| اشعار مریم حیدرزاده | |
|
|
|
نويسنده | پيام |
---|
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:36 pm | |
| مثِ اسفنج ، مثِ مرجان ، مثِ دريا ميموني اِنقدر عزيزي كه هميشه تنها ميموني پشتِ چشم نازك نكن اِنقدر واسۀ پروانههات آخرش از كاروانِ خوشيها جاميموني پاسخِ تو رو محالِ كَسِ ديگه بدونه حلِ تو رو من بلدم ، مثِ معما ميموني چشمِ تو يه عالمِ شعرِ قديم و نو داره مثِ حافظ ، مثِ سهراب ، مثِ نيما ميموني مثِ نيما ميموني ، مثِ مجنون نميگم مجنون كه طفلي ناز نداشت تو يه دنيا ناز داري ، پس مثِ ليلا ميموني مثِ شاعري كه پرسيد «پريا چِشون شده؟» مثِ همصحبتِ شعرهاش مثِ آيدا ميموني سارا اِسمش واسۀ وفاداريش افسانه شد اگه باوفا بموني مثِ سارا ميموني | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:36 pm | |
| دست گذاشتم رو يكي كه يك قشون خاطر خواشن همشون هنر دارن ، يا شاعرن يا نقاشن يا كه پشت پنجرش با گريه گيتار مي زنن يا كه مجنون مي شن و تو كوچه ها جار مي زنن دست گذاشتم رو كسي كه عاشقم نمي دونست سر بودم از خيليا و لايقم نمي دونست دست گذاشتم رو كسي كه مجنونا ديوونشن همه شاهزاده ها ، دربون دور خونشن دست گذاشتم رو كسي كه رنگ چشماش روشنه شمشاد همسايمون پيش قدش يه سوزنه دست گذاشتم رو كسي كه طعم چشماش عسله كمترين شعري كه تو مي شنوي از اون غزله دست گذلشتم رو كسي كه ماه ازش طلب داره خورشيد از شعله ي چشماي اونه كه تب داره دست گذاشتم رو يكي كه همه دور و برشن مردشن ، ديوونشن ، مجنونشن ، پرپرشن دست گذاشتم رو يكي كه عاشقاش زيادين همه جورشو داره ، هم عجيبن ، هم عادين دست گذاشتم رو يكي كه نه سفيده نه سياه ظاهرش گندميه ، به چشمم اما كيميا دست گذاشتم رو يكي كه داشتنش خوابه هنوز كمترين شاگرد چشماش خود مهتابه هنوز دست گذاشتم رو يكي كه عادتش نساختنه سرنوشت هر كسي كه مي خواد اونو ، باختنه دست گذاشتم رو يكي كه اون منو دوست نداره من تو پاييزم و اون اهل يه جا ، تو بهاره دست گذاشتم رو يكي كه شعرمو گوش مي كنه آخرين بيت و مي خونه و فراموش مي كنه دست گذاشتم رو يكي كه كهكشون ، قايقشه انقدر دوسش دارن ، هر كي خوبه ، عاشقشه دست گذاشتن رو يكي كه خندشم نفس داره تو تمام نقشه هاي خوب دنيا دس داره دست گذاشتم رو يكي كه دست گذاشته رو همه ولي هر كسي رو كه تو نشون بدي ، مي گه كمه دست گذاشتم رو يكي ، ما رو چه به فرشته ها برو شاعر ، تو بمونو ، عشقو ، دست نوشته ها دست گذاشتي رو كسي كه از تو خندش مي گيره اينا رو دلم مي گه ، مي گه و بعدش مي ميره دست گذاشتن رو كسي آسونه اما ساده نيست توي اينجور بازيا ، خوب هميشه اراده نيست مي نويسم كه ديگه رو هيچكي دست نمي ذارم ولي نه دروغه من هنوز اونو دوستش دارم دست گذاشتم حالا رو قلبمو ، چشامو ، سرم تا مث تو قصه ها ، از يادم اونو ببرم ولي دست عاقلتره مونده روي همين يكي چرا من بذارمش رو سر و چشمام ، الكي... | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:36 pm | |
| شبي از پشت يك تنهايي نمناك و باراني ترا با لهجه گلهاي نيلوفر صدا كردم تمام شب براي با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم پس ازيك جستجوي نقره اي در كوچه هاي آبي احساس تو را از بين گلهايي كه در تنهايي ام روييد با حسرت جدا كردم و تو در پاسخ آبي ترين موج تمناي دلم گفتي دلم حيران و سرگردان چشماني است رويايي و من تنها براي ديدن زيبايي آن چشم تو را در دشتي از تنهايي و حسرت رها كردم همين بود آخرين حرفت و من بعد از عبور تلخ و غمگينت حريم چشمهايم را بروي اشكي از جنس غروب ساكت و نارنجي خورشيد وا كردم نمي دانم كه چرا رفتي نمي دانم چرا شايد خطا كردم و تو بي آن كه فكر غربت چشمان من باشي دانم كجا تا كي براي چه ولي رفتي و بعد از رفتنت باران چه معصومانه مي باريد و بعد از رفتنت يك قلب دريايي ترك برداشت و بعد از رفتنت رسم نوازش در غمي خاكستري گم شد و گنجشكي كه هر روز از كنار پنجره با مهرباني دانه بر مي داشت تمام بال هايش غرق در اندوه غربت شد و بعد از رفتن تو آسمان چشمهايم خيس باران بود و بعد از رفتنت انگار كسي حس كرد من بي تو تمام هستي ام از دست خواهد رفت كسي حس كرد من بي تو هزاران بار در هر لحظه خواهم مرد كسي فهميد تو نام مرا از ياد خواهي برد و من با آنكه مي دانم تو هرگز ياد من را با عبور نخواهي برد هنوز آشفته چشمان زيباي توام برگرد ببين كه سرنوشت انتظار من چه خواهد شد و بعد از اين همه طوفان و وهم و پرسش و ترديد كسي از پشت قاب پنجره آرام و زيبا گفت تو هم در پاسخ اين بي وفايي ها بگو در راه عشق و انتخاب آن خطا كردم و من در حالتي ما بين اشك و حسرتو ترديد كنار انتظاري كه بدون پاسخ و سردست و من در اوج پاييزي ترين ويراني يك دل ميان غصه اي از جنس بغض كوچك يك ابر نمي دانم چرا شايد به رسم و عادت پروانگي مان باز براي شادي و خوشبختي باغ قشنگ آرزوهايت دعا كردم | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:39 pm | |
| نام تو را آورده ام دارم عبادت مي كنم گرد نگاهت گشته ام دارم زيارت مي كنم
دستت به دست ديگري از اين گذشته كار من اما نمي دانم چرا دارم حسادت مي كنم
گفتي دلم را بعد از اين دست كس ديگر دهم شايد تو با خود گفته اي دارم اطاعت مي كنم
رفتم كنار پنجره ديدم تو را با ،،،،، بگذريم چيزي نديدم ، اين چنين دارم رعايت مي كنم
من عاشق چشم توام ، تو مبتلاي ديگري دارم به تقدير خودم چنديست عادت مي كنم
تو التماسم مي كني جوري فراموشت كنم با التماس اما تو را به خانه دعوت مي كنم
گفتي محبت كن برو ، باشد خداحافظ ولي رفتم كه تو باور كنب دارم محبت مي كنم | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:39 pm | |
| سلام كسي كه تو دلم درخشيد من ديگه دوستت ندارم ببخشيد بهتره كه نپرسي علتش رو چونكه خودت ندادي فرصتش رو بهتره اين نامه ي آخر باشه فكر كنم اين واسه ما بهتر باشه من واسه اون كسي كه دوست ندارم نمي تونم شاخه اي گل بيارم بين تو و اون روزا خيلي فرقه تو آسمونت پر رعدو برقه نه مهربوني نه واسم مي خندي هر دري رو من مي زنم مي بندي كو اون همه شعراي عاشقونه كي بود بهم مي گفت سلام بهونه نه نه صحبت از سلام بهونه اي نيست پرنده اينجاست ولي دونه اي نيست خواستي فقط صاحب يك قفس شي بري و با ديگري هم نفس شي خواستي بگي ميشه تو دام بيافتم بعدش بگي ديدي بهت نگفتم از چشم من افتادي نازنينم دوست ندارم ديگه تو رو ببينم اون كسي كه دم مي زد از حسادت اگه بميرم نمياد عيادت منم مي خوام اتمام حجت كنم خيال هر دومونو راحت كنم اگه دلت همين حالا بشكنه بهتر از آوارگي هاي منه من كسي رو مي خوام كه عاشق باشه اول و آخرش شقايق باشه من كسي رو مي خوام كه نيست مثل تو پشيمونم ، دوستت ندارم برو پشيموني گر چه نداره سودي خوب شد كه فهميدم بدي به زودي من كسي رو مي خوام كه ناز و كم كم صدام كنه مثل فرشته مريم مثل همون روزهاي آشنايي نه مثل حالا نه مثل رهايي جواب بدي ندي ديگه تمومه نمي دونم جواب واسه كدومه نامه هامو از بس جواب ندادي جواب بدي شايد بشه زيادي شاخه نباتم كه بشه واسطه دل نمي دم ديگه به اين رابطه اما يادت باشه كه اين آدما كم نبودن پيشم وليكن شما نيستيد مثل اون روزاي طلايي كي گفته 3 تا بخش داره جدايي جدايي هر غمش هزار تا بخشه دل مي سوزونه مثل آذرخشه من هر چي دوست دارم تموم شه نامه دلم مياد بازم ميده ادامه ديگه تموم شد اون همه غم و رنج وقتت قرار و شوق ساعت 5 برو پيش هر كسي كه دوست داري حق نداري اسم منم بياري بخواي نخواي زود برو به سلامت خدا كنه بين ماها قضاوت | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:39 pm | |
| درد دل با دل ... چرا دنيا پره از حادثه هاي وارونه عاشق كسي مي شي كه عاشقي نمي دونه من به دنبال تو و تو دنبال كس ديگه هيچكدوم از ما دو تا به اون يكي راست نميگه من واسه چشماي نازنين تو يك ديوونم من دوست دارم ولي علتشو نميدونم حالا كه ميخواي بري بذار نگاهت بكنم چون يه بار ديگه ميخوام اين دل و ساكت بكنم يه چيزي فقط بذار واسه روز تولدت هديه م و بيارمو بازم بدم دست خودت آدما فكر مي كنن شاعرا خيلي غم دارن كاش فقط اين بود اونا خيلي كسا رو كم دارن عاشق كسي مي شن كه عاشقاش فراوونه بين انتخاب عشقش عمريه كه حيرونه اوني رو كه دوست داري چرا تو رو دوست نداره شايدم دوست داره ولي به روش نمي ياره ولي نه اينا مال نداشتن لياقته اگه حرفم مي زنه با تو فقط يه عادته نكنه جمله هاش و پاي محبت بذاري بهتره حرفاشو به حساب عادت بذاري از خودش نمي شنوي اگه يه روز بخواد بره وقتي مي پرسي ازش ميگه آره مسافره ولي تو شب مي شيني كه باز اونو دعا كني يا واسه سلامت اون نذراتو ادا كني چه قدر بين دلا و حرفاي ما فاصله س چشمامون ميخنده اما دلامون بي حوصله س دوست نداشتن هم و يه جوري پنهون مي كنيم نميدونيم كه داريم يه قلب و ويرون مي كنيم كاش بيايم آبروي مجنون و انقد نبريم ديگه منت نذاريم وقتي كه نازي مي خريم عاشقي يعني تحمل نه شكايت نه گله اگه حتي بينمون باشه يه دنيا فاصله مهم اينه كه چقد دوستش داري فقط همين اگه لازم بشه آبرو رو بنداز رو زمين برگا زرده روزاي اول فصل پاييزه بذار اون بشكنه و دلت دو برگا بريزه | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:40 pm | |
| خيلي سخته چيزي رو که تا ديشب بود يادگاري صبح بلند شي و ببيني که ديگه دوستش نداري خيلي سخته که نباشه هيچ جايي براي آشتي بيوفا شه اون کسي که جونتو واسش گذاشتي خيلي سخته تو زمستون غم بشينه روي برفا ميسوزونه گاهي قلبو زهر تلخ بعضي حرفا خيلي سخته اون کسي که اومد و کردت ديوونه هوساش وقتي تموم شد بگه پيشت نميمونه خيلي سخته اگه عمر جادوي شعرت تموم شه نکنه چيزي که ريختي پاي عشق اون حروم شه خيلي سخته اون کسي که گفت واسه چشات ميميره برخ و ديگه سراغي از تو و نگات نگيره خيلي سخته تا يه روزي حرفاي اون باورت شه نکنه يه روز ندامت راه تلخ آخرت شه خيلي سخته که عزيزي يه شب عازم سفر شه تازه فرداي همون روز دوست عاشقش خبر شه خيلي سخته بي بهونه ميوه هاي کال و چيدن بخدا کم غصه اي نيست چن روزي تو رو نديدن خيلي سخته که دلي رو با نگات دزديده باشي وسط راه اما از عشق يه کمي ترسيده باشي خيلي سخته که بدونه واسه چيزي نگراني از خودت ميپرسي يعني ميشه اون بره زماني؟ خيلي سخته توي پاييز با غريبي آشنا شي اما وقتي که بهار شد يه جوري ازش جدا شي خيلي سخته يه غريبه به دلت يه وقت بشينه بعد به اون بگي که چشمات نميخواد اونو ببينه خيلي سخته که ببينيش توي يک فصل طلايي کاش مجازات بدي داشت توي قانون بيوفايي خيلي سخته که ببيني کسي عاشقيش دروغه چقدر از گريه اون شب چشم تو سرش شلوغه خيلي سخته و قشنگه آشنايي زير بارون اگه چتر نداشته باشن توي دستا هردوتاشون خيلي سخته تا هميشه پاي وعده ها نشستن چقدر قشنگه اما واسۀ کسي شکستن خيلي سخته واسۀ اون بشکنه يه روز غرورت اون نخواد ولي بمونه هميشه سنگ صبورت خيلي سخته بودن تو واسۀ اون بشه عادت ديگه بوسيدن دستات واسه اون نشه عبادت خيلي سخته چشماي تو واسۀ اون کسي خيسه که پيام داده يه عمره واسه تو نمي نويسه خيلي سخته که دل تو نکنه قصد تلافي تا که بين دو پرستو نباشه هيچ اختلافي خيلي سخته اونکه ديروز تو واسش يه دنيا بودي از يادش رفته که واسش تو تموم دنيا بودي خيلي سخته بري يکشب واسه چيدن ستاره ولي تا رسيدي اونجا ببيني روز شد دوباره خيلي سخته که من و تو هميشه با هم بمونيم اونقد عاشق که ندونن ديوونه کدوممونيم... | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:40 pm | |
| اوني که گفتم نرو گفت نميشه ديروز ديگه رفت واسۀ هميشه وقتي ميخواست بره منو صدا کرد وايساد و تو چشماي من نگا کرد گفت ميدوني خودت واسم عزيزي اين اشکارم بهتره که نريزي بايد برم سفر واسم بهتره ولي کسي که مونده عاشقتره تقدير ما از اولم همين بود يکي تو آسمون، يکي زمين بود هر جا برم هميشه ايرونيم غرق يه جور حسّ پريشونيم خدا نخواست هميشه پيشم باشي ولي مهم اينه که مريم باشي تو تقدير ما هرچي حيرونيه مال خطوط روي پيشونيه شايد اگه دائم بودي کنارم يه روز ميديدم که دوست ندارم ميخوام برم که تا ابد بمونم سخته براي هردومون؛ ميدونم گريه نکن گريه هاتو نگه دار لازم ميشه گريه براي ديدار نذار که پُر گريه بشه خاطره هرکي که اشک نريزه عاشقتره اون کسي که ميخواد بشه ستاره هيچ چاره اي بجز سفر نداره بذار برم يه مدتي بمونم شايد که قدر اينجا رو بدونم اصلا شايد اونجا دوام نيارم يا ناتموم بمونه اونجا کارم دعا نکن اونجا بهم نسازه آدم که حرفش دوتا شد مي بازه رفتن من شايد يه امتحانه واسه شناسايي اين زمانه خودم ميرم، عکسام ولي تو قابه ميشنوه حرفو ولي بيجوابه بارون که باريد برو زير بارون به ياد ديداراي اون روزامون تو چمدونم پُر عطر ياسه چشمام با چشماي تو در تماسه فکر نکني دوري و اونجا نيستي قلب من اينجاست، تو تنها نيستي رفتن من بازي سرنوشته هموني که رو پيشونيم نوشته يه کاري کن اين رفتن موقت آدما رو نندازه توي زحمت نذار که نقطه ضعفتو بدونن پشت سرِ من و تو چيز بخونن منتظر شعرا و نامه هاتم غصه نخور زندگي رنگارنگه يه وقتايي دور شدنم قشنگه ديگه سفارش نکنم عزيزم نذار منم اينجوري اشک بريزم شايد يه روز به همديگه رسيديم همديگه رو شايد يه جايي ديديم شايد يه روز ديدي که توي جاده يه آشنا منتظرت وايساده شايدم اين ديدار آخرينه اگر که باشه زندگي همينه مراقب گلدون اطلسي باش يه وقتايي منتظر کسي باش کسي که چشماش يه کمي روشنه شايد يه قدري ام شبيه منه کسي که چون مي خواد بشه ستاره هيچ چاره اي به جز سفر نداره داغ دلت هروقت که ميشه تازه بهش بگو با روزگار بسازه ديگه بايد برم که خيلي ديره فقط نذار خاطرمون بميره اون رفت و از دور دسّاشو تکون داد خوبياشو يه بار ديگه نشون داد همه ميگن فقط يه روزه رفته انگار ولي گذشته صد تا هفته با اينکه قلبش بي ريا و پاکه چون رفته دنيا پُر گرد و خاکه اي کاش نميرفت و سفر نميکرد يا لا اقل منو خبر نميکرد اما نه، خوب شد که منو خبر کرد اشکام وديد و بعد از اون سفر کرد از وقتي رفت دسام به آسمونه شايد پشيمون بشه و بمونه خودش ميگفت چونکه بشه ستاره هيچ چاره اي به جز سفر نداره انقد مي شينم که بشه ستاره بياد به کشور خودش دوباره فهميدم امروز سفرم يه درده من چه کنم اگر که بر نگرده پشت سرش آب ميريزم يه دريا شايد پشيمون شه نمونه اونجا الهي که بدون هيچ فرودي بشه ستاره و بياد به زودي الهي که تموم چش به راها بياد سفر کردشون از تو راها الهي هيچ جايي سفر نباشه هيچ چشمي منتظر به در نباشه... | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:40 pm | |
| عزيزم سلام، يه چيزي بيا بيوفا بشيم دوست دارم که ما يه جور از همديگه جدا بشيم فکرشو کردم و گفتم واسه چي ديوونه شيم بهتره ما هم مث تموم عاقلا بشيم هدف من و تو از حرفاي زيبامون چيه کاشکي تصميم بگيريم با يکي آشنا بشيم ميدوني، ديدم نميشه من و تو با هم باشيم هر کدوم بايد بريم دوباره مبتلا بشيم ما دوتا اسير همديگه شديم يه جور بد کاش فراموش کنيم و از دست هم رها بشيم دور شديم از حرفاي روزاي آشناييمون سخته اما بيا باز مث غريبه ها بشيم ستاره خواستم بچينم،ديگه دستم نرسيد ما بايد نزديکتر از اين به ستاره ها بشيم يه چيزي مث يه شک منو رها نميکنه بيا امشب من و تو غرق يه دعا بشيم فکرشو کردي ديگه خدا ما رو دوست نداره؟ بيا باز بنده هاي عزيز واسه خدا بشيم خواستم امتحان کنم تو رو ببينم چي ميگي بيا به هر چي که بود تو شعر بي اعتنا بشيم... | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:41 pm | |
| تو مثل اونا نباش اونا مارو دوس ندارند تو اطاقشون گل مصنوعي بيشتر مي ذارند تو مثل اونا نباش چون زير بارون نمي رند مثل ليلي نمي شند تو خواب مجنون نمي رند تو مثل اونا نباش اونا واسم بس نبودند اونا مثل نقش معبدا مقدس نبودند تو مثل اونا نباش اونا وفادار نبودند محض خاطر کسي هيچ شبي بيدار نبودند تو مثل اونا نباش اونا شکستن بلدند به حساب خود خواهيم نذار ولي اونا بدند تو مثل اونا نباش اونا ازم جدا شدند بي دليل شکستن و رفتن و بي وفا شدند تو مثل اونا نباش مثل همين حالات بمون خيلي آروم و زلال و با وفا و مهربون... | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:41 pm | |
| دلم مي خواد يه چيزي رو بدوني ديگه نه عاشقي نه مهربوني منم ديگه تصميمم رو گرفتم اصلا نمي خوام كه پيشم بموني ديشب كه داشتم فكرام و مي كردم ديدم با تو تلف شده جووني يه جا يه جمله ي قشنگي ديدم عاشقو بايد از خودت بروني چه شعرايي من واسه تو نوشتم تو همه چيز بودي جز آسموني يادت مياد منتم رو كشيدي ؟ تا كه فقط بهت بدم نشوني ؟ يادت مي اد روي درخت نوشتي تا عمر داري براي من مي خوني ؟ يادت مياد حتي سلام من رو گفتي به هيچ كس نمي رسوني حالا بيار عكسامو تا تموم شه اگر كه وقت داري اگه مي توني نگو خجالت مي كشي مي دونم تو خيلي وقته ديگه مال اوني خوش باشي هر جا كه مي ري الهي واست تلافي نكنه زموني | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:42 pm | |
| سلام اي تنها بهونه واسه ي نفس كشيدن هنوزم پر مي كشه دل براي به تو رسيدن واسه ي جواب نامت مي دونم كه خيلي ديره بذا به حساب غربت نكنه دلت بگيره عزيزم بگو ببينمكه چه رنگه روزگارت خيلي دوست دارم تو مهتاب بشينم يه شب كنارت سر تو مهربوني بذاري به روي شونم تو فقط واسم دعا كن آخه دنبال بهونم حالم رو اگه بپرسي خوبه تعريفي نداره چون بلاتكليفه عاشق آخه تكليفي نداره نكنه ازم برنجي تشنه ام تشنه ي بارون چه قدر از دريا ما دوريم بيگناهيم هر دو تامون بد جوري به هم مي ريزه من و گاهي اتفاقي تو اگه نباشي از من نمي مونه چيزي باقي مي دوني كه دست من نيست بازياي سرنوشته رو قشنگا خط كشيده زشتا رو برام نوشته باز كه ابري شد نگاهت بغضتم واسم عزيزه اما اشكات رو نگه دار نذار اينجوري بريزه من هنوز چيزي نگفتم كه تو طاقتت تموم شد باقيش و بگم مي بيني گريه هات كلي حروم شد حال من خيلي عجيبه دوست دارم پيشم بشيني من نگاهت بكنم تو تو چشام عشق رو ببيني يادته من و تو داشتيم ساده زندگي مي كرديم از همين چشمه ي شفاف رفع تشنگي مي كرديم يه دفه يه مهمون اومد عقلم رو يه جوري دزديد دل تو به روش نياورد از همون دقيقه فهميد اولش فكر نمي كردم كه دلم رو برده باشه يا دلم گول چشاي روشنش رو خورده باشه اما نه گذشت و ديدم دل من ديوونه تر شد به تو گفتم و دلت از قصه ي من با خبر شد اولش گفتم يه حسه يا يه احترام ساده اما بعد ديدم كه عشقه آخه اندازش زياده تو بازم طاقت آوردي مث پونه ها تو پاييز سرنوشت تو سفيده ماجراي من غم انگيزه بد جوري ديوونتم من فكر نكن اين اعترافه هميشه نبودن تو كرده اين دل و كلافه مي دونم فرقي نداره واست عاشق بودن من مي دونم واست يكي شد بودن و نبودن من مي دونم دوسم نداري مث روزاي گذشته من خودم خوندم تو چشمات يه كسي اين رو نوشته اما روح من يه درياست پره از موج و تلاطم ساحلش تويي و موجاش خنجراي حرف مردم آخ چه لذتي داره ناز چشماتو كشيدن رفتن يه راه دشوار واسه هرگز نرسيدن من كه آسمون نبودم اما عشق تو يه ماهه سرزنش نكن دلم رو به خدا اون بي گناهه تو كه چشماي قشنگت خونه ي صد تا ستاره س تو كه لبخند طلاييت واسه من عمر دوباره س بيا و مثل گذشته جز به من به همه شك كن من بدون تو مي ميرم بيا و بهم كمك كن... | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:42 pm | |
| نه ميخوام بين من و بين دلش جنگ بشه نه ميخوام عشقي که اون نداره کمرنگ بشه من فقط يه چيزي از خدا ميخوام، دلم ميخواد واسه يکبارم شده دلش برام تنگ بشه... | |
|
| |
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الجمعة يونيو 25, 2010 3:42 pm | |
| نشد یه قصری بسازم پنجرهاش ابی باشه نشد یه قصری بسازم پنجرهاش ابی باشه من باشم و اون باشه و یک شب مهتابی باشه نشد یه جا بمونه و آخر بشه ماله خودم حتی یه بار یادش نموند ماه و روز تولدم با همه التماس من نشد دیگه نره سفر شعرام بجز اون روی هر دیوونه ای گذاشت اثر نشد برم بغل بغل واسش شقایق بچینم نه این که من نخوام برم نزاشت گلهارو ببینم نشد همه دعا کنن همیشه اون باشه پیشم یکی میگفت خواب دیده که اون گفته عاشقش میشم اما نشد ، اما نشد قسمت ما یه لحظه ی روشن و خوش پیغام واسش فرستادم بیا بازم منو بکش نسد که نشکنه بازم این چینی شکستنی هیچ جای دنیا ندیدم هیچ جای دنیا ندیدم عجب چشای روشنی باور نکرد یه موژشو به صدتا دریا نمیدم یه تار مو خواستم نداد گفت به تو دنیا نمیدم راست میگه هر چی اون بگه راست میگه هر چی اون بگه من کجا و دیوونگی چه جوری به حرفش گوش کنم اون گفت بچسب به زندگی خلاصه آخرش نشد ما گل سرخ رو بو کنیم اون گفت برو که بتونیم خوب حفظ آبرو کنیم نشد یه بار برسم به آرزوهای محال یه خاطره مونده برام با یه سبد میوه کال نشد منم واسه یه بار به آرزوهام برسم گذشته کار از کارمون دیر شده به خدا قسم نشد به موقع این کویر ابری بشه بارون بگیره نشد خودش آینه که هست بیاد و شمعدون بگیره نشد بپاچم زیر پاش عطر گل محمدی نشد بهم جواب بده حتی بهم بگه بدی نشد دوستت دارم بگه به من که نه به دیگری نشد یه بارم رد بشه از روی شعرا سرسری نشد یه کاری بکنه که بدونم دوستم داره آتیش گرفتم و یه بار نگام نکرد بگه آره نشد یه بار حرف بزنه نزاره پای سرنوشت نشد یه شب نگم خدا الهی که بره بهشت نشد بشه یه بار واسش یه فال حافظ نگیرم نشد تو رویاهام براش روزی هزار بار نمیرم نشد بره نشد نره نشد بخواد نشد بیاد نشد ولی شاید بشه واسم دعا کنید زیاد از شما پنهون نکنم یه حرفهایی بهم زده گفته همین روزا میاد اما هنوز نیومده قصه داره تموم میشه مثل تموم قصه ها فقط واسم دعا کنید اول خدا بعدا شما قصه داره تموم میشه مثل تموم قصه ها فقط واسم دعا کنید اول خدا بعدا شما | |
|
| |
مهران عبدالهی مدیر ارشد انجمن ( مشاهیر )
تعداد پستها : 1334 سن : 49 از ایشان سپاسگزاری شده : 328 امتیاز : 60932 Registration date : 2008-10-30
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده السبت يونيو 26, 2010 11:58 am | |
| آقای آذر خسته نباشی مجموعه کاملی از سروده های شاعره کشورمان مریم حیدرزاده گردآوری کردید . دست مریزاد | |
|
| |
mstoha
تعداد پستها : 2 سن : 60 آدرس : مصر از ایشان سپاسگزاری شده : 0 امتیاز : 50540 Registration date : 2011-01-24
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الإثنين يناير 24, 2011 7:19 pm | |
| | |
|
| |
Hope مدیر ارشد انجمن ( مشاهیر )
تعداد پستها : 150 آدرس : کردستان.دیواندره از ایشان سپاسگزاری شده : 429 امتیاز : 53485 Registration date : 2011-01-06
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الثلاثاء يناير 25, 2011 2:02 am | |
| | |
|
| |
rita pater دوست جدید انجمن
تعداد پستها : 10 آدرس : هرمزگان - بندر عباس - خلیج فارس از ایشان سپاسگزاری شده : 0 امتیاز : 50660 Registration date : 2011-01-24
| عنوان: رد: اشعار مریم حیدرزاده الثلاثاء يناير 25, 2011 1:56 pm | |
| اشعار بلند زیبا و پر معنا بودند دست خانم حیدر زاده درد نکند | |
|
| |
| اشعار مریم حیدرزاده | |
|