سفر پنجم در اغما
استاد طاهره صفارزاده از جمله شاعران سال هاي دور است که نامش با سياست و مبارزه آميخته بود. نويسنده، شاعر و مترجم و استاد دانشگاه. مجموعه شعرهاي ايشان هم روزگاري به صورت زيرزميني منتشر مي شد. سًفرً پنجم را بعدها شمس آل احمد و دهباشي در انتشارات رواق درآوردند. اين بانوي شاعر که در کارنامه خود ترجمه قرآن هم دارد، اينک در بيمارستان در اغماست. دعا کنيم بهبود يابند و باز شاهد فعاليت شان باشيم. راستي چه زود دير مي شود، انگار همين ديروز بود که قيصر امين پور پر کشيد و چه زبان کودکانه يي هم داشت، وقتي براي کودکان مي نوشت. چرا بزرگان ما کودکان را فراموش کرده اند و آنها که براي کودکان مي نويسند حاضر نمي شوند از دنياي زيباي کودکي بيرون بيايند. علي اشرف درويشيان نازنين که با آبشوران و از اين ولايت براي ما دنيايي ساخت، اين روزها به جبر بيماري گوشه گرفته و هر چند سرپاست و از تجربه هايش مي گويد اما سرحال نيست. دنياي کودکي او را در خود حبس کرده. شايد يادتان باشد که وقتي از زندان شاه آزاد شده بود بر شانه هاي مردم مي گريست، اينک هم مي گريد براي اين مردم. راستي وقتي سانسور بد است چرا داستاني را که نويسنده بزرگي براي کودکان نوشته عبارت «داستاني براي کودکان» را از آن حذف مي کنيم. آيا مي ترسيم بازار کار خراب شود. مارکز را مي گويم که حداقل سه داستان کودکان نوشته که در ترجمه فارسي عبارت داستان براي کودکان آن حذف شده. مارکز که مي گويم ياد بهمن فرزانه مي افتم که قرار است امروز در نشر ثالث از تجربه هايش بگويد. جيمز جويس هم داستاني مصور براي کودکان دارد که سال ها پيش با عنوان پيشي و شيطانک با ترجمه من منتشر شد و ترجمه ديگري از آن با عنوان گربه و شيطان به تازگي با ترجمه هرمز رياحي منتشر شده. آريل دورفمن خالق مرگ و دوشيزه کتابي دارد با عنوان شورش خرگوش ها که اميلي امرايي ترجمه و نشر افق منتشر کرده. داستان گرگ شاه است که مملکت خرگوش ها را گرفته و ميمون عکاس را براي وقايع نگاري عظمت خودش به استخدام در مي آورد و البته تاکيد مي کند که خرگوش ها را بايد از صحنه عکس ها حذف کند، اما خرگوش ها مي مانند. ضمناً اين دخترک ما از شخص دورفمن اجازه گرفته. کپي رايتش به باباش رفته.
ماجراي وقايع نگاري بن لادن يا تاريخ عالم آراي طالبان، نوشته محمدعلي علومي، از انتشارات هزاره ققنوس که در همين ستون معرفي شده بود، برنده کتاب فصل شده. به مبارکي، به عزيزي که گله مند است کتاب هاي منتخب فصل در مطبوعات ديده نمي شوند، عرض مي کنم که ديده مي شوند، البته برخي مطبوعات که مورد عنايات ويژه نيستند از جمله همين اعتماد ديده نمي شوند. مثلاً در برنامه گزيده مطبوعات که از سيما پخش مي شود، حتي در تيتراژ خبر هم حاضر نيستند اثري از اين روزنامه را نشان دهند، لابد چون ماليات نمي دهد. اسم دو نفر با نام فرهاد غبرايي گره خورده يکي کاميلو خوسه سلا با خانواده پاسکوآل دوآرته و يکي سلين با سفر به انتهاي شب. سابقه آشنايي بيشترم با فرهاد غبرايي به مجله زنده ياد تکاپو بر مي گردد که به همت منصور کوشان منتشر مي شد. کوشان هم از پديده هاي نشر بود و هست. حيف شد که رفت. خانواده پاسکوآل دوآرته را نشر ماهي بازچاپ کرده است. اين رمان برمحور ترس استوار است. ياد تيتري از علي اصغر شيرزادي افتادم که در معرفي بچه هاي آربات آناتولي ريباکف با ترجمه سروژ استپانيان نوشته بود، بترسيد تا رفيق استالين نترسد. خوسه سلا برنده جايزه ادبي نوبل 1989 است. فقط پنج دقيقه/ از تاريکي مرخصي گرفته ام تا برايت شعري عاشقانه بنويسم. سطرها در تاريکي جا عوض مي کنند، مجموعه شعر گروس عبدالملکيان است که نشر مرواريد منتشر کرده. پرنده پنهان او برنده جايزه شعر کارنامه شده بود. ياد کارنامه بخير که مظلومانه بسته شد. باران که بر کتاب من مي بارد / گيسوان خيس تو/ مصراع هاي گم شده را/ نقش مي زند. مجموعه شعر پاييزي روزنه هاي خزاني از فواد نظيري منتشر شد که به همت نشر ثالث عرضه شده. فواد نظيري سال هاست که شعر مي سرايد و ورق زر چاپ مي کند. احمد پوري شاعر و مترجم هم رمان نويس شد. دو قدم اين ور خط نام رمان اوست که نشر چشمه درآورده. مي خوانمش، اما دلم نيامد اشاره نکرده بگذرم. به قول محسن فرجي پوري درماني مي کنم. بس که نازنين است اين مرد.