| اشعار مریم حیدرزاده | |
|
|
|
نويسنده | پيام |
---|
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:06 pm | |
| قصه پونه عشق
صداقت يعني از مرز افقها به قصد ديدن رويت گذشتن ميان كوچه هاي سبز احساس به دنبال قدمه هاي تو گشتن نجابت يعني از باغ نگاهت به رسم عاطفه يك پونه چيدن ميان سايه روشن هاي احساس ترا از پشت يك آينه ديدن دو چشمت سرزمين آرزوها نگاهت داستان آشمنايي ست امان از آن زمان كه قلب عاشق گرفتار خزان يك جدايي ست تو در آن سوي مر مرها ي احساس و من در جستجوي يك بهانه كه شايد روزي از فصل سكفتن به تو گويم كلامي عاشقانه كنار سايبان ديدگانت هميشه آرزوها ارغوانيست بدان تا صبح پر نور شكفتن بياد ديده تو آسماني ست طلوع پاك ديدار تو يعني براي لحظه اي چون ياس بودن زمستان غريبي را شكستن و چون آيينه با احساس بودن براي شهر بي باران دل ها تو يعني لحظه ي باران گرفتن تو يعني در دل پژمردگي ها بياد يك فرشته جان گرفتن در آن آغاز بي پايان رويش كه از باغ افق گل چيده بودي از آن لحظه كه احساس دلم را به امواج نگاهت ديده بودي چه زيبا شبنمي از آرزو را بروي لادن روحم نشاند ي دلت مرز عبور از آسمان بود و من را به دل اين مرز خواند ي و اينك من كنار ديدگانت وفا را مثل گل ها مي شناسم اگر چشمان قلبم را ببندند ترت تنهاي تنها مي شناسم هميشه ساحل دلهاي عاشق بياد چشم دريا بي قرار است تو تا آن لحظه اي كه مي درخشي تمام سرزمين دل بهار ست سحر وقتي كه مي خواهد بيايد ترا بايد از آن بالا ببيند و بايد از گلستان نگاهت فقط يك شاخه نيلوفر بچيند سحر قدر ترا مي داند و بس تو يعني زير باران تازه گشتن و يا به احترام يك شقايق ز مرز آسمان ها هم گذشتن تواضع يعني از روي متانت براي ديدنت ديوانه بودن و تو يعني دل صد نسترن را ز شهر سرخ تنهايي ربودن دلت تفسير خوبي هاي ابي ست و قلبت قصه ايثار شبنم نگاهت آسمان آبي و صاف كه مي شويد ز چشم عنچه ها غم نگاهت تا افق بي كينه و پاك و چشمان تو دو ماه نجيب است فضاي گرم دستان تو اي عشق پناه نسترن هاي غريب است تو يعني يك نگاه مهربان را ميان ياسها قسمت نمودن و شايد تو سر آغاز نگاهي نخستين واژه باغ سرودن تو يعني مرهم زخم پرستو تو يعني راز درمان شكستن تو يعني تا سحر در انتظار عبور قاصدي زيبا نشستن تو يعني نرگس باغ تجسم تو يعني يك جهان بالا تر از نور تو يعني يك فرشته مثل مهتاب كه با لبخند مي آيد از آن دور سپردم به تو درياي دلم را تو اي افسانه ايثار خورشيد دلم از روي عشقي آسماني وجودش را به چشمان تو بخشيد
| |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:06 pm | |
| نغمه اي برا ي خواب
بخواب اي دختر آرام مهتاب ببين گلهاي ميخك خسته هستند تمام اشك هايم تا بخوابي ميان مخمل چشم شكستند بخواب اي پونه باغ شكفتن گل اندوه امشب زرد زردست هوا را زرد كرده عطر پاييز فضاي پاك ايوان سرد سردست بخواب اي غنچه بي تاب احساس فضاي شهر شب بو ها طلايي ست بهار سبز عاشقها خزانست خزان بي قراران بي وفايي ست بخواب اي مرغ نا آرام دريا گل آرامشم تنهاي تنهاست اگر امشب ز بي تابي نخوابي دلم تا صبح در چنگال غم هاست بخواب اي شبنم نيلوفر دل دو چشمان تو رنگ موج درياست ميان كوچه هاي زندگاني گل شادي فقط در باغ روياست بخواب اي هديه ناز سپيده كه دنيا يك گذرگاه عجيب است هميشه نغمه مرغان عاشق پر از يك حس نمناك و غريب است بخواب اي برگ تبدار شقايق بدان عاشق هميشه ارغواني ست همين حالا كنار بستري سرد دلي در آرزوي مهرباني ست بخواب اي لذت سرشار پرواز فضاي قلب شب بو ها بهاري است پرستو هم نمي ماند به بك شهر هميشه هجرتش از بي قراري است بخواب اي بوته ناز گل سرخ تمام شاخه ها از غم خميدند تمام كودكان در خواب نوشين به اوج آرزوهاشان رسيدند بخواب اي يادگار شهر رويا كه اشكم گونه ها را سرخ و تر كرد شبي مثل همين شب توي پايزز دلم به غربت ياسي سفر كرد بخواب اي راز سبز آرزويم علاج درد پيچك ها رهايي ست اگر ديدي گلي مي لرزد از اشك بدان اندوهش از رنج جدايي است بخواب اي آشنا با خلوت شب دلم در آرزويش تنگ تنگ است نمي داني كه او وقتي بيايد بلور اشكهايم چه قشنگ است بخواب اي آفتاب بي غروبم شب تنهايي دل ها درازست دعايت مي كنم هر شب همين وقت كه درهاي دعا تا صبح بازست | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:07 pm | |
| مي توان
مي توان در كوچه هاي زندگي پاسخ لبخند را با ياس داد مي توان جاي غروب عشق را به طوع ساده احساس داد مي توان در خلوت شبهاي راز فكر رسم آبي پرواز بود مي توان با حرفي از جنس بلور شوق را به هر دلي دعوت نمود مي توان در آرزوي كودكي با حضور يك عروسك سهم داشت مي توان گاهي به رسم ياد بود در دلي يك شاخه نيلوفر گذاشت مي توان از شهر شب بو ها گذشت عابر پس كوچه هاي نور بود مي توان همسايه مهتاب شد فكر زخم غنچه اي رنجور بود مي توان با لطف دست پنجره مهربان گنجشكها را دانه داد مي توان وقتي خزان از ره رسيد يك كبوتر را به كنجي لانه داد مي توان در قلب هاي بي فروغ لحظه اي برقي زد و خورشيد شد مي توان در غربت داغ كوير آن ابري كه مي باريد شد | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:07 pm | |
