روابط ايالات متحده آمريكا با كشور ايران را مي توان به 3 مرحله تقسيم كرد.
1- دوران تلاش براي نفوذ و سلطه گري و ايجاد نفوذنسبي (از 1265 هـ..ش تا 1332)
2- دوران سلطه گري همه جانبه (از 1332 تا 1357)
3- دوران تلاش براي سلطه گري مجدد و مقابله با نظام اسلامي از پيروزي انقلاب تاكنون.
به تعبير چامسكي «آمريكا خواستار حكومتي مانند شاه است البته نه خود شاه بلكه رژيمي تابع و وابسته. و ايران پس از انقلاب سال1979 براي ايالات متحده كشوري غيرقابل پذيرش است و يك دشمن محسوب مي شود چرا كه دستورات آمريكا را زيرپا گذاشته است «اكنون جاي اين سؤال باقي است كه آيا روند انتخابات آينده رياست جمهوري آمريكا هم در تداوم همين سياست است و يا شاهد تغيير در روند سلطه گري خواهيم بود؟
پاسخ بدين پرسش به بررسي ماهيت انتخابات، ساختار حكومت آمريكا، نقش احزاب جمهوري خواه و دموكرات و شناسايي نامزدها برمي گردد و درپي آن نحوه موضع گيري و نوع آمادگي ما نيز مشخص خواهدشد.
انتخاباتي كه در 4 نوامبر 2008 (14 آبان 87) برگزار مي شود داراي 2نامزد است، جان مك كين و باراك اوباما. دراين بين البته وضعيت آقاي مك كين كه مورد حمايت جرج بوش و جزء جريان نومحافظه كار حزب جمهوري خواه است از قبل مشخص مي باشد و عملكرد 8 ساله تيم جرج بوش و راه انداختن 3 جنگ درخاورميانه و تصرف 2 كشور اسلامي، حمايت همه جانبه اسراييل متجاوز و مقابله با نظام جمهوري اسلامي و تهديد نظامي مكرر ايران نشان مي دهد رويكرد آينده آقاي مك كين هم درهمين راستا خواهدبود. چنانكه وي نيز در همان ابتداي مبارزه انتخاباتي كه در مورد ايران مورد پرسش قرارگرفت بلافاصله بر وزن آهنگي معروف موسيقي وار گفت «ايران را بمباران كن!» «Bomb Iranس گرچه بعدها آن را طنز خواند اما در مقاله اي تحت عنوان «صلحي پايدار براساس آزادي، امنيت بخشيدن به آينده آمريكا نوشت: «ايران، بزرگترين حامي تروريزم در جهان به تلاش براي دستيابي به سلاح هاي هسته اي ادامه مي دهد رئيس جمهور بعدي بايد با اين تهديد مستقيما مقابله كند. اما اين قضيه در مورد اوباما رقيب دموكرات مك كين كه با شعار تغيير آمده است كمي پيچيده تر است بويژه اينكه وي نسبت به عملكرد آمريكا در عراق و افغانستان انتقاد داشته و در ابتدا هم خواستار مذاكره بي قيد و شرط با رهبران ايران بوده است اما واقعيت آن است كه انتخابات رياست جمهوري آمريكا، يك نمايش پيچيده، بزرگ، طولاني و تلفيقي از مردم سالاري و آليگارشي (اراي الكترال) و همچون غربالي است كه فقط افراد نخبه مورد تاييد بتوانند به مراحل نهايي انتخابات راه يابند و مواضع آنها نيز در اين مسير 2 ساله تعديل گردد. البته توجه به 3 نكته ضروري است:
1- حزب دمكرات بيشتر متمايل به استفاده از قدرت نرم و فشارهاي سياسي، تبليغي و اقتصادي مي باشد و حزب جمهوري خواه بيشتر متمايل به استفاده از قدرت سخت (قدرت نظامي) مي باشد.
2- ظهور پديده اوباما و هيلاري كلينتون نشانه تغييرات اجتماعي جامعه آمريكا و افزايش مطالبات زنان، جوانان و ديگر اقشار مردم و نارضايتي آنها از مشكلات روزافزون اقتصادي و سياست هاي حاكم در اين 8 سال مي باشد و اين مسئله با شدت گرفتن بحران مالي بالا گرفته است.
3- نفوذ همه جانبه لابي صهيونيستي و منافع سرمايه داران آمريكايي نقش اساسي و تعيين كننده در اصول سياست خارجي آمريكا مبتني بر حفظ برتري و سلطه گري ايالات متحده آمريكا دارد و روي كارآمدن روساي جمهور جديد نه تغيير در اصول كه تغيير در تاكتيك ها و روش ها و شيوه هاي برخورد مي باشد دراين زمينه مي توان به مواضع به شدت صهيونيستي اوباما در پارلمان اسراييل مبني بر حمايت همه جانبه از رژيم اشغالگر قدس و حمله به جمهوري اسلامي و يا مواضع وي در مقاله «بازسازي رهبري آمريكا» مجله امور خارجي اوت 2007 اشاره كرد.
اوباما در اين مقاله مي نويسد:«ما بايد ائتلافي قوي درسطح بين المللي براي جلوگيري از دسترسي ايران به سلاح هاي اتمي فراهم آوريم...در مقابله با اين تهديدات من راه حل نظامي را كنار نمي گذارم اما اقدام اوليه ما بايد يك ديپلماسي پرقدرت، مستقيم و پايدار باشد. اقدامي كه دولت بوش توانايي به كارگيري آن را نداشته است.»