پایگاه اُرُدیست های سوئد

Swedish Orodists
 
الرئيسيةجستجوأحدث الصورثبت نامورود
< class="" height="25"> link

https://i.servimg.com/u/f30/20/32/02/33/orodis68.jpg

فلسفه اُرُدیسم چیست ؟ Orodism
زندگینامه فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ
بازتاب جهانی فلسفه اردیسم
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور هندوستان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آمریکا
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور ازبکستان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کلمبیا
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور لهستان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در تاجیکستان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور افغانستان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مراکش
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور برزیل
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور نیجریه
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور نائورو
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور لیبی
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بلژیک
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سریلانکا
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور فیلیپین
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کنگو
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور ژاپن
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور اتیوپی
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کرواسی
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در جمهوری چک
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در گینه استوایی
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور صربستان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور دانمارک
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مالزی
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور اکوادور
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور قزاقستان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور هائیتی
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور هندوراس
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور تانزانیا
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئیس
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور نپال
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور تایلند
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور ایتالیا
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور گرجستان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در آفریفای جنوبی
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بلغارستان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کنیا
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کامرون
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کره جنوبی
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور نروژ
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مکزیک
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور اندونزی
بازتاب اُرُدیسم در جمهوری آذربایجان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور انگلیس
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور عراق
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آلمان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در پورتوریکو
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور غنا
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور اسپانیا
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور فرانسه
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور ترکیه
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور روسیه
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بنگلادش
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور پاکستان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور اوگاندا
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بحرین
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور ایسلند
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور مقدونیه
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور ایران
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور اوکراین
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور تونس
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور لتونی
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور چین
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور جیبوتی
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور الجزایر
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کانادا
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور پرو
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در نیکاراگوئه
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آرژانتین
بازتاب اُرُدیسم در بوسنی و هرزگوین
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در قرقیزستان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در ارمنستان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور گویان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سنگاپور
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در لوکزامبورگ
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در مجارستان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور بوتان
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوبا
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کوزوو
بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سوئد
المواضيع الأخيرة
» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور آفریفای جنوبی The philosophy of Orodism in South Africa
من طرف الأحد فبراير 27, 2022 9:20 am

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور کنگو The philosophy of Orodism in Congo
من طرف الأحد فبراير 27, 2022 9:16 am

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور تانزانیا The philosophy of Orodism in Tanzania
من طرف الأحد فبراير 27, 2022 9:14 am

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور لوکزامبورگ The philosophy of Orodism in Luxembourg
من طرف الأحد فبراير 27, 2022 9:13 am

» بازتاب فلسفه اُرُدیسم در کشور سنگاپور The philosophy of Orodism in Singapore
من طرف الأحد فبراير 27, 2022 9:11 am

كساني كه Online هستند
در مجموع 202 كاربر Online ميباشد :: 0 كاربر ثبت نام شده، 0 كاربر مخفي و 202 مهمان

هيچ كدام

بيشترين آمار حضور كاربران در سايت برابر 237 و در تاريخ السبت مارس 06, 2010 6:21 pm بوده است.
ورود
نام كاربر:
كلمه رمز:
ورود اتوماتيك در بازديدهاي بعدي: 
:: كلمه رمز خود را فراموش كرده ايد؟
أفضل 10 أعضاء في هذا المنتدى
فرشته بیژنی
موسیقی و طنز Vote_rcapموسیقی و طنز Voting_bar1موسیقی و طنز Vote_lcap 
حمیده ناصری
موسیقی و طنز Vote_rcapموسیقی و طنز Voting_bar1موسیقی و طنز Vote_lcap 
admin
موسیقی و طنز Vote_rcapموسیقی و طنز Voting_bar1موسیقی و طنز Vote_lcap 
مهران عبدالهی
موسیقی و طنز Vote_rcapموسیقی و طنز Voting_bar1موسیقی و طنز Vote_lcap 
ستاره عباسی
موسیقی و طنز Vote_rcapموسیقی و طنز Voting_bar1موسیقی و طنز Vote_lcap 
Sarvenaz
موسیقی و طنز Vote_rcapموسیقی و طنز Voting_bar1موسیقی و طنز Vote_lcap 
فرهاد رمضانی
موسیقی و طنز Vote_rcapموسیقی و طنز Voting_bar1موسیقی و طنز Vote_lcap 
زیبا
موسیقی و طنز Vote_rcapموسیقی و طنز Voting_bar1موسیقی و طنز Vote_lcap 
پروانه منفرد
موسیقی و طنز Vote_rcapموسیقی و طنز Voting_bar1موسیقی و طنز Vote_lcap 
سارا رستمیان
موسیقی و طنز Vote_rcapموسیقی و طنز Voting_bar1موسیقی و طنز Vote_lcap 

 

 موسیقی و طنز

اذهب الى الأسفل 
نويسندهپيام
aram-jan
ORODIST
ORODIST
aram-jan


تعداد پستها : 109
سن : 35
از ایشان سپاسگزاری شده : 4
امتیاز : 58085
Registration date : 2008-10-28

موسیقی و طنز Empty
پستعنوان: موسیقی و طنز   موسیقی و طنز Emptyالخميس نوفمبر 13, 2008 3:49 pm

موسیقی و طنز

در تاریخ 15 شهریور 1384 نشستی به دعوت دفتر
پژوهشهای طنز در حوزه هنری، برگزار شد که سخنرانی این برنامه را سید علی
رضا میر علینقی عهده دار بود. امروز متن کامل این سخنرانی را می خوانیم:



مایلم تشکر صمیمانه ام را در اینجا اعلام کنم از
تمام دوستانی که بی شائبه کمکم کردند تا این برنامه برگزار شود. سید
عبدالجواد موسوی و برادرانش، سجاد پورقناد و به ویژه یاران مهربانی که در
این بعد از ظهر گرم تابستان، به اینجا آمدند و با حضورشان، مرا تشویق
کردند؛ از همه آنها متشکرم.

قبل از حرف هایم خواهش میکنم به یک قطعه موسیقی جدی گوش کنیم. موسیقی و طنز Audio باله درچه قو اثر پیتر چایکوفسکی ، آهنگساز بزرگ روسیه قرن نوزدهم، که البته با موضوع بحث امروز ما بی ربط است!

حوزه
انتخاب شده برای گفتار امروز عصر من، حوزه ای محدود است و این محدودیت را
خودم عمدا" انتخاب کردم تا بتوانم با تمرکز و امید به حصول نتیجه ای ارضا
کننده حرف بزنم. از طرف دیگر باید محدودیت وقت و محدودیت فضا و امکان را
نیز در نظر گرفت. این نشستها بیشتر در فضایی دوستانه است تا علمی و
آکادمیک و نمیشود بیش از حد معینی آن را سنگین کرد.

پیش از من،
اساتید، پیشکسوتان و طنز نویسان توانا سخنرانی کرده اند؛ من هیچکدام از
اینها نیستم! مطالعات من در موسیقی است و موضوعاتی که به آن مربوط میشود و
یا ربط داده میشود و یکی از آنها طنز است. از من انتظار سخنرانی تخصصی
درباره طنز را نداشته باشید، ولی موضوعی که مطرح میکنم، تا جایی که میدانم
جدید است و برای اولین بار است که طرح میشود.

شاید این بداعت
موضوع، قلت بضاعت مرا در امر طنز توجیه کند... چرا اولین بار؟ تا جایی که
دیده ام و دیده اید، نشست های خیلی انگشت شماری که در این ده سال گذشته
پیرامون طنز و طنز پردازی در حوزه هنری و دانشگاه سوره سابق برگذار شده،
هر وقت نوبت به موسیقی رسیده است، صحبت از ترانه ها و تصنیف های طنز آمیز
بوده است.

البته بیشتر در حوزه موسیقی های نواحی و بومی، نه
موسیقی های متعلق به حوزه شهر نشین. در این که ترانه های طنز، یا به عبارت
دقیقتر: کلام ملحون یعنی عبارات و واژگان طنز آمیز آمیخته با نغمه و آهنگ،
از کار برد قوی اجتماعی بهره مند هستند تردیدی نیست. یکی از کارکردهای
همیشگی موسیقی در تاریخ ایران، به ویژه در برهه های حساس اجتماعی و
تاریخی، همین کار کرد طنز آمیز بوده است.

