| بهترین های شل سیلوراستاین | |
|
+8مهران عبدالهی ashk مرتضی آشتیانی فرهاد رمضانی mehrnoosh فرشته بیژنی Noshin سارا رستمیان 12 مشترك |
|
نويسنده | پيام |
---|
مهمان مهمان
| عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد فبراير 28, 2010 7:37 am | |
| غم انگیزترین صحنه ای که به عمرم دیدم دارکوبی بودکه به درخت پلاستیکی نوک می زد. دارکوب نگاهی به من کرد و گفت: _ دوست من! درخت هم درخت های قدیم! |
|
| |
مهمان مهمان
| عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد فبراير 28, 2010 7:37 am | |
| می خواهم بخوابم خدایا مراببخش! و اگر درخواب مردم تمام اسباببازی هایم را بشکن، تا بچه یدیگری از آن ها استفاده نکند. آمین! |
|
| |
مهمان مهمان
| عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد فبراير 28, 2010 7:38 am | |
| فروشنده به بابام گفت: _ این مورچه خوارخانگی مورچه می خورد فقط. اما حالا که خاله خوار ازآب در آمد جواب شوهر خاله را کی میدهد؟ |
|
| |
مهمان مهمان
| عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد فبراير 28, 2010 7:40 am | |
| اگه يه قاليچه پرنده داشته باشي كه بتونه تو رو همه جا ببره ... به اسپانيا، استراليا، يا آفريقا ... فقط كافي باشه كه بهش بگي كجا بره. اونوقت چيكار مي كني؟ پروازش مي دي و خودت سوار بر اون پرواز مي كني؟ ازش مي خواي كه تو رو به جاهايي ببره كه هيچوقت نديدي؟ يا اينكه نه؟ چند تا پرده همرنگ اون مي خري و روي زمين اتاقت مي اندازيش ... ؟ |
|
| |
مهمان مهمان
| عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد فبراير 28, 2010 7:43 am | |
| اگر مي خواهي با من ازدواج كني، اين چيزها را بايد انجام دهي: بايد يادبگيري چطوري سوپ مرغ عالي درست كنيبايد جورابهايم را وصله كنيبايد نازم را بكشيبايد خوب ياد بگيري چطوري پشتم را بخارانيبايد كفشهايم را برق بياندازي وقتي من استراحت مي كنم حياط را جارو كني وقتي برف و تگرگ مي آيد جلو در را پارو كني وقتي حرف مي زنم ساكت باشي وقتي ... هي ... كجا داري مي ري؟ |
|
| |
مهمان مهمان
| عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد فبراير 28, 2010 7:44 am | |
| اندازه غول باشم اگر يا قد بادام كوچولو وقتي چراغ خاموش بشه هم قد همديگه مي شيمپولدار بشيم مثل يه شاهفقير بشيم مثل گداوقتي چراغ خاموش بشهارزشمون يكي مي شهسياه و قرمز و بنفشنارنجي و زرد و سفيدوقتي چراغ خاموش بشههمه يه رنگ ديده مي شيمشايد بهتر باشه خدابراي درست كردن كاراچراغ ها رو خاموش كنه |
|
| |
مهمان مهمان
| عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد فبراير 28, 2010 7:48 am | |
| می خواهم قصه ی کلونی دلقک را بگویم. کلونی در سیرکی کار می کرد که شهر به شهر می گشت. کفشهایش خیلی بزرگ و کلاهش خیلی کوچک بود. اما او اصلاً و اصلاً خنده دار نبود. او یک سگ سبز با هزار تا بادکنک داشت و سازی که آهنگ های مسخره می زد. او شل و وارفته و لاغر بود، اما او اصلاً و اصلاً خنده دار نبود. او هر بار روی صحنه می آمد، مردم به جای خنده اخم می کردند و هر بار که شوخی می کرد انگار قلب همه می شکست! و هر بار لنگه کفشش را گم می کرد، مردم از عصبانیت سیاه می شدند. و هر بار روی سرش می ایستاد، همه فریاد می زدند " بسه بابا برو پی کارت! " و وقتی در هوا چرخ می زد، همه خوابشان می برد. و هر بار کراواتش را قورت می داد، همه می زدند زیر گریه! و کسی به کلونی پولی نمی داد. " فقط برای اینکه او مسخره نبود! " روزی کلونی گفت : به مردم این شهر می گویم، که دلقک خنده دار نبودن چقدر دردناک است. و او به آنها گفت که چرا همیشه غمگین است و چرا اینقدر افسرده است! او گفت و گفت او از سرما و درد و باران گفت و از تاریکی روحش گفت. و وقتی قصه اش تمام شد، فکر می کنید کسی گریه کرد؟ نه ابداً! آنها آنقدر خندیدند که درختها به لرزه در آمدند. " ها ها ها - هی هی هی " آنها خندیدند و هو کشیدند! در طول روز و تمام هفته خندیدند! آنقدر خندیدند که روده بر شدند. آنقدر خندیدند که آسمان لرزید. خنده تا مسافتهای دور سرایت کرد ... به هر شهری، در هر دهی، خنده همه جا پخش شد. خنده در کوه ها و دریا طنین انداخت. خنده در جنگل و دشت طنین انداخت. بزودی همه ی دنیا از خنده پر شد و خنده از آنروز برای همیشه ادامه یافت. و کلونی با صورتی غمگین و اشک بر چشم، در چادر سیرک ایستاد و گفت : " منظورم خنداندن شما نبود، من اتفاقی خنده دار شدم. " و در حالیکه تمام دنیا می خندیدند، کلونی همانجا نشست و گریست |
|
| |
مهمان مهمان
| عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد فبراير 28, 2010 7:48 am | |
| قورباغه به كانگورو گفت: من هم مي توانم بپرم تو هم.
پس اگر با هم ازدواج كنيم بچه مان مي تواند از روي كوهها بپرد، يك فرسنگ بپرد، و ما مي توانيم اسمش را «قورگورو» بگذاريم. كانگورو گفت: «عزيزم»
چه فكر جالبي من با خوشحالي با تو ازدواج مي كنم اما درباره قورگورو بهتره اسمش را بگذاريم «كانباغه» هر دو سر «قورگورو» و «كانباغه»
بحث كردند و بحث كردند. آخرش قورباغه گفت: براي من نه «قورگورو» مهمه نه «كانباغه» اصلا من دلم نمي خواهد با تو ازدواج كنم. كانگورو گفت: «بهتر» قورباغه ديگر چيزي نگفت كانگورو جست زد و رفت. آنها هيچوقت ازدواج نكردند، بچه اي هم نداشتند كه بتواند از كوه ها بجهد يا يك فرسنگ بپرد. چه بد، چه حيف كه نتوانستند فقط سر يك اسم توافق كنند.
| | |
|
|
| |
مهمان مهمان
| عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد فبراير 28, 2010 7:53 am | |
| ماجرای مدونا را شنیده اید؟/ صبح كه از خواب بلند مي شوم، گوينده اخبار مي گويد:" ماجراي مادونا را شنيده ايد؟" وقتي مي خواهم كار پيدا كنم، صاحب كار مي پرسد:" ماجراي مادونا را شنيده ايد؟" وقتي مي خواهم به تو بگويم دوستت دارم، با شيطنت مي پرسي:" ماجراي مادونا را شنيده اي؟" وقتي بچه مان زبان باز مي كند، اولين حرفي را كه با لحن كودكانه مي پرسد:" ماجراي مادونا را شنيده ايد؟" وقتي مي خواهم بميرم، كشيش آهسته از من مي پرسيد:" ماجراي مادونا را شنيده ايد؟" راستش را بخواهيد من نمي دانم مدونا كه بوده و هر كاري كه كرده لعنت بر او و جد و آبادش كه زندگي را بر من حرام كرده... |
|
| |
مهمان مهمان
| عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد فبراير 28, 2010 7:58 am | |
| سلام اقای زندگی: سلام آقاي ذندگي عزيز، ميخوام برات نامه اي بنويسم، مي گن تو هر چي آدم مي خواد بهش مي دي، فقط كافيه كه صدات كنيم و برات نامه بنويسيم، خب اين نامه هزارم منه آقاي ذندگي، من كه اين همه نامه رو برات نوشتم، ممكنه پس بگي چرا جوابمو نميدي آقاي ذندگي؟ ---------------------------------- دانشمند خوشحال اين آقاي دانشمند، خيلي خوشحال است. چون همين حالا راديوم را كشف كرده است! حالا ديگر همه او را مي شناسند. اسمش را در روزنامه ها مي نويسند، با او مصاحبه مي كنند، و حتماً نوبل هم مي گيرد! چرا كه نه؟! كشف راديوم كه آسان نيست! سالهاست كه خودش را در اين اتاق زنداني كرده است، سالهاست كه حمام نرفته است، سالهاست كه بچه هايش را نديده است، سالهاست كه فقط با خواب راديوم زندگي كرده است، حالا بايد به او تبريك بگوييم... اما راستش يك چيز ديگر را هم بايد به او بگوييم. اين كه راديوم را سالها قبل ، "ماري كوري" كشف كرده است |
|
| |
مهمان مهمان
| عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد فبراير 28, 2010 7:58 am | |
| دختر عموی شیطان:
لباس هاشو گذاشت تو ماشين رختشويي فكر كرد خودش هم بره اون تو يه حموم مجاني بكنه. الان داره دور مي گرده، دور مي گرده شلپ شلوپ، شلپ شلوپ مثل اينكه تميز شده اما زياد سرحال نيست. --------------------------------------------
سگ کریسمس:
امروز اولين روز نگهباني ام است امشب شب كريسمس است بچه ها بالا گرم خوابند من درخت كاج و جورابها را نگهباني مي كنم. چي بود؟ صداي پا رو پشت بام؟ شايد سگه شايد گربه است. اين كيه از جا بخاري مي آيد تو يك دزد با ريش سفيد و يك كيسه پشتش برا دزدي؟ پارس مي كنم، خرخر مي كنم، دنبالش مي دوم، پاچه اش را مي گيرم، مي پرد هوا، بر مي گردد مي نشيند رو سورتمه اش اسبهاي نجيبِ سورتمه اش را مي ترسانم و آنها مثل باد مي دوند همه شان را حسابي ترسانده ام. حالا ديگر خانه ساكت و آرام جوراب ها همه سالم بچه ها چقدر خوشحال مي شوند فردا صبح وقتي از خواب بلند شوند و ببينند درخت و جوراب ها سالم هستند |
|
| |
مهمان مهمان
| عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد فبراير 28, 2010 8:01 am | |
| در كره مريخ لباسها مثل لباس ما هستند كفش ها همان بندها همان قيافه ها همان، هيكل ها همان سرها همان، صورتها همان ... اما جايشان كمي فرق مي كند. |
|
| |
مهمان مهمان
| عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد فبراير 28, 2010 8:01 am | |
| از وقتی که عاشق شدم فرصت بیشتری پیدا کردم برای این که پرواز کنم فرصت بیشتری برای این که پرواز کنم و بعد زمین بخورم و این عالی است هر کسی شانس پرواز کردن و به زمین خوردن را ندارد تو این شانس رو به من بخشیدی متشکرم |
|
| |
مهمان مهمان
| عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد فبراير 28, 2010 8:07 am | |
| باید می دانستم که مادرم کلید یخچال را کجا می گذارد اما نمی دانستم باید می دانستم که پدرم قرصهایش را کجا می گذارد اما نمی دانستم باید می دانستم که وقتی خواهرم گم شد او را کجا پیدا کنم اما نمی دانستم باید می دانستم که قلبم را کجا به چه کسی ببخشم؟ اما نمی دانستم... برای همین در یخچال خانه ما همیشه بسته ماند من بزرگ شدم پدرم قرصهایش را پیدا نکرد ومرد... خواهرم دیگر پیدا نشد ومن هرگز هرگز عاشق نشدم. |
|
| |
مهمان مهمان
| عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد فبراير 28, 2010 8:10 am | |
| من خوشحالم که خودم هستم زیرا شبیه تو نیستم تو هم خوشحال باش که خودت هستی چون اصلا شبیه من نیستی برای همین است که می توانیم با هم دوست باشیم و چه خوب دوستی دوتا آدم مثل ما که اصلا شبیه هم نیستند اما همدیگر رو دوست دارند............... |
|
| |
مهمان مهمان
| عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد فبراير 28, 2010 8:10 am | |
| اين پلنگ چه مغرور به نظر مي رسد چه كلاهي سرش گذاشته! با آن خالهاي تنش ، فكر مي كند خيلي قشنگ است، حتماً از زندگي اش كاملاً راضي است! بيچاره پلنگ! نمي داند كه من او را با مدادم روي كاغذ كشيده ام و هر وقت بخواهم مي توانم او را پاك كنم ... اما واي ... قبل از اين كه پاكنم را پيدا كنم، حس مي كنم حالم دارد به هم مي خورد ... نكند يك نفر هم دارد مرا پاك مي كند! |
|
| |
مهمان مهمان
| عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد فبراير 28, 2010 8:12 am | |
| بیا عزیزم بیا یک تکه دیگر هیزم در آتش بیانداز برایم کمی گوشت و لوبیا بار کن بعد سراغ ماشینمان برو ولاستیک آن را عوض کن حالاجورابهایم را بشوی و لباسهایم را رفو کن بعد بیاعزیزم بیا کنارم بشین و پیپم را پر از توتون کن راستی اول پیژامه ام را بیار و یک قوری چای دیگر دم کن و بعد بگو چرا می خواهی ترکم کنی؟ چرا می خواهی همه چیز را تمام کنی ؟ مگر اجازه ندادم روزهای تعطیل ماشینم را بشوئی؟ و مگر به تو اخطار ندادم که داری چاق می شوی؟ دیگر بیشتر از این چه می خواهی؟ چرا نمی فهمی که برای یک مرد این همه یعنی .....عشق؟ حالا بیا کنارم بنشین البته پیش از آن لباسهایم را رفو کن پیژامه ام را بیار غذایم را بپز و یک قوری دیگر چای دم کن وبعد بگو چرا می خواهی ترکم کنی؟ معنی این عصیان زنانه چیست؟ لعنت بر هر چه فمنیست |
|
| |
مهمان مهمان
| عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد فبراير 28, 2010 8:13 am | |
| بیا عزیزم بیا یک تکه دیگر هیزم در آتش بیانداز برایم کمی گوشت و لوبیا بار کن بعد سراغ ماشینمان برو ولاستیک آن را عوض کن حالاجورابهایم را بشوی و لباسهایم را رفو کن بعد بیاعزیزم بیا کنارم بشین و پیپم را پر از توتون کن راستی اول پیژامه ام را بیار و یک قوری چای دیگر دم کن و بعد بگو چرا می خواهی ترکم کنی؟ چرا می خواهی همه چیز را تمام کنی ؟ مگر اجازه ندادم روزهای تعطیل ماشینم را بشوئی؟ و مگر به تو اخطار ندادم که داری چاق می شوی؟ دیگر بیشتر از این چه می خواهی؟ چرا نمی فهمی که برای یک مرد این همه یعنی .....عشق؟ حالا بیا کنارم بنشین البته پیش از آن لباسهایم را رفو کن پیژامه ام را بیار غذایم را بپز و یک قوری دیگر چای دم کن وبعد بگو چرا می خواهی ترکم کنی؟ معنی این عصیان زنانه چیست؟ لعنت بر هر چه فمنیست |
|
| |
مهمان مهمان
| عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد فبراير 28, 2010 8:15 am | |
| من نبودم کسی که در خانه ات را کوبید من نبودم کسی که به تو سلام داد من نبودم کسی که سالها عاشق تو بود و هر کجا که می رفتی دنبالت می کرد دروغ گفتم من بودم!. من همان بودم که تو هیچ وقت نخواستی ببینی. با این حال آری!من بودم که عاشق تو بودم هنوز هم عاشقت هستم حالا این را با صدای بلند فریاد می زنم و تو گریه می کنی و می گویی "چرا این را زودتر نگفتی؟!"
|
|
| |
مهمان مهمان
| عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد فبراير 28, 2010 8:17 am | |
| اولین بار که بخواهم بگویم دوستت دارم خیلی سخت است تب می کنم عرق می کنم میلرزم جان می دهم هزار بار می میرم وزنده می شم پیش چشمهای تو تا بگویم دوستت دارم اولین بار که بخواهم بگویم دوستت دارم خیلی سخت است اما آخرین بار آن از همیشه سخت تر است و امروز می خواهم برای آخرین بار بگویم دوستت دارم و بعد راهم را بگیرم و بروم چون تازه فهمیدم تو هرگز دوستم نداشتی |
|
| |
مهمان مهمان
| عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد فبراير 28, 2010 12:36 pm | |
| بي نظيرترين شيرجه دنيا را مليسا رفت روي تخته كمي بالا و پائين رفت سري تكان داد، موهايش را چرخ داد و بعد پريد. سي و چهار پشتك وارو زد تا نزديكي خورشيد رسيد بعد دستها را به هم چسباند تا شيرجه بزند تو آب اما پائين را كه نگاه كرد ديد استخر آبي ندارد. |
|
| |
مهمان مهمان
| عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد فبراير 28, 2010 12:40 pm | |
| من همان هستم كه روي گورخر خط راه راه رسم مي كنم روي قورباغه خال مي گذارم و با اين قلم و اين رنگ نقطه هاي خوشگل روي پلنگ نقاشي مي كنم. پوست سمور را قشنگ تر مي كنم قرمز خوشرنگي رو سينه سينه سرخ مي زنم و وقتي پرهاي خرمگس تيره مي شود رنگ نقره اي رويش مي پاشم تا بهتر از پيش بدرخشد و برق بزند جك فراست را مي گوئي؟ او پاره وقت كار مي كند سرو كارش با برگها و درختها و چيزهاست او از من معروف تر است اما من از او خوشبخت ترم چون من آنهايي را كه رنگ مي كنم كه مي پرند، مي دوند، آواز مي خوانند. |
|
| |
مهمان مهمان
| عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد فبراير 28, 2010 12:41 pm | |
| قصه تام قلقلكي را شنيده ايد؟ روزي مامانش قلقلكش داد خنديد و خنديد و افتاد زمين ريسه رفت و قل خورد و رفت به طرف در تا مدرسه همينجوري قل خورد آنجا هم دوستانش قلقلكش دادند خنديد و قل خورد و رفت بيرون از مدرسه از پله ها قل خورد پائين و ايستاد تا اين كه پليس قلقلكش داد هر چه بيشتر خنديد مردم بيشتر قلقلكش دادند جيغ زد و غش كرد و ريسه رفت قل خورد و از شهر خارج شد از توي ده رفت به جاده تا اين كه لاك پشتي قلقلكش داد از كوه ها گذشت از مزرعه ها گذشت باران قلقلكش داد ابرهاي درگذر قلقلكش دادند غش و ريسه كنان قل خورد و افتاد رو ريل قطار تالاپ تولوپ سوت قطار و قي ... ژ. تام ديگه قلقلكي نيست. |
|
| |
مهمان مهمان
| عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد فبراير 28, 2010 12:43 pm | |
| در مسابقه با سايه ام هر وقت آفتاب پشت سرم باشد من مي توانم به او برسم اما وقتي آفتاب رو صورتم مي تابد هيچوقت بمن نمي رسد من برنده مي شوم |
|
| |
مهمان مهمان
| عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد فبراير 28, 2010 12:44 pm | |
| كاش لااقل برايم ترانه اي مي خواندند از آنهائي كه در تولد مي خوانند ياهديه اي روي چمن مي گذاشتند يك قطعه استخوان آبدار، يك تكه كباب به جاي آين شمع و يك مشت غذاي سگ تو بشقاب اما چه كسي عين خيالش است كه در چنين روزي سگي هم به دنيا آمده و اين كه روي بشقابش است كيك نيست؟ |
|
| |
| بهترین های شل سیلوراستاین | |
|