دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري به يكي از حساسترين و بحث انگيزترين انتخابات رياست جمهوري در جمهوري اسلامي ايران تبديل شده است.اهميت اين انتخابات از آن روست كه براي اولين بار در هردو جناح سياسي و اصلي كشور -و در پايان اولين دوره زمامداري يك رييس جمهور- به شكل جدي در تدارك نامزدي غير از رييس جمهور وقت هستند.به بيان روشن تر در شرايط كنوني؛ به رغم روي كار بودن يك رييس جمهور منتسب به اصولگرايان،جناح هاي سياسي عمده كشور ،اعم از اصلاح طلب و اصولگرا، با توجه به شرايط نه چندان مناسب موجود داخلي و بين المللي و نيز نابساماني هاي روز افزون در زمينه هاي اقتصادي،اجتماعي و سياسي، ارزيابي مثبتي از اين وضعيت ندارند و بر ضرورت تغيير و اصلاح در نحوه اداره كشور همداستانند.
هرچند كه بيشترين بحث هاي انتخاباتي در عرصه رسانه اي به اردوگاه اصلاح طلبان تعلق دارد و مباحث دروني اصولگرايان كمتر به عرصه مطبوعات راه مي يابد- و يا در رسانه ملي منعكس مي شود- اما در عمل شاهد دو رويكرد متناقض در اين جريان سياسي هستيم كه حاكي از وجود اختلافات عديده ميان عناصر اصلي اين جريان است و اين اختلاف آنجا مشهود و هويداست كه اصولگرايان از يك سو عملكرد رييس جمهور كنوني را-دست كم در مصاحبه ها و سخنراني ها-مطلوب ارزيابي مي كنند اما سمت و سوي رفتار سياسي آنها-در ميدان عمل-در جهت انتخاب فردي ديگر به عنوان نامزد اين جناح است.رويكرد متناقض اصولگرايان در تلاش براي معرفي فردي جديد از يك سو و تاييد رييس جمهور كنوني عليرغم ظاهر سوال برانگيز خود ،نشانگر دو راهبرد عمده در داخل جناح اصولگراست:
اول)تغيير:وضعيت نابسامان كنوني اداره كشور و نارضايتي فزاينده و رو به گسترش طبقات مختلف مردم -كه عمدتا زمينه اي اقتصادي نيز دارد- اين نگراني را در جناح اصولگرا ايجاد كرده است كه مردم تمام اين نارسايي ها را به حساب جناح اصولگرا و محافظه كار بگذارند و تجربه تلخ تصدي گري دولتي كه تمايل فزاينده اي به دگرگون كردن غير كارشناسي روش ها و عدم پذيرش مسووليت ها دارد، امكان موفقيت درانتخابات را براي اين جناح غير ممكن سازد از اين روست كه اين طيف مي كوشند تا به شكل خزنده اي مقدمات تغيير رييس جمهور كنوني را به نفع فردي ديگر از همين طيف فراهم كنند.
دوم)تثبيت:راهبرد تثبيت بدين معناست كه اصولگرايان بواسطه نگراني از شكست در انتخابات و واگذاري اين رقابت به يك رييس جمهور اصلاح طلب(محمدخاتمي)،همچنان حمايت از دولت احمدي نژاد را در دستور كار سياسي خود قرار داده اند و اين رويه تا زمان مشخص شدن نامزد نهايي اصلاح طلبان ادامه خواهد داشت.
سير تحولات اما در طيف اصلاح طلبان به گونه اي ديگر است.اصلاح طلبان كه به دليل خارج بودن از قدرت،زودتر از رقيب بحث ها و رايزني های انتخاباتي را آغاز كرده اند- با وجود تمايل فزاينده رقيب به تحت الشعاع قراردادن حضور قريب الوقوع سيد محمد خاتمي- به وي به عنوان قدرتمند ترين و جدي ترين گزينه خود مي انديشند زيرا اين تلقي وجود دارد كه در شرايط كنوني ،خاتمي تنها نامزدي است كه با تكيه بر سوابق درخشان در عرصه هاي داخلي و خارجي مي تواند گزينه اي مطلوب براي تصدي منصب رياست جمهوري باشد.
سيد محمد خاتمي اما به رغم برخورداري از محبوبيت گسترده و نيز مواجه شدن با دعوت گسترده احزاب و تشكل ها ،حضور خود را مشروط به بررسي برخي دغدغه هاي ذيل نموده است:
1-:با توجه به «يك دستي»مجريان و ناظران انتخاباتي، چگونگي برگزاري انتخابات يكي از دغدغه هاي سيد محمد خاتمي است كه از نظر وي ،توجه بدان؛ اطمينان لازم را براي يك رقابت عادلانه فراهم خواهد كرد.
2-تهيه برنامه مدوني كه پس از حضور در قدرت بتوان با تكيه بر آن به اصلاح امور پرداخت و در صورت عدم حضور در قدرت(به هر دليلي)قابليت طرح در جامعه و اثرگذاري بر حاكميت راداشته باشد.
3-سومين دغدغه نيز نقطه تمايز سيد محمد خاتمي با ساير كانديداهاي مطرح اردوگاه اصلاح طلبان است.
رييس جمهور دولت اصلاحات حضور خود را منوط به «اطمينان حاصل كردن از اجرايي شدن برنامه هاي خود» كرده است؛هرچند ممكن است برخي بيان اين دلمشغولي ها را شواهدي مبني بر عدم حضور وي تلقي كنند اما بسياري معتقدند كه اين دغدغه ها بيش از انكه نشانگر عدم حضور وي باشد، بيانگر تمايل وي به حضوري اثر گذار است و به عبارت ديگر مي توان گفت كه بيان اين شروط نشانه هايي است از عزم راسخ اصلاح طلبي است كه با اتكاء به محبوبيت داخلي و برخورداري از وجه مطلوب و تنش زداي بين المللي با قرار گرفتن در راس قوه مجريه ،كشور را به مسير اصلي حركت براي دستيابي به توسعه همه جانبه و حاكم كردن دوباره خردگرايي بازگرداند.