عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین السبت أبريل 17, 2010 4:50 am
در درياچه آبي وقتي ماهي مي گرفتم ماهي نقره اي زيبائي به قلاب افتاد به من گفت: « مرا آزاد كن تا آرزويت را برآورده كنم. مي خواهي شاه كشوري شوي قصر پُر از طلا مي خواهي؟» گفتم «باشه» بعد ولش كردم تو دريا او شناكنان دور شد و به سادگيم خنديد و آرزوهايم را توي گوش دريا پچ پچ كرد. امروز همان ماهي را دوباره گرفتم آن ماهي زيبا و نقره اي را باز هم به من قول داد ... اگر آزادش كنم ... من به يكي از آرزوهايم رسيدم. چقدر ماهي خوشمزه اي بود.
مهمان مهمان
عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین السبت أبريل 17, 2010 4:57 am
اي آنگوس بيچاره وقتي گرسنه هستي كم مانده كه بميري چه چاره اي مي كني؟ « از ابراي چون پنبه از آسمون آبي املت درست مي كنم» اي آنگوس بيچاره وقتي كه باد و توفان از پشت كوه مي رسه چه چاره اي مي كني؟ « از گل قاصدك ها، از پارچه هاي اميد پالتوي گرم مي دوزم.» اي آنگوس بيچاره وقتي كه محبوب تو تركت كنه هميشه چه چاره اي مي كني؟ «اين ديگه تنها وقتيه كه حسابي و حسابي بدبخت و بيچاره ام.»
مهمان مهمان
عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین السبت أبريل 17, 2010 5:32 am
قطعه پازل
يك قطعه پازل ...
كه در پياده رو افتاده،
يك قطعه مقوايي پازل ...
كه در آب باران خيس خورده،
ممكنه يك دكمه آبي
از كت خانمي باشه
كه توي لنگه كفش زندگي مي كرده
مي تونه لوبياي سحر آميز باشه.
يا چيني در پيرهن مخمل قرمز يك ملكه
يا يك گاز از سيبي كه
نامادري سفيدبرفي بهش داد ...
مي تونه تور يك عروس باشه.
يا يه شيشه كه درشور باز كني غول زشتي بيرون مي آد.
مي تونه تكه اي از لباس ساحره غرب
موقعي كه بخار مي شد باشه.
مي تونه جريان عميق قطره اشكي
روي صورت يك فرشته باشه
هيچ چيز به اندازه يك قطعه خيس خورده پازل
احتمال هر چيزي بودن رو نداره.
مهمان مهمان
عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین السبت أبريل 17, 2010 5:33 am
عاشق كه شدم
عاشق كه شدم
دنيا يه بادكنك بزرگ قرمز شد و هوا رفت
انقدر بالا و بالاتر رفت
كه به خورشيد چسبيد و تركيد
حالا مواظبم دفعه بعد كه عاشق شدم
يه نخ به سر دنيا ببندم
كه خيلي بالا نره... آخه ، مي ترسم اين بار هم ، يا گمش كنم يا بتركه
فرهاد رمضانی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1259 از ایشان سپاسگزاری شده : 134 امتیاز : 63504 Registration date : 2008-10-23
عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین السبت أبريل 17, 2010 9:23 am
sunny نوشته است:
عاشق كه شدم
عاشق كه شدم
دنيا يه بادكنك بزرگ قرمز شد و هوا رفت
انقدر بالا و بالاتر رفت
كه به خورشيد چسبيد و تركيد
حالا مواظبم دفعه بعد كه عاشق شدم
يه نخ به سر دنيا ببندم
كه خيلي بالا نره... آخه ، مي ترسم اين بار هم ، يا گمش كنم يا بتركه
واقعا زیبا و خواندنی بود ممنون سانی خانم
مهمان مهمان
عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد أبريل 18, 2010 7:43 am
لاري خيلي دروغگوهِ دروغ هاي گنده مي گه. مي گه نود و نه سالشه در حاليكه پنج سالشه، مي گه تو ماه زندگي مي كنه، مي گه تونست يه بار بپره،
مي گه دو متر قدشه مي گه يك ميليون پول داره در حاليكه همش يه تومن داره مي گه خيلي سال پيش سوار دايناسور شده. مي گه مادرش ماهه جادو بهش ياد داده مي گه توفان پدرشه صبح ها زنگ ها رو اون ميزنه مي گه كه مي تونه سنگ ها رو صخره ها رو تبديل به طلا بكنه مي گه شعله آتش رو تبديل به يخ مي كنه مي گه برام هفت كوتوله مي فر سته تا كارهامو بكنن اما لاري دروغگوهِ همه اش چهار تا فرستاد
مهمان مهمان
عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد أبريل 18, 2010 7:45 am
يك در قديمي چند بار محكم بسته مي شود؟ بستگي دارد كه چقدر محكم آنرا به هم بزنيم. يك نان بين چند نفر قسمت مي شود؟ بستگي دارد كه تكه هاي آنرا چه اندازه ببريم. در يك روز چقدر خوبي وجود دارد؟ بستگي دارد كه چقدر خوب زندگي كنيم. از يك دوست خوب چقدر محبت مي بينيم؟ بستگي دارد كه چقدر به او محبت كنيم.
مرتضی آشتیانی ادمین انجمن
تعداد پستها : 495 سن : 44 از ایشان سپاسگزاری شده : 48 امتیاز : 58895 Registration date : 2008-10-27
عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأحد أبريل 18, 2010 5:56 pm
sunny نوشته است:
يك در قديمي چند بار محكم بسته مي شود؟ بستگي دارد كه چقدر محكم آنرا به هم بزنيم. يك نان بين چند نفر قسمت مي شود؟ بستگي دارد كه تكه هاي آنرا چه اندازه ببريم. در يك روز چقدر خوبي وجود دارد؟ بستگي دارد كه چقدر خوب زندگي كنيم. از يك دوست خوب چقدر محبت مي بينيم؟ بستگي دارد كه چقدر به او محبت كنيم.
مانند همیشه زیبا ارد بزرگ به گونه دیگری همین موضوع را یاد آور شده
ارد بزرگ می گوید : آنکه خودخواه است توان ستایشگری و مهرورزی ندارد او بسیار تنهاست .
مهمان مهمان
عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الإثنين أبريل 19, 2010 10:09 am
از گورخر پرسيدم آيا تو سياه هستي با خط هاي سفيد يا كه سفيدي با خط هاي سياه؟ و گورخر از من پرسيد آيا تو خوبي با عادت هاي بد يا بدي با عادت هاي خوب؟ آيا آرامي اما بعضي وقتها شلوغ مي كني يا شلوغي بعضي وقتها آرام مي شوي؟ آيا شادي بعضي روزها غمگين مي شوي يا غمگيني بعضي روزها شاد؟ آيا مرتبي بعضي روزها نامرتب يا نامرتبي بعضي روزها مرتب؟ و همچنان پرسيد و پرسيد و پرسيد. ديگر هيچوقت از گورخري درباره خط روي پوستش نخواهم پرسيد
مهمان مهمان
عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الإثنين أبريل 19, 2010 10:26 am
اگر سرمان لولا داشت ديگر گناهي از ما سر نمي زد. براي اين كه مي توانستيم بازش كنيم
چيزهاي بد را دور بريزيمو چيزهاي خوب را نگه داريم
مهمان مهمان
عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الإثنين أبريل 19, 2010 10:28 am
اين جانور شناس را مي بينيد؟
سالهاست كه مي خواهد بداند رنگ چشمان مار آفريقايي چه رنگي است!
سالهاست كه خواب ندارد
سالهاست كه براي يافتن جواب
از اين جنگل به آن جنگل مي رود.
حالا فكر مي كنم به جواب سوالش رسيده...
پس بايد آدم خوشبختي باشد!
شما اينطور فكر نمي كنيد؟
مهمان مهمان
عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الثلاثاء أبريل 20, 2010 12:23 pm
خوب گوش كنيد بچه ها! كبوتر نماد صلح است، براي همين ما در اينجا يك عالم كبوتر داريم، فقط يك چيز كم داريم و آن صلح است،
حالا كي مي داند "صلح" كجاست؟
مهمان مهمان
عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الثلاثاء أبريل 20, 2010 12:24 pm
من يك آدم كاملاً تازه شده ام
به من گفتند:
"چشمانت را عوض كن،
گوشهايت را عوض كن
قلبت را هم عوض كن"
حالا يك آدم نو هستم
فقط مشكل كوچك اينجاست كه اصلاً نميدانم كه هستم؟!
مهمان مهمان
عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الثلاثاء أبريل 20, 2010 12:26 pm
وقتي بزرگ شدم،
ميخواهم هركسي باشم
به جز يك پدر بد اخلاق ،
يك راننده اتوبوس بي حوصله،
يك آدم عصباني،
يا يك آدم نااميد كه با همه دعوا دارد،
و يا آدم گنده اي كه بيهوده باد توي دماغ مي اندازد،
خب مثل اينكه ديگر آدمي نمانده...
پس بهتر است فعلاً بزرگ نشوم ، تا ببينم بعد چه مي شود!
مهمان مهمان
عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الثلاثاء أبريل 20, 2010 12:27 pm
آيا دوست من مي شوي؟
آره يا نه؟
اگر جوابت "آره" است،
لطفاً زود بگو!
اگر جوابت "نه" است
لطف كن و باز هم زود بگو!
مهمان مهمان
عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الخميس أبريل 22, 2010 7:27 am
ماری ! اگه منو میخوای می مونم من تنها کسی هستم که اشکاتو با بوسه پاک میکنه . ماری ! حیفه چیزی رو که داریم از دست بدیم اینه که می خوام اونو نیگه دارم تا ابد نگه دارم . ماری ! دیگه به فکر کوهت نباش کوهی که بلنده و نمی تونی از اون بالا بری ماری ! دیگه پی کوهت نگرد تخته سنگی که به جست و جوش بودی ، همین جاست . ماری ! می دونم تو ذهنت یه جایی دارم . ماری ! یه کوه پشت سرت سر به فلک کشیده اگه می تونی از اون بالا برو ، امتحان کن اما همیشه وقتی که بالا می ری خوشحالی و وقتی که پایین می یای غمگین . ماری ! دیگه به فکر کوهت نباش کوهی که بلنده و نمی تونی از اون بالا بری ماری ! دیگه پی کوهت نگرد تخته سنگی که به جست و جوش بودی ، همین جاست
مهمان مهمان
عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الأربعاء أبريل 28, 2010 2:37 pm
من لئوناردو داوينچي هستم
بزرگترين نابغه قرن
در زندگي ام، هرگز فرصت شوخي نداشتم،
من ماشينهاي پرنده را طراحي كردم ،
مجسمه ساختم ، نقاشي كشيدم ،
و خيلي كارهاي ديگر كه شما نمي دانيد...
اما مهم تر از همه اينكه من موناليزا را كشيدم،
با لبخندي كه هيچ كس معني اش را نمي داند، حتي خودم!
مي بينيد كه چطور بعد از مرگم سركارتان گذاشتم
اين هم به تلافي جبران همه شوخيهايي كه هرگز فرصتش نبود!
ashk ORODIST
تعداد پستها : 116 سن : 43 آدرس : مراغه از ایشان سپاسگزاری شده : 14 امتیاز : 58852 Registration date : 2008-10-23
عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین السبت مايو 01, 2010 3:37 am
sunny نوشته است:
وقتي بزرگ شدم،
ميخواهم هركسي باشم
به جز يك پدر بد اخلاق ،
يك راننده اتوبوس بي حوصله،
يك آدم عصباني،
يا يك آدم نااميد كه با همه دعوا دارد،
و يا آدم گنده اي كه بيهوده باد توي دماغ مي اندازد،
خب مثل اينكه ديگر آدمي نمانده...
پس بهتر است فعلاً بزرگ نشوم ، تا ببينم بعد چه مي شود!
ممنون خیلی کوتاه و زیبا
مهمان مهمان
عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الإثنين مايو 03, 2010 5:50 am
يك مارماهي بردار
و با آن يك حلقه بساز.
بعد بذار كه دور بدنت بپيچه!
تنگ تر و تنگ تر و تنگ تر.
به نظرت مارماهي،
خيلي حيوان دوست داشتنيي نيست؟
هي! جواب منو بده.چرا وايسادي اونجا و آبي مي شي؟
mehrnoosh ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 802 سن : 34 از ایشان سپاسگزاری شده : 118 امتیاز : 59196 Registration date : 2008-10-24
عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الإثنين مايو 03, 2010 1:39 pm
sunny نوشته است:
يك مارماهي بردار
و با آن يك حلقه بساز.
بعد بذار كه دور بدنت بپيچه!
تنگ تر و تنگ تر و تنگ تر.
به نظرت مارماهي،
خيلي حيوان دوست داشتنيي نيست؟
هي! جواب منو بده.چرا وايسادي اونجا و آبي مي شي؟
خیلی جالب بود سادگی در حد نهایت که به متن ها زیبایی می بخشد ممنون سانی گرامی
مهمان مهمان
عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الثلاثاء مايو 04, 2010 4:55 am
مو فرهنگ لغت را از سر تا ته حفظ كرد.
اما نمي تونه شغل خوبي پيدا كنه،
و هيچكس هم دلش نمي خواد
با حافظ فرهنگ لغت ازدواج كنه!
مهمان مهمان
عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الثلاثاء مايو 04, 2010 4:56 am
خورشيد را مي دزدم
فقط براي تو!
ميگذارم توي جيبم
تا فردا بزنم به موهايت
فردا به تو مي گويم چقدر دوستت دارم!
فردا تو مي فهمي
فردا تو هم مرا دوست خواهي داشت . مي دانم!
آخ ... فردا!
راستي چرا فردا نمي شود؟
اين شب چقدر طول كشيده...
چرا آفتاب نمي شود؟
يكي نيست بگويد خورشيد کجا رفته؟
مهمان مهمان
عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الثلاثاء مايو 04, 2010 1:28 pm
روزي روزگاري، دختري به نام ابيگل
با پدر و ماردش به ماشين سواري رفته بود.
آنروز ابيگل يك كره الاغ ديد.
با چشماني زيبا، سفيد و خاكستري رنگ
در كنار كره الاغ تابلويي بود:
فروشي – ارزان
ابيگل گفت: «خداي من!»
« بابا مي شه اون كره الاغ رو برام بخري؟»
« مامان خواهش مي كنم.»
و پدر و مادرش گفتند: « نه خوب! نمي شه»
« اما مي تونيم برات گردو يا بستني بخريم.»
اما ابيگل گفت:
« من گردو بستني نمي خوام.
من اون كره الاغو مي خوام.»
و پدر و مادرش گفتند:
«ساكت! انقدر نق نزن!
به هيچوجه اون كره الاغو برات نمي خريم.»
ابيگل شروع به گريه كرد و گفت:
«اگر اون كره الاغو برام نخريد، مي ميرم!»
پدر و مادرش گفتند: «نمي ميري
هيچ بچه اي از نداشتن كره الاغ نمرده! »
ابيگل خيلي ناراحت شد.
وقتي به خانه رسيدند، يكراست به رختخواب رفت
و اصلاً نتوانست چيزي بخورد
و حتي نتوانست بخوابد.
« دل ابيگل شكسته بود»
و او واقعاً مرد!
فقط بخاطر يك كره الاغ
كه پدر و مادرش برايش نخريدند!
اين قصه خوبيست كه برای بزرگتر ها،
وقتي چيزي كه مي خواهيد نمي خرند، بخوانيد
مهمان مهمان
عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الثلاثاء مايو 04, 2010 1:30 pm
شاید تعجب کنید
وقتی که بدانید با اینکه مدت زیادی است که مرا می شناسید
با اهنگ هایم شما را فریب داده ام
و با شعر هایم شما را دست انداخته ام .
حالا دیگر ماموریت من تمام شده
برای این که جماعت ادمی زاد را دیده ام .
حالا دیگر اشکالی ندارد که همه بدانند
من از سیاره دیگر امده ام .
اسم واقعی من گیلپیج است
قدم ۸۴ سانتی متر است
وقتی که تصور می کنی با من دست دادی
در واقع در گوشم زدی .
من پسر زرب هفتم هستم
از نژادی قدیمی و در شرف انقراض
مرا به اینجا فرستادند تا ببینم
ایا سیاره شما برای زندگی کردن جای امنی هست یا نه .
صبح فردا
من با یک کیو - الکترا - بلو از اینجا می روم
همچنان که از ماه دور می شوم
به سمت راست می پیچم به طرف سیاره مشتری
و به خدمت ریش سفید ها می رسم
و انها درباره این امکان یعنی زمین
که ایا می تواند جایی مناسب برای زندگی مردم سیاره دیگر باشد
از من سوال می کنند .
خواهم گفت که شما تا چه حد
به جنگ و جدال علاقه دارید
و این که هیچ گاه نمی خواهید
از اشتباه تان درس عبرت بگیرید
خواهم گفت که با پیرها چگونه رفتارمی کنید
و به جوان چه چیز ها یاد می دهید
و گاو اهن تان را چگونه ذوب می کنید
تا از ان تفنگ بسازید .
از اینکه با شما اشنا شدم خوشحالم
اما به زودی به هم نژادهایم خواهم پیوست
و دیر یا زود
سیاره شما را ترک خواهم کرد .
شاید بار دیگر همدیگر را ملاقات کنیم
در زمانی دیگر و در جایی دیگر
برای این که هوای اینجا
برای مردمی که از سیاره دیگر می ایند سازگار نیست .
من با کیو - الکترا - بلو می روم
فردا صبح .
همچنان که از ماه دور می شوم
به سمت راست می پیچم به طرف سیاره مشتری
و به خدمت ریش سفید ها می رسم
وقتی که از من درباره اینجا سوال می کنند
خواهم گفت که اینجا
برای مردمی که از سیاره دیگر می ایند جای مناسبی نیست
Well, I know this may surprise you For you've known me for so long But I've trickded you with my music And I've fooled you with my song But my mission her is over And I've watched the Human race And now the truth can be revealed i'm from Outer Space
And my given name is Gilpage And I'm really 2 foot 8 And when you think you've shook my hand You've really slapped my face And I'me the son of the seventh Zorb From a distant dying race sent to see if it was safe For us from Outer Space
But I'm leaving in the mornin' On a Q_Electra-Blue I'll hang a right at Jupiter On the far side of Moon And I'll stand befor the Eldres And they'll ask me of this place And if the Earth could be a home for folks from Outer Space
But I'll tell 'm how you love to fight And how you love to war And how you never seem to learn From mistakes you made before And I'll tell 'em how you treated the old And what you teach the young And how you've melted down your plows And turned them into guns
So it's been real fine to know you But I'll soon be with my own And I guess we'll take your chances And leave your world alone And perhaps we'll even meet again In another time and place But this ain't a healthy atmosphere For folks from Outer Space
So I'm leaving in the mornin' On a Q_Electra_blue And I'll hang a right at Jupiter On the far side of the moon And I'll stand before the Elders And when they'll ask me of this space I'll tell 'em that ther ain't no room For folks from Outer Space
مهمان مهمان
عنوان: رد: بهترین های شل سیلوراستاین الإثنين مايو 10, 2010 12:03 pm
آواز ماندن
دست از کار کشیدم ،برای اینکه دیگر کاری نداشتم و فکر کردم زمان کوتاهی در آن دور و بر پرسه بزنم . گفته بودم که مثل باد غربی ، می وزم و می روم و هیچ کس نمی تواند مسیر زندگی ام را تغییر دهد .
برای اینکه در گذشته هیچ وقت برای ماندن نخوانده ام . هزار بار شاید هم بیشتر ، ترانه هایغمگین و آوازهای خداحافظی خوانده ام . و شاید عجیب به نظر می رسد که به سمت در نمی روم آخر هیچ وقت برای ماندن آواز نخوانده ام . هیچ وقت فکر نکرده ام که این همه مدت در یک جا بند شوم.... برای اینکه هیچ وقت برای ماندن آواز نخوانده ام .
وقتی که همه ی حرفهایم را بزنم ، می روم . اما با تو که باشم حرفهایم تمامی ندارد . وقتی که به فکر فرو می روم و در راه های پیچ و خم پرسه میزنم میل رفتن ندارم .
چون در گذشته ، هیچ وقت برای ماندن آواز نخوانده ام . هزاربار شاید هم بیشتر ،ترانه های غمگین و آوازهای خداحافظی خوانده ام و شاید عجیب به نظر می رسد که به سمت در نمی روم آخر هیچ وقت برای ماندن نخوانده ام..... هیچ وقت فکر نکرده ام که این همه مدت در یک جا بند شوم.... برای اینکه هیچ وقت برای ماندن آواز نخوانده ام .....