| برگرد
برگرد بي تو بغض فضا وا نمي شود يك شاخه ياس عاطفه پيدا نمي شود در صفحه دلم تو نوشتي صبور باش قلبم غبار دارد و معنا نمي شود بي تو شكست و پنجره رو به آسمان غم در حريم آبي دل جا نمي شود درياي تو پناه نگاه شكسته است هر دل كه مثل قلب تو دريا نمي شود مي خواستم بچينم از آن سوي دل گلي اما بدون تو كه گلي وا نميشود درديست انتظار كه درمان آن تويي اين درد تلخ بي تو مداوا نمي شود زيباترين گلي كه پسنديده ام تويي گل مثل چشمهاي تو زيبا نمي شود بي تو شكسته شد غزل آشناييم اين رسم مهرباني دنيا نمي شود گفتي صبور باش و به آينده بنگر پروانه كه صبور و شكيبا نمي شود شبنم گل نگاه مرا بار شسته است دل در كنار ياد تو تنها نمي شود گلدان ياس بي تو شكست و غريب شد گلدان بدون عشق شكوفا نمي شود باران كوير روح مرا مي برد به اوج اما دلم بدون تو شيدا نمي شود رفتي و بي تو نام شكفتن غريب شد ديگر طلوع مهر هويدا نمي شود روياي من هميشه به ياد تو سبز بود رفتي و حرفي از غم رويا نمي شود رفتي و دل ميان گلستان غريب ماند ديگر بهار محو تماشا نمي شود يك قاصدك كنار من آمد كمي نشست گفتم كه صبح اين شب يلدا نمي شود دل هاي منتظر همه تقديم چشم تو امروز بي حضور تو فردا نمي شود | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:07 pm | |
| و بعد از رفتنت
شبي از پشت يك تنهايي نمناك و باراني ترا با لهجه گلهاي نيلوفر صدا كردم تمام شب براي با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم پس ازيك جستجوي نقره اي در كوچه هاي آبي احساس تو را از بين گلهايي كه در تنهايي ام روييد با حسرت جدا كردم و تو در پاسخ آبي ترين موج تمناي دلم گفتي دلم حيران و سرگردان چشماني است رويايي و من تنها براي ديدن زيبايي آن چشم تو را در دشتي از تنهايي و حسرت رها كردم همين بود آخرين حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگينت حريم چشمهايم را بروي اشكي از جنس غروب ساكت و نارنجي خورشيد وا كردم نمي دانم كه چرا رفتي نمي دانم چرا شايد خطا كردم و تو بي آن كه فكر غربت چشمان من باشي دانم كجا تا كي براي چه ولي رفتي و بعد از رفتنت باران چه معصومانه مي باريد و بعد از رفتنت يك قلب دريايي ترك برداشت و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمي خاكستري گم شد و گنجشكي كه هر روز از كنار پنجره با مهرباني دانه بر مي داشت تمام بال هايش غرق در اندوه غربت شد و بعد از رفتن تو آسمان چشمهايم خيس باران بود و بعد از رفتنت انگار كسي حس كرد من بي تو تمام هستي ام از دست خواهد رفت كسي حس كرد من بي تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد كسي فهميد تو نام مرا از ياد خواهي برد و من با آنكه مي دانم تو هرگز ياد من را با عبور نخواهي برد هنوز آشفته چشمان زيباي توام برگرد ببين كه سرنوشت انتظار من چه خواهد شد و بعد از اين همه طوفان و وهم و پرسش و ترديد كسي از پشت قاب پنجره آرام و زيبا گفت تو هم در پاسخ اين بي وفايي ها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا كردم و من در حالتي ما بين اشك و حسرتو ترديد كنار انتظاري كه بدون پاسخ و سردست و من در اوج پاييزي ترين ويراني يك دل ميان غصه اي از جنس بغض كوچك يك ابر نمي دانم چرا شايد به رسم و عادت پروانگي مان باز براي شادي و خوشبختي باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:08 pm | |
| جادوي نگاهت
چه مي شد گر دل آشفته من هر چشم تو عادت نمي كرد و اي كاش از نخست آن چشمهايت مرا آواره غربت نمي كرد چه زيبا بود اگر مرغ نگاهت ميان راز چشمان تو مي ماند تو مي ماندي و او هم مثل يك كوچ ز باغ ديده ات هجرت نمي كرد تمام سايه روشن هاي احساس پر از آرامش مهتابيت بود و ليكن شاعر آينه ها هم به خوبي رك اين وسعت نمي كرد زماني كه تو رفتي پاكي ياس خلوص سبز گلدان را رها كرد چه زيبا بود اگر از اولين گام نگاهم با دلت صحبت نمي كرد تو پيش از آنكه در دل پاگذاري تمام فال هايم رنگ غم داشت ولي تو آمدي و بعد از آن دل بدون چشم تو نيت نمي كرد هجوم لحظه هاي بي قراري مرا تا عمق يك پرواز مي برد و جز با آسمان ديدگانت دلم با هيچ كس خلوت نمي كرد نگاهم مثل يك مرغ مهاجر به دنبال حضورت كوچ مي كرد به غير از انتظارت قلب من را اين گونه بي طاقت نمي كرد تو مي ماندي كنار لحظه هايم ولي اين شادماني زود مي رفت و تا مي خواست دل چيزي بگويد تو مي رفتي و او فرصت نمي كرد دلم از پشت يك تنهايي زرد نگاهش را به چشمان تو مي دوخت ولي قلب تو قدر يك گل سرخ مرا به كلبه اش دعوت نمي كرد و حالا انتهاي كوچه شعر منم با انتظاري مبهم و زرد ولي ايكاش جادوي نگاهت غزل هاي مرا غارت نمي كرد | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:08 pm | |
| بهانه
گفتي كه به احترام دل باران باش باران شدم و به روي گل باريدم گفتي كه ببوس روي نيلوفر را از عشق تو گونه هاي او بوسيدم گفتي كه ستاره شو دلي روشن كن من همچو گل ستاره ها تابيدم گفتي كه براي باغ دل پيچك با ش بر ياسمن نگاه تو پيچيدم گفتي كه براي لحظه اي دريا شو دريا شدم و ترا به ساحل ديدم گفتي كه بيا و لحظه اي مجنون باش مجنون شدم و ز دوريت ناليدم گفتي كه شكوفه كن به فصل پاييز گل دادم و با ترنمت روييدم گفتي كه بيا و از وفايت بگذر از لهجه بي وفاييت رنجيدم گفتم كه بهانه ات برايم كافيست معناي لطيف عشق را فهميدم | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:08 pm | |
| تو يعني
تو يعني گونه هاي غنچه اي را به رسم مهرباني ناز كردن تو يعني كوچه باغ آرزو را به روي گام ياسي باز كردن تو يعني وسعت معصوم دل را به معناي شكفتن هديه دادن تو يعني بوته اي از رازقي را ميان حجم گلداني نهادن تو يعني جستجوي آبي عشق تو يعني فصل پاك پونه بودن تو يعني قصه شوق كبوتر تو يعني لذت سبز شكفتن تو يعني با تواضع راز دل را به يك نيلوفر بي كينه گفتن تو يعني وسعتي تا بي نهايت تو يعني نغمه موزون باران تو يعني تا ابد آيينه بودن براي خاطر دلهاي ياران تو يعني در حضور نيلي صبح گلي را به بهار دل سپردن تو يعني ارغواني گشتن و بعد هزاران دست تنها را فشردن تو يعني مثل شبنم عاشقانه گلوي ياس ها را تازه كردن تو يعني حجم روياي گلي را ميان كهكشان اندازه كردن تو يعني پونه را زير باران ميان كهكشان اندازه كردن تو يعني بي ريا چون ياس بودن و يا به شهر شبنم ها رسيدن تو يعني انتظار غنچه ها را ميان شهر رويا خواب كردن تو يعني غصه هاي زرد دل را به رنگ نقره مهتاب كردن تو يعني در سحرگاهي طلايي به يك احساس تشنه آب دادن تو يعني نسترن هاي وفا را به رسم مهرباني تاب دادن تو يعني غربت يك اطلسي را ز شوق آرزو سرشار كردن تو يعني با طلوع آبي مهر صبور و شوق آرزو سرشار كردن تو را آن قدر در دل مي سرايم كه دل يعني ترا زيبا سرودن فداي تو شقايق احساس و روياي بي آغاز سرودن | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:08 pm | |
| يك سبد آرزوي كال
كاشكه يه روز با همديگه سوار قايق مي شديم دور از نگاه ادما هر دومون عاشق مي شديم كاش آسمون با وسعتش تو دستامون جا مي گرفت گلاي سرخ دلمون كاش بوي دريا مي گرفت كاش تو هواي عاشقي ليلي و مجنون مي شديم باد كه تو دريا مي وزيد ما هم پريشون مي شديم كاش كه يه ماهي قشنگ براي ما فال م يگرفت برامون از فرشته ها امانتي بال مي گرفت با بال اون فرشته ها تو آسمون پر مي زديم به شهر بي ستاره ها به آرومي سر مي زديم شب كه مي شد امانت فرشته ها رو مي داديم مامونو مي بستيم و به ياد هم مي افتاديم كاشكه تو درياي قشنگ خواب شقايق مي ديديم خواب دو تا مسافر و عشق و يه قاشق مي ديدم كاشكه مي شد نيمه شب با همديگه دعا كنيم خداي آسمونا رو با يك زبون صدا كنيم بگيم خداي مهربون ما رو ز هم جدا نكن هرگز به عشق ديگري ما رو مبتلا نكن كاش مقصد قايق ما يه جاي دور و ساده بود كه عكس ماه مهربون رو پنجره اش افتاده بود كاش اومجا هيچ كسي نبود يه وقتي با تو دوست بشه تو نازنين من بودي مثل حالا تا هميشه كاشكه به جز من هيچ كسي اين قدر زياد دوست نداشت يا كه دلت عشق منو اول عشقاش مي گذاشت كاش به پرنده بودي و من واسه تودونه بودم شك ندارم اون موقع هم اين جوري ديوونه بودم كاش تو ضريح عشق تو يه روز كبوتر مي شدم يه بار نگاه مي كردي و اون موقع پر پر مي شدم كاش گره دستامونو اين سرنوشت وا نمي كرد كاش هيچ كدوم از ما دو تا هيچ دوستي پيدا نمي كرد كاش كه مي شد جدايي رو يه جايي پنهون بكنيم خاراي زرد غصه رو از ريشه ويرون بكنيم كاش كه با هم يه جا بريم كه آدماش آبي باشن شباش مثه تو قصه ها زلال و مهتابي باشن كاشكه يه روز من و تو رو تو دريا تنها بذارن تو قايق آرزوها يه روز مارو جا بذارن اون وقت با لطف ماهيا دريا رو جارو بزنيم بسوي شهر آرزو بريم و پارو بزنيم بريم يه جا كه آدماش بر سر هم داد نزنن به خاطر يه بادبادك بچه ها فرياد نزنن بريم يه جا كه دلها رو با يك اشاره نشكنن بچه ها توي بازيشون به قمريا سنگ نزنن جايي كه ما بايد بريم پشت در زندگيه عادت مردمش فقط عشقه و آشفتگيه چشمامونو مي بنديم و با هم ديگه مي ريم سفر يادت باشه اينجا هوا غرق يه دلواپسيه اما از اينجا كه بريم فقط گل اطلسيه ترو خدا منو بدون شريك شادي و غمت مثل هميشه عاشقت مثل گذشته مريمت | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:09 pm | |
| اين روزا