می توان برای پژوهش
درباره انواع و اقسام آن، کنفرانسهای متعددی گذاشت و از افراد متعدد دعوت
کرد که درباره انواع و اقسام آن، حرف بزنند، نمونه ضبط شده و حتی مجریان
زنده و حاضر بیایند و چه بسا برنامه آنها جالبتر از این برنامه ای باشد که
رنج دیدنش را بخود هموار کرده اید.

عرصه ترانه های طنز بخصوص در
زبان فارسی، هم از لحاظ تاریخی گسترده است و هم از لحاظ جغرافیایی و
میتواند از جذاب ترین عرصه ها تحقیقی چه میدانی و چه کتابخانه ای باشد.
کابرد ترانه و تصنیف طنز آمیز هنوز هم در جوامع فارسی زبان سراسر دنیا حس
میشود.

هرچند که از رونق و جلای دهه های و سده های پیشین افتاده
است، اما در این جا، حوزه گفتار من، هیچکدام از اینها نیست؛ بلکه موسیق
بیکلام است. موسیقی ای که به تعبیر بعضی هنرمندان، ناب و خاص و به قول
فرنگیها pure؛ که البته خودم این نوع تعریفها را دقیق نمیدانم.

چرا
موسیقی بی کلام را انتخاب کردم؟ اولا به خاطر همان محدودیت های پذیرفته
شده ای که در ابتدای سخنانم گفتم و ثانیا" به این خاطر که در ترانه و
تصنیف طنزآمیز، عینا" و عملا"، این کلام و واژگان هستند که باز القای
مفهوم را عهده دار هستند و ودر واقع، این کلام است که طنز آمیز است و نه
موسیقی.

کافیست یکی از این صدها اثر را گوش کنید، سپس سعی کنید
که آن را بدون کلام بشنوید، خیلی ساده در میابید که نغمه و موسیقی آن اصلا
نقش طنز آمیز ندارد، عاملی بیانی یا عنصری ساختاری در آن نیست که بتوان بر
آن نقش القای طنز را اطلاق کرد. حتی بسیاری اوقات، سوای کلام موسیقی کاملا
جدی است.

شاید بیشتر به این خاطر که بعضی سرایندگان با ذوق، از
نیروی نفوذی عاطفی بعضی شاهکارهای موسیقی باکلام و یا بی کلام استفاده
کرده اند و کلام طنز آمیز خود را بر آنها استوار کرده و از راه موسیقی
پیام خود را بر لوح ضمیر مخاطب شان حک کرده اند.

نمونه، عبارات طنز
آمیزی که استاد ابوالحسن صبا بر رنگ معروف "ناز" در چهارگاه اثر استاد علی
نقی وزیری گذاشته و سالها بعد، در فیلم "حسن کچل" ساخته زنده یاد علی
حاتمی نیز تا قسمتی خوانده شده، یا کلمات شوخ طبعانه ای که روی رنگ معروف
ابوعطا اثر زنده یاد رضا محجوبی گذاشته اند. البته ما در این جا قصد پخش
آن را نداریم. اهل موسیقی با این آثار تا حدی آشنا هستند و بخش این نمونه
ها خارج از برنامه امروز ماست.
مقصود اینکه به جز مثال های بسیار استثنایی،
به دشواری بتوانیم پیدا کنیم، قطعات با کلامی را که نقش طنز پردازنه آنها،
یکسان به دوش واژگان و به دوش صداها گذشاته باشد. در اکثریت قریب بااتفاق
آنها، فقط کلام است که نقش طنز آمیز دارد و موسیقی یا خنثی است یا اصلا
احساسات دیگری را تداعی می کند و یا حداکثر در حکم وسیله تزئینی به کار
گرفته شده است.

البته نه فقط در موضوع طنز بلکه در
بسیاری از موضوعات تغزلی، حماسی، مذهبی، آیینی، اجتماعی و حتی تبلیغات
سیاسی، موسیقی صرفا نقش تزئینی و یا برانگیختن عواطف به نفع القای کلام
مذکور را به عهده داشته است و این نکته ای است که پژوهشگران موسیقی، به
ویژه تاریخ نگاران موسیقی باید به آن توجه کنند.

پس بحث ما در
اینجا، موسیقی بی کلام است؛ یعنی قطعه موسیقایی که در آن فقط از صدای آلات
موسیقی استفاده می شود و اگر صدای انسان هم به کار برود، به صورت افکتیو و
بدون کلام است.

اینجا باید مطلبی را بگویم که برای دوستان اهل
موسیقی توضیح واضحات است ولی برای دیگر حاضران گرامی، اینطور نیست. موسیقی
تنها هنری است که ماهیتا حالت انتزاعی جهت گیری مشخص به سوی درونیات
انسان، احساسات فردی و سلوک روانی فرد را دارد.

شاید در بسیاری
از آثار هنری سایر رشته های هنری نیز بتوان کمابیش چنین حالتی را جستجو
کرد، ولی انحصار این وضعیت در تاریخ هنر، مخصوص موسیقی بوده است و جالب
این است، بدانیم که تا اوایل قرن بیستم، رسیدن به این حالت انتزاعی و ناب
حالتی که در آن بیان احساسات با هر وسیله دیگر اعم از واژه یا تصویر یا
حجم بسیار دشوار تر است تا با موسیقی این حالت مورد تقدیس متفکران و
هنرشناسان جهان بوده است.

از جمله فردریک شوپنهاور و گوته فیلسوف
های آلمانی که می گفتند: "همه هنرها سعی می کنند که به حالت موسیقی برسند،
نه به این معنی که مثلا یک تابلو نقاشی جایش را به یک قطعه موسیقی بدهد و
یا سازها و نغمه پردازان، را تصویر کنند، بلکه به این معنی که در همان
هنر، نقاش نیز با نگاه دقیق به عوامل بنیادین موسیقی نظیر ریتم، حرکت،
تنالیته صدا(در نقاشی: تنالیته رنگ) و به ویژه هارمونی، هماهنگی اجزاء در
ترکیب بندی، تاثیر تابلو نقاشی به آن رهایی و اوجی برساند که معمولا شنود
یک قطعه عالی این کار را می کند و بدون واسطه و مستقیم نیز میکند.

این
حالت انتزاعی موسیقی برمیگردد به خصوصیات منحصر به فردی که این هنر دارد و
اصلی ترین خصیصه آن این است که به اصطلاح ساده، موسیقی خودش هدف خودش است
و عناصر سازنده آن ارجاعی درونی دارند. شما وقتی میگویید لیوان، این کلمه
به خودی خود فاقد تصویر، فاقد جسمیت و فاقد معناست؛ مگر برای کسی که این
شیئ را دیده باشد و زبان فارسی هم بداند و با شنیدن و یا خواندن این واژه،
این تصویر و تصور از آن شیئ در ذهنش تداعی شود.

در هنرهای تصویری،
این رابطه مستقیم تر است زیرا با دیدن لیوان، با رویت با چشم، بلافاصله
معنی و جایگاه آن در ذهن معین میشود. مگر برای افرادی که به عللی اصلا این
شیئ را ندیده باشند، در اینصورت این تصویر بر ایشان مجموعه نظم و نانظمی
است از خط و رنگ و به اصطلاح با ناخودآگاهشان با این تصویر ارتباط میگیرند
و آن را حس میکنند، بدون اینکه بتوانند آن را توضیح دهند.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
aram-jan
ORODIST
ORODIST
aram-jan


تعداد پستها : 109
سن : 35
از ایشان سپاسگزاری شده : 4
امتیاز : 58085
Registration date : 2008-10-28

موسیقی و طنز Empty
پستعنوان: رد: موسیقی و طنز   موسیقی و طنز Emptyالخميس نوفمبر 13, 2008 3:50 pm

در موسیقی رابطه از این هم مستقیمتر است، برای اینکه
یک نت موسیقی یا یک واژه و حتی جملات موسیقی که از ترکیب و ترتیب واژگان و
نتها تشکیل شده اند نماد هیچ چیز نیستند. کلمه لیوان قرار دادیست برای به
ذهن آوردن یک شیئ و نامیست برای آن. نت سل، یا اولین عبارت گوشه کرشمه در
دستگاه شور و یا هر جمله معروف دیگر نه نهادیست نه نامی برای قراردادی.
اگر برای واژه لیوان خود لیوان هدف است، برای نت سل یا درآمد شور، خود آن
نت یا آن درآمد هدف است. یعنی موسیقی پدیده ایست خود-ارجاعی و اگر به آن،
کلام یا تصویر و یا حرکت انسانی بصورت اپرا و غیره اضافه نشود، از ازل تا
به ابد درونگراست و ارجاعی به بیرون از ذهن و احساس انسان ندارد.

افزودن کلام، تصویر و هر عامل غیر موسیقایی
دیگر، جنبه درونگرایی آن را کم میکند و آن را برونگرا میکند. در این
برونگرا شدن، نقش عاطفی و تاثیر روانی موسیقی، به نفع آن عوامل غیر
موسیقایی، تضعیف یا محو می شود و به شکل عنصری تزئینی در می آید. پس نتیجه
میگیریم که موسیقی در اینجا نوع بی کلام و بی تصویر آن است. پدیده ایست
درونگرا، بسیار شخصی، انتزاعی و غیر قابل توصیف با توضیح.

همانطور
که ایگور استراوینسکی آهنگساز بزرگ روسی قرن بیستم میگوید: "موسیقی چیزی
را توصیف نمیکند و خود نیز غیر قابل توضیح است." و اما طنز، خوشبختانه
اکثریت مخاطبان من در این جلسه، در مقوله های نظری و عملی طنز، وارد و
ورزیده هستند و نیازی نیست که با آنها از بدیهیات طنز سخن بگوییم؛ همین
حد، فکر میکنم مشخص و مورد قبول باشد که طنز و طنز پردازی اصولا عملکردیست
اجتماعی و مربوط به مسائل غیر انتزاعی، برونگرایانه و پیوند خورده به
روابط بین انسانها چه فردی و چه جمعی، وجود طنز پرداز بدون مخاطب، بی معنی
است، در حالی که موسیقیدان میتواند سالها برای خود و نفس خود، موسیقی
بسازد و بنوازد.

بسیار به ندرت دیده شده که کسی خود را هدف طنز پردازی قرار دهد. یعنی ناظر و منظور یکی باشد، در حالی که موسیقی اصلا چیز دیگریست.

شاید
عده ای فکر کنند که مقصود از این مقدمه چنین طولانی این بوده که خیلی ساده
بگوییم در موسیقی بی کلام، طنز وجود ندارد و طرح موضوع از آغاز بیهوده و
ارجاع به مجهول بوده است.

قضیه به این سادگی نیست! همه تضادهایی
که بین کاربردهای طنز پردازی و هنر موسیقی نشان دادید، به شخصه فکر میکنم
که در موسیقی والبته باز هم موسیقی بی کلام و به تعبیری "موسیقی ناب" هم
می توان رگه هایی از طنز را دریافت.

بستگی دارد به تصوری که از
طنز داریم. بسیاری از صاحب نظران طنز و طنزپردازی را به عنوان یک هنر
مستقل دانسته اند و آنرا در رشته هنری مجزایی می دانند.

بدون این
که به تقسیمات باستانی و کلاسیک هفت هنر یا هشت هنر پایبندی داشته باشد و
با احترام کامل به هنرمندان با قریحه ای که در شعر و نثر و تئاتر، سینما،
نقاشی و مجسمه سازی شاهکارهای ماندگار را عرضه کرده اند، میخواهم بگویم که
طنز پردازی را هنر بنیادی و مستقلی نمی توان دانست، بلکه برای آن نقشی
همانند یک اپوزسیون یا آلترناتیو میشود قائل شد.

طنز به "مفهوم
پردازی"نیست،"القای موقعیت" است و از آنجا که ابزار و عناصر مستقلی مثل
رنگ و نقاشی یا صوت در موسیقی را ندارد، میتواند به وقت لزوم و به شرط
استعداد از تمام ابزارها و عناصر استفاده کند. موسیقی نیز اگر در موقعیتی
طنز آمیز قرار گیرد، میتواند کاربرد و کارکردی طنز آمیز داشته باشد.

حال
میتوان از قطعات شناخته شده ای، با اعمال تغییر یا بدون اعمال تغییر در
آنها استفاده کرد یا اصلا بدین منظور قطعات جدیدی را ساخت. در این زمینه
اخیر، کاری که به یاد ماندنی باشد بسیار کم است. من القای طنز با موسیقی
را چنین تعریف کرده ام: فاصله گرفتن موسیقی از موقعیت حقیقی خود و استقرار
آگاهانه در موقعیت مجازی، به نحوی که آگاهی شنونده به این فاصله ایجاد
شده، انگیزه او برای تامل در ماهیت و موقعیت اصلی آن قطعه و یا آن صدا
باشد.

اصولا نه در موسیقی بلکه در تمام زندگی نیز چنین است، اگر
موقعیتها از آنچه که باید باشند، جابجا شوند نقش تکان دهنده توجه و تامل و
درک این فاصله تحمیلی، قالبا نادرست، پدیدار میشود. عملکر طنز و گاهی هجو
و فکاهی در تمام تاریخ نیز زهر خند و ریش خندی به این نادرستی و بی عدالتی
بوده است.

جابجایی نقش عناصر، اشیاء، حیوان، انسان، وسایل و
غیره... هرچیز دیگر، باکلام و خط و رنگ تصویر، به راحتی قابل بیان و قابل
ادراک است. مثل آن کاریکاتوریست معروف فرانسوی، که دنیای امروزه را تصویر
کرده بود در تابلویی استادانه، که گاو، لباس ماتادوری پوشیده و روی صندلی
راحتی نشسته و سیگار برگ میکشد و در عوض کله تاکسیدرس شده و کاه اندود شده
گاو بازی یا ماتادور، بر دیوار اطاق آویخته است، یا مادری که در کالسکه
بچه نشسته و بستنی می خورد و طفل معصوم کالسکه را راه میبرد! اما این جا
به جایی را در موسیقی، آنهم بدون کمک از واژه و تصویر چطور میشود نشان
داد؟

فکر میکنم جواب این سئوال را بشود در یک عبارت کوتاه داد:
"فاصله گیری آگاهانه از موقعیت اصلی". موسیقی، در هر فرهنگی، با مختصات
واضح و جاافتاده ای شنیده میشود که ذائقه فرهنگی و زیباشناسی شنوندگانش را
شکل میدهد.

همه افراد، صداهای مورد علاقه شان را با کوک و فواصل
جا افتاده و شناخته شده ای در خاطر دارند، با تمبر و طنین سازهایی مشخص و
با اجراهایی معین و مانوس. دستکاری های زمخت و بی اندیشه در هرکدام از
مختصات تشکیل دهنده یک قطعه موسیقی، آنرا از قابلیت شنود می اندازد و بی
معنی میکند و دستکارهای ظریف و آگاهانه در آن مختصات، آن قطعه را در
موقعیتی طنز آمیز قرار میدهد. موقعیتی که، القای مفهوم طنز آمیز نمیکند
بلکه القای حس طنز را میکند.
شنونده وقتی این قطعه تغییر یافته را نسبت به
اصل را میشنود، از زنجیره تداعی های احساسی همیشگی اش بیرون می آید، درگیر
احساس تازه ای میشود که میتواند شوخ طبعنه و یا تلخ و معترضانه باشد.
ناگفته پیداست که وظیفه طنز، خنده سازی نیست، بلکه القای کمدی تراژدی،
پهلو به پهلوی هم است.


اگر هم اطمینان دقیق به این که
فلان قطعه، توانسته است احساس شوخ طبعی و یا تلخ اندیشی را برانگیزد {وجود
دارد}، قدری دشوار است و به عوامل پیچیده ای بر میگیردد که سلیقه و
زیباشناسی شنوندگان را ساخته است و شرایطی که هنگام شنود، از نظر ذهنی و
از نظر فضای زیستی در آن قرار دارند.

سه عامل خیلی بنیادین در
موسیقی هست که دستکاری ظریف در آنها میتواند، قطعه را در موقعیت مجازی
قرار دهد و امکان طنز آوری را به آن بدهد. اول از همه، سونوریته یا صدادهی
ساز است. هر سازی از هر فرهنگ و هر ملیتی، صدادهی و رنگ و زنگ و طنین
مخصوصی دارد که کاربرد مشخص و طبعا تداعی مشخصی را دارد. در موسیقی
ایرانی، صدای سه تار نماینده تاملات ژرف نگرانه درونی و جذبه های عرفانی
است؛ در حالی که صدای سرنا، نماینده دشت های باز و جمعیت زیاد و روحیه
سلحشورانه است.

صدای مخصوص هر ساز، اولا" نماینده فرهنگ آن قوم
است و ثانیا" نمادی از حالاتی که آن ساز برای اجرایش شکل گرفتند است و
برای نشان دادن آن تکامل پیداکرده است. از آنجا که موسیقی ایرانی، به ویژه
موسیقی حوزه شهر نشینی آن، در طی تاریخ، براساس روایت اسطوره و گفتگو یا
محاکات درونی مجری با خویشتن و محارم در فضای عرفانی شکل گرفته است،
تغییراتی که بطور عادی و حین نوازندگی میتوان در سونوریته یا صدادهی آن
داد، بسیار ظریف و همه در حدودی است که به آن بیان عرفانی بتواند کمک کند
و از محدوده نرم طبیعی خود خارج نمیشود که در موقعیتی مجازی قرار بگیرد.

مناطق
مختلفی روی سیم های تار، سه تار و کمانچه به عنوان مضراب خور ساز شناخته
شده اند که این حدود را نشان میدهند. در عوض، سازهای اروپایی که برای
موسیقی ای با قابلیت های روایی و تصویر سازی ساخته شده اند، انعطاف بیشتری
برای برخورداری از حالات غیر فرم دارند، به طور مثال، صدای روشن و درخشان
ترومپت، با افزودن صدا خفه کن یا سوردین، تبدیل به صدایی تودماغی و مضحک
می شود. با این صدا در کارتونهای والت دیسنی، برای تداعی صدای اردک آشنا
هستیم.

جالب اینجاست که در بسیاری از ارکسترهای ایرانی دهه 1330
در رادیو تهران، از ترومپت سوردینه با همان صدای مضحک در اجرای قطعات
سنگین و جدی استفاده میشد و گویی اصلا متوجه این ناهنجاری و فقدان هرگونه
حس زیبایی شناسی نبودند! در حالی که موسیقیدانان قدیم مثل مرتضی نی داوود
و موسیقی شناسان تحصیل کرده نظیر هرمز فرهت به استفاده از این ساز در
ارکسترهای رادیو معترض بودند. در اینجا به یکی از نمونه های موسیقی معاصر
که از این ساز بهره برده است گوش میکنیم:

موسیقی و طنز Audio بشنوید قسمتی از موسیقی هزاردستان را که القا کننده حس کمیک است

آهنگساز
این قطعه خود نوازنده هورن بود و با تکنیک سازهای بادی آشنایی کامل داشت.
استفاده از سوردین برای این قطعه از آگاهی است. این قطعه، مربوط به سکانسی
از یک سریال تلویزیونی است، یعنی در اینجا، موسیقی مورد نظر ما اصلا در
ارتباط با تصویر ساخته شده است؛ ولی بدون ارتباط با آن نیز القای حس طنز
را انجام میدهد. احتمالا اکثر حاضران در اینجا با من هم عقیده هستند که
صدای ترومپت، به شکل مطلوب و نرمالی اجرا و شنیده نمی شود و منظوری غیر از
شنیدن و لذت بردن ساده از یک قطعه موسیقی، مورد نظر بوده است.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
aram-jan
ORODIST
ORODIST
aram-jan


تعداد پستها : 109
سن : 35
از ایشان سپاسگزاری شده : 4
امتیاز : 58085
Registration date : 2008-10-28

موسیقی و طنز Empty
پستعنوان: رد: موسیقی و طنز   موسیقی و طنز Emptyالخميس نوفمبر 13, 2008 3:50 pm

دومین عامل، وزن و ضرب است. اوزان موسیقی هر ملتی، مثل
صدادهی سازها، از طرفی نماینده فرهنگ موسیقایی آن ملت هستند و از طرف دیگر
نماد بیان احساساتی خاص، شناخته شده اند. نغمه ای با ریتم مشخص را در قالب
ریتمیک متفاوتی با اصل آن، اجرا کردن، تجربه ای است که گاه با شکست مواجه
میشود، گاه ممکن است به خلق اثر تازه ای بیانجامد و در موارد نادری،
میتواند موقعیتی مجازی را ترسیم کند که بنا به نقش و کارکرد طنز، حس شوخ
طبعی و یا حس تلخ و طعنه داشته باشد. غالبا برای ایجاد موقعیت طنز، یک اثر
مشهور کلاسیک را در قالب ریتمهای معروف به مطربی و رو حوضی برده اند و با
اجرای ان در این قالب ها، نتیجه گرفته اند.

سومین عامل، لحن و
بیان و شیوه اجرا است. در این مورد سخن گفتن دشوارتر است، زیر سخن از
مرزهای صرفا فنی خارج میشود و به مرزهای هنری و زیبا شناختی میرسد. شاید
با ارائه یک مثال بتوان نقش این عامل را بهتر نشان داد، تا این که درباره
آن سخن گفت؛ یعنی در اینجا هم باز، موسیقی است که خودش را توضیح میدهد، نه
کلمات و واژه ها. لحن انتخابی در بیان، در شیوه اجرا شکل میگیرد و مشخص
میشود.

کم و زیاد کردن شدت نواخت ها یا نوانس ها،
استفاده از مضرابهای پوش و باز و به اصطلاح استاد وزیری "خاموش کردن طنین
سیم با انگشت"، استفاده از مالش ها و لغزشها و به اصطلاح گلیساندوها روی
ویولون و کمانچه، تلنگرهای غیر عادی روی پوست ضرب و یا دایره و بخصوص
استخراج صداهای غیر عادی از سازهای بادی با تکنیک مخصوص، از عوامل مهمی
است که در شیوه اجرا مشخص میشود و قاعده ثابتی ندارد که بتوان با مشق از
روی آن در این کار مهارت یافت.

امری است غریزی و طبیعی
و خدادادی که در بعضی از افراد هست، نظیر استاد مسلم نی در موسیقی ایران
که گاه در همنوازی هایشان جوابی فرز و مناسب به نوازنده مقابل میدهند و
طنین استخراجی از ساز را با انتخاب تاکیدی خاص در شدت و ضعف نواخت ها و
تاکیدها و سکوتها، چنان می آمیزند که حیرت آور است.

از هنرمندان
بزرگ گذشته، شادروان استاد ابوالحسن صبا را مثال میزنند که با ویولون،
قطعات خود و دیگران را با لحن شوخ مینواخت و گاه کلامی فکاهی روی آنها
میگذاشت.

از معاصرین، زنده یاد مجتبی میرزاده در این کار بی نظیر بود و در جای خود از او یاد میکنم.

گاه
گاهی استفاده های فکاهی، هزل مابانه و حتی تا مرحله هجو، از صدای سازها
انجام میشد که بستگی به مهارت مجری در اجرا داشت. نظیر تقلید بی نظیری که
زنده یاد شاپور نیاکان با ویولون خود از صدای حیوانات میکرد و یا شادروان
مجتبی میرزاده که در آن واحد، صدای جنگ و دعوای چند حیوان مختلف را روی
سازش پیاده میکرد و شنونده از دیدن آن مهارت غرق حیرت میشد.

در
اینجا، موسیقی در موقعیت طنز نیست، بیشتر هزل و فکاهه است. حتی اگر
نوازنده آن، استادان بین المللی باشند که پنجاه، شصت سال نظیر این عمل را
در صحنه های سراسر جهان اجرا کرده و از آن خسته نشده باشد؛ مثل صدای مرغ و
جوجه که از کمانچه استاد هابیل علی اف فراوان در می آمد و در تالار اندیشه
هم این را شنیده ایم.

موسیقی و طنز Audio بشنوید تقلید صدای حیوانات را با کمانچه هابیل علی اف

پس
موسیقی در موقعیت طنز آمیز میتواند نقش داشته باشد، تداعی گری در رابطه با
تصویر اولیه شنونده از موقعیت اصل قطعه، در رابطه با تصویرهای ذهنی او و
یا تصویرهای عینی که بین او و دیگر شنونده ها مشترک هستند. گاه برخی
اجراها بدون این که قصد در کار باشد در موقعیت طنز قرار میگیرند.



موسیقی و طنز Habil-aliof-homayoun-shajarian-habil-aliov-alioff-homayoon-shajarian-habil-aliyev

تصویری از همنوازی هابیل علی اف و همایون شجریان در تهران


برای اینکه هنگام تنظیم یا نواختن، حفظ فاصله با شکل
شناخته شده از آن اثر به انتظار زیبا شناسانه شنونده از صدای سازها و یا
شیوه و لحن اجرا، مورد توجه نبوده است. نمونه آن این قطعه است که البته
اصل آن بخاطر کهنگی صفحه گرامافون قابل پخش نبود ولی در ذهن اکثر اهل
موسیقی هست:

موسیقی و طنز Audio قطعه ای وطن اثر علینقی وزیری با تار ساکت، آواز جمشیدی و پیانوی خلعتبری

در
اینجا باز سازی یک سرود مهینی قدیمی مورد نظر بوده است، اما به علت بی
دقتی، حاصل کار، تداعی هایی در ذهن شنونده را دارد که میتواند در موقعیتی
طنز آمیز تلقی شود. نوازنده تار دارد کار خود را انجام میدهد و موسیقی
مورد علاقه خود را میشناسد، اما پدال گیری های نامناسب نوازنده پیانو،
قطعه را از روح حماسی و جدیت عاری کرده و به آن لحنی شبیه صحنه های جنگ و
گریز شخصیت های کارتون بخشیده است، به طرزی که روی حس و حال صدای تار نیز
تاثیر خود را گذاشته است.

یکی از زیباترین نمونه های استفاده
آگاهانه از ساز، ریتم و لحن اجرا، در القای حس طنز آمیز، تکه ای است از
موسیقی فیلم "تحفه ها" اثر ابراهیم وحید زاده که در سال 1367 تهیه است.
اینجا موسیقی، البته برای کمک به تصویر ساخته شده است ولی بدون آن نیز کار
کرد طنز آمیز خود را دارد: موسیقی صحنه تعقیب دخترک محصل و توجه حمید جبلی
به او ( اجرای پلنگ صورتی با تنبک!)

نمونه دیگر، و به زعم من،
عالی ترین نمونه تا امروز، در عرصه موسیقی طنز بیکلام، یکی از ساخته های
زنده یاد مجتبی میرزاده است در این قطعه، ملودی اولیه باله دریاچه قو اثر
چایکوفسکی، آرام آرام تغییر داده میشود تا به هیت یک رنگ قر کمر دربیاید!
تغییراتی اساسی در اینجا، مربوط به ریتم و شیوه اجراست. آهنگسازی و تنظیم
و نوازندگی ویولن آن، از زنده یاد میرزاده است که از درخشانترین
استعدادهای تاریخ موسیقی معاصر ماست.

در اینجا بسیار مایلم یادی
از آن هنرمند غریب و ناشناخته داشته باشم. بیش از چهل روز میگذرد که او را
از دست داده ایم. میرزاده در تمام عرصه های موسیقی ایرانی فعال و تاثیر
گذار و خلاق بود. از نوازندگی ویولون سه تار و کمانچه، تنظیم ارکسترهای
بزرگ، ترانه های پاپ، موسیقی کردی، موسیقی فیلم و حالا موسیقی طنز که مثل
سایر آثار او از یاد نرفتنی و دلنشین است.

تاریخ ساخت این قطعه،
تابستان 1356 و مربوط به برنامه تلویزیونی"کاف شو" است که به کارگردانی
پرویز صیاد و بازیگری زنده یاد صادق بهرامی تهیه شد.

میرزاده در
این قطعه، تمام عوامل را به کار میگیرد، فرمول های متعارف را میکشند و
کاری ارائه میدهد که به نموی درخشان، از عهده بیان خود بر می آید. کاری
مردم پسند و خاصه فهم، مردم از آن لذت میبرند و میخندند، بدون آنکه در بند
فهم تعبیر و تفسیر آن باشند و خواص میبینند و به تلخی تامل میکنند که چرا
چنین است. چرا پروژه های تجدد ما از اورتور یک اثر کلاسیک شروع میشود و
بعد هم ختم میشود به رنگ قر کمر و عادت های جا افتاده تاریخی ما؟! میرزاده
به زبان موسیقی میگوید و این کاری است که بعد از 30 سال هنوز هم شنیدنی
است.

موسیقی و طنز Audio بشنوید "موسیقی کاف شو" با ویولون مجتبی میرزاده

ضمن آرزوی آرامش برای روان پاک و بی گناه او، از همه شما متشکرم که ماندید و تحمل کردید. منبع : گفتگوی هارمونیک
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
aram-jan
ORODIST
ORODIST
aram-jan


تعداد پستها : 109
سن : 35
از ایشان سپاسگزاری شده : 4
امتیاز : 58085
Registration date : 2008-10-28

موسیقی و طنز Empty
پستعنوان: رد: موسیقی و طنز   موسیقی و طنز Emptyالخميس نوفمبر 13, 2008 3:51 pm

دانشكده موسيقي به رياست لوريس چكناواريان مهرماه امسال آغاز به كار مي‌كند

موسیقی و طنز A0256824

در نشست مطبوعاتي كه با حضور محسن رجب‌پور مسئول
برگزاري كنسرت‌هاي يازدهمين جشنواره تابستاني كيش، حميدرضا طهماسبي‌پور
قائم مقام معاونت گردشگري و رئيس ستاد جشنواره كيش و ايرج شرف زاده مسئول
ارتباط با رسانه‌هاي سازمان يافته منطقه آزاد آزاد كيش برگزار شد، طهماسب
پور با بيان اينكه از مهرماه امسال دانشكده موسيقي در كيش آغاز به كاري
كند، گفت: طي صحبت‌هاي به عمل آمده با لوريس چكناواريان آهنگساز و رهبر
اركستر از مهمرماه امسال دانشكده موسيقي پرديس تهران در كيش افتتاح و به
رياست ايشان فعاليت‌هاي خود را آغاز مي‌كند.
وي افزود: در اين
دانشگاه تمامي دروس موسيقي دانشگاه پرديس تهران تدريس مي‌شود و از آنجايي
كه بين‌المللي بودن يكي از شرايط دانشگاه‌هاي كيش است، اين دانشگاه نيز با
نگاه بين‌المللي فعاليت خواهد كرد و سعي خواهيم كرد علاوه بر اساتيد
برجسته كشورمان از هنرمندان و اساتيد ديگر كشورها نيز براي آموزش در اين
دانشكده بهره ببريم. منبع : فارس
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
aram-jan
ORODIST
ORODIST
aram-jan


تعداد پستها : 109
سن : 35
از ایشان سپاسگزاری شده : 4
امتیاز : 58085
Registration date : 2008-10-28

موسیقی و طنز Empty
پستعنوان: رد: موسیقی و طنز   موسیقی و طنز Emptyالخميس نوفمبر 13, 2008 3:51 pm

در کنار جوانان با افتخار ساز می زنم

شما در این گروه از رهبر ارکستر هم استفاده کرده اید و
آن هم یک رهبر جوان، وجود رهبر ارکستر برای چنین آنسامبلی اجباریست؟ آیا
در پیشرفت کار موثر است؟ تمام نوازندگان که به فنون رهبری آشنا نیستند که
بتوانند از آن پیروی کنند؟

موسیقی و طنز E860918843527841



در یک گروه بزرگ نوازندگان مشکل شنیدن یکدیگر را دارند
و به همین دلیل نیاز به کسی است که همه از او پیروی کنند و سرعت ضرب ها و
اندازه نوانس ها را از وی بگیرند. بعلاوه در گروه مضراب همه چیز جنبه
آموزشی دارد و بنای کار حرفه ای نیست، از این رو انتظار هم در همین حد است.

شما
سال ها با دستان کار کرده اید، سال ها آهنگ سازی کرده اید، تدریس،
نوازندگی در آثار مختلف و به طور قطع یکی از موزیسین هایی هستید که به
گردن موسیقی ایران حق دارید و به پیشرفت آن کمک شایانی کرده اید حال با
این همه تجربه چطور حاضر هستید کنار چند جوان کم تجربه بنشینید و با متانت
تمام نوازندگی کنید؟ چه احساسی دارید؟ و اصلا چرا این کار را انجام می
دهید؟

این استدلال ها عاقلانه ست و با مورد سئوال شما که
بازتاب عشق است، هماهنگی ندارد. با متانت ساز زدن اصل است و به این ربطی
ندارد که کجا و با چه کسی ساز می زنی، بعلاوه این دوستان از جان و دل مایه
می گذارند و با تمام مشکلات از راه های دور و نزدیک دور هم جمع می شوند،
در کنار این ها با افتخار ساز نزنی، چه بکنی!

ارکستر مضراب تا به حال در چه کشورهایی به اجرای برنامه پرداخته؟
در چند شهر آلمان و هلند

برخورد موزیسین های حرفه ای غربی با چنین ارکستری چیست؟
آنکه تا کنون کار این گروه را با توجه به موارد ذکر شده، شنیده ، دوستان را مورد توجه و تشویق قرار داده.

آیا تجربه ی گروه دستان به ارکستر مضراب کمک کرده یا دو عنصر و تجربه ی متفاوت هستند؟
حتما اینطور بوده، من ایمان دارم که تجربه سال ها کار گروهی این همه را میسر می کند، لیکن تجربه بدون دانش کاری از پیش نمی برد.

آیا آلبومی از گروه مضراب منتشر شده؟ در ایران مانند آثار گروه دستان از گروه مضراب آلبومی منتشر خواهید کرد؟
هنوز شاید زود است که در این مورد گفتگو کنیم.

فرض
می کنیم یک جوان هلندی به ساز بربط علاقه مند می شود، بربطی تهیه می کند و
شروع به نواختن می کند (البته نمی دانم چگونه می تواند معلم بربط در کشور
اروپایی پیدا کند) بعد از مدتی قطعه نوازی شروع به نواختن ردیف سازی می
کند – این جوان اروپایی چگونه می تواند فرق مخالف سه گاه را با اصفهان یا
نوا درک کند؟ می دانیم که موسیقی ایرانی در خون ایرانی هاست در نتیجه برای
ما ایرانی ها و تقریبا ما شرقی ها قابل درک تر است ولی یک جوان اروپایی
چگونه می تواند با ربع پرده هایی که در موسیقی کشورش بسیار نا یاب است
ارتباط بر قرار کند؟ به آن خو بگیرد؟ با آن به وجد بیاید؟ و با آن اشک
بریزد؟ یاد گرفتن یک بحث است ولی خو گرفتن و زندگی کردن با ان بحثی دیگر.
اگر می خواهید مثال بزنید که خب ویولن را هم در همه جا می نوازند باز سوال
دارم که ویولن دیگر ساز کشور خاصی نیست متعلق به دنیا ست و در هر کشوری
حداقل روزی 100 قطعه کلاسیک پخش می شود و همه کشورها از فقیر ترین تا غنی
ترین حداقل یک ارکستر سنفنیک را دارند با توجه به این مسئله موسیقی کلاسیک
ملموس تر از موسیقی کشورهای دیگر مثل ایران – هند یا افغانستان است و
ارتباط گرفتن مشکل تر. (نزدیک به 10 سال است که این سوال شخصی من است)

این
که این موسیقی در خون ماست را بهتر است که طور دیگری بیان کنیم، شاید بهتر
باشد بگوئیم که با ان خو گرفته ایم، بزرگ شده ایم و زندگی کرده ایم. در
طرح مسئله موسیقی غرب و ساز ویلن شما کمی پاسخ خود را یافته اید، با پدیده
ای زندگی کردن اصل است.

در میان ما ایرانیان نیز هستند بسیاری که
موسیقی جزء ناچیزی از زندگی شان است، این گروه که تعدادشان کم هم نیست،
آنهائی هستند که موسیقی را به دو دسته غمگین و شاد تقسیم می کنند و موسیقی
برایشان فقط یک مصرف دارد.

موسیقی پدیده ایست انتزاعی و شما نمی
توانید بفهمید که دیگری چه تاثیری از آن می گیرد، به همین دلیل هم نمی
توانید بگوئید که غربی ها از موسیقی ما نمی توانند مانند ما لذت ببرند،
چرا که نمی دانید چه اتفاقی در درون آنها با شنیدن موسیقی ما می افتد.

من
در این سالها برخورد ها و نگرش هائی در مورد موسیقی مان از همین مردمان
اروپا دیده ام که نمونه اش را از بسیاری از همکاران خودمان ندیده ام. این
است که عجولانه قضاوت نمی کنم.

البته در یک تحلیل عام می توان
گفت که موسیقی مانند زبان است که تا آن را نفهمی از آن لذت نخواهی برد،
لیکن تنوع این زبان مانند زبان محاوره نیست و مرز سیاسی ندارد و مانند
زبان صد در صد ملی نیست. آنچه ما امروز بعنوان موسیقی ایران نام می بریم
دامنه اش تا برخی کشور های اروپائی می رسد و تشابه بسیار نیز با موسیقی
رسمی اروپا دارد.

شما درباره ی آینده ی گروه دستان سخن گفته اید اما در باره ی آینده ی گروه مضراب خیرآینده ی این گروه به چه شکل است؟
ما کارمان را می کنیم و تا آنجا که توانی باشد ادامه می دهیم. منبع : گفتگوی هارمونیک
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
aram-jan
ORODIST
ORODIST
aram-jan


تعداد پستها : 109
سن : 35
از ایشان سپاسگزاری شده : 4
امتیاز : 58085
Registration date : 2008-10-28

موسیقی و طنز Empty
پستعنوان: رد: موسیقی و طنز   موسیقی و طنز Emptyالخميس نوفمبر 13, 2008 3:52 pm

کمانچه



( كمان كوچك را گويند . به معني مضراب و زخمه زدن نيز مي باشد )) فرهنگ آنندراج

(( طنبور كه اكنون ( قرن هشتم هجري ) به (( كمانچه )) مشهور است )) نفايس الفنون في عرايس العيون

کمانچه یکی از سازهای موسیقی است.

این ساز جز دسته سازهای زهی
است و دارای ۴ سیم می‌باشد. این سیم‌ها به موازات تمام طول ساز امتداد
دارد و صدای آن خیلی خوش و جذاب می‌باشد ولی کمی به اصطلاح تو دماغی.

کاسه صوتی این ساز از چوب توت است که با برش‌های از عاج تزیین شده‌است

(( نام اين ساز در عربي به صورت (( كمنجا )) به كاررفته و ساز چندان مشهور بوده كه نام آن در شعر

شاعران عرب نيز آمده است . امروزه نيز در كشورهاي عربي ويولون را (( كمان )) مي گويند )) امام شوشتري ايران گهواره دانش و هنر

((
ابن فقيه نخستين كسي است كه در اوايل سده سوم هجري در آثار خود از كلمه و
ساز كمانچه نام ميبرد و مي گويد اين ساز در نواحي مصر و سند مورد استفاده
بسيار بوده است .)) مهدي فروغ -


تيري زكمانچه ربابي بجهيد از چنبر تن گذشت و در قلب رسيد

((
كمانچه و آن از آلات مجروره است و بعضي كاسه آن را از پوست جوز هندي سازند
و از موي اسب بر آن وتر بندند و بعضي ديگر كاسه آن را از چوب تراشند و بر
آن و تراز ابريشم بندند و البته بر روي آن پوستي كشند كه آن پوست دل گاو
باشد و آن را با كمانه در عمل آورند )) مقاصد الا لحان مراغي


((
يكي از بهترين و كامل ترين انواع ارباب داراي كاسه اي كروي شكل است يعني
بدنه يا كاسه ساز را از چوب بصورت يك كره مجوف مي سازند و يا اينكه پوست
نارگيلي را مي تراشند و صيقل مي زنند و در روي سوراخ دهنه آن پوست مي كشند
و بكار مي برند . دسته آن نيز گرد است و از چوب ساخته مي شود و داراي پايه
آهني است ولي ممكن استكه پايه نداشته باشد . اين نوع رباب در بسياري از
كشورهاي مجاور ايران و مخصوصا در شبه قاره هند (( كمانچه )) معروف است ))
مهدي فروغ


مداومت در اصول موسيقي ايران

خوش كمانچه مي كشد كان تيراو در دل عشاق دارد اضطراب ( مولوي )

ربابي چشم بر بسته رباب و زخمه بر دسته كمانچه رانده آهسته مرا از خواب اوافغان ( مولوي )

(( اين ساز چو روي كاسه اش پوست كشيده شده و خرك روي پوست قرار دارد در اثر تغيير هوا صداي آن
هم عوض مي شود ولي از آنجا كه پوست كمانچه كلفت تر تار است ، حرارت و
رطوبت كمتر در ان تاثير مي كند . صداي كمانچه كمي تو دماغي است. وقتي
ويولون به ايران آمد چون داراي چهار سيم بود
،كمانچه كش ها هم يك سيم آخر را به تقليد ويولون اضافه كردند و چون در طرز
نواختن خيلي شبيه به ويولون بود كمانچه كش ها معلم ويولون شدند )) خالقي - سرگذشت موسيقي ايران بخش اول


((
كمانچه كه آن را هم از مجرورات است . بر دو نوع باشد يكي آن كه بر جوز
هندي ( نارگيل ) پوستي كشند و او تار آن از موي اسب سازند و ديگر آن كه
كاسه آن از چوب مخرط كنند و او تار آن از ابريشم باشد واين قسم مطبوع تر
است )) تاريخ موسيقي - شمس العلماء


((
كمانچه از دسته سازهاي كماني است كه از مدت ها پيش به شكل هاي گوناگون با
تارهايي از جنس ابرايشم ، زه و سيم از دوره هاي مختلف نواخته مي شده است .
مسعود سعد سلمان درباره


كمانچه مي گويد :

زنزهت و طرب و عز و شادكامي و لهو زچنگ و بربط و ناي و كمانچه و بگماز

بعضي
(( ربابي )) را كه باكمان نواخته مي شد اولين شكل كمانچه تصور مي كنند .
در نقاشي هاي كاخ چهل ستون در اصفهان در تابلويي نوازنده كمانچه هم ديده
مي شود . در دوره قاجار اين ساز اهميت زيادي داشته است . كمانچه از نظر
داشتن حدود صوتي خاص و همچنين حدود صوتي و امكانات وسيع فني بيشتر از
سازهاي ديگر ايراني مورد توجه بوده و از مدت ها پيش اين ساز سردسته سازهاي
ديگر ايراني مورد توجه بوده و از مدت ها پيش اين ساز سردسته سازهاي ديگر
به شمار مي رفته است و متاسفانه چندي است كه اكثر نوازندگان سازهاي اين
كماني اين ساز را كه از هر لحاظ دامنه نوازندگان سازهاي كماني اين ساز را
كه از هر لحاظ دامنه و زنگ آن با تار و سنتور و سازهاي ديگر ملي موافق است
رها كرده و در همنوازي ويولون را به جاي آن بكار مي برند . صداي كمانچه
كمي تو دماغي و داراي كيفيتي مخصوص به خود است . كمانچه هاي قديم را
معمولا با صدف كاري و خاتم كاري زينت مي داده اند . كاسه اين ساز از خارج
صاف و صيقل داده شده و به شكل كره مجوفي است كه يكي از مدار هاي آن را با
صفحه قطع كرده ( به شكل عرق چين ) و روي كاسه را پوست كشيده اند. پوست روي
كاسه كلفت تر از ساير قسمت هاست و ازين جهت كمتر تحت تاثير رطوبت و گرما
قرار مي گيرد . دسته آن مخروط ناقصي است كه راس آن به كاسه وصل است و در
نمونه ديگر دسته آن گرد و به صورت استوانه است . به تازگي در روي دسته دو
حفره ايجاد كرده اند كه در تقويت صدا و ايجاد طنين بيشتر موثر است .


زير
كاسه ميله اي آهني است كه از كاسه گذشته و به دسته مربوط مي شود و پايه
آنرا تشكيل مي دهد . تا چندي پيش اين ساز داراي تار ابريشمي بود ولي چون
هم صداي آن بم بود و هم هنگام كوك پاره مي شد ازين جهت سيم را به جاي آن
انتخاب كردند زيرا سيم فولادي پر دوام تر و با صرفه تر است
و در برابر رطوبت و آب و هوا و عرق دست و غيره كمتر تغيير مي كند و زود
هارمونيك هاي خود را از دست نمي دهد . البته بايد در انتخاب
سيم دقت زيادي نمود زيرا سازهاي ملي در برابر كم و زياد بودن قطر سيم ها
بي اندازه حساسند و اگر قطر هاي گوناگون سيم ها هماهنگ با ساختمان ساز
نباشد واكنش هايي در آن پديد مي آورد كه از ارزش صدايي آن كاسته مي شود .
در حال حاضر سيم هاي ماندو لين را در كمانچه بكار مي برند . كمانچه مانند
ويولون چهار سيم دارد و آن را مانند ويولون نيز كوك مي كنند . آرشه يا
كمان آن از چوبي باريك درست شده كه تارهاي آن از موي اسب است و وسيله دو
حلقه گرد فلزي كه به چوب اتصال دارد بسته شده است . در قديم پايه كمانچه
را در طرف چپ روي زمين قرار ميدادند ولي اكنون در انتهاي
پايه ، فلز خميده و سطح ديگر اضافه كرده اند كه آنرا بالاي زانوي چپ قرار
مي دهند . نگاه داشتن كمانچه در دست به آساني انجام پذير مي باشد ، انگشت
هاي دست چپ روي دسته تكيه دارد . پل يا خرك كمانچه بسيار ساده است و آنرا
از چوب عناب يا شمشاد انتخاب مي كنند . پل در حقيقت مركز ساز و جايي است
كه ارتعاشات حاصله از كشيدن كمان در آن متمركز و به تمام قسمت ها ميرسد.
معمولا آنرا عمود برصفحه پوستي و كج مي گذارند . لبه بالاي خرك انحناي
متناسبي دارد كه معمولا براي بدست آوردن صداي بم و تو دماغي آنرا متناسب
با وضع كاسه مي كنند . جابجايي خرك بسيار مهم و در ايجاد صداهاي مختلف
موثر است . چوب كاسه از جنس گردو يا افرا بوده و معمولا براي ساختن آن
قطعات چوب را طوري به هم وصل ميكنند كه كوچكترين خطي در ميان آنها به چشم
نمي خورد . شهميري - صدا شناسي موسيقي


كمانچه آه موسي وار ميزد مغني راه موسيقار ميزد ( نظامي )

نوازندگان
تركمن به كمانچه قيچاق مي گويند . قيچاق سه سيم دارد و اندازه آن نيز از
كمانچه هاي رايج كوچك تر است . جنس كاسه در گذشته از كدو با رويه پوست آهو
بود در صورتيكه كمانچه هاي كنوني از چوب درخت توت ساخته مي شود .


  • نوازندگان پیشین:


حسین‌خان اسماعیل‌زاده، باقر‌خان رامشگر، علی اصغر بهاری

  • نوازندگان کنونی:


داوود گنجه‌ای، کیهان کلهر، سعید فرجپوری، اردشیر کامکار، علی اکبر شکارچی، هادی منتظری، درویش‌رضا منظمی، ابراهیم نقدیان، شروین مهاجر، کوروش بابایی،سعید کامجو
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
aram-jan
ORODIST
ORODIST
aram-jan


تعداد پستها : 109
سن : 35
از ایشان سپاسگزاری شده : 4
امتیاز : 58085
Registration date : 2008-10-28

موسیقی و طنز Empty
پستعنوان: رد: موسیقی و طنز   موسیقی و طنز Emptyالخميس نوفمبر 13, 2008 3:52 pm

موسیقی شنیداری و تصویری

موسیقی و طنز Music




همه ما بدون شک موسیقی را ابزاری شنیداری محسوب
میکنیم، یعنی ابزاری که از راه گوش و حس شنوایی منتقل میشود. این به دلیل
عناصر سازنده موسیقی است که متشکل از نوانسهای مختلف صوتی و حالت هماهنگ
آن برای گوش و در نهایت ذهن که مرکز تعقل و احساسات انسان است، لذت بخش
خواهد بود

این موضوع را یک قاعده کلی در نظر میگیریم که معمولا"
بر قواعد کلی استثناهایی نیز وارد است. استثنا بر قاعده شنیداری بودن
موسیقی، نقش دیدن و حس بینایی در درک بهتر موسیقی است. برای ما حداقل
یکبار موقعیت دیدن کنسرت موسیقی پیش آمده و میدانیم تاثیری که از برنامه
زنده موسیقی حاصل میشود بیشتر از شنیدن همان اجرا بصورت ضبط شده است.

در
یک کنسرت علاوه بر عامل اصلی تاثیر گذاری که همان شنیدن برنامه موسیقی
است، عامل دیگری که اغلب به حس بینایی مرتبط میشود مانند دیدن نوازنده در
حین نوازندگی، دیدن ساز و طریقه صدادهی و تکنیکهای نوازندگی سازها، دیدن
حضور مردم و تشویق های پس از اجرا و بطور کلی ارتباطی که نوازندگان و گروه
اجرای موسیقی با مردم دارند، باعث می شود موسیقی تاثیر بیشتری بر فرد
داشته باشد.

در اینجا لازم است به چند پرسش پاسخ داده شود. اول
اینکه دلیل اثر بخشی عوامل تصویری و به عبارت دیگر، علت لذت بخش بودن دیدن
کنسرت موسیقی چیست؟ هنگامی که موسیقی را در یک برنامه زنده میشنویم، ممکن
است دیدن نوازنده در حین نوازندگی و ارتباطی که بین اعمال نوازنده بر روی
ساز و اجرای موسیقی وجود دارد توجه ما را جلب کند؛ یعنی دیدن عمل
نوازندگی، صرف نظر از اصوات حاصل از آن تاثیر گذار است؛ خصوصا" اینکه فرد
شناخت کافی از اصول نواختن ساز داشته باشد و در مواردی که نوازنده قصد
نشان دادن تکنیک و تسلط خود بر روی ساز را دارد و یا قطعه اجرایی از جمله
قطعات مشکل برای آن ساز باشد میزان اثر بخشی عامل مذکور بیشتر خواهد بود.

دیگر
اینکه هرگاه ما برای تماشای برنامه خود نوازنده یا خواننده مورد علاقه خود
به کنسرت میرویم، بدون در نظر گرفتن نوع موسیقی و قطعاتی که قرار است
بشنویم، دیدن برنامه خود نوازنده یا خواننده مورد علاقه مان نیز برای ما
لذت بخش خواهد بود که این لذت با شنیدن اثر ضبط شده و غیر زنده مقدور
نیست.

برای مثال، در کنسرت اخیری که با خوانندگی محمدرضا شجریان
برگذار شد، اگر از اکثر کسانی که به تماشای این برنامه آمده بودند سئوال
میشد انگیزه شما از آمدن به این کنسرت چیست در جواب میگفتند: "برای دیدن
استاد شجریان"! یعنی انگیزه هیچ ارتباطی با عامل شنیداری موسیقی ندارد و
صرف حضور در محلی که شخص مورد علاقه فرد نیز در آنجا حضور دارد و دیدن او
در حین اجرای برنامه علت تهیه بلیت و کنسرت میباشد.

سئوال دوم
راجع به این است که آیا حرکات خواننده یا نوازنده در حین اجرای برنامه
تاثیری بر افزایش و جذب مخاطب خواهد داشت؟ در پاسخ باید دو نکته را در نظر
داشت؛ اول، راجع به نوع مخاطب است؛ به عبارت دیگر برخی مخاطبین به موسیقی
از بعد تفننی و یا به روز بودن آن نگاه و مانند یک کالای مصرفی که تاریخ
مصرف شخصی دارد به موسیقی فکر میکنند، طبیعتا موسیقی از بعد فنی آن برای
این دسته از افراد آنچنان اهمیتی ندارد و در نتیجه برای جذب چنین مخاطبانی
(که درصد زیادی از بینندگان را تشکیل میدهند) میبایست از بعد کیفی و هنری
موسیقی کاست و به جنبه های دیگر (که می تواند غیر موسیقایی هم باشد)
افزود.

به همین علت است که موسیقی میتواند جنبه تجاری پیدا کند،
یعنی میتوان از این وصف انعطاف پذیر موسیقی برای مردم که اغلب دید هنری و
فنی به موسیقی ندارند، استفاده کرد که در نهایت خود این موضوع به نوعی
باعث عدم پیشرفت هنر موسیقی و فرهنگ موسیقایی در جوامع میشود که پرداختن
به این مبحث فرصت دیگری را میطلبد.

دوم اینکه، باید دید که تا چه
اندازه افعال نوازنده یا خواننده در جهت اجرای موسیقی است، یعنی شخص صرفا
حرکاتی را برای اجرای موسیقی انجام میدهد یا برای بالا بردن تاثیر جنبه
های غیر شنیداری آن. در اینجا میتوان گفت به هر میزان که شخص سعی دارد در
افزایش میزان دخالت ابعاد تصویری بر جنبه های صوتی و شنیداری موسیقی داشته
باشد به همان اندازه، اجرای موسیقی از سطح کیفی کمتری برخوردار خواهد بود،
به عبارت دیگر هرگاه موسیقی از لحاظ خصوصیت تصویری بودن آن مورد بررسی یا
علت جذب مخاطب قرار گیرد ویژگی اصلی آن که "شنیداری بودن موسیقی است"
کمرنگ خواهد شد، مگر آنکه ابعاد غیر شنیداری در جهت اجرای موسیقی باشد نه
جذب مخاطب.

اگر این موارد را امروزه در موسیقی ایران بررسی کنیم
متوجه میشویم که نسبت مذکور(نسبت شنیداری بودن موسیقی به تصویری بودن آن)
رو به سوی خصوصیت دوم در حال افزایش است؛ یعنی برای اجرای موسیقی در ایران
رفته رفته به عوامل بصری توجه بیشتری میشود. این امر باعث شده که عده ای
از نوازندگان یا خوانندگان، تیپ ها و حالات منحصر به فردی را از خود ابداع
کنند و به جای ارائه سبک در موسیقی و توجه به محتوای موسیقی، نوع پوشش خاص
یا حرکات خاصی (اعم از نوع نگاه کردن، طرز نشستن، حرکات دست یا استیل خاص
در نوازندگی) را در حین اجرای برنامه به نمایش بگذارند.

موسیقی و طنز Video قسمتی از این نوع کنسرت ها را ببینید

شاید
این موضوع در نگاه اول مشکل ساز نباشد یا بسیار ساده به نظر آید ولی با
بررسی تبعات بوجود آمده از رشد چنین مواردی می توان گفت در صورت عدم رعایت
تناسب بین این دو جنبه ویژگی های اصلی موسیقی رفته رفته طرفداران و
مخاطبان جدی خود را از دست میدهد و دیگر اینکه سطح سلیقه عمومی و فرهنگ
شنیداری موسیقی در بین مردم تنزل پیدا کرده و موسیقی در ایران به مانند یک
کالای یکبار مصرف که دارای هیچگونه ماندگاری و ارزش هنری نیست، خواهد شد.

با
توجه به موارد ذکر شده جای تعجب نیست که امروزه محتوای موسیقایی و
جذابیتهای تصویری رابطه عکس دارند، یعنی هرچه موسیقی کم محتواتر میشد،
موسیقیدانان سعی میکنند این کاستی را با حرکات نمایشی جبران کنند. این
مشکل به حدی میرسد که نوازنده یا خواننده به قدری غرق در حرکات نمایشی
میشود که در اجرای موسیقی هم دچار اشکال شده و مشکلاتی مانند فالشی صدا یا
نوازندگی و گرفتگی های عضلانی پیدا میکند. منبع : گفتگوی هارمونیک
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
aram-jan
ORODIST
ORODIST
aram-jan


تعداد پستها : 109
سن : 35
از ایشان سپاسگزاری شده : 4
امتیاز : 58085
Registration date : 2008-10-28

موسیقی و طنز Empty
پستعنوان: رد: موسیقی و طنز   موسیقی و طنز Emptyالخميس نوفمبر 13, 2008 3:52 pm

از اين خواننده سالاري تا آن خواننده سالاري


حالا ديگر نسل جوان آواز ايراني خود را براي مخاطب
موسيقي سنتي ايران تعريف کرده اند و عليرضا قرباني از مهم ترين چهره هاي
اين نسل جوان محسوب مي شود

موسیقی و طنز Ghghh

در اين سال ها هر جا صحبت از آوازخواني و آواز ايراني
شده، بلافاصله از خوانند ه سالاري در موسيقي سنتي ايراني هم صحبت شده است.
«نظر شما درباره خواننده سالاري چيست» به سوال ثابت اکثر گفت وگوهايي که
در حوزه موسيقي ايراني انجام مي شود، تبديل شده. اما آنچه از آن به عنوان
آسيبي تحت عنوان خواننده سالاري ياد مي کنند به هر بخش و تاريخي از آواز
ايراني که مربوط باشد، ارتباطي با نسل جوان آواز ايراني ندارد. براي نمونه
عليرضا قرباني را به عنوان يکي از مهم ترين چهره هاي اين نسل جوان در نظر
داشته باشيد. او خواننده يي براي ارکسترهاي بزرگ است. حضور او در کنار
ارکسترهاي بزرگ (چه سمفونيک و چه ملي) نتيجه درخشان تري نسبت به حضور او
در ارکسترهاي سنتي داشته است.خواندