| غزلهای دلنشین | |
|
|
|
نويسنده | پيام |
---|
پروانه منفرد ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1046 از ایشان سپاسگزاری شده : 299 امتیاز : 61769 Registration date : 2008-11-27
| عنوان: غزلهای دلنشین الخميس نوفمبر 27, 2008 4:57 pm | |
| چون زلف تو ام جانا در عین پریشانی چون باد سحرگاهم در بی سر و سامانی من خکم و من گردم من اشکم و من دردم تو مهری و تو نوری تو عشقی و تو جانی خواهم که ترا در بر بنشانم و بنشینم تا آتش جانم را بنشینی و بنشانی ای شاهد افلکی در مستی و در پکی من چشم ترا مانم تو اشک مرا مانی در سینه سوزانم سمتوری و مهجوری در دیده بیدارم پیدایی و پنهانی من زمزمه عودم تو زمزمه پردازی من سلسله موجم تو سلسله جنبانی از آتش سودایت دارم من و دارد دل دلغی که نمی بینی دردی که نمی دانی دل با من و جان بی تو نسپاری و بسپارم کام از تو و تاب از من نستانم و بستانی ای چشم رهی سویت کو چشم رهی جویت ؟ روی از من سر گردان شاید که نگردانی
رهی معیری | |
|
| |
پروانه منفرد ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1046 از ایشان سپاسگزاری شده : 299 امتیاز : 61769 Registration date : 2008-11-27
| عنوان: رد: غزلهای دلنشین الخميس نوفمبر 27, 2008 4:57 pm | |
| اشکم ولی بپای عزیزان چکیده ام خارم ولی بسایه گل آرمیده ام با یاد رنگ و بوی تو ای نو بهار عشق همچون بنفشه سر بگریبان کشیدهام چون خک در هوای تو از پا افتاده ام چون اشک در قفای تو با سر دویدهام من جلوه شباب ندیدم به عمر خویش از دیگران حدیث جوانی شنیده ام از جام عافیت می نابی نخورده ام وز شاخ آرزو گل عیشی نچیده ام موی سپید را فلکم رایگان نداد این رشته را به نقد جوانی خریده ام ای سرو پای بسته به آزادگی مناز آزاده من که از همه عالم بریده ام گر می گریزم از نظر مردمان رهی عیبم مکن که آهوی مردم ندیده ام | |
|
| |
پروانه منفرد ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1046 از ایشان سپاسگزاری شده : 299 امتیاز : 61769 Registration date : 2008-11-27
| عنوان: رد: غزلهای دلنشین الخميس نوفمبر 27, 2008 4:58 pm | |
| ساقی بده پیمانه ای ز آن می که بی خویشم کند بر حسن شور انگیز تو عاشق تر از پیشم کند زان می که در شبهای غم بارد فروغ صبحدم غافل کند از بیش و کم فارغ ز تشویشم کند نور سحرگاهی دهد فیضی که می خواهی دهد با مسکنت شاهی دهد سلطان درویشم کند سوزد مرا سازد مرا در آتش اندازد مرا وز من رها سازد مرا بیگانه از خویشم کند بستاند ای سرو سهی سودای هستی از رهی یغما کند اندیشه را دور از بد اندیشم کند | |
|
| |
پروانه منفرد ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1046 از ایشان سپاسگزاری شده : 299 امتیاز : 61769 Registration date : 2008-11-27
| عنوان: رد: غزلهای دلنشین الخميس نوفمبر 27, 2008 4:59 pm | |
| با دل روشن در ان ظلمت سرا افتاده ام نور مهتابم که در ویرانه ها افتاده ام سایه پرورد بهشتم از چه گشتم صید خک ؟ تیره بختی بین کجا بودم کجا افتاده ام جای در بستان سرای عشق میابد مرا عندلیبم از چه در ماتم سرا افتاده ام پایمال مردمم از نارسایی های بخت سبزه ی بی طالعم در زیر پا افتاده ام خار ناچیزم مرا در بوستان مقفدار نیست اشک بی قدرم ز چشم آشنا افتاده ام تا کجا راحت پذیرم یا کجا یابم قرار ؟ برگ خشکم در کف باد صبا افتاده ام بر من ای صاحبدلان رحمی که از غمهای عشق تا جدا افتاده ام از دل جدا افتاده ام لب فرو بستم رهی بی روی گلچین و امیر در فراق همنوایان از نوا افتاده ام | |
|
| |
پروانه منفرد ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1046 از ایشان سپاسگزاری شده : 299 امتیاز : 61769 Registration date : 2008-11-27
| عنوان: رد: غزلهای دلنشین الخميس نوفمبر 27, 2008 4:59 pm | |
| نه دل مفتون دلبندی نه جان مدهوش دلخواهی نه بر مژگان من اشکی نه بر لبهای من آهی نه جان بی نصیبم را پیامی از دلارامی نه شام بی فروغم را نشانی از سحرگاهی نیابد محفلم گرمی نه از شمعی نه از جمعی ندارم خاطرم الفت نه با مهری نه با ماهی بدیدار اجلل باشد اگر شادی کنم روزی به بخت واژگ.ن باشد اگر خندان شوم گاهی کیم من ؟ آرزو گم کرده ای تنها و سرگردان نه آرامی نه امیدی نه همدردی نههمراهی گهی افتان و حیران چون نگاهی بر نظر گاهی رهی تا چند سوزم در دل شبها چو کوکبها باقبال شرر تازم که دارد عمر کوتاهی | |
|
| |
پروانه منفرد ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1046 از ایشان سپاسگزاری شده : 299 امتیاز : 61769 Registration date : 2008-11-27
| عنوان: رد: غزلهای دلنشین الخميس نوفمبر 27, 2008 5:00 pm | |
| این سوز سینه شمع شبستان نداشته است وین موج گریه سیل خروشان نداشته است آگه ز روزگار پریشان ما نبود هر دل که ر.وزگار پریشان نداشته است از نوشخند گرم تو آفاق تازه گشت صبح بهار این لب خندان نداشته است ما را دلی بود که ز طوفان حادثات چون موج یک نفس سر و سامان نداشته است سر بر نکرد پک نهادی ز جیب خک گیتی سری سزایی گریبان نداشته است جز خون دل ز خوان فلک نیست بهره ای این تنگ چشم طاقت مهمان نداشته است دریا دلان ز فتنه ایام فارغند دریای بی کران غم طوفان نداشته است آزار ما بمور ضعیفی نمی رسد داریم دولتی که سلیمان نداشته است غافل مشو ز گوهر اشک رهی که چرخ این سیمگون ستاره بدامان نداشته است | |
|
| |
پروانه منفرد ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1046 از ایشان سپاسگزاری شده : 299 امتیاز : 61769 Registration date : 2008-11-27
| عنوان: رد: غزلهای دلنشین الخميس نوفمبر 27, 2008 5:00 pm | |
| آن قدر با آتش دل ساختم تا سوختم بی تو ای آرام جان یا ساختم یا سوختم سردمهری بین که هر کس بر آتشم آبی نزد گرچه همچون برق از گرمی سراپا سوختم سوختم اما نه چون شمع طرب در بین جمع لاله ام کز داغ تنهایی به صحرا سوختم همچو آن شمعی که افروزند پیش آفتاب سوختم در پیش مه رویان و بیجا سوختم سوختم از آتش دل در میان موج اشک شوربهتی بین که در آغوش دریا سوختم شمع و گل هم هر کدام شعله ای در آتشند در میان پکبازان من نه تنها سوختم جان پک من رهی خورشید عالمتاب بود رفتم و از ماتم خود عالمی را سوختم | |
|
| |
پروانه منفرد ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1046 از ایشان سپاسگزاری شده : 299 امتیاز : 61769 Registration date : 2008-11-27
| عنوان: رد: غزلهای دلنشین الخميس نوفمبر 27, 2008 5:01 pm | |
| نه به شاخ گل نه به سرو چمن پبچیده ام شاخه تکم بگرد خویشتن پیچیده ام گرچه خاموشم ولی آهم بگردون می رود دود شمع کشته ام در انجمن پیچیده ام می دهم مستی به دلها گر چه مستورم ز چشم بوی آغوش بهارم در چمن پیچیده ام جای دل در سینه صد پاره دارم آتشی شعله را چون گل درون پیرهن پیچیده ام نازک اندامی بود امشب در آغوشم رهی همچو نیلوفر بشاخ نسترن پیچیده ام | |
|
| |
پروانه منفرد ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1046 از ایشان سپاسگزاری شده : 299 امتیاز : 61769 Registration date : 2008-11-27
| عنوان: رد: غزلهای دلنشین الخميس نوفمبر 27, 2008 5:01 pm | |
| همچو نی می نالم از سودای دل آتشی در سینه دارم جای دل من که با هر داغ پیدا ساختم سوختم از داغ نا پیدای دل همچو موجم یک نفس آرام نیست بسکه طوفان زا بود دریای دل دل اگر از من گریزد وای من غم اگر از دل گریزد وای دل ما ز رسوایی بلند آوازه ایم نامور شد هر که شد رسوای دل خانه مور است و منزلگاه بوم آسمان با همت والای دل گنج منعم خرمن سیم و زر است گنج عاشق گوهر یکتای دل در میان اشک نومیدی رهی خندم از امیدواریهای دل | |
|
| |
پروانه منفرد ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1046 از ایشان سپاسگزاری شده : 299 امتیاز : 61769 Registration date : 2008-11-27
| عنوان: رد: غزلهای دلنشین الخميس نوفمبر 27, 2008 5:02 pm | |
| در پیش بیدردان چرا فریاد بی حاصل کنم گر شکوه ای دارم ز دل با یار صاحبدل کنم در پرده سوزم همچو گل در سینه جوشم همچو مل من شمع رسوا نیستم تا گریه در محفل کنم اول کنم اندیشه ای تا برگزینم پیشه ای آخر به یک پیمانه می اندیشه را باطل کنم آنرو ستانم جام را آن مایه آرام را تا خویشتن را لحظه ای از خویشتن غافل کنم از گل شنیدم بوی او مستانه رفتم سوی او تا چون غبار کوی او در کوی جان منزل کنم روشنگری افلکیم چون آفتاب از پکیم خکی نیم تا خویش را سرگرم آب و گل کنم غرق تمنای توام موجی ز دریای تو ام من نخل سرکش نیستم تا خانه در ساحل کنم دانم که آن سرو سهی از دل ندارد آگهی چند از غم دل چون رهی فریاد بی حاصل کنم | |
|
| |
پروانه منفرد ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1046 از ایشان سپاسگزاری شده : 299 امتیاز : 61769 Registration date : 2008-11-27
| عنوان: رد: غزلهای دلنشین الخميس نوفمبر 27, 2008 5:03 pm | |
| ندانم رسم یاری بی وفا یاری که من دارم دلم کوشد دلازاری که من دارم وگر دل را به خدای رهانم از گرفتاری دلازاری دگر جوید دل زاری که من دارم به خک من نیفتد سایه سرو بلند او ببین کوتاهی بخت نگونساری که من دارم گهی خاری کشم از پا گهی دستی زنم بر سر بکوی دلفریبان این بود کاری کهمن دارم دل رنجور من از سینه هر دم می رود سویی ز بستر می گریزد طفل بیماری که من دارم ز پند همنشین درد جگر سوزم فزونتر شد هلکم می کند آخر پرستاری که من دارم رهی آنمه بسوی من بچشم دیگران بیند نداند قیمت یوسف خریداری که من دارم | |
|
| |
پروانه منفرد ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1046 از ایشان سپاسگزاری شده : 299 امتیاز : 61769 Registration date : 2008-11-27
| عنوان: رد: غزلهای دلنشین الخميس نوفمبر 27, 2008 5:03 pm | |
| تا بد فروغ مهر و مه از قطره های اشک باران صبحگاه ندارد صفای اشک گوهر به تابنکی و پکی چو اشک نیست روشندلی کجاست که داند بهای اشک ؟ ماییم و سینه ای که بود آشنای اشک گوش مرا ز نغمه ی شادی نصیب نیست چون جویبار ساخته ام با نوای اشک از بسکه تن ز آتش حسرت گداخته است از دیده خون گرم فشانم بجای اشک چون طفل هرزه پوی بهر سوی می دویم اشک از قفای دلبر و من از قفای اشک دیشب چراغ دیده منتا سپیده سوخت آتش افتاد بی تو بماتم سرای اشک خواب آور است زمزمه جویبارها در خواب رفته بخت من از هایهای اشک بس کن رهی که تاب شنیدن نیاوریم از بسکه دردنک بود ماجرای اشک | |
|
| |
پروانه منفرد ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1046 از ایشان سپاسگزاری شده : 299 امتیاز : 61769 Registration date : 2008-11-27
| عنوان: رد: غزلهای دلنشین الخميس نوفمبر 27, 2008 5:03 pm | |
| گر به چشم دل جانا جلوه های ما بینی در حریم اهل دل جلوه خدا بینی راز آسمانها را در نگاه ما خوانی نور صبحگاهی را بر جبین ما بینی در مصاف مسکینان چرخ را زبون یابی با شکوه درویشان شاه را گدا بینی گر طلب کنی از جان عشق و دردمندی را عشق را هنر یابی درد را دوا بینی چون صبا ز خار و گل ترک آشنایی کن تا بهر چه روی آری روی آشنا بینی نی ز نغمه واماند چون ز لب جدا ماند وای اگر دل خود را از خدا جدا بینی تار و پود هستی را سوختیم و خرسندیم رند عاقبت سوزی همچو ما کجا بینی تا بد از دلم شبها پرتوی چو کوکبها صبح روشنم خوانی گر شبی مرا بینی ترک خودپرستی کن عاشقی و مستی کن تا ز دام غم خود را چون رهی رها بینی | |
|
| |
پروانه منفرد ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1046 از ایشان سپاسگزاری شده : 299 امتیاز : 61769 Registration date : 2008-11-27
| عنوان: رد: غزلهای دلنشین الخميس نوفمبر 27, 2008 5:05 pm | |
| زبون خلق ز خلق نکوی خویشتنم چو غنچه تنگدل از رنگ و بوی خویشتنم بعیب من چه گشاید زبان طعنه حسود که بسا هزار زبان عیبجوی خویشتنم مرا بساغر زرین مهر حاجت نیت که تازه روی چو گل از سبوی خویشتنم نه حسرت لب ساقی کشد نه منت جام بحیرت از دلبسی آرزوی خویشتنم بخواب از آن نرود چشم خسته ام تا صبح که همچو مرغ شب افسانه گوی خویشتنم بروزگار چنان رانده گشتم از هر سوی که مرگ نیز نخواند بسوی خویشتنم به تابنکی من گوهری نبود رهی گهر شناسم و در جستجوی خویشتنم | |
|
| |
پروانه منفرد ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1046 از ایشان سپاسگزاری شده : 299 امتیاز : 61769 Registration date : 2008-11-27
| عنوان: رد: غزلهای دلنشین الخميس نوفمبر 27, 2008 5:06 pm | |
| خیال انگیز و جان پرور چو بوی گل سراپایی نداری غیر ازین عیبی که میدانی که زیبایی من از دلبستگی های تو با ایینه دانستم که بر دیدار طاقت سوز خود عاشق تر از مایی بشمع و ماه حاجت نیست بزم عاشقانت را تو شمع مجلس افرو.زی تو ماه مجلس آرایی منم ابر و تویی گلبن که می خندی چو می گریم تویی مهر و منم اختر که م یمیرم چو می ایی مراد ما نجویی ورنه رندان هوس جو را بهار شادی انگیزی حریف باده پیمایی مه روشن میان اختران پنهان نمی ماند میان شاخه های گل مشو پنهان که پیدایی کسی از داغ و درد من نپرسد تا نپرسی تو دلی بر حال زار من نبخشد تا نبخشایی مرا گفتی : که از پیر خرد پرسم علاج خود خرد منع من از عشق تو فرماید چه فرمایی من آزرده دل را کس گره از کار نگشاید مگر ای اشک غم امشب تو از دل عقده بگشایی رهی تا وارهی از رنج هستی ترک هستی کن که با این ناتوانی ها بترک جان توانایی | |
|
| |
پروانه منفرد ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1046 از ایشان سپاسگزاری شده : 299 امتیاز : 61769 Registration date : 2008-11-27
| عنوان: رد: غزلهای دلنشین الخميس نوفمبر 27, 2008 5:07 pm | |
| تو را خبر ز دل بی قرار باید و نیست غم تو هست ولی غمگسار باید و نیست اسیر گریه ی بی اختیار خویشتنم فغان که در کف من اختیار باید و نیست چو شام غم دلم اندوهگین نباید و هست چو صبحدم نفسم بی غبار باید و نیست مرا ز باده نوشین نمی گشاید دل که م ی بگرمی آغوش یار باید و نیست درون آتش از آنم که آتشین گل من مرا چو پاره ی دل در کنار باید و نیست بسرد مهری باد خزان نباید و هست به فیض بخشی ابر بهار باید و نیست چگونه لاف محبت زنی ؟ که از غم عشق ترا چو لاله دلی داغدار باید و نیست کجا به صحبت پکان رسی ؟ که دیده تو بسان شبنم گل اشکبار باید و نیست رهی بشام جدایی چه طاقتی است مرا ؟ که روز وصل دلم را قرار باید و نیست | |
|
| |
پروانه منفرد ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1046 از ایشان سپاسگزاری شده : 299 امتیاز : 61769 Registration date : 2008-11-27
| عنوان: رد: غزلهای دلنشین الخميس نوفمبر 27, 2008 5:09 pm | |
| بر جگر داغی ز عشق لاله رویی یافتم در سرای دل بهشت آرزویی یافتم عمری از سنگ حوادث سوده گشتم چون غبار تا به امداد نسیمی ره به کویی یافتم خاطر از ایینه صبح است روشن تر مرا این صفا از صحبت پکیزه رویی یافتم گرمی شمع شب افروز آفت پروانه شد سوخت جانم تا حریف گرم خویی یافتم بی تلاش من غم عشق تو ام در دل نشست گنج را در زیر پا بی جستجویی یافتم تلخکامی بین که در میخانه دلدادگی بود پر خون جگر هر جا سبویی یافتم چون صبا در زیر زلفش هر کجا کردم گذار بک جهان دل بسته بر هر تارمویی یافتم ننگ رسوایی رهی نامم بلند آوازه کرد خک راه عشق گشتم آبرویی یافتم | |
|
| |
پروانه منفرد ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1046 از ایشان سپاسگزاری شده : 299 امتیاز : 61769 Registration date : 2008-11-27
| عنوان: رد: غزلهای دلنشین الخميس نوفمبر 27, 2008 5:09 pm | |
| ساقیا در ساغر هستی شراب ناب نیست و آنچه در جام شفق بینی بجز خوناب نیست زندگی خوشتر بود در پرده وهم خیال صبح روشن را صفای سایه مهتاب نیست شب ز آه آتشین بکدم نیاسایم چو شمع در میان آتش سوزنده جای خواب نیست مردم چشم فرومانده است در دریای اشک مور را پای رهایی از دل گرداب نیست خاطر دانا ز طوفان حوادث فارغ است کوه گردون سای را اندیشه ز سبلاب نیست ما به آن گل از وفای خویشتن دل بسته ایم ورنه این صحرا تهی از لاله سیراب نیست آنچه نایاب است در عالم وفا و مهر ماست ورنه در گلزار هستی سرو و گل نایاب نیست گر ترا با ما تعلق نیست ما را شوق هست ور ترا بی ما صبوری هست ما را تاب نیست گفتی اندر خواب بینی بعد ازین روی مرا ماه من در چشم عاشق آب هست و خواب نیست جلوه صبح و شکرخند گل و آوای چنگ دلگشا باشد ولی چون صحبت احباب نیست جای آسایش چه می جویی رهی در ملک عشق موج را آسودگی در بحر بی پایاب نیست | |
|
| |
پروانه منفرد ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1046 از ایشان سپاسگزاری شده : 299 امتیاز : 61769 Registration date : 2008-11-27
| عنوان: رد: غزلهای دلنشین الخميس نوفمبر 27, 2008 5:10 pm | |
| هر چند که در کوی تو مسکین و فقیرم رخشنده و بخشنده چو خورشید منیریم خاریم و طربنک تر از باده بهاریم خکیم و دلاویز تر از بوی عبیریم از نعره مستانه ما چرخ پر آواست جوشنده چو بحریم و خروشنده چو شیریم از ساغر خونین شفق باده ننوشیم وز سفره رنگین فلک لقمه نگیریم بر خاطر ما گرد ملالی ننشیند ایینه صبحیم و غباری نپذیریم ما چشمه نوریم بتابیم و بخندیم ما زنده عشقیم نمردیم و نمیریم هم صحبت ما باش که چون اشک سحرگاه روشندل و صاحب اثر و پک ضمیریم از شوق تو بی تاب تر از باد صباییم بی روی تو خاموش تر از مرغ اسیریم آن کیست که مدهوش غزلهای رهی نیست ؟ جز حاسد مسکین که بر او خرده نگیریم | |
|
| |
پروانه منفرد ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1046 از ایشان سپاسگزاری شده : 299 امتیاز : 61769 Registration date : 2008-11-27
| عنوان: رد: غزلهای دلنشین الخميس نوفمبر 27, 2008 5:10 pm | |
| چو نی بسینه خروشد دلی که من دارم بناله گرم بود محفلی که من دارم بیا و اشک مرا چاره کن که همچو حباب بروی آب بود منزلی که من دارم دل من از نگه گرم او نپرهیزد ز برق سر نکشد حاصلی که من دارم بخون نشسته ام از جان ستانی دل خویش درون سینه بود قاتلی که مندارم ز شرم عشق خموشم کجاست گریه شوق ؟ که با تو شرح دهد مشکلی که مندارم رهی چو شمع فروزان گرم بسوزانند زبان شکوه ندارد دلی که من دارم | |
|
| |
پروانه منفرد ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1046 از ایشان سپاسگزاری شده : 299 امتیاز : 61769 Registration date : 2008-11-27
| عنوان: رد: غزلهای دلنشین الخميس نوفمبر 27, 2008 5:11 pm | |
| با عزیزان نیامیزد دل دیوانه ام در میان آشنایانم ولی بیگانه ام از سبک روحی گران ایم یه طبع روزگار در سرای اهل ماتم خنده مستانه ام نیست در این خکدانم آبروی شبنمی گر چه بحر مردمی را گوهر یکدانه ام از چو من آزاده ای الفت بریدن سهل نیست می رود با چشم گریان سیل از ویرانه ام آفتاب آهسته بگذارد درین غمخانه پای تا مبادا چون حباب از هم بریزد خانه ام بار خاطر نیستم روشندلان را چون غبار بر بساط سبزه و گل سایه پروانه ام گرمی دلها بود از ناله جانسوز من خنده گلها بود از گریه مستانه ام هم عنانم با صبا سرگشته ام سرگشته ام همزبانم با پری دیوانه ام دیوانه ام مشت خکی چیست تا راه مرا بند رهی ؟ گرد از گردون بر آرد همت مردانه ام | |
|
| |
پروانه منفرد ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1046 از ایشان سپاسگزاری شده : 299 امتیاز : 61769 Registration date : 2008-11-27
| عنوان: رد: غزلهای دلنشین الخميس نوفمبر 27, 2008 5:12 pm | |
| ز گرمی بی نصیب افتاده ام چون شمع خاموشی ز دلها رفته ام چون یاد از خاطر فراموشی منم با ناله دمسازی به مرخ شب هم آوازی منم بی باده مدهوشی ز خون دل قدح نوشی ز آرامم جدا از فتنه روی دلارامی سیه روزم چو شب در حسرت صبح بناگوشی بدانالم ز نکامی که تسکین می دهم دل را بهداغی از گل رویی به نیشی از لب نوشی به دشواری توان ددین وجود ناتوانم را بتار پرنیان مانم ز عشق پرنیان پوشی به چشمت خیره گشتم کز دلت آگه شوم اما چه رزی می توان خواند از نگاه سرد خاموشی چه می پرسی رهی از داغ و درد سینه سوز من ؟ که روز و شب هم آغوش تبم با یاد آغوشی | |
|
| |
پروانه منفرد ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1046 از ایشان سپاسگزاری شده : 299 امتیاز : 61769 Registration date : 2008-11-27
| عنوان: رد: غزلهای دلنشین الخميس نوفمبر 27, 2008 5:12 pm | |
| در قدح عکس تو یا گل در گلاب افتاده است ؟ مهر در ایینه یا آتش در آب افتاده است ؟ باده روشن دمی از دست ساقی دور نیتس ماه امشب همنشین با آفتاب افتاده است خفته از مستی بدامان ترم آن لاله روی برق از گرمی در آغوش سحاب افتاده است در هوای مردمی از کید مردم سوختیم در دل ما آتش از موج سراب افتاده است طی نگشته روزگار کودکی پیری رسید از کتاب عمر ما فصل شباب افتاده است آسمان در حیرت از بالا نشینی های ماست بحر در اندیشه از کار حباب افتاده است گوشه عزلت بود سرمنزل عزت رهی گنج گوهر بین که در کنج خراب افتاده است | |
|
| |
پروانه منفرد ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1046 از ایشان سپاسگزاری شده : 299 امتیاز : 61769 Registration date : 2008-11-27
| عنوان: رد: غزلهای دلنشین الخميس نوفمبر 27, 2008 5:13 pm | |
| نه راحت از فلک جویم نه دولت از خدا خواهم و گر پرسی چه می خواهی ؟ ترا خواهم ترا خواهم نمی خواهم که با سردی چو گل خندم ز بی دردی دلی چون لاله با داغ محبت آشنا خواهم چه غم کان نوش لب در ساغرم خونا به میریزد من از ساقی ستم جویم من از شاهد جفا خواهم ز شادیها گریزم در پناه نامرادیها به جای راحت از گردون بلا خواهم بلا خواهم چنان با جان من ای غم ذر آمیزی که پنداری تو از عالم مرا خواهی من از عالم ترا خواهم بسودای محالم ساغر می خنده خواهد زد اگر پیمانه عیشی درین ماتم سرا خواهم نیابد تا نشان از خک من ایینه رخساری رهی خکستر خود را هم آغوش صبا خواهم | |
|
| |
پروانه منفرد ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1046 از ایشان سپاسگزاری شده : 299 امتیاز : 61769 Registration date : 2008-11-27
| عنوان: رد: غزلهای دلنشین الخميس نوفمبر 27, 2008 5:14 pm | |
| لاله داغدیده را مانم کشت آفت رسیده را مانم دست تقدیر از تو دورم کرد گل از شاخ چیده را مانم نتوان بر گرفتنم از خک اشک از رخ چکیده را مانم پیش خوبانم اعتباری نیست جنس ارزان خریده را مانم برق آفت در انتظار من است سبزه نو دمیده را مانم تو غزال رمیده را مانی من کمان خمیده را مانم بمن افتادگی صفا بخشید سایه آرمیده را مانم در نهادم سیاهکاری نیست پرتو افشان سپیده را مانم گفتمش ای پری کرامانی ؟ گفت : بخت رمیده را مانم دلم از داغ او گداخت رهی لاله داغدیده را مانم | |
|
| |
| غزلهای دلنشین | |
|