اين روزا عادت همه رفتن ودل شكستنه درد تموم عاشقا پاي كسي نشستنه اين روزا مشق بچه ها يه صفحه آشفتگيه گرداي رو آينه فقط غم زندگيه اين روزا درد عاشقا فقط غم نديدنه مشكل بي ساتاره ها يه كم ستاره چيدنه اين زوطا كار گلدونا از شبنمي تر شدنه آرزوي شقايقا يه شب كبوتر شدنه اين روا آسمونمون پر از شكسته باليه جاي نگاه عاشقت باز توي خونه خاليه اين روزا كار آدما تو انتظار گذاشتنه ساده ترين بهانشون از هم خبر نداشتنه اين روزا سهم عاشقا غصه و بي وفاييه جرم تمومشون فقط لذت آشناييه اين روزا توي هر قفس تو خواب خونه جاريه اين روزا چشماي همه غرق نياز شبنمه رو گونه هر عاشقي چند قطره بارون غمه اين روزا ورد بچه ها بازي چرخ و فلكه قلباي مثل دريامون پر از خراش و تركه اين روزا عادت گلا مرگ و بهونه كردنه كار چشماي آدما دل رو ديونه كردنه اين روزا كار رويامون از پونه خونه ساختنه نشونه پروانگي زندگي ها رو باختنه اين روزا تنها چارمون شايد پرنده مردنه رو بام پاك آسمون ستاره رو شمردنه اين روزا آدما ديگه تو قلب هم جا ندارن مردم ديگه تو دلهاشون يه قطره دريا ندارن اين روزا فرش كوچه ها تو حسرت يه عابره هر جايي منتظر ورود يه مسافره اين روزا هيچ مسافري بر نمي گرده به خونه چشاتي خسته تا ابد به در بسته مي مونه اين روزا قصه ها همش قصه دل سوزوندنه خلاصه حرف همه پر زدن و نمندنه اين روزا درد آدما فقط غم بي كسيه زندگيشون حاصلي از حسرت و دلواپسيه اين روزا خوشبختي ما پشت مه نبودنه كار تموم شاعرا فقط غزل سرودنه اين روزا درد آدما داشتن چتر تو بارونه چشماي خيس و ابريشون همپاي رود كارونه اين روزا دوستا هم ديگه با م صداقت ندارن يه وقتا توي زندگي همديگر و جا مي ذارن جنس دلاي آدما اين روزا سخت و سنگيه فقط توي نقاشيا دنيا قشنگ و رنگيه اين روزا جرم عاشقي شهر دل و فروختنه چاره فقط نشستن و به پاي چشمي سوختنه اسم گلا رو اين روزا ديگه كسي نمي دونه اما تا دلت بخواد اينجا غريب فراوونه اين روزا فرصت دلا براي عاشقي كمه زخماي بي ستاره ها تشنه ياس مرهمه اين روزا اشك مون فقط چاره بي قراريه تنها پناه آدما عكساي يادگاريه اين روزا فصل غربت عشق و يبداري مجنونه بغضاي كال باغچه منتظر يه بارونه اين روزا دوستاي خوبم همديگر رو گم ميكنن دلاي پاك و ساده رو فداي مردم ميكنن اين روزا آما كمن پشت نقاب پنجره كمتر ميبيني كسي رو كه تا ابد منتظره مردم ما به همديگه فقط زود عادت مي كنن حقا كه بي وفايي رو خوبم رعايت ميكنن درسته كه اينجا همه پاييزا رو دوست ندارن پاييز كه از راه برسه پا روي برگاش مي ذارن اما شايد تو زندگي يه بغض خيس و كال دارن چند تا غم و يه غصه و آرزوي محال دارن اين روزا بايد هممون براي هم سايه باشيم شبا به ياد هممون براي هم سايه باشيم شبا كه دلواپس كودك همسايه باشيم اون وقت دوباره آدما دستاشون و پل ميكنن درداي ارغواني رو با هم تحمل مي كنن اگه به هم كمك كنيم زندگي ديدني ميشه بر سر پيمان مي مونن دوستاي خوب تا هميشه اما نه فكر كه مكنيم اين كار يه كار ساده نيست انگار براي گل شدن هنوز هوا آماده نيست | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:10 pm | |
| پيمان سبز
آن روز در نگاه تو و خنده بهار مي شد به منتهاي شكفتن اشاره كرد مي شد ميان چشمك ياس و نسيم صبح ل را فداي چشم نجيب ستاره كرد هر صبح با صداي تو بيدار مي شوم در قلب من هميشه مي آيد صداي تو هر چه نگاه عاطفه و اشك شبنم ست با قطره هاي ساكت باران فداي تو اي انتظار خسته گل هاي رازقي تو يادگار ميخك و ياس و شقايق ي تو بردي از ميان سكوتم دل مرا تو معني سرودن پاك حقايقي تو جاده رسيدن قلبي به آسمان من بي تو ذره ذره بدان آب مي شوم تا سرزمين سبز تجسم مي آيم و در بين راه عاشق مهتاب مي شوم تو با وفاترين افق دور مبهمي يادت كنار ساحل دل تاب مي خورد هر قوي تشنه اي كه ترك مي خورد دلش از بركه لطيف دلت آب مي خورد نقاشي تمام افقهاي عالمي نقاشي ام بدون تو بي رنگ مي شود در شعر من هميشه تو معناي بودني قلب غزل براي تو دلتنگ مي شود تو قصه مهاجرت غم ز شهر عشق تو ماندني ترين گل خوشبوي ميخكي تنها تو بال عاطفه را ناز ي كني تو مهربان ترين گل زيباي پيچكي تب مي كند بدون تو احساس پاك عشق جز تو چه كس نگاه مرا ناز ميكند جز تو چه كس نگاه مرا ناز ميكند جز تو چه كس كنار دلم مي نشيند و روح مرا روانه پرواز ميكند هر وقت شهر پنجره ها باز ميشود من ابتداي نام ترا گوش مي كنم وقتي به عشق مي رسم از لذت نگاه غم را به حرمت تو فراموش ميكنم آن لادني كه كاشته اي در دلم هنوز گاهي دلش براي دلت شور مي زند پروانه اي ز باغ تبسم مي آيد و دل را به سوي شمع پر از نور مي زند احساس من هميشه پر از قطره هاي عشق قلبم بدون نام تو دلگير مي شود هر صبح نغمه هاي من و قلب عاشقم بر برگ هاي عاطفه تكثير مي شود تو بهترين حكايت گل هاي نرگسي با چشم تو نگاه پر از ياس مي شود در لا به لاي عاطفه هاي نوازشت عطر نجيب خاطره احساس مي شود تا آخرين نگاه به ياد توام بدان دل هر چه مي كند همه آن براي تو قلب مرا كه برده اي و رفته ام ز دست قلب تمام عشق پرستان فداي تو | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:10 pm | |
| زندگي
در حيرتم ز ثانيه هاي بهار عمر در حسرت عبور شكيباي زندگي در انتظار طايفه سبز بودنم در انتظار رويش ميناي زندگي در زندگي تمام غزل ها سراب بود شعري نماند در دل شيداي زندگي تو تا كنون تراوش يك اشك ديده اي كه پر كند سراسر درياي زندگي شب تا سحر ميان نقابي ز فاصله من بودم و تفكر فرداي زندگي آن دور دست كوچه آلاله هاي سرخ يك كودك آمده به تماشا ي زندگي پس زندگي چه بود جز آهنگ يك نفس موسيقي تبسم و غوغاي زندگي اي كاش مي شد از گل آلاله كلبه ساخت در آن نشست و رفت به دنياي زندگي مفهوم زندگي نه به معناي بودنست در يك گل است لذت معناي زندگي يك جرعه عشق با كمي از شهد عاطفه اينست راز سبز مداواي زندگي گلدان لاله هاي شفق خشك شد ز غم در انتظار ياس شكوفاي زندگي من ماندم و كبوتر و يك باغ آرزو در جستجوي لذت و گرماي زندگي يعني كجاست آن سر دنياي آرزو كم كهن ز شرح حال دارزاي زندگي | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:11 pm | |
| پاييز و بچه ها
مهر آمد و دوباره گلستان سبز عشق با عطر ياد و خاطره هايش چعه ديدني ست آهنگ پاك زمزمه غنچه هاي ناز از لابه لاي وسعت سبزش شنيدني ست مهر آمد و تبسمي از جنس نو بهار روي لبان پاك و لطيف بنفشه هاست گلبوته هاي شادي و شور و نشاط و عشق دسته گلي ست آبي و در دست بچه هاست مهر آمد و طلوع نجيب و بهاريش در جاي جاي دفتر دل سبز و ماندني ست شعر بلند خاطره هاي بهار شوق در روزهاي آبي و بي كينه خواندني ست مهر آمد و نويد شكفتن و يك حضور دل ها همه به پاكي برگ شقايق ست مي گفت باغبان كه بدانيد قدر آن چون بهترين و سبزترين دقايق ست در گلستان سبز پر از عطر ياس عشق آينه هاي عشق و صفا رو بروي ماست مهر آمد و درين تپش قلب زندگي پرواز تا شكفته شدن آرزوي ماست | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:11 pm | |
| عشق يعني
اي پناه قلبهاي بي پناه اي اميد آسمان هاي غريب اي به رنگ اشك هاي گرم شمع اي چنان لبخند ميخك ها نجيب اي دواي درد دلهاي اسير اي نگاهت مرهم زخم بهار اي عبور تو غروب آرزو اي ز شبنم هاي رويا يادگار كوچه دل با تو زيبا ميشود تو شفا بخش نگاه عاشقي مهرباني نازنني مثل عشق با تمام شاپرك ها صادق ي چشم هايت مثل رنگين كمان دست هايت باغ پاك نسترن قلب اقيانوسي از شوق و نگاه با دلت پروانه شد احساس من قلب من يك جاده تاريك بود با تو قلبم كلبه پيوند شد اشك هايم مثل نيلوفر شكفت حاصلش يك آسمان لبخند شد مرز ما گلداني از احساس شد تو گلدان پيچكي از عاطفه تو شدي راز شكفتن من شدم برگ سبز و كوچكي از عاطفه اي تماشاي تو يك حس لطيف بي تو فرش ك.چه هاي باراني ست بي تو صد نيلوفر عاشق هنوز در حصار عاشقي زنداني ست قلب من تقديم چشمان تو شد عشق يعني تا ابد آبي شدن عشق يعني لحظه اي باراني و لحظه اي شفاف و مهتابي شدن عشق يعني لذت يك آرزو عشق يعني يك بلاي ماندگار عشق يعني هديه اي از آسمان عشق يعني يك صفاي سازگار عشق يعني با وجود زندگي دور از آداب مردم زيستن عشق يعني لحظه اي خنديدن و سال ها اشك ندامت ريختن عشق يعني زنگ تكرار نگاه عشق يعني لحظه اي زيبا شدن عشق يعني قطره بودن سوختن عشق يعني راهي دريا شدن هر چه هست اين عشق صد ها قلب صاف با حضورش آبي و بي كينه است عشق يعني سبز بودن تا ابد عشق رنگ نقره آينه است تو گل گلدان قلب من شدي عشق شد يك برگ از گلدان تو در بهار آرزوها مي دهد ميوه هاي عاطفه چشمان تو چشمهايم باز باراني شدند قلبم اما گشت درياي ز عشق دل گذشت از كوچه هاي خاطره ر.ح شد مضمون و معنايي ز عشق بايد از آرامش دل ها گذشت شادمان چون لحظه ديدار شد بهترين تسكين دل اين جمله است بايد از پيوند تو سرشار شد | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:11 pm | |
| نشد یه قصری بسازم پنجرهاش ابی باشه نشد یه قصری بسازم پنجرهاش ابی باشه من باشم و اون باشه و یک شب مهتابی باشه نشد یه جا بمونه و آخر بشه ماله خودم حتی یه بار یادش نموند ماه و روز تولدم با همه التماس من نشد دیگه نره سفر شعرام بجز اون روی هر دیوونه ای گذاشت اثر نشد برم بغل بغل واسش شقایق بچینم نه این که من نخوام برم نزاشت گلهارو ببینم نشد همه دعا کنن همیشه اون باشه پیشم یکی میگفت خواب دیده که اون گفته عاشقش میشم اما نشد ، اما نشد قسمت ما یه لحظه ی روشن و خوش پیغام واسش فرستادم بیا بازم منو بکش نسد که نشکنه بازم این چینی شکستنی هیچ جای دنیا ندیدم هیچ جای دنیا ندیدم عجب چشای روشنی باور نکرد یه موژشو به صدتا دریا نمیدم یه تار مو خواستم نداد گفت به تو دنیا نمیدم راست میگه هر چی اون بگه راست میگه هر چی اون بگه من کجا و دیوونگی چه جوری به حرفش گوش کنم اون گفت بچسب به زندگی خلاصه آخرش نشد ما گل سرخ رو بو کنیم اون گفت برو که بتونیم خوب حفظ آبرو کنیم نشد یه بار برسم به آرزوهای محال یه خاطره مونده برام با یه سبد میوه کال نشد منم واسه یه بار به آرزوهام برسم گذشته کار از کارمون دیر شده به خدا قسم نشد به موقع این کویر ابری بشه بارون بگیره نشد خودش آینه که هست بیاد و شمعدون بگیره نشد بپاچم زیر پاش عطر گل محمدی نشد بهم جواب بده حتی بهم بگه بدی نشد دوستت دارم بگه به من که نه به دیگری نشد یه بارم رد بشه از روی شعرا سرسری نشد یه کاری بکنه که بدونم دوستم داره آتیش گرفتم و یه بار نگام نکرد بگه آره نشد یه بار حرف بزنه نزاره پای سرنوشت نشد یه شب نگم خدا الهی که بره بهشت نشد بشه یه بار واسش یه فال حافظ نگیرم نشد تو رویاهام براش روزی هزار بار نمیرم نشد بره نشد نره نشد بخواد نشد بیاد نشد ولی شاید بشه واسم دعا کنید زیاد از شما پنهون نکنم یه حرفهایی بهم زده گفته همین روزا میاد اما هنوز نیومده قصه داره تموم میشه مثل تموم قصه ها فقط واسم دعا کنید اول خدا بعدا شما قصه داره تموم میشه مثل تموم قصه ها فقط واسم دعا کنید اول خدا بعدا شما | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:12 pm | |
| لا لا لا لا نخواب سودی نداره
همون بهتر که بشماری ستاره
همون بهتر که چشمات وا بمونه
که ماه غصه اش نشه تنها بيداره
لا لا لا لا نخواب باز هم سفر رفت
نميدونم به کارون يا خزر رفت
فقط دردم اينه مثل هميشه بدون اطلاع و بی خبر رفت
لا لا لا لا نخواب ميدونه جنگه
دست هر کی ميبينی يه تفنگه
يه عمره دور چشماش گشتم اما نفهميدم که اون چشما چه رنگه
لا لا لا لا نخواب زندونه دنيا سر ناسازگاری داره با ما
بشين باز هم دعا کن واسه اون که ما رو اينجا گذاشت تنهای تنها
لا لا لا لا نخواب اون راه دوره خدا ميدونه که حالش چه جوره
توی خلوت ميگم اينجا کسی نيست خداييش که دلم خيلی صبوره
لا لا لا لا نخواب تيره است چراغم مثل اتشقشان ميمونه داغم
به جون گلدونا کم غصه ای نيست
هزار شب شد هزار شب شد نيومد باز سراغم
لا لا لا لا نخواب خواب که دوا نيست
دل ديوونه داشتن که خطا نيست
ميگن دست از سرش بردار نميشه اخه عاشق شدن که دست ما نيست
لا لا لا لا نخواب تنها ميمونم کاش اون قدر چشماتو بدونم
چرا چشمات پر خشم عزيزم مگه من مثل اون نامهربونم
لا لا لا لا نخواب ماه رو نگاه کن
من اسفند رو ميارم تو دعا کن
بگو برگرده پيش ما بمونه کتاب حافظ رو بردار و وا کن
لا لا لا لا نخواب سرما تو راهه هميشه عمر خوشبختی کوتاهه
ميگن با يه فرشته اونو ديدن دروغه جون دريا اشتباهه
لا لا لا لا نخواب تلخ جدايی کمر خم ميشه زير بی وفايی
تو بيدار باش همه تو خواب نازن برای کی بخونم پس لالايی
لا لا لا لا نخواب تنهايی زرده اگه طولانی شه مثل يه درده اگه چشم انتظار باشی که
هيچی دروغ ميگی به دل که بر ميگرده
لا لا لا لا نخواب اشکت زلاله مثل بارون پای نخل وصاله
من و تو هم شب و هم قلب و کشتيم ولی اون چی ؟ چقدر اون بی خياله
لا لا لا لا نخواب دنيا خسيسه واسه کم ادمی خوب مينويسه
يکی لبهاش تو خوابم غرق خنده است يکی پلکاش تو خوابم خيسه خيسه
لا لا لا لا نخواب عاشق يه سيبه هميشه سرخ و تب دار و غريبه
تا اون بالاست رسيده است اما تنهاست پايين هم که بيوفته بی نصيبه
لا لا لا لا نخواب اينجا سياهی پر اما تو تنگه قصه ماهی
اونی که ما ها رو بيدار نگه داشت الهی خواب باشه حالا الهی
لا لا لا لا نخواب تا اون بخوابه بشين انقدر تا که خورشيد بتابه
زمونی که يقين کردم بيدار شد بخواب با ياد عکسی که تو يه قابه
لا لا لا لا بخواب بيدار حالا ديگه بايد بخوابی پس لالالا بخواب
ديگه تو ميتونی بخوابی
ببين خورشيد اومد بالای بالا
لا لا لا لا اين هم بود سرنوشتم
اين از امروزم و اين از گذشتم
نميخوابم تا تو برگردی يک روز
منم خواب رو واسه اون روز گذاشتم
نميخوابم تا تو برگردی يک روز
منم خواب رو واسه اون روز گذاشتم | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:12 pm | |
| شب شده دوباره ساکته خونه می گرده دل دنبال یک بهونه می گرده باز گنجۀ خاطراتو بگین یه حرف ناب عاشقونه بگین یه حرف ناب عاشقونه
دیوونتم ، دیوونتم دیوونه دیوونتم ، دیوونتم دیوونه عکس تو رو باز می ذاره روبروش که تا ته شب واسه تو بخونه دیوونتم ، دیوونتم دیوونه دیوونتم ، دیوونتم دیوونه
من خودمو باز می زنم به اون راه میگم بیارید واسه من نشونه چقدر حسودیم میشه وقتی همه بهم میگن دل تو پیش اونه وقتی همه بهم میگن دل تو پیش اونه
مهم ولی تویی که اسم نازت با من یه جایی پیش آسمونه اونا نمی دونن ستاره هامون دوتاست ولی توی یه کهکشونه دوتاست ولی توی یه کهکشونه
دیوونتم ، دیوونتم دیوونه دیوونتم ، دیوونتم دیوونه
عکس تو رو باز می ذاره روبروش که تا ته شب واسه تو بخونه دیوونتم ، دیوونتم دیوونه دیوونتم ، دیوونتم دیوونه | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:13 pm | |
| مي خوام يه قصري بسازم پنجره هاش آبي باشه من باشم و تو باشي و يه شب مهتابي باشه
امشب مي خوام از آسمون ياسهاي خوشبو بچينم امشب مي خوام عكس تو رو تو خواب گل ها ببينم
كاشكي بدوني چشمات رو به صد تا دنيا نمي دم يه موج گيسوي تو رو به صد تا دريا نمي دم
كاش تو هواي عاشقي هميشه پيشم بموني از تو كتاب زندگي حرفاي رنگي بخوني
حتي اگه دلت نخواد اسم تو ، تو قلب منه چهره تو يادم مياد وقتي كه بارون مي زنه
امشب مي خوام براي تو يه فال حافظ بگيرم اگر كه خوب در نيومد به احترامت بميرم
امشب مي خوام رو آسمون عكس چشات رو بكشم اگر نگاهم نكني ناز نگات رو بكشم
مي خوام تو رو قسم بدم به جون هر چي عاشقه به جون هر چي قلب صاف رنگ گل شقايقه
يه وقتي كه من نبودم بي خبر از اينجا نري بدون يه خداحافظي پر نزني تنها نري
وقتي كه اينجا بموني بارون قشنگ و نم نمه هواي رفتن كه كني مرگ گلهاي مريمه | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:13 pm | |
| اين روزا سنگين سرت طول و درازه سفرت هواي ما رو نداري شلوغ شده دورو برت برات شدم مثل همه يه سايه ي مجسمه از جون دنيا چي ميخواي كجاي دنيا مبهمه هر چي ميگم مال مني ساز مخالف ميزني حلقه ي بي نگين شدي با اونا همنشين شدي ما رو ديگه ميخواي چيكار تو خوبا بهترين شدي آرزو خواب نمیکنی شهرو خراب نميكني ديگه واسه خاطر من کسی رو خواب نميكني هر چی میگم مال منی ساز مخالف میزنی
عشق و گرفته تفرقه سفر میری بی بدرقه تكليف روياهام چي شد دست تو بود بي دغدغه عاشقي اما نداره جنون كه حاشا نداره از همشون عاشق ترمی اين ديگه دعوا نداره ساده نميشه تو رو داشت بايد پيشت ستاره كاشت ماه و بايد از آسمون رو طاق چشم تو گذاشت من از تو دل نميكنم عاشق ترينشون منم ساز مخالفو بزن من ولي دم نمي زنم | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:13 pm | |
| توی قفس نشستن بازم دو تا قناری ياد تو افتادم و اون عکس يادگاری يادت مياد ميگفتی برای من ميميری خدا را شکر زنده ای اما دوسم نداری قناريا ميخونن واسه دل من و تو تو لحنشون چه پيداست قصه بی قراری تو قفسن وليکن باز يه کمی ميترسن يه وقتی از راه بياد پرنده شکاری
شکاری مثل خودت که اومدی سراغم منو نشونه رفتی با تيرکمون زاری گفتی يه عصر پاييز که برگا سرخ و زردن ميريم کنار دريا ميريم قايق سواری
حالا چقدر گذشته از اون روزای رنگی سختته ديگه انگار اسم منو بياری قرار آخر ما يه روز پاييزی بود مونده هنوز روی پنج اين ساعت ديواری | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:14 pm | |
| مثل اون موج صبوري كه فدا داده به دريا تو مه ي مثل حقيقيت مهربوني مثل رويا چقدر تازه و پاكي مث ياساي تو باغچه مث اون ديوان حافظ كه نشسته لب طاقچه تو مث اون گل سرخي كه گذاشتم لاي دفتر مث اون حرفي كه ناگفته مي مونه دم آخر تو مثل بارون عشقي روي تنهايي شاعر تو همون آبي كه رسمه بريزن پشت مسافر مث برق دو تا چشمي توي يه قاب شكسته مث پرواز واسه قلبي كه يكي بالهاشو بسته
مث اون مهمونه خوبي كه مي آد آخر هفته مث اون حرفي كه از ياد دل و پنجره رفته مث پاييزي وليكن پري از گلهاي پونه مث اون قولي كه دادي گفتي يادش نمي مونه
تو مث چشمه آبي واسه تشنه تو بيابون مث يه آشنا تو غربت واسه عاشق مجنون
تو مث يه سرپناهي واسه عابره غريبه مث چشماي قشنگي كه تو حسرت يه سيبه چشمه چشماي نازت مث اشك من زلاله مث زندگي رو ابرا بودنت با من محاله
يه روزي بيا تو خوابم بشو شكل يه ستاره توي خواب دختري كه هيچ كس و جز تو نداره
تو يه عمره مي درخشي توي قاب عكس خالي اما من چشمامو دوختم به گلاي سرخ قالي تو مث بادبادك من كه يه روز رفت پيش ابرا بي خبر رفتي و خواستي بمونم تنهاي تنها
تو مث دفتر مشقم پر خطاي عجيبي مث شاگردهاي اول كمي مغرور و نجيبي دل تو يه آسمونه دل تنگه من زميني مي دونم عوض نمي شي تو خودت گفتي هميني تو مث اون كسي هستي كه مي ره واسه هميشه التماسش مي كني كه بمون و مي گه نمي شه
مث يه تولدي تو مثل تقدير مث قسمت مث الماسي كه هيچ كس واسه اون نذاشته قيمت مث نذر بچه هايي مث التماس گلدون مث ابتداي راهي مث آيينه مث شمعدون
مثه قصه هاي زيبا پري از خواباي رنگي حيف كه پيشم نمونن چشاي به اين قشنگي
پر نازي مث ليلي پر شعري مث نيما ديدن تو رنگ مهر رفتن تو رنگ يلدا بيا مث اون كسي شو كه يه شب قصد سفر كرد ديد يارش داره مي ميره موندش و صرفنظر كرد | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:14 pm | |
| توي باغا گل سرخي توي آسمون ستاره جايي رو سراغ ندارم كه نشون از تو نداره تاريخ تولد تو توي دفتر حسابم شب كه چشمام و مي بندم باز نمي ذاري بخوابم عكس تو جور عجيبي توي چشمام مي درخشه ديوونم خدا مي دونه كاش خودش من رو ببخشه توي تابستون نسيمي آفتابي توي زمستون تو هموني كه گرونه نمي ياد به دستم آسون وقتي من تو آسمونم تو توي راه زميني مشكل اينه چون عزيزي هر جا باشي نازنيني سفر دور و درازت بي خطر باشه الهي بي خبر من و گذاشتي ولي نه تو بيگناهي قيمت نگاه نازت خيليه مث صداقت مث خوب بودن تو سختي واسه اثبات رفاقت توي خرداد گل ياسي توي آبان گل مريم چه شكنجه ي قشنگي مي كشي من و تو كم كم چه تفاهمي تو عاقل دل من مات و ديوونه درمونم دست چشاته اينم آخرين بهونه دل تو يه وقتا سنگه يه روزم ممثل بلوري شبا گاهي قرص ماهي يه روزم يه تيكه نوري حوصله كه داشته باشي دو سه جكله مي گي گاهي اما ميلت كه نباشه نمي دي حتي نگاهي چون غروب خيلي قشنگه تو خود غروبي چي بگم قحطي واژه ست هر چي هست خيلي خوبي عكس نازت رو گذاشتم گوشه ي سفيد دفتر تا ديگه هيچكي نبينه يكي كمتر باشه بهتره مث آسمون عجيبي شبي آبي شبي قرمز ولي هر رنگي كه باشي من و دوست نداري هرگز يه روزي مي شي يه دريا فرداش اما مثل كوهي هر چي كه دلت مي خواد باش هر جا باشي با شكوهي پره از اسم قشنتگت صفحه صفحه ي كتابم به همون تعداد اسما تو ولي دادي عذابم لااقل خوب شد كه لطفي كردي و واسم نوشتي معني حرف تو اين بود كه مطيع سرنوشتي دلم و دادم به دست تو براي يادگاري قابلي نداره بردار مي دونم دوسم نداري وقتي كه بارون مي گيره چشام از عشق تو خيسه دل برات به قول سهراب زير بارون مي نويسه تنها آرزوم همينه تا يادم نرفته راستي كاش يه روز بهم بگي كه من همونم كه مي خواستي | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:14 pm | |
| گلايه ديگر مرا به معجزه دعوت نمي کني با من ز درد حادثه صحبت نمي کني ديريست پشت پنجره ماندم که رد شوي اما تو مدتي ست اجابت نمي کني قدلي که داده اي به من از ياد برده اي گفتي ز باغ پنجره هجرت نمي کني بيمار عشق توست پرستوي روح من از اين مريض خسته عيادت نمي کني باشد برو ولي همه جا غرق عطر توست گرچه تو هيچ خرج صداقت نمي کني يکبار از مسير نگاهم عبور کن آنقدر دور گشته که فرصت نميکني گل هاي باغ خاطره در حال مردنند به ياس هاي تشنه محبت نمي کني رفتي بدون آنکه خداحافظي کني ديگر به قاب پنجره دقت نمي کني امروز سيب سرخ رفاقت دلش گرفت اين سيب را براي چه قسمت نمي کني يعني من از مقابل چشم تو رفته ام اين کلبه را دوباره مرمت نمي کني زيبا قرارمان همه جا هر زمان که شد گرچه تو هيچ وقت رعايت نمي کني | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:15 pm | |
| غير من ديگه شعرام واسه چشماي تو تازگي نداره دلم از دست همون چشم تو زندگي نداره تو مي گي خسته مي شي چشمام رو مي کني فراموش ولي من عاشقم عاشق که خستگي نداره مي گي من دوست ندارم برو و صرف نظر کن ديوونم اينکه به احساس تو بستگي نداره تو مي گي ساده بگير زندگي رو من و رها کن عاشقي خط خطيه صافي و سادگي نداره تو مي گي يه کم غرور داشته باش و منطقي تر شو کارم از غرور گذشته هر چي که بگي نداره من مي گم دلم شکسته س تو مي گي اونکه سپرديش دلي که سپرده شد ديگه شکستگي نداره مي گم التماس چشمام کفي نيست واسه نگاهت مي گي که عشق تو حالت هميشگي نداره تو مي گي ديوونه ام تو راست مي گي اما عزيزم غير من هيچ کس اين حسي که تو مي گي نداره | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:15 pm | |
| سرش مي شه ، سرم نشد کاش که عشق و عاشقي ، جوون و پير سرش مي شد اوني که خيلي دوسش دارم ، اسير سرش مي شد کاش دلي که نمي دونم چرا قسمتم شده آدم پر از حيا و سر به زير سرش مي شد اوني که عاشقشم کاش که بلا سرش مي شد معني واژه ي تلخ مبتلا سرش مي شد اوني که همش منه ، دوست نداره تا ما باشيم واژه ي رسميو سنگين شما سرش مي شد اوني که عاشقشم کاش کمي شب سرش مي شد عاشقي با احترام و با ادب سرش مي شد عمريه تو حسرت گرمي دستاشمي سوزم اوني که منو سوزونده کاش که تب سرش مي شد اوني که عاشقشم کاش آرزو سرش مي شد معني جمله ي ناز تو بگو سرش مي شد حرفامو که مي دونم ، بخوام ، نخوام گوش نمي ده لااقل کاش تو قصه ، گفتگو سرش مي شد اوني که عاشقشم کاش گل ياس سرش مي شد صفري که هديه ي اونه تو کلاس سرش مي شد کاش يه لحظه خودشو فقط به جاي من مي ذاشت شوق درد عاشقاي بي حواس سرش مي شد اوني که عاشقشم ، کاش آسمون سرش مي شد جز دو رنگي ، يه کم از رنگين کمون سرش مي شد عمريه بهش مي گم ديوونتم ، سکوتو هيچ نه که عاشقم بشه ، کاش که جنون سرش مي شد اوني که عاشقشم کاش که وفا سرش مي شد شمع و پروانه و فانوس و خدا سرش مي شد نمي خوام تمام حرفا رو بفهمه لااقل کاش خود دوست دارم ، جدا جدا سرش مي شد اوني که عاشقشم کاش مي ميرم سرش مي شد واس خاطر تو ماهو مي گيرم سرش مي شد يه جوري زمزمه مي کنه که از پيشش برم لااقل کاش نمي شه ، کاش نمي رم سرش مي شد ايکاش اون فقط يه کم در به دري سرش مي شد اينکه مي ميره دل از بي خبري سرش مي شد کاش همه رنگايي که خودش مي خواد و نمي ديد يه کمي رمگ من خکستري سرش مي شد اوني که عاشقشم ، کاش که سفر سرش مي شد رفتن و هجرت و کوچ و بال و پر سرش مي شد نه دوسم داره ، نه مي گه دوستت نداشته باشمش کاش يه بار منم به همراهت ببر ، سرش مي شد اوني که عاشقشم کاش که جواب سرش مي شد ميون هر کي که داره ، انتخاب سرش مي شد کاش جاي خيلي چيزا که بلده فقط يه کم عشق اين عاشقو بي حد و حساب سرش مي شد کاش يه کم... منو نگا کن ، تو وفا سرت مي شد ؟ شمع و پروانه و فانوس و خدا سرت مي شه ؟ من خودم يه وقتا ديدم نگران من مي شي ترس وکهکشان و گيتار و دعا سرت مي شه ؟ ببينم قايم نکن خيلي چيزا سرت مي شه بدي و زشتي قلب آدما سرت مي شه واسه ي همينه که خوب داري بازي مي کني که همين حرفايي که زدم کجا سرت مي شه تو تمام دردامو سرت مي شه ، سرت مي شه نه که حالا ، از اون اول هميشه سرت مي شه مي دوني عاشقتم ، دلت برام شور مي زنه ولي بيشتر از مي خوامش ، نمي شه سرت ميشه من مي رم ، حرفاي من يه روزي باورت مي شه شعر من کليد قفل زرد دفترت مي شه اما هر چي که شدي ، رسيدي به هر جا بدون گفته بودم تو قد فرشته ها سرت مي شه من که هر چيزي نوشتم از تو باز سرم نشد اينکه شايد نباشم پيش تو باورم نشد فکرامو کرده بودم خواستم همين حالا برم نذارش پاي دروغ ، آره نشد برم ، نشد | |
|
| |
| اشعار مریم حیدرزاده | |
|