سوگند به موی تو که از کوی تو رفتیم
از کوی تو آشفته تر از موی تو رفتیم
بگذار بمانند حریفان همه چون ریگ
ما آب روانیم که از جوی تو رفتیم.
وصل تو به آن مِنّت جانکار نیرزید،
تا دوزخ هجر تو ز مینوی تو رفتیم.
چون آن سخن تلخ که ناگاه شبی رفت
بر آن لب شیرین ِ سخنگوی تو، رفتیم.
انصافِ محبّان چو ندادی به محبّت
چون شاخص ِ میزان ز ترازوی تو رفتیم.
زین بیش نماندیم که آزار تو باشیم
چون عاشقی و دوستی از خوی تو رفتیم.
این راه خم اندر خم ِ چون موی سیه را
بی مرحمتِ روشنی ی ِ روی تو رفتیم…