مصطفي قاسمي
بخش اول اين مقاله هفته گذشته با عنوان تحريم ها از نگاه حقوق بين الملل و موضوع هسته اي ايران به چاپ رسيد. نويسنده در اين بخش ابتدا به ماهيت تحريم ها از نگاه حقوق بين الملل و سپس به ارزيابي حقوقي قطعنامه هاي شوراي حكام آژانس و شوراي امنيت سازمان ملل پرداخت. اينك بخش دوم و پاياني را با هم مي خوانيم؛
-قطعنامه 1747
قطعنامه 1747نيز در امتداد قطعنامه هاي 1696 و 7371 صادر شد ومستند به ماده41 منشور سازمان ملل (مرتبط با تحريم هاي اقتصادي) اشست كه در واقع راه را براي قطعنامه هاي بعدي هم باز مي كند.
اين قطعنامه جديد كه پيش نويس آن توسط كشورهاي گروه 1+5 تهيه شده بود شامل ممنوعيت صدور تسليحات به ايران، توقيف دارايي ها و حساب هاي بانكي افراد و شركت هايي كه مرتبط با برنامه هسته اي و يا موشكي ايران هستند مي باشد و از «همه كشورها و موسسات مالي بين المللي» خواسته است به جز درموارد انسان دوستانه و عمراني «با جمهوري اسلامي ايران هيچ گونه قرارداد كمك هاي بلاعوض، كمكهاي مالي و امتياز وام جديدي به امضا نرسانند.» و همچنين از همه كشورها درخواست شده است كه از ورود افراد مرتبط با برنامه هسته اي ايران به خاك خود جلوگيري كنند.
شوراي امنيت سازمان ملل دراين قطعنامه به دولت ايران 60 روز مهلت داد تا برنامه هسته اي را با در خواست هاي آژانس بين المللي انرژي اتمي مطابقت داده و مذاكرات تازه اي را به منظور دست يابي به راه حلي قابل قبول براي همه طرفين آغاز كند.
اين قطعنامه همچنين با گسترش دامنه تحريم هاي قطعنامه 1737 ازكشورهاي عضو سازمان ملل درخواست نمود گزارش اقدامات اجرايي خود را ظرف 60 روز ارايه كنند.
شوراي امنيت سپس با ابراز «حمايت شديد» از نقش و دستورات آژانس بين المللي انرژي اتمي، از دبير كل آژانس بين المللي انرژي اتمي خواست طي 60 روز از طريق گزارش اين مساله را به شوراي حكام و همچنين شوراي امنيت اعلام نمايد كه آيا ايران هم فعاليت هاي قيد شده در قطعنامه 7371 و اين قطعنامه را متوقف كرده است يا خير؟
پيش نويس قطعنامه سپس تاكيد مي كند «درصورتي كه ايران همه فعاليتهاي مرتبط با غني سازي و بازفرآوري از جمله تحقيق و توسعه را كه به گونه اي قابل تاييد آژانس به حالت تعليق درآورد، اجراي همه اقدامات عليه تهران به حالت تعليق در خواهدآمد تا برگزاري مذاكره امكان پذير گردد» و دراين صورت بلافاصله همه اقدامات محدودكننده و الزامات تنبيهي شوراي امنيت لغو خواهدشد.
در مقابل سياست تشويقي فوق براين نكته نيز تاكيد شده است كه در صورت امتناع تهران از اجراي دستورات قطعنامه هاي شوراي امنيت، اقدامات بيشتر بعدي براساس بند 41 فصل هفتم منشور سازمان ملل متحد اتخاذ خواهدشد تا ايران را متقاعد سازد كه به اين قطعنامه ها و الزامات آژانس بين المللي انرژي اتمي عمل كند و تاكيد مي كند در صورت لزوم، تصميمات ديگري اتخاذ خواهدشد.
بخش مهم ديگر اين قطعنامه كه در 3 پيوست به متن اصلي الحاق شده است، اسامي اشخاص، شركتها و سازمان هايي كه در برنامه هسته اي يا موشكي ايران نقش دارند و بايستي مشمول تحريم قرارگيرند را اعلام كرده است. اين قطعنامه نيز مثل قطعنامه هاي قبلي، به دليل عدم توجه به حقوق هسته اي ايران و سياسي بودن آن مورد قبول ايران قرارنگرفت.
با تمهيداتي كه ايالات متحده آمريكا به اجرا گذاشته بود شرايط براي صدور قطعنامه بعدي تحريم در شوراي امنيت فراهم مي گرديد. اما با پيشدستي جمهوري اسلامي ايران و حسن استقبال آقاي البرادعي مديركل آژانس بين المللي انرژي اتمي، سخن از توافق جديدي روي مداليته همكاري ايران و آژانس مطرح شد كه با حمايت روسيه و چين در شوراي امنيت همراه گرديد. دراين طرح توافق شد درنهايت ايران به شش سؤال آژانس پاسخ دهد كه پس ازتاييد صحت اين پاسخ ها بررسي پرونده هسته اي ايران به روال عادي بازگردد. ابتكار ايران در همكاري با آژانس حداقل در تدوين گزارش آقاي البرادعي نسبتا به بار نشست. گزارش نوامبر آقاي البرادعي بدون درنظرگرفتن خلاصه آن (Summary) گزارشي مثبت و به نفع جمهوري اسلامي ايران است. سابقه برخورداري ايران از فناوري هسته اي و خريد اولين سانتريفيوژ دراين گزارش به وضوح آمده و از نظر آژانس به عنوان بخشي از تاريخ ثبت گرديده است.
همچنين نسل هاي اول (P1) و دوم (P2 )سانتريفيوژها كه درچندسال محل بحث و بررسي بود، توسط آقاي البرادعي پايان يافته تلقي شد كه ديگر نياز به بررسي بيشتر ندارد. آلودگي ها و ساير موارد معوقه گذشته نيز در بررسي آژانس منطبق و سازگار با آنچه جمهوري اسلامي ايران گفته بود اعلام گرديده است.
در اين ميان انتشار گزارش 16 نهاد امنيتي و جاسوسي آمريكا مبتني بر نظامي نبودن فعاليت هسته اي ايران بار ديگر حقانيت گفته هاي ايران را ثابت كرد و تا حدودي فضاي جهاني را به سود ايران تلطيف نمود. درعين حال اين گزارش طوري تنظيم شده بود كه با بيان برخي نكات منفي اجازه مي داد همه طرف ها از آن به سود خود استفاده كنند.
آقاي البرادعي نيز احتمالا تحت اعمال نفوذ مستقيم آمريكا و سه كشور اروپايي و يا به منظور ايجاد توازن در گزارش، بخش خلاصه گزارش نوامبر را كاملا منفي نگارش نموده و در آن برخلاف متن گزارش به موارد اعلام نشده درايران اشاره داشت كه مي بايست توسط كشورمان داوطلبانه به آژانس اعلام گردد. برخلاف متن اصلي كه عدم انحراف به سوي نظامي شدن را تصريح نموده، گزارش اين قسمت، اعلام مي دارد كه آژانس قادر نيست عدم انحراف ايران به سوي نظامي شدن را تا عرضه موارد اعلام نشده تاييد نمايد.
به عبارت ديگر گزارش داراي نكات مثبت و منفي در آن حدي بود كه هم جمهوري اسلامي ايران و كشورهاي غيرمتعهد، روسيه و چين را خوشحال مي كرد و هم داراي مواردي بود كه آمريكا مي توانست به استناد عدم تعليق و نكات منفي گزارش، قطعنامه بعدي تحريم را در شوراي امنيت صادر نمايد. اما با ادامه روند همكاري كشورمان با آژانس در نهايت در تاريخ 22 فوريه 2008 (سوم اسفند86) آقاي البرادعي گزارش نهايي خود را درباره مسائل باقيمانده و موارد اعلام نشده منتشر كرد و در آن به صراحت اعلام نمود كه ايران در قالب طرح اقدام به همه سؤالات آژانس پاسخ داده و مطابقت پاسخ هاي ايران را با يافته هاي آژانس اعلام نمود. همچنين آژانس صلح آميزبودن فعاليتهاي هسته اي را تصديق كرد. اما نكته مهم در اين گزارش، اتهامات جديدي در زيرمجموعه هاي تحت عنوان «مطالعات ادعايي» است كه آمريكا در آخرين روزهاي باقيمانده تا ارائه گزارش به البرادعي تحويل داده است. بطور قطع اين بخش هاي گزارش البرادعي اگرچه هيچ سنديتي ندارد اما آمريكا با مطرح كردن آنها سعي دارد با ادامه روند پرسش و پاسخ ها بازهم موضوع را در گزارش هاي بعدي كش دهد و زمينه فشار بر ايران را در شوراي امنيت فراهم كند.