خوام تو رو قسم بدم
به جون هر چي عاشقه
به جون هر چي قلب صاف
رنگ گل شقايقه
يه وقتي كه من نبودم
بي خبر از اينجا نري
بدون يه خداحافظي
پر نزني تنها نري
وقتي كه اينجا بموني
بارون قشنگ و نم نمه
هواي رفتن كه كني
مرگ گلهاي مريمه

مریم حیدرزاده
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
فرهاد رمضانی
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
فرهاد رمضانی


تعداد پستها : 1259
از ایشان سپاسگزاری شده : 134
امتیاز : 63504
Registration date : 2008-10-23

اشعار مریم حیدرزاده Empty
پستعنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده   اشعار مریم حیدرزاده Emptyالجمعة يونيو 25, 2010 2:51 pm

محبت

نام تو رو آورده ام دارم عبادت ميكنم
گرد نگاهت گشته ام دارم زيارت ميكنم
دستت به دست ديگري از اين گذشته كار من
اما نمي دانم چرا دارم حسادت ميكنم
گفتي دلم را بعد از اين دست كس ديگر دهم
شايد تو با خودئ گفته اي دارم اطاعت ميكنم
رفتم كنار پنجره ديدم تو را با بگذريم
چيزي نديدم اين چنين دارم رعايت ميكنم
من عاشق چشم تو ام تو مبتلاي ديگري
دارم به تقدير خودم چنديست عادت ميكنم
تو التماسيم مي كني جوري فراموشت كتم
با التماس ولي تو را به خانه دعوت ميكنم
گفتي محبت كن برو باشد خداحافظ ولي
رفتم كه تو باور كني دارم محبت ميكنم
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
فرهاد رمضانی
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
فرهاد رمضانی


تعداد پستها : 1259
از ایشان سپاسگزاری شده : 134
امتیاز : 63504
Registration date : 2008-10-23

اشعار مریم حیدرزاده Empty
پستعنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده   اشعار مریم حیدرزاده Emptyالجمعة يونيو 25, 2010 2:52 pm

فاصله

گفتي كه مرا دوست نداري گله اي نيست
بين من و عشق تو ولي فاصله اي نيست
گفتم كه كمي صبر كن و گوش به من كن
گفتي كه نه بايد بروم حوصله اي نيست
پرواز عجب عادت خوبيست ولي حيف
تو رفتي و ديگر اثر از چلچله اي نيست
گفتي كه كمي فكر خودم باشم و آن وقت
جز عشق تو در خاطر من مشغلهاي نيست
فتي تو خدا پشت و پناهت به سلامت
بگذار بسوزند دل من مساله اي نيست
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
فرهاد رمضانی
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
فرهاد رمضانی


تعداد پستها : 1259
از ایشان سپاسگزاری شده : 134
امتیاز : 63504
Registration date : 2008-10-23

اشعار مریم حیدرزاده Empty
پستعنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده   اشعار مریم حیدرزاده Emptyالجمعة يونيو 25, 2010 2:53 pm

اگه تو از پيشم بري

اگه تو از پيشم بري سر به بيابون مي ذارم
هر چي گل شقايقه رو خاك مجنون مي ذارم
اگه تو از پيشم بري من خودم و گم مي كنم
به عمر تو رو شرمنده حرفاي مردم مي كنم
اگه تو از پيشم بري دل رو به دريا مي زنم
غرور خورشيد و با برف آرزوها مي شكنم
اگه تو از پيشم بري كار من آوارگيه
خلاصه شو واست بگم كه آخر زندگيه
اگه بري شكايت تو رو به دريا ميكنم
شقايقاي عالم و من بي تو رسوا ميكنم
اگه تو از پيشم بري زندگي خاكستريه
فرداش يكي خبر مي ده دلت پيش ديگريه
اگه تو از پيشم بري شمعدونيا دق ميكنن
شكايت چشم تو رو به مررغ عاشق ميكنن
اگه بري پرستوها از زندگيشون سير ميشن
آهوا توي دام صياداي پير اسير مي شن
اگه بري دريا پر از اشك و نياز ماهياس
شباي شهرمون مثه چشماي عاشقت سياس
اگه بري يه شب تو خواب دريا رو آتيش مي زنم
نردبون آسمون و با هر چي نوره مي شكنم
اگه بري پروانه ها شمعا رو خاموشن ميكنن
قنرياي قفسي دل و فراموش ميكنن
اگه بري پلك گلا از غم عشق تو تره
يكي مثه من دلش از چشماي تو بي خبره
اگه تو از پيشم بري پنجرمون بسته ميشه
يه دل با صد تا آرزو از زندگي خسته ميشه
اگه بري مجنون ديگه از من و تو نميگذره
نرو بذار ببينمت باز از كنار پنجره
اگه بري من مي مونم با بازي هاي سرنوشت
كه من رو تو دوزخ گذاشت ترو فرستاد به بهشت
اگه بري به آسمون شب شكايت ميكنم
يه شب مي شينم با خدا تا صبح خلوت ميكنم
اگه بري پرنده ها بر نمي گردن به لونه
بي تو كدوم پرنده اي راه خودش رو مي دونه
اگه تو از پشم بري تو ابرا غوغا ميكنم
براي مردن گلا بهونه پيدا ميكنم
اگه تو از پيشم بري ياسا ترك بر ميدارن
شبنما رو گل رز مگه حتي طاقت ميارن
اگه بري مردم منو به هم ديگه نشون مي دن
مي پرسن از همديگه كه چي راجع من شنيدن
اگه بري همه ميگن عشق من و تو هوسه
بمون با هم نشون بديم كه عشق ما مقدسه
اگه بري مي لرزه فرهاد و ستون بيستون
به خاطر اونم شده تو تا ابد پيشم بمون
اگه بري مي گن ديدي اين آخر و عاقبتش
ما هيچ كدوم و نمي خوايم نه رنج و ئنه محبتش
اگه بري نمي دونن شايد واست خوشبختيه
نمي دونن لذتت بعضي خوشيا تو سختيه
اگر چه وقتي تو بري ديگه من و نمي بيني
اگه بخواي هم مي بايد تا فصل محشر بشيني
اما تورو جوون خودت كه از همه عزيزتري
با يك نگاهت منو تا اوون ور دنيا مي بري
اگه ميشه بري يه جا به آرزوهات برسي
يا كه دور از چشماي من قلب تو دادي به كسي
برو منم با يد تو زندگي رو سر ميكنم
گاهي به اشتياق تو قلبم و پر پر ميكنم
عيدا كه شد عشق تو رو تو قلب هفت سين مي چينم
با اينكه رفتي باز تو رو كنار هفت سين مي بينم
غصه نخور دنياي ما سمبل بي وفاييه
هر چي من و تو مي كشيم تقصير آشناييه
راستي اگه بخواي بري اين جوري طاقت مي يارم
خودم بايد دست تو رو دست غربت بذارم
اگه بري دنبال تو ميام تا اوج آسمون
اون وقت مي بينم همه رو پس تو نرو پيشم بمون
دلت مي خواد اگه يه روز بدون من مي رفتي يه جا
دنبال مهربونيات آواره شم تو كوچه ها
اگه بري يه وقت مي آي مي بيني مريم نداري
اون وقت بايد دسته گل و رو خاك مريم بذاري
اگه بري بيداي مجنون و پريشون مي كنم
سقف دل و بر سر آرزوها ويرون ميكنم
اگه بري اينجا يه دل بمون كه صاحب اون مريمه
اگه بري دعاي من بازم مي ياد پشت سرت
من به فداي تو و عشق تو و فكر سفرت
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
فرهاد رمضانی
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
فرهاد رمضانی


تعداد پستها : 1259
از ایشان سپاسگزاری شده : 134
امتیاز : 63504
Registration date : 2008-10-23

اشعار مریم حیدرزاده Empty
پستعنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده   اشعار مریم حیدرزاده Emptyالجمعة يونيو 25, 2010 2:54 pm

مي دونم

زندگي پر از سواله مي دونم
رسيدن به تو خياله مي دونم
تو ميگي يه روزي مال من ميشي
اما موندت محاله مي دونم
تو ميگي شبا دعامون مي كني
چشمه چات زلاله مي دونم
توي آسمون سرنوشت ما
ماه كاملمهلاله مي دونم
تو ميگي پرنده شيم بريم هوا
غصه ما دو تا باله مي دونم
چشم من پر از غم نبودنت
دل تو پر از ملاله مي دونم
طاقتم ديگه داره تموم ميشه
صبر تو رو به زواله مي دونم
آره مي ري و نمي پرسي كه اين
دل عاشق در چه حاله مي دونم
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
فرهاد رمضانی
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
فرهاد رمضانی


تعداد پستها : 1259
از ایشان سپاسگزاری شده : 134
امتیاز : 63504
Registration date : 2008-10-23

اشعار مریم حیدرزاده Empty
پستعنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده   اشعار مریم حیدرزاده Emptyالجمعة يونيو 25, 2010 2:55 pm

حدس

و حدس مي زنم شبي مرا جواب ميكني
و قصر كوچك دل مرا خراب ميكني
سر قرار عاشقي هميشه دير كرده اي
ولي براي رفتنت عجب شتاب ميكني
من از كنار پنجره تو را نگاه ميكنم
و تو به نامديگري مرا خطاب مي كني
چه ساده در ازاي يك نگاه پاك و ماندني
هزار مرتبه مرا ز خجلت آب ميكني
به خاطر تو من هميشه با همه غريبه ام
تو كمتر از غريبه اي مرا حساب ميكني
و كاش گفته بودي از همان نگاه اولت
كه بعد من دوباره دوست انتخاب مي كني
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
فرهاد رمضانی
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
فرهاد رمضانی


تعداد پستها : 1259
از ایشان سپاسگزاری شده : 134
امتیاز : 63504
Registration date : 2008-10-23

اشعار مریم حیدرزاده Empty
پستعنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده   اشعار مریم حیدرزاده Emptyالجمعة يونيو 25, 2010 2:55 pm

يك فكر ديگر

امشب تمام خويش را از غصه پرپر ميكنم
گلدان زرد ياد را با تو معطر ميكنم
تو رفته اي و رفتنت يك اتفاق ساده نيست
ناچار اين پرواز را اين بار باور ميكنم
يك عهد بستم با خودم وقتي بيايي پيش من
يه احترام رجعتت من ناز كمتر مي كنم
يك شب اگر گفتي برو ديگر ز دستت خسته ام
آن شب براي خلوتت يك فكر ديگر ميكنم
صحن نگاهت را به روي اشتياقم باز كن
من هم ضريح عشق را غرق كبوتر ميكنم
شعريست باغ چشم تو غرق سكوت و آرزو
يك روز من اين شعر را تا آخر از بر ميكنم
گر چه شكستي عهد را مثل غرور ترد من
اما چنان ديوانه ام كه با غمت سر ميكنم
زيبا خدا پشت و پناه چشمهاي عاشقت
با اشك و تكرار و دعا راه تو را تر ميكنم
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
فرهاد رمضانی
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
فرهاد رمضانی


تعداد پستها : 1259
از ایشان سپاسگزاری شده : 134
امتیاز : 63504
Registration date : 2008-10-23

اشعار مریم حیدرزاده Empty
پستعنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده   اشعار مریم حیدرزاده Emptyالجمعة يونيو 25, 2010 2:56 pm

رفع زحمت

حافظ كنار عكس تو من باز نيت ميكنم
انگار حافظ با من و من با تو صحبت ميكنم
وقت قرار ما گذشت و تو نمي دانم چرا
دارم به اين بد قوليت ديريست عادت ميكنم
چه ارتباط ساده اي بين من و تقدير هست
تقدير و ويران ميكند من هم مرمت مي كنم
در اشتباهي نازنين تو فكر كردي اين چنين
من دارم از چشمان زيبايت شكايت مي كنم
نه مهربان من بدان بي لطف چشم عاشقت
هر جاي دنيا كه روم احساس غربت مي كنم
بر روي باغ شانه ات هر وقت اندوهي نشست
در حمل بار غصه ات با شوق شركت ميكنم
يك شادي كوچك اگر از روي بام دل گذشت
هر چند اندك باشد آن را با تو قسمت ميكنم
خسته شدي از شعر من زيبا اگر بد شد ببخش
دلتنگ و عاشق هستم اما رفع زحمت ميكنم
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
فرهاد رمضانی
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
فرهاد رمضانی


تعداد پستها : 1259
از ایشان سپاسگزاری شده : 134
امتیاز : 63504
Registration date : 2008-10-23

اشعار مریم حیدرزاده Empty
پستعنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده   اشعار مریم حیدرزاده Emptyالجمعة يونيو 25, 2010 2:57 pm

ماجراي يك عشق

به روي گونه تابيدي و رفتي
مرا با عشق سنجيدي و رفتي
تمام هستي ام نيلوفري بود
تو هستي مرا چيدي و رفتي
كنار اتظارت تا سحر گاه
شبي همپاي پيچك ها نشستم
تو از راه آمدي با ناز و آن وقت تمناي مرا ديدي و رفتي
شبي از عشق تو با پونه گفتم
دل او هم براي قصه ام سوخت
غم انگيزست توشيداييم را
به چشم خويش فهميدي و رفتي
چه بايد كرد اين هم سرنوشتي ست
ولي دل رابه چشمت هديه كردم
سر راهت كه مي رفتي تو آن را به يك پروانه بخشيدي و رفتي
صدايت كردم از ژرفاي يك ياس
به لحن آب نمناك باران
نمي دانم شنيدي برنگشتي
و يا اين بار نشنيدي و رفتي
نسيم از جاده هاي دور آمد
نگاهش كردم و چيزي به من نگفت
توو هم در انتظار يك بهانه
از اين رفتار رنجيدي و رفتي
عجب درياي غمناكي ست اين عشق
ببين با سرنوشت من چها كرد
تو هم اين رنجش خاكستري را
ميان ياد پيچيدي و رفتي
تمام غصه هايم مقل باران
فضاي خاطرم را شستشو داد
و تو به احترام اين تلاطم
فقط يك لحظه باريدي و رفت ي
دلم پرسيد از پروانه يك شب
چرا عاشق شدي در عجيبي ست
و يادم هست تو يك بار اين را
ز يك ديوانه پزسيدي و رفتي
تو را به جان گل سوگند دادم
فقط يك شب نيازم را ببيني
ولي در پاسخ اين خواهش من
تو مثل غنچه خنديد و رفتي
دلم گلدان شب بو هاي رويا ست
پر است از اطلسي هاي نگاهت
تو مثل يك گل سرخ وفادار
كنار خانه روييدي و رفتي
تمام بغض هايم مثل يك رنج
شكست و قصه ام در كوچه پيچيد
ولي تو از صداي اين شكستن
به جاي غصه ترسيدي و رفتي
غروب كوچه هاي بي قراري
حضور روشني را از تو مي خواست
تو يك آن آمدي اين روشني را
بروي كوچه پاشيدي و رفتي
كنار من نشتي تا سپيده
ولي چشمان تو جاي دگر بود
و من مي دانم آن شب تا سحرگاه
نگارن را پرستيدي و رفتي
نمي دانم چه مي گويند گل ها
خدا مي داند و نيلوفر و عشق
به من گفتند گل ها تا هميشه
تو از اين شهر كوچيدي و رفتي
جنون در امتداد كوچه عشق
مرا تا آسمان با خودش برد
و تو در آخرين بن بست اين راه
مرا ديوانه ناميدي و رفتي
شبي گفتي نداري دوست من را
نمي داني كه من ن شب چه كردم
خوشا بر حال آن چشمي كه آن را
به زيبايي پسنديدي و رفتي
هواي آسمان ديده ابريست
پر از تنهايي نمناك هجرت
تو تا بيراهه هاي بي قراري
دل من را كشانيدي و رفتي
پريشان كردي و شيدا نمودي
تمام جاده هاي شعر من را
رها كردي شكستي خرد گشتم
تو پايان مرا ديدي و رفتي
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
فرهاد رمضانی
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
فرهاد رمضانی


تعداد پستها : 1259
از ایشان سپاسگزاری شده : 134
امتیاز : 63504
Registration date : 2008-10-23

اشعار مریم حیدرزاده Empty
پستعنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده   اشعار مریم حیدرزاده Emptyالجمعة يونيو 25, 2010 2:58 pm

بين آدم ها

ه قدر فاصله اينجاست بين آدمها
چه قدر عاطفه تنهاست بين آدمها
كسي به حال شقايق دلش نمي سوزه
و او هنوز شكوفاست بين آدمها
كسي به خاطر پروانه ها نمي ميرد
تب غرور چه بالاست بين آدمها
و از صداي شكستن كسي نمي شكند
چه قدر سردي و غوغاست بين آدمها
ميدان كوچه دل ها فقط زمستانست
هجوم ممتد سرماست بين آدمها
ز مهرباني دل ها دگر سراغي نيست
چه قدر قحطي روياست بين آدمها
كسي به نيست دل ها دعا نمي خواند
غروب زمزمه پيداست بين آدمها
و حال آينه را هيچ كسي نمي پرسد
هميشه غرق مداراست بين آدمها
غريب گشتن احساس درد سنگيني ست
و زندگي چه غم افزاست بين آدمها
مگر كه كلبه دل ها چه قدر جا دارد
چه قدر راز و معماست بين آدمها
چه ماجراي عجيبي ست اين تپيدن دل
و اهل عشق چه رسواست بين آدمها
چه مي شود همه از جنس آسمان باشيم
طلوع عشق چه زيباست بين آدمها
ميان اين همه گلهاي ساكن اينجا
چه قدر پونه شكيباست بين آدمها
تمام پنجره ها بي قرار بارانند
چه قدر خشكي و صحراست بين آدمها
و كاش صبح ببينم كه باز مثل قديم
نياز و مهر و تمناست بين آدمها
بهار كردن دل ها چه كار دشواريست
و عمر شوق چه كوتاست بين آدمها
ميان تك تك لبخندها غمي سرخ ست
و غم به وسعت يلداست بين آدمها
به خاطر تو سرودم چرا كه تنها تو
دلت به وسعت درياست بين آدمها
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
فرهاد رمضانی
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
فرهاد رمضانی


تعداد پستها : 1259
از ایشان سپاسگزاری شده : 134
امتیاز : 63504
Registration date : 2008-10-23

اشعار مریم حیدرزاده Empty
پستعنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده   اشعار مریم حیدرزاده Emptyالجمعة يونيو 25, 2010 2:58 pm

بين آدم ها

ه قدر فاصله اينجاست بين آدمها
چه قدر عاطفه تنهاست بين آدمها
كسي به حال شقايق دلش نمي سوزه
و او هنوز شكوفاست بين آدمها
كسي به خاطر پروانه ها نمي ميرد
تب غرور چه بالاست بين آدمها
و از صداي شكستن كسي نمي شكند
چه قدر سردي و غوغاست بين آدمها
ميدان كوچه دل ها فقط زمستانست
هجوم ممتد سرماست بين آدمها
ز مهرباني دل ها دگر سراغي نيست
چه قدر قحطي روياست بين آدمها
كسي به نيست دل ها دعا نمي خواند
غروب زمزمه پيداست بين آدمها
و حال آينه را هيچ كسي نمي پرسد
هميشه غرق مداراست بين آدمها
غريب گشتن احساس درد سنگيني ست
و زندگي چه غم افزاست بين آدمها
مگر كه كلبه دل ها چه قدر جا دارد
چه قدر راز و معماست بين آدمها
چه ماجراي عجيبي ست اين تپيدن دل
و اهل عشق چه رسواست بين آدمها
چه مي شود همه از جنس آسمان باشيم
طلوع عشق چه زيباست بين آدمها
ميان اين همه گلهاي ساكن اينجا
چه قدر پونه شكيباست بين آدمها
تمام پنجره ها بي قرار بارانند
چه قدر خشكي و صحراست بين آدمها
و كاش صبح ببينم كه باز مثل قديم
نياز و مهر و تمناست بين آدمها
بهار كردن دل ها چه كار دشواريست
و عمر شوق چه كوتاست بين آدمها
ميان تك تك لبخندها غمي سرخ ست
و غم به وسعت يلداست بين آدمها
به خاطر تو سرودم چرا كه تنها تو
دلت به وسعت درياست بين آدمها

مریم حیدرزاده
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
فرهاد رمضانی
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
فرهاد رمضانی


تعداد پستها : 1259
از ایشان سپاسگزاری شده : 134
امتیاز : 63504
Registration date : 2008-10-23

اشعار مریم حیدرزاده Empty
پستعنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده   اشعار مریم حیدرزاده Emptyالجمعة يونيو 25, 2010 2:59 pm

بعد ديدار تو

تو مثل راز پاييزي و من رنگ زمستانم
چگونه دل اسيرت شد قسم به شب نمي دانم
تو مثل
شمعداني ها پر از رازي و زيبايي
و من در پيش چشمان تو مشتي خاك گلدانم
تو درياي تريني آبي و آرام و بي پايان
و من موج گرفتاري اسير دست طوفانم
تو مثل آسماني مهربان و آبي و شفاف
و من در آرزوي قطره هاي پاك بارانم
نمي دانم چه بايد كرد با اين روح آشفته
به فريادم برس اي عشق من امشب پريشانم
تو دنياي مني بي انتها و ساكت و سرشار
و من تنها در اين دنياي دور از غصه مهمانم
تو مثل مرز احساسي قشنگ و دور و نامعلوم
و من در حسرت ديدار چشمت رو به پايانم
تو مثل مرهمي بر بال بي جان كبوتر
و من هم يككبوتر تشنه باران درمانم
بمان امشب كنار لحظه هاي بي قرار من
ببين با تو چه رويايي ست رنگ شوق چشمانم
شبي يك شاخه نيلوفر به دست آبيت دادم
هنوز از عطر دستانت پر از شوق است دستانم
تو فكر خواب گلهايي كه يك شب باد ويران كرد
و من خواب ترا مي بينم و لبخند پنهانم
تو مثل لحظه اي هستي كه باران تازه مي گيرد
و من مرغي كه از عشقت فقط بي تاب و حيرانم
تو مي آيي و من گل مي دهم در سايه چشمت
و بعد از تو منم با غصه هاي قلب سوزانم
تو مثل چشمه اشكي كه از يك ابر مي بارد
و من تنها ترين نيلوفر رو به گلستانم
شبست و نغمه مهتاب و مرغان سفر كرده
و شايد يك مه كمرنگ از شعري كه مي خوانم
تمام آرزوهايم زماني سبز ميگردد
كه تو يك شب بگويي دوستم داري تو مي دانم
غروب آخر شعرم پر از آرامش درياست
و من امشب قسم خوردم تر ا هرگز نرنجانم
به جان هر چه عاشق توي اين دنياي پر غوغاست
قدم بگذار روي كوچه هاي قلب ويرانم
بدون تو شبي تنها و بي فانوس خواهم مرد
دعا كن بعد ديدار تو باشد وقت پايانم
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
فرهاد رمضانی
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
فرهاد رمضانی


تعداد پستها : 1259
از ایشان سپاسگزاری شده : 134
امتیاز : 63504
Registration date : 2008-10-23

اشعار مریم حیدرزاده Empty
پستعنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده   اشعار مریم حیدرزاده Emptyالجمعة يونيو 25, 2010 3:01 pm

حرفها يك دل

بيا در كوچه باغ شهر احساس
شكست لاله را جدي بگيريم
اگر نيلوفري ديديم زخمي
براي قلب پر دردش بميريم
بيا در كوچه هاي تنگ غربت
براي هر غريبي سايه باشيم
بيا هر شب كنار نور يك شمع
به فكر پيچك همسايه باشيم
بيا ما نيز مثل روح باران
به روي يك رز تنها بباريم
بيا در باغ بي روح دلي سرد
كمي رويا ي نيلوفر بككاريم
بيا در يك شب آرام و مهتاب
كمي هم صحبت يك ياس باشيم
اگر صد بار قلبي را شكستيم
بيا يك بار با احساس باشيم
بيا به احترام قصه عشق
به قدر شبنمي مجنون بمانيم
بيا گه گاه از روي محبت
كمي از درد ليلي بخوانيم
بيا از جنگل سبز صداقت
زماني يك گل لادن بچينيم
كنار پنجره تنها و بي تاب
طلوع آرزوها را ببينيم
بيا يك شب به اين انديشه باشيم
چرا اين آبي زيبا كبود است
شبي كه بينوا مي سوخت از تب
كنار او افق شايد نبوده ست
بيا يك شب براي قلبهامان
ز نور عاطفه قابي بسازيم
براي آسمان اين دل پاك
بيا يك بار مهتابي بسازيم
بيا تا رنگ اقيانوس آبيست
براي موج ها ديوانه باشيم
كنار هر دلي يك شمع سرخست
بيا به حرمتش پروانه باشيم
بيا با دستي از جنس سپيده
زلال اشك از چشمي بشوييم
بيا راز غم پروانه ها را
به موج آبي دريا بگوييم
بيا لاي افق هاي طلايي
بدنبال دل ماهي بگرديم
بيا از قلبمان روزي بپرسيم
كه تا حالا در اين دنيا چه كرديم
بيا يك شب به اين انديشه باشيم
به فكر درد دلهاي شكسته
به فكر سيل بي پيايان اشكي
كه روي چشم يك كودك نشسته
به فكر سيل بي پايان اشكي
كه ر.ي چشم يك كودك نشسته
به فكر اينكه بايد تا سحرگاه
براي پيوند يك شب دعا كند
ز ژرفاي نگاه يك گل سرخ
زماني مرغ آمين را صدا كرد
به او يك قلب صاف و بي ريا داد
كه در آن موجي از آه و تمناست
پر از احساس سرخ لاله بودن
پر از اندوه دلهاي شكيباست
بيا در خلوت افسانه هامان
براي يك كبوتر دانه باشيم
اگر روزي پرستو بي پناهست
براي بالهايش لانه باشيم
بيا با يك نگاه آسماني
ز درد يك ستاره كم نماييم
بيا روزي فضاي شهرمان را
پر از آرامش شبنم نماييم
بيا با بر گ هاي گل سرخ
به درد زنبقي مرهم گذاريم
اگر دل را طلب كردند از تو
مبادا كه بگويي ما نداريم
بيا در لحظه هاي بي قراري
به ياد غصه مجنون بخوابيم
بيا دلهاي عاشق را بگرديم
كه شايد ردي از قلبش بيا بيم
بيا در ساحل نمناك بودن
براي لحظه اي يكرنگ باشيم
بيا تا مثل شب بوهاي عاشق
شبي هم ما كمي دلتنگ باشيم
كنار دفتر نقاشي دل
گلي از انتظار سرخ روييد
و باران قطره هاي آبيش را
به روي حجم احساس پاشيد
اگر چه قصه دل ها درازست
بيا به آرزو عادت نماييم
بيا با آسمان پيمان ببنديم
كه تا او هست ما هم با وفاييم
بيا در لحظه سرخ نيايش
چو روح اشك پاك و ساده باشيم
بيا هر وقت باران باز باريد
براي گل شدن آماده باشيم
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
فرهاد رمضانی
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
فرهاد رمضانی


تعداد پستها : 1259
از ایشان سپاسگزاری شده : 134
امتیاز : 63504
Registration date : 2008-10-23

اشعار مریم حیدرزاده Empty
پستعنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده   اشعار مریم حیدرزاده Emptyالجمعة يونيو 25, 2010 3:01 pm

آرزوي نقاشي


ميان آبشارخاطراتم كنار بوته هاي گل نمي نشينم
هميشه آرزو كردم كه رنگ نگاه بوته گل را ببينم
هميشه آرزو كردم كه روزي براي لحظه اي نقاش باشم
هميشه آرزويم بوده رويا وليكن يك زمان ايكاش باشم
هميشه اين سوالم بوده مادر كه رنگ لاله ها يعني چه رنگي
هميشه گفته بودي باغ سبز ولي رنگ خدا يعني چه رنگي
نگاه مادرم چون ياس مي شد به پرسشهاي منلبخند مي زد
زماني رنگ سرخ لاله ها را به دنياي دلم پيوند م يزد
ولي من باز مي پرسيدم از او كه منظورت ز آبي چيست مادر
هما رنگي كه گفتي دنگ درياست همان رنگي كه گشته چشم از او تر
ز اقيانوس بي طوفان چشمش صداي اشك ها را مي شنيدم
در آن هنگام در باغ تخيل رخ زيباي او را ميكشيدم
نگاهي سرخ اشكي آسماني دوچشماني به رنگ ارغواني
ولي من هر چه نقاشي كشيدم همه تصويري از روياي او بود
و شايد چند خطي كه نوشتم همه يك قطره از درياي او بود
معلم آن زمان كه عاشقانه كنار حرفهايت مي نشينم
هميشه آرزو كردم كه روزي نگاه مهربانت را ببينم
ببينم كه كدامين ديدگاني مرا با حس ديدن آشنا كرد
كه دستان مرا تا اوج برد مرا از دور با چشمش صدا كرد
ببينم كه چه كس راگ شفق را به چشمان وجود من نشان داد
ببينم كه كدامين مهرباني غبار غم رويايم تكان داد
اگر چه من نگاهت را نديدم ولي زيباييت را ميشناسيم
صداي موج روحت را ستاره دل درياييت را ميشناسم
ز تو آموختم نقاشي عشق ز تو احساس را ترسم كردم
ز تب نور اميد و موج دل را ميان غنچه ها تقسيم كردم
ولي من با مرور خاطراتم به اوج آرزوهايم رسيدم
هم اينك لحظه اي نقاش هستم معلم را و مادر ا كشيدم
ولي نقاش من كاغذي نيست براي رسم ابزاري ندارم
كمي احساس را با جرعه اي عشق به روي برگ ياسي مي گذارم
دل نقاشيم تفسير روياست چرا تفسير يك رويا نباشيم
چرا رنگ غروبي سرخ باشيم چرا چون آبي دريا نباشيم
اگر چه گشت شعرم بس مطول ولي نقاشيم را قاب كردم
سحر شد خاطراتم نيز رفتند دوباره من زمان را خواب كردم
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
فرهاد رمضانی
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
فرهاد رمضانی


تعداد پستها : 1259
از ایشان سپاسگزاری شده : 134
امتیاز : 63504
Registration date : 2008-10-23

اشعار مریم حیدرزاده Empty
پستعنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده   اشعار مریم حیدرزاده Emptyالجمعة يونيو 25, 2010 3:02 pm

تو را ميشناسم

تو از جنس احساس يك بوته نسرين
تو با چكه هاي شفق آشنايي
تو سر فصل لبخند هر برگ ياسي
ير پژواك سرخ صدايي
تو رنگين كماني ز چشمان موجي
تو رمز رسيدن به اوج خدايي
تو در شهر روياييم كلبه دل
تو يك قصه از .اژه ابتدايي
تو از آه يك ابر مرطوب و تنها
تو باراني از سرزمين وفايي
ترا مثل چشمان خود مي شناسم
اگر چه ز مژگان چشمم جدايي
تو يك جرعه از ژاله چشم يك گل
تو تعبيري از وسعت انتهايي
تو گيسوي زرين يك بيد مجنون
تو با راز قلب صدف آشنايي
تو امضايي از بال سرخ پرستو
تو يك ترجمه از كتاب صفايي
تو با قايقي از بلور گل بخ
رسيدي به شهري پر از روشنايي
تو با درد سرخ شكستن همآوا
تو صندوقچه امني از رازهايي
تو از مهرباني كتابي نوشتي
كه آغاز آن بودن شعر رهايي
تو در شهر آيينه ها مي نشيني
تو بر زخم سرخ شقايق دوايي
تو تكثير يك آيه از قامت سبزه هايي
تو موسيقي كوچ يك قوي تنها
تو شعري به رنگ سحر مي سرايي
تو تكراري از آرزوهاي موجي
تو شهدي به شيريني يك دعايي
تو در جهان يك شمع سوزان نهاني
تو چون پنجره شاهدي بي صدايي
تو آموزگار دبستان عشقي
تو دفترچه خاطرات صبايي
تو در سوز سرخ مناجات بلبل
تو در كوچه آبي قصه هايي
تو در سرزمين افق ناپديدي
تو بر زخم آلاله دل شفايي
ترا در اين دل غزل هم ندديم
بگو در كدامين دل و در كجايي
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
فرهاد رمضانی
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
فرهاد رمضانی


تعداد پستها : 1259
از ایشان سپاسگزاری شده : 134
امتیاز : 63504
Registration date : 2008-10-23

اشعار مریم حیدرزاده Empty
پستعنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده   اشعار مریم حیدرزاده Emptyالجمعة يونيو 25, 2010 3:04 pm

براي چشمانت


هوا ترست به رنگ هواي چشمانت
دوباره فال گرفتم براي چشمانت
اگر چه كوچك و تنگ است حجم اين دنيا
قبول كن كه بريزم به پاي چشمانت
بگو چه وقت دلم را ز ياد خواهي بر د
اگر چه خوانده ام از جاي جاي چشمانت
دلم مسافر تنهاي شهر شب بو هاست
كه مانده در عطش كوچه هاي چشمانت
تمام آينه ها نذر ياس لبخندت
جنون آبي در يا فداي چشمانت
چه مي شود تو صدايم كني به لهجه موج
به لحن نقره اي و بي صداي چشمانت
تو هيچ وقت پس از صبر من نمي آيي
در انتظار چه خاليست جاي چشمانت
به انتهاي جنونم رسيده ام اكنون
به انتهاي خود و ابتداي چشمانت
من و غروب و سكوت و شكستن و پاييز
تو و نيامدن و عشوه هاي چشمانت
خدا كند كه بداني چه قدر محتاج ست
نگاه خسته من به دعاي چشمانت
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
فرهاد رمضانی
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
فرهاد رمضانی


تعداد پستها : 1259
از ایشان سپاسگزاری شده : 134
امتیاز : 63504
Registration date : 2008-10-23

اشعار مریم حیدرزاده Empty
پستعنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده   اشعار مریم حیدرزاده Emptyالجمعة يونيو 25, 2010 3:04 pm

چرا


چرا بلبل هميشه نغمه خوان است
چرا بر برگ شبنم مي نشيند
چرا آلاله هاي باغ سرخند

چرا بر روي گل غم مي نشيند
چرا باران هميشه قطره قطره ست
چرا در خانه ها دريا نداريم
چرا در باغچه يا توي گلدان
گلي يا برگي از رويا نداريم
چرا پروانه ها معناي عشقند
چرا جغدان هميشه اشكبارند
چرا مردم همانند كبوتر
درون خانه ها جغدي ندارند
چرا در هر كتابي آسمان ها
هميشه آبي و خوشرنگ هستند
چرا هيچ آسماني رنگ غم نيست
چرا مردم خدا را مي پرستند
چرا ما عاشق باد صباييم
چرا يك بار با طوفان نباشيم
چرا در هر زمان در فكر دريا
چرا يكبار با باران نباشيم
چرا گلزار ها شاداب و سبزند
چرا قلب بيابان لالهگون است
چرا دستان بركه پاك و نيلي است
چرا چشم شقايق رنگ خونست
چرا لبهاي مردم نيمه خشك است
چرا لبخند در آن جا ندارد
چرا توي قفس هامان قناري ست
چرا هيچ آدمي درنا ندارد
چرا بالا تر از احساس عشقست
چرا تصوير از آينه پيداست
چرا نيلوفران پيك بهارند
چرا احساس در دل ها شكوفاست
اگر چه اين بيان آرزو بود
ولي آخر چرا زيبا نباشيم
چرا يك بار چون بال پرستو
چرا يك بار چون دريا نباشيم
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
فرهاد رمضانی
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
فرهاد رمضانی


تعداد پستها : 1259
از ایشان سپاسگزاری شده : 134
امتیاز : 63504
Registration date : 2008-10-23

اشعار مریم حیدرزاده Empty
پستعنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده   اشعار مریم حیدرزاده Emptyالجمعة يونيو 25, 2010 3:04 pm

كاش مي شد

كاش مي شد سرزمين عشق را
در ميان گامها تقسيم كرد
كاش مي شد با نگاه شاپرك
عشق را بر آسمان تفهيم كرد
كاش مي شد با دو چشم عاطفه
قلب سرد آسمان را ناز كرد
كاش مي شد با پري از برگ ياس
تا طلوع سرخ گل پرواز كرد
كاش ميشد با نسيمشامگاه
برگ زرد ياس ها را رنگ كرد
كاش مي شد با خزان قلبها
مثل دشمن عاشقانه جنگ كرد
كاش ميشد در سكوت دشت شب
ناله غمگين باران را شنيد
بعد دست قطره هايش را گرفت
تا بهار آرزو ها پر كشيد
كاش مي شد مثل يك حس لطيف
لا به لاي آسمان پر نور شد
كاش ميشد چادر شب را كشيد
از نقاب شوم ظلمت دور شد
كاش مي شد از ميان ژاله ها
جرعه اي از مهرباني را چشيد
در جواب خوبها جان هديه داد
سختي و نامهرباني را نديد
كاش ميشد با محبت خانه ساخت
يك اطاقش را به مرواريد داد
كاش مي شد آسمان مهر را
خانه كرد و به گل خورشيد داد
كاش ميشد بر تمام مردمان
پيشوند نام انسان را گذاشت
كاش مي شد كه دلي را شاد كرد
بر لب خشكيده اي يك غنچه كاشت
كاش ميشد در ستاره غرق شد
در نگاهش عاشقانه تاب خورد
كاش مي شد مثل قوهاي سپيد
از لب درياي مهرش آب خورد
كاش ميشد جاي اشعار بلند
بيت ها راساده و زيبا كنم
كاش مي شد برگ برگ بيت را
سرخ تر از واژه رويا كنم
كاش ميشد با كلامي سرخ و سبز
يك دل غمديده را تسكين دهم
كاش ميشد در طلوع باس ها
به صنوبر يك سبد نسرين دهم
كاش ميشد با تمام حرف ها
يك دريچه به صفا را وا كنم
كاش ميشد در نهايت راه عشق
آن گل گم گشته را پيدا كنم
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
فرهاد رمضانی
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
فرهاد رمضانی


تعداد پستها : 1259
از ایشان سپاسگزاری شده : 134
امتیاز : 63504
Registration date : 2008-10-23

اشعار مریم حیدرزاده Empty
پستعنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده   اشعار مریم حیدرزاده Emptyالجمعة يونيو 25, 2010 3:05 pm

سرنوشت من و چشمهايت

ايكاش در چشم هايت ترديد را ديده بودم
يا از همان روز اول از عشق ترسيده بودم
ايكاش آن شب كه رفتم از آسمان گل بچينم
جاي گل رز برايت پروانگي چيده بودم
گل را به دست تو دادم حتي نگاهم نكردي
آن شب نمي داني اما تا صبح لرزيده بودم
آن شب تو با خود نگفتي كه بر سرمن چه آمد
با خود نگفتي ز دستت من باز رنجيده بودم
انگار پي برده بودي ديوانه ات گشته ام من
تو عاشق من نبودي و دير فهميده بودم
از آن شب سرد پاييز كه چشم من به تو افتاد
گفتم ايكاش شب ها هر گر نخوابيده بودم
از كوچه كه مي گذشتيم حتي نگاهم نكردي
چشمت پي ديگري بود اين را نفهميده بودم
آن شب من و اشك و مهتاب تا صبح با هم نشستيم
ايكاش يك خواب بد بود چيزي من ديده بودم
تو اهل آن دوردستي من يك اسير زميني
عشق زمين و افق را ايكاش سنجيده بودم
بي تو چه شبها كه تا صبح در حسرت با تو بودن
اندوه ويرانيت را تنها پرستيده بودم
وقتي صدا كردي از دور با عشوه اي نادرت را
آن لهجه نقره اي را ايكاش نشنيده بودم
انگار تقصير من بود حق با تو و آسمان است
وقتي كه تو مي گذشتي از دور خنديده بودم
اما به پروانه سوگند تنها گناهم همين ست
جاي تو بودم اگر من صد بار بخشيده بودم
بايد برايت دعا كرد آباد باشي و سرسبز
ايكاش هرگز نبيني چيزي كه من ديده بودم
اندوه بي اعتناي چه يادگار عجيبي ست
اما چه شب ها كه آن را از عشق بوسيده بودم
حالا بدان تو كه رفتي در حسرت بازگشت
يك آسمان اشك آن شب در كوچه پايشده بودم
هر گز پشيمان نگشتم از انتخاب تو هرگز
رفتي كه شايد بدانم بيهوده رنجيده بودم
حالا تو را به شقايق ديگر بيا كوچ كافيست
جاي تو بودم اگر من اين بار بخشيده بودم
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
فرهاد رمضانی
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
فرهاد رمضانی


تعداد پستها : 1259
از ایشان سپاسگزاری شده : 134
امتیاز : 63504
Registration date : 2008-10-23

اشعار مریم حیدرزاده Empty
پستعنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده   اشعار مریم حیدرزاده Emptyالجمعة يونيو 25, 2010 3:05 pm

يك تمناي بلند


بيا براي پرستو ز مهر دانه بپاشيم
بيا پناه كبوتر طيبي چلچله باشيم
بيا كه درد عطش را ز چشم غنچه بشوييم
براي موج پريشان ز عشق قصه بگوييم
بيا كه دعوت گل را به باغ دل بپذيريم
بيا ز هجرت مرغان خسته در س بگيريم
بيا ز دفتر پروانه شعر شمع بخوانيم
بيا به خاطر گل ها هميشه تاتزه بمانيم
بيا كه كشتي دل را به موج مهر سپاريم
بروي دفتر دل ها رز اميد بكاريم
بيا زلال بمانيم مثل بركه و باران
و حرمتي بگذاريم به صداقت ياران
بيا حوالي يك گل ز عشق خانه بسازيم
براي غربت گنجشك آشيانه بسازيم
بيا سپيده كه آمد صدا كنيم خدا را
و تا افق برسانيم دست سبز دعا را
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
فرهاد رمضانی
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
فرهاد رمضانی


تعداد پستها : 1259
از ایشان سپاسگزاری شده : 134
امتیاز : 63504
Registration date : 2008-10-23

اشعار مریم حیدرزاده Empty
پستعنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده   اشعار مریم حیدرزاده Emptyالجمعة يونيو 25, 2010 3:05 pm

شعر يعني

شعر يعني با افق يك دل شدن
يا لباسي از شقايق دختن
شعر يعني با وجود خستگي
بر سر پروانه دل سوختن
شعر يعني سري از اسرار عشق
شعر يعني يك ستاره داشتن
شعر يعني يك نگاه خسته را
از كوير گونه اي برداشتن
شعر يعني داستاني نا تمام
شعر يعني جاده اي بي انتها
شعر يعني گفتن از احساس موج
در كنار حسرت پروانه ها
شعر يعني آه سرخ لاله ها
شعر يعني حرف پنهان در نگاه
شعر يعني ترجمان يك نفس
عمق سايه روشن دشت پگاه
شعر يعني يك زلال بي دريغ
شعر يعني راز قلب يك صدف
شعر يعني درد دلهاي نسيم
حرفي از تنهايي سبز علف
شعر يعني تاب خوردن روي موج
در كنار بركه ساحل ساختن
شعر يعني هديه اس از آسمان
بهر ياسي بي نوا انداختن
شعر يعني فصلي از سال نگاه
شعر يعني عاشقانه زيستن
شعر يعني پولكي از عشق را
روي دامان كويري ريختن
شعر يعني حس يك پرواز محض
در ميان آسمان پيدا شدن
شعر يعني در حصار زندگي
غرث در گلواژه رويا شدن
شعر يعني قصه يك آرزو
شعر يعني ابتداي يك غروب
شعر يعني تكه اي از آسمان
شعر يعني وصف يك انسان خوب
شعر يعني قلعه اي از جنس عشق
كم كنم از واژه و حرف و سخن
شعر يعني حرف قلبي سرخ و پاك
نه عبوري ساده چون اشعار من
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
فرهاد رمضانی
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
فرهاد رمضانی


تعداد پستها : 1259
از ایشان سپاسگزاری شده : 134
امتیاز : 63504
Registration date : 2008-10-23

اشعار مریم حیدرزاده Empty
پستعنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده   اشعار مریم حیدرزاده Emptyالجمعة يونيو 25, 2010 3:06 pm

تو مثل

تو مثل خواب نسيمي به رنگ اشك شقايق
تو مثل شبنم عشقي به روي پونه عاشق
تو مثل دست سپيده پر از تولد نوري
تو مثل نم باران لطيف و پاك و صبوري
تو مثل مرهم ياسي براي قلب شكسته
تو مثل سايبان اميدي براي يك دل خسته
تو مثل غنچه لطيفي به رنگ حسرت شبنم
تو مثل خنده ياسي و مثل غربت يك غم
تو مثل جذبه عشقي در انتظار رسيدن
در امتداد نوازش گلي ز عاطفه چيدن
تو مثل نغمه موجي غريب و آبي و ساده
شبيه شاخه گلي كه افق به چلچله داده
تو مثل چكه مهري ز سقف سبز صداقت
تو مثل گريه شعري بروي صفحه غربت
تو مثل لذت رويا تو مثل شوق نگاهي
هزار مرتبه خورشيد و صد افق پر ماهي
تو مثل لطف بهاري پر از شكوفه خواندن
تمام هستي من شد ميان شعر تو ماندن
تو مثل هر چه كه هستي مرا به نام صدا كن
براي اين دل سرگشته وقت صبح دعا كن
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
اشعار مریم حیدرزاده
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 5رفتن به صفحه : 1, 2, 3, 4, 5  الصفحة التالية
 مواضيع مماثلة
-
» اشعار مریم حیدرزاده
» داستان بسیار غم انگیز عاشقانه علی و مریم (از دست ندید حتما بخونید)
» اشعار حافظ
» اشعار سیمین بهبهانی
» اشعار منوچهر آتشی

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
پایگاه اُرُدیست های سوئد :: هنر و ادبیات :: ادبیات-
پرش به: