| شعرهای عاشقانه | |
|
+10مهدي مژده simin dev یلدای اول حمیده ناصری mehrnoosh admin sharareh فرشته بیژنی 14 مشترك |
|
نويسنده | پيام |
---|
فرشته بیژنی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1705 سن : 41 آدرس : Sweden.Stockholm از ایشان سپاسگزاری شده : 484 امتیاز : 63989 Registration date : 2008-10-26
| عنوان: شعرهای عاشقانه الأحد أكتوبر 26, 2008 2:05 am | |
| فریدون مشیری کوچه بی تو مهتاب شدم باز از آن کوچه گذشتم همه تن چشم شدم خیره به دنبال تو گشتم شوق دیدار تو لبریز شد از جام وجودم شدم آن عاشق دیوانه که بودم در نهانخانه جانم گل یاد تو درخشید باغ صد خاطره خندید عطر صد خاطره پیچید یادم آمد که شبی با هم از آن کوچه گذشتیم پر گشودیم و درآن خللوت دلخواسته گشتیم ساعتی بر لب آن جوی نشستیم تو همه راز جهان ریخته در چشم سیاهت من همه محو تماشای نگاهت آسمان صاف و شب آرام بخت خندان و زمان رام خوشه ماه فرو ریخته در آب شاخه ها دست بر آورده به مهتاب شب و صحرا و گل و سنگ همه دل داده به آواز شباهنگ یادم اید تو به من گفتی از این عشق حذر کن لحظه ای چند بر این آب نظر کن آب ایینه عشق گذران است تو که امروز نگاهت به نگاهی نگران است باش فردا که دلت با دگران است تا فراموش کنی چندی از این شهر سفر کن با تو گفتم حذر از عشق ؟ ندانم سفر از پیش تو ؟ هرگز نتوانم روز اول که دل من به تمنای تو پر زد چون کبوتر لب بام تو نشستم تو به سنگ زدی من رمیدم نه گسستم بازگفتم که نتو صیادی و من آهوی دشتم تا به دام تو در افتم همه جا گشتم و گشتم حذر از عشق ندانم سفر از پیش تو هرگز نتوانم نتوانم اشکی از شاخه فرو ریخت مرغ شب ناله تلخی زد و بگریخت اشک در چشم تو لرزید ماه بر عشق تو خندید یادم اید که دگر از تو جوابی نشنیدم پای دردامناندوه کشیدم نگسستم نرمیدم ...ـ رفت در ظلمت غم آن شب و شبهای دگر هم نه گرفتی دگر از عاشق آزرده خبر هم نه کنی دیگر از آن کوچه گذر هم بی تو اما به چه حالی من از آن کوچه گذشتم ... | |
|
| |
فرشته بیژنی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1705 سن : 41 آدرس : Sweden.Stockholm از ایشان سپاسگزاری شده : 484 امتیاز : 63989 Registration date : 2008-10-26
| عنوان: رد: شعرهای عاشقانه الأحد أكتوبر 26, 2008 2:06 am | |
| مهدی حمیدی شیرازی
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب ... تنها نشیند به موجی
رود گوشه ای دور و تنها بمیرد
در آن گوشه چندان غزل خواند آن شب
که خود در میان غزلها بمیرد
گروهی بر آنند که این مرغ شیدا
کجا عاشقی کرد آنجا بمیرد
شب ... از بیم آنجا شتابد
که از ... غافل شود تا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که قویی به صحرا بمیرد
چو روزی ز آغوش دریا برآمد
شبی هم در آغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی آغوش باز کن
که می خواهد این قوی زیبا بمیرد | |
|
| |
فرشته بیژنی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1705 سن : 41 آدرس : Sweden.Stockholm از ایشان سپاسگزاری شده : 484 امتیاز : 63989 Registration date : 2008-10-26
| عنوان: رد: شعرهای عاشقانه الأحد أكتوبر 26, 2008 2:07 am | |
| دوستان شرح پریشانی من گوش کنید داستان غم پنهانی من گوش کنید
قصه بی سر و سامانی من گوش کنید گفت و گوی من و حیرانی من گوش کنید
روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم ساکن کوی بت عربده جویی بودیم
عقل و دین باخته دیوانه رویی بودیم بسته سلسله سلسله مویی بودیم
کس در آن سلسله غیر از من و دل بند نبود یک گرفتار از این جمله که هستند نبود
نرگس غمزه زنش اینهمه بیمار نداشت سنبل پر شکنش هیچ گرفتار نداشت
این همه مشتری و گرمی بازار نداشت یوسفی بود ولی هیچ خریدار نداشت
اول آنکس که خریدار شدش من بودم باعث گرمی بازار شدش من بودم
عشق من شد سبب خوبی و رعنایی او داد رسوایی من شهرت زیبایی او
بس که دادم همه جا شرح دلارایی او شهر پر گشت ز غوغای تماشایی او
این زمان عاشق سرگشته فراوان دارد کی سر برگ من بی سروسامان دارد
پیش او یار نو و یار کهن هردو یکیست حرمت مدعی و حرمت من هردو یکیست
قول زاغ و غزل مرغ چمن هردو یکیست نغمه بلبل و غوغای زغن هر دو یکیست
این ندانسته که قدر همه یکسان نبود زاغ را مرتبه مرغ خوش الحان نبود
آن که بر جانم از او دم به دم آزاری هست می توان یافت که بر دل ز منش یاری هست
از من و بندگی من اگر اشعاری هست بفروشد که به هر گوشه خریداری هست
به وفاداری من نیست در این شهر کسی بنده ای همچو مرا هست خریدار بسی
ای پسر چند به کام دگرانت بینم سرخوش و مست ز جام دگرانت بینم
مایه عیش مدام دگرانت بینم ساقی مجلس عام دگرانت بینم | |
|
| |
فرشته بیژنی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1705 سن : 41 آدرس : Sweden.Stockholm از ایشان سپاسگزاری شده : 484 امتیاز : 63989 Registration date : 2008-10-26
| عنوان: رد: شعرهای عاشقانه الأحد أكتوبر 26, 2008 2:07 am | |
| حافظ شیرازی
ای پادشه خوبان داد از غم تنهایی دل بی تو به جان آمد وقت است که بازآیی
دایم گل این بستان شاداب نمیماند دریاب ضعیفان را در وقت توانایی
دیشب گله زلفش با باد همیکردم گفتا غلطی بگذر زین فکرت سودایی
صد باد صبا این جا با سلسله میرقصند این است حریف ای دل تا باد نپیمایی
مشتاقی و مهجوری دور از تو چنانم کرد کز دست بخواهد شد پایاب شکیبایی
یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم رخساره به کس ننمود آن شاهد هرجایی
ساقی چمن گل را بی روی تو رنگی نیست شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
ای درد توام درمان در بستر ناکامی و ای یاد توام مونس در گوشه تنهایی در دایره قسمت ما نقطه تسلیمیم لطف آن چه تو اندیشی حکم آن چه تو فرمایی
فکر خود و رای خود در عالم رندی نیست کفر است در این مذهب خودبینی و خودرایی
تا حل کنم این مشکل در ساغر مینایی زین دایره مینا خونین جگرم می ده
حافظ شب هجران شد بوی خوش وصل آمد شادیت مبارک باد ای عاشق شیدایی | |
|
| |
sharareh ORODIST ❤️
تعداد پستها : 451 سن : 36 آدرس : کاشان شهر گلاب و سهراب ! از ایشان سپاسگزاری شده : 13 امتیاز : 58812 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: شعرهای عاشقانه الأحد أكتوبر 26, 2008 2:08 am | |
| | |
|
| |
admin مدیر ارشد انجمن
تعداد پستها : 1473 سن : 61 آدرس : Swedish Orodists از ایشان سپاسگزاری شده : 4 امتیاز : 59499 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: شعرهای عاشقانه الأحد أكتوبر 26, 2008 2:10 am | |
| بيشتر از آنچه كه تصور ميكني دوستت دارم وبيشتر از آنچه باور داري عاشق توهستم بيشتر از هر عشقي بر تو عاشقم و بيشتر از هر ديوانه اي مجنون تو هستم. عزيزم من محتاج تو هستم و بدون تو زندگي برايم مفهوميجز تاريكي و سياهي ندارد! دوستت دارم چونكه ميدانم تو نيز مرا دوست ميداري ،دوستت دارم چونكه مرا باور داري و مرا لايق آن قلب پر از محبتت ميداني! تنها آرزويم اين است كه تا آخرين لحظه زندگي ام در كنارتو باشمو جز اين از خداي خويش هيچ آرزويي را ندارم عزيزم اين قلب كوچك و شكسته و پر از عشق من تنها هديه اي استاز طرف من به تو! از تمام دنيا تنها همين قلب كوچك را دارم ، همين و بس! عزيزم تا پايان با تو مي مانم چونكه تنها تو هستي كهمعناي واقعي عشق را به من ابراز كردي و آموختي! آموختي كه عشق يعني تا پايان زندگي ماندن و تا پايان زندگي دوست داشتن! عزيزم به جز تو كسي براي من دوست داشتني نيست وبه جز تو كسي لايق اين قلب بي طاقت من نيست هر جاي دنيا كه هستي بدان كه در اين دنياي بزرگكسي هست كه عاشق و ديوانه تو مي باشد ! هر جاي دنيا كه هستي بدان كه من به انتظار تو مي مانم تا تو را ببينم ودر آغوش خود بفشارم! عزيزم دنيا خيلي بزرگ است ، اين دنيا پر از عاشق و معشوق است ،پر از ليلي و مجنون است، اما همه عاشقان يك سو ،و من و تو نيز يك سوي ديگريم! عزيزم تو دومين قبله عبادت مني و در همه لحظه ها بعد از خداتو را عبادت ميكنم!عزيزم بدون تو ،جايي در اين دنياي بزرگ ندارم ،و تنهاتر از من ديگر تنهايي نيست! تو همان دنياي مني عزيزم ، به هر زيبايي هاي اين دنيا كهمي نگرم تو را ميبينم . دوستت دارم عزيزم خيلي دوستت دارم ،آنقدر دوستت دارم كه ديگر هيچگونه جاي ابرازي براي آن نيست! مستم از اين عشق تو ، و پريشانم از غصه هاي تو و گريانم از اشكهاي تو! با تو پر از اميدم ، و رنگ خوشبختي را خوش رنگ از گذشته مي بينم با تو قلب من خوشبخت ترين قلب دنياست ، با تو اين دنيا برايم همان بهشت است! عزيزم دوستت دارم … چون كه در ميان اينهمه عاشقان توتوانستي بماني با قلبم ، بسازي با احساسم و درك كني زندگي ام را ! عزيزم دوستت دارم… چون كه اين قلب كوچك و پر از عشق مرادر قلبت طلسم كرده اي و نگذاشتي هيچ كس ديگر قلب مرا از تو بگيرد ! اينبار با فرياد ، با چشمهاي گريان ، با قلبي عاشق ،با اراده و با احساسي پرا از دوست داشتن ميگويم كهدوستت دارم تا همه عاشقان فرياد مرا بشنوند و به من بنگرند و شرمنده شوند!
| |
|
| |
admin مدیر ارشد انجمن
تعداد پستها : 1473 سن : 61 آدرس : Swedish Orodists از ایشان سپاسگزاری شده : 4 امتیاز : 59499 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: شعرهای عاشقانه الأحد أكتوبر 26, 2008 2:11 am | |
| | |
|
| |
admin مدیر ارشد انجمن
تعداد پستها : 1473 سن : 61 آدرس : Swedish Orodists از ایشان سپاسگزاری شده : 4 امتیاز : 59499 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: شعرهای عاشقانه الأحد أكتوبر 26, 2008 2:12 am | |
| در عمق قلبم آتشى است
قلبى سوزان.
در عمق قلبم آرزويى است براى آغاز.
من در احساساتم ميميرم.
دنياي من در خيال است.
من در روياهايم زندگي مي كنم بلى در روياهايم . . .
تو در قلب من هستى
تو در وجود منى
هر جا كه بروم
جلوه گرش خواهم بود و خواهم كرد.
تورا بى پايان دوست دارم
و تا هميشه نگه خواهم داشت حضور سبزت را اى عزيزترينم.
همواره در كنارت خواهم ماند . . .
مثل بهشت است ديدن چشمهاي جادويى تو.
بهشت چشمانت مرا به اوج آسمان مى برد.
من عاشق تو هستم
بهترينم
عزيزترينم
نازنينم
مراقب خودت باش . . .
وقتى كه لبخندت را ميبينم ديوانه وار خوشحال مى شوم.
من صداي قلبت را مى شنوم . . .
من گلها را حس مى كنم
من بارش را حس مى كنم اما . . .
تنها با وجود پاك تو بهترينم . . . !
| |
|
| |
فرشته بیژنی ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1705 سن : 41 آدرس : Sweden.Stockholm از ایشان سپاسگزاری شده : 484 امتیاز : 63989 Registration date : 2008-10-26
| عنوان: رد: شعرهای عاشقانه الأحد أكتوبر 26, 2008 2:19 am | |
| مولانا
ای عــــاشقان ای عــاشقان آمد گه وصــل ولقــــــــا
از اسمان آمـــد ندا کای مــاه رویــــــــــــان الصــلا
ای سر خوشان ای سر خوشان آمد طرب دامن کشان
بگـــــرفته زنجیر او بگــــرفته او دامـــــــان مــــــا
آمـــــد شراب آتشین ای دیـــــو غم کنجــی نشیـــــن
ای جـــــان ... انــدیش رو ای ساقی باقــــی درآ
ای هفت گـردون مست تو ما مهره ای در دست تـو
ای هست ما ار هست تو در صـــد هــزاران مرحبا
ای مطــرب شیرین نفس هـرلحظه می جنبان جرس
ای عیش زین نه بر فرس بر جان ما زن ای صبـــا
ای بانگ نای خوش سمر در بانگ تو طعم شکــــر
آیـــد مرا شام و سحــر از بانگ تو بـــــوی وفــــا
بار دگـــر آغاز کن آن پرده ها را ســــاز کــــــــن
بر جملـــه خــوبان نــاز کن ای آفتـاب خوش لقـــا
خاموش کن پرده مــدر سغراق خاموشــان بخـــور
ستـــار شو ستار شــــو خو گیـــر از حلـــم خـــدا | |
|
| |
mehrnoosh ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 802 سن : 34 از ایشان سپاسگزاری شده : 118 امتیاز : 59196 Registration date : 2008-10-24
| عنوان: چيز تازه اگر يافتيد بر اين دو اضافه كنيد الأحد أكتوبر 26, 2008 3:18 am | |
|
تا بل باز شود اين در باز شده بر ديوار همه چي از ياد آدم ميره غير يادش كه هميشه يادشه يادمه قبل از سؤال، كبوتر با پاي من راه مي رفت جيرجيرك با گلوي من مي خوند شاپرك با پر من پر مي زد سنگ با نگاه من برف و تماشا مي كرد مست مي كردم من با زنبور از گس عطر گل بابونه سبز بودم در شب رويش گلبرگ پياز هاله بودم در صبح گرد چتر گل ياس گيج مي رفت سرم در تكاپوي سر گيج عقاب نور بودم در روز سايه بودم در شب خود هستي بودم روشن ورنگي و مرموز و دوام من عفريته مرا افسون كرد مرا از هستي خود بيرون كرد راز خوشبختي آن سلسله خاموشي بود خود فراموشي بود چرخ و چرخيدن خود با هستي حذر از ديدن خود در هستي حلقه افتاد پس از طرح سؤال ابدي شد قصه ي هجر و وصال آدمي مانده واما و محال بي كرانست دريا كوچكه قايق من تو كجاي نازي عشق بي عاشق من سردمه مثل يه قايق يخ كرده رو درياچه يخ يخ كردم عين آغاز زمين زمين.............. يه كسي اسم منو گفت؟ تو منو صدا كردي يا جيرجيرك آواز ميخواند؟ جيرجيرك آواز ميخواند تشنته؟ آب ميخواي؟ كاشكي كه تشنم بود............... گشنته؟ نون ميخواي؟ كاشكي كه گشنم بود.................. سردمه خوب برو زير لحاف صد لحافم كممه آتيش و علو كنم؟ ميدوني چيه نازي..... تو سينه قلبم داره يخ ميزنه اونوقت تو سرم كوره روشن كردن
من مي خوام به كودكيم برگردم
| |
|
| |
mehrnoosh ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 802 سن : 34 از ایشان سپاسگزاری شده : 118 امتیاز : 59196 Registration date : 2008-10-24
| عنوان: مثل گذشته ها که پاییز بهانه ی آمدن و باز خواستنم بود برای پاییز نیامده ام! الأحد أكتوبر 26, 2008 3:19 am | |
| مثل گذشته ها که پاییز بهانه ی آمدن و باز خواستنم بود برای پاییز نیامده ام!
رازی را فهمیده ام آخر...
بین خودمان باشد نشنوند آنهایی که هنوز دل به پاییز رنگ رنگ عاشقا نه ها بسته اند
میدانی چه شد...( یاس پیر سر کوچه برگهایش را به تاراج گذاشت که پاییز متولد شد )
باور کن...
فریبی ساده بیش نبود اینکه استوارترین پاییز به تمنای سبز بهار آمده است...!
آمده ام تا که شاید در پشت غار حرای نگاهت به انتظار وحی بمانم ...!؟ آمده ام که بمانم ...!
شاید که مسافری باز گشته باشد ..!
شاید که آئینه دل هنوز ترک بر نداشته باشد ...!
شاید که این بار انعکاس فریاد تو باشم ... سوار بر باد...!
هر چند که خوب می دانم نه بر سر دو راهی نه بر سر راه نه بر سر هیچ دری هیچ کس منتظرم نیست... اما من باز آمده ام نه به وسوسه ی پاییز...
| |
|
| |
mehrnoosh ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 802 سن : 34 از ایشان سپاسگزاری شده : 118 امتیاز : 59196 Registration date : 2008-10-24
| عنوان: رد: شعرهای عاشقانه الأحد أكتوبر 26, 2008 3:19 am | |
| هوای تازه، بارش باران، لحظه های پاک، محیطی به غایت زنده و پویا،
مهربانی خاک، جلوه رنگ و ...
هرآنچه از زیبایی تصور نمایی...
اینها بدون حضورت همچون اجزای یک تابلوی نقاشی است
که من بیرون از صحنه به تماشای آن نشسته ام.
من ناظری بیش نیستم؛
چرا که ...
جای تو خالیست.
من تنها بار دو جفت چشم منتظررا بر دوش می کشم.
من تماشاچی بیش نیستم...خسته و تا ابد چشم به راه... | |
|
| |
mehrnoosh ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 802 سن : 34 از ایشان سپاسگزاری شده : 118 امتیاز : 59196 Registration date : 2008-10-24
| عنوان: رد: شعرهای عاشقانه الأحد أكتوبر 26, 2008 3:21 am | |
| با دلي بي تاب مي خوانم تو را مثل شعري ناب مي خوانم تو را در كنار جويباري از غرل با سرود آب مي خوانم تو را شب به قصد كوچه بيرون مي روي در شب مهتاب مي خوانم تو را خستگي را مي تكانم از تنت با زبان خواب مي خوانم تو را با لباني كه عطش بو سيده است با صداي آب مي خوانم تو را عكس خاموشم كه تا پايان عمر با دلي بي تاب مي خوانم تو را
| |
|
| |
mehrnoosh ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 802 سن : 34 از ایشان سپاسگزاری شده : 118 امتیاز : 59196 Registration date : 2008-10-24
| عنوان: رد: شعرهای عاشقانه الأحد أكتوبر 26, 2008 3:21 am | |
| از شهر های خاطره می آيی از باغ های عشق زيبايی نگاه تو ديريست بر ياس ها باران روشنايی مهتاب است بانوی مهربان بانوی سال های پريشان تشویش بیکرانه رنج کدام عشق در التهاب قلب تو مانده ست؟ ای خوب! با ما سخن بگوی! اين کيست شعر شکوفه های جوان را با جان بی قرار تو خوانده است؟ جانی که در قلمرو پائيز است هربار پر بارتر ز پيش گل آورده ست. بانوی خاطره! بانوی سال های شب درد! آواز پر نوازش کدامين در عطر خوابگونه گيسويت خانه کرد که اينگونه در صداقت آينه گلخنده بلند رهايی از صبح چشم های تو جاريست؟ با رنج، زيستن با ياس ها زمانه زيبا را چون رود، عاشقانه سرودن اين، اين در سرشت توست وينگونه بی بهار، شکفتن در سرنوشت توست | |
|
| |
mehrnoosh ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 802 سن : 34 از ایشان سپاسگزاری شده : 118 امتیاز : 59196 Registration date : 2008-10-24
| عنوان: رد: شعرهای عاشقانه الأحد أكتوبر 26, 2008 3:21 am | |
| دلم بدجوری هواتو کرده دلم بدجوری هواتو کرده تو غربت ترانه دنبال تو می گرده تنگ غروب خسته و تنها صدات می کنم ای هم آشنا ناز نگاتو به دنیا ارزون نمیدم ستارهی عشقمو به آسمون نمیدم بیا تو خاطرههای خط خطی سراغی بگیر از من پاپتی چه کنم چی بگم از کدوم بهونه دوست دارم رو فقط یه بار بگو عاشقونه اون لحظه حس میکنم تو بهشتم اینو بدون سرنوشتم و به نام تو نوشتم بی تو من کبوتری پر شکسته تو نیستی کنج قفس تنها نشسته تو آسمون آبی عشق تو یه ترانه واسه داشتنت منم اون حس عاشقانه اگه من جنگل خشک تو ببار با حضورت سرم یه دنیا بذار رسوای عشقم بین پیر و جوون بازم رسواترم کن بدتر از رسم زمون
| |
|
| |
mehrnoosh ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 802 سن : 34 از ایشان سپاسگزاری شده : 118 امتیاز : 59196 Registration date : 2008-10-24
| عنوان: رد: شعرهای عاشقانه الأحد أكتوبر 26, 2008 3:22 am | |
| قدم زنان در خیابانی بلند که انتهایش بی نشان بود که درختان بلند، بلند تر از افکار من در بلندای خیابان سر به راه بی راهی گذاشته ام خیابان را یک رنگ خاکستری نمود، دست در جیب، سر به هوا و تنها به یک چیز فکر می کردم اشک، جاری در فکر نگاهش بودم از پشت پرده اشکهایم جاری قاصدکی آمد در خیالم گفتم ای کاش یک قاصدک باشد که از سوی تو آید و نوید آن را دهد که دگر من نماند و ما شود ...
کاش قاصدک می اومد و خبری از عشق از من از ما از ارزش دوست داشتن و احساسات می آورد.
کاش می گفت ارزش یک ذره محبت را
... و من می گفتم کی و کجا و او نوید زمان و مکانی را می داد که من ما شود و در آن لحظه قلبم را به ضرب سکه ی عشق می سپردم و بر دیواره ی قلبم اسمی حک می کردم و این چنین باشد آغاز اولین عشق ...
بگذار اشکهایت جاری شوند ، بگذار گل لبخند بر لبانت بشکفد بگذار من نیز زندگی نمایم بگذار با تو زندگی کنم .
عزیزم یک نفر ... یک جایی ... تمام رویاهایش به لبخند توست پس هر گاه احساس تنهایی کرد رو به شهر خیال و رویا می کنه این رو بخاطر می آره که ای کاش مال من باشه اون نگای پر از رمز و راز.
اون یه نفر در حال فکر کردن به توست ... آری آغاز دوست داشت زیباست *** هر چند پایان راه ناپیداست من دگر به پایان نیندیشم *** که همین دوست داشتن زیباست
| |
|
| |
mehrnoosh ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 802 سن : 34 از ایشان سپاسگزاری شده : 118 امتیاز : 59196 Registration date : 2008-10-24
| عنوان: رد: شعرهای عاشقانه الأحد أكتوبر 26, 2008 3:22 am | |
| زندگی آنقدر ارزش دارد که به خاطر آن از همه هستی خود مایه بگذاریم تا قصری باشکوه از مهربانی، محبت، عشق و دوستی بنا کنیم و زندگی آنقدر بی ارزش است که نباید به خاطر آن دلی را بیازاریم و برای رسیدن به قله های فانی دنیا دست به هر کاری بزنیم.
توجه کنید: تا وقتی سرت را بالا می گیری توی آسمان شب نگاهت به جای دیدن ماه به طرف ستاره ها کشیده می شه. هزاران هزار ستاره. کدامین ستاره به تو چشمک می زند؟ ستاره کم نور یا ستاره ای پر فروغ؟ دنبال ستاره ای باش که چشمکش تنها برای توست و تنها برای تو نور می تاباند. از از چشمک های ممتد و پیاپی ستاره های بزرگ و نورانی بپرهیز. آن ستاره به همه می نگرد و همه به آن می نگرند.
| |
|
| |
mehrnoosh ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 802 سن : 34 از ایشان سپاسگزاری شده : 118 امتیاز : 59196 Registration date : 2008-10-24
| عنوان: رد: شعرهای عاشقانه الأحد أكتوبر 26, 2008 3:22 am | |
| تمام هستی ام را برگی کن!
بر درختی بیاویز!
خودت باد شو!
بر من بوز!
به زمینم بیانداز!
خدا که شدی و از من گذر کردی ...
خیالم راحت می شود
جای پای تو، مرا
و همه هستی مرا تقدیس می کند! | |
|
| |
mehrnoosh ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 802 سن : 34 از ایشان سپاسگزاری شده : 118 امتیاز : 59196 Registration date : 2008-10-24
| عنوان: رد: شعرهای عاشقانه الأحد أكتوبر 26, 2008 3:23 am | |
| بیا که دوست دارمت !!
بگذار که آسمان، آنگونه که هست در جذبه دو چشم تو، خود را بگسترد.
بگذار تا ماه، حتی به زیر ابر، در این سیاه شب، آرامشی به قلب سپید تو آورد...
شاید کمی که گذشت، شاید تبسم در چشم روزگار، شاید که مشق صبر، تکلیف روزگار، نچندان به کام ماست...
بگذار زیر و بم این زمین سخت، با پای خسته تو، گفت و گو کند.
شاید قبول جهان، آنچنان که هست، آغاز زندگی است.
آنجا که واژه ها به هیاهو نشسته اند.
شاید که شاخه گلی از سکوت ناب، آواز زندگی است.
بگذار اگر فاصله ای هست بین ما، تا روز ماندگاری دیوار سرد، یک پنجره برای دیدن هم هدیه آوریم.
بگذار تا پیکر بت دار روزگار، در برکه گذشت پاشویه ای کند.
آنجا که ناتوان کلام خسته، به فریاد می رسد.
دیگر سکوت، نقطه پایان گفتگوست.
گاهی تحمل خاری درون دست شیرین تر از لطافت گلهای زندگیست.
بگذار تا به دشت جدایی در این زمان، بارانی از طراوت و بخشش، سفر کند.
بذری به دشت مهربانی هدیه آوریم و آنگه بغل بغل تبسم تازه درو کنیم.
چشمان پرسش خود را، تو بسته دار.
لبخند مهربان تو در چشم شرمناک، یعنی بیا.
« بیا دوباره دوست دارمت »
شاید که یک سلام، آغاز گفتگوست. شاید برای رسیدن به شهر عشق اولین قدم از خود گذشتن است.
| |
|
| |
mehrnoosh ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 802 سن : 34 از ایشان سپاسگزاری شده : 118 امتیاز : 59196 Registration date : 2008-10-24
| عنوان: رد: شعرهای عاشقانه الأحد أكتوبر 26, 2008 3:23 am | |
| من اگر روح پريشان دارم من اگر غصه هزاران دارم گله از بازي دوران دارم دل گريان،لب خندان دارم به تو و عشق تو ايمان دارمدر غمستان نفسگير، اگر نفسم ميگيرد آرزو در دل من متولد نشده، مي ميرد يا اگر دست زمان درازاي هر نفس جان مرا ميگيرد دل گريان، لب خندان دارم به تو و عشق تو ايمان دارم من اگر پشت خودم پنهانم من اگر خسته ترين انسانم به وفاي همه بي ايمانم دل گريان، لب خندان دارم به تو و عشق تو ايمان دارم
http://hakim.dust.tv
اين مطلب آخرين بار توسط حسین آتشی در الأحد أكتوبر 26, 2008 3:37 am ، و در مجموع 1 بار ويرايش شده است. | |
|
| |
mehrnoosh ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 802 سن : 34 از ایشان سپاسگزاری شده : 118 امتیاز : 59196 Registration date : 2008-10-24
| عنوان: رد: شعرهای عاشقانه الأحد أكتوبر 26, 2008 3:24 am | |
| | |
|
| |
mehrnoosh ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 802 سن : 34 از ایشان سپاسگزاری شده : 118 امتیاز : 59196 Registration date : 2008-10-24
| عنوان: رد: شعرهای عاشقانه الأحد أكتوبر 26, 2008 3:24 am | |
| | |
|
| |
mehrnoosh ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 802 سن : 34 از ایشان سپاسگزاری شده : 118 امتیاز : 59196 Registration date : 2008-10-24
| عنوان: رد: شعرهای عاشقانه الأحد أكتوبر 26, 2008 3:24 am | |
| | |
|
| |
حمیده ناصری ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1569 سن : 32 آدرس : Sida, Valhallavägen, Stockholm Sweden از ایشان سپاسگزاری شده : 154 امتیاز : 64433 Registration date : 2008-11-13
| عنوان: رد: شعرهای عاشقانه الثلاثاء نوفمبر 25, 2008 1:22 am | |
| کاش مي دونستي چقدر دلم
بهانه تو را ميگيره هر روز
کاش مي دونستي چقدر دلم
هواي با تو بودن را کرده
کاش مي دونستي چقدر دلم
از اين روزهاي سرد
بي تو بودن گرفته
کاش مي دانستي چقدر دلم
براي ضرب آهنگ قدمهات
گرمي نفسهات، مهرباني صدات تنگ شده
کاش مي دانستي چقدر دلواپس تو ام
کاش مي دانستي چقدر تنهام
، چقدر خسته ام
و چقدر به حضور سبزت محتاجم
و هميشه از خودم مي پرسم
اين همه که من به تو فکر کنم
تو هم به من فکر مي کني؟...... | |
|
| |
حمیده ناصری ORODIST ❤️ ❤️ ❤️ ❤️ ❤️
تعداد پستها : 1569 سن : 32 آدرس : Sida, Valhallavägen, Stockholm Sweden از ایشان سپاسگزاری شده : 154 امتیاز : 64433 Registration date : 2008-11-13
| عنوان: رد: شعرهای عاشقانه الثلاثاء نوفمبر 25, 2008 1:23 am | |
| اگر دریای دل آبی است تویی فانوس زیبایش اگر آیینه یك دنیاست تویی معنا ی دنیایش تو یعنی دسته ای گل را ز آن سوی افق چیدن تو یعنی پاكی باران تو یعنی لذت دیدن تو یعنی یك شقایق را به یك پروانه بخشیدن تو یعنی از سحر تا شب به زیبائی درخشیدن تو یعنی یك كبوتر را زتنهایی رهاكردن خدای آسمانها را به آرامی صدا كردن تو یعنی مثل نیلوفر همیشه مهربان بودن تو یعنی باغی از مریم تو یعنی كهكشان بودن تو یعنی چتری از احساس برای قلب بارانی تو یعنی پیك ازادی برای روح زندانی تو یعنی در زمستانها به یاد پونه افتادن تو یعنی روح باران را متین و ساده بوسیدن اگر چهدوری از اینجا تو یعنی اوج زیبائی كنارم هستس و هر شب به خوابم باز می آیی بهش گفتم نرو بی تو تنهام بی تو .........................گفت عادت میكنی ......گفت شاید یكی بهتر از من هم گیربیاری گفتم بهش مگه عشق و دوست داشتن معامله است كه این نشد یكی دیگه .تنهام گذاشت ...............رفت ................من موندمو یه عالمه خاطره و حرف و گریه های شبانه .........................هنوزم كه هنوزه دوسش دارم حتی بیشتر از گذشته ولی دست نامرد روزگار بی وفا منو از اون جدا كرد گفتم بی تو تنهام ..................گفت فقط خداست كه تنهاست و تنهایی شایسته اوست .گفتم جزتو من كسی رو ندارم كه باهاش درد دل كنم ......گفت خدارو كه داری.............؟گفتم خدا...........مگه تو خدا رو میشناسی..............تو كه روح منو كشتی ...............زندگیمو تباه كردی ...................همش بهم دروغ گفتی ..............................نرو..................بذار زنده بمونم ........اما ....................رفت..................اصلا واسه رسیدن به من هیچ تلاشی نكرد من مگه چه گناهی كرده بودم................مگه صداقت منو ندیدی باز باید سوختن را گاه گاهی یا آورم ............................ با همه بی وفاییات هنوز میگم دوست دارم و از خدا واست خوشبختی می طلبم. | |
|
| |
| شعرهای عاشقانه | |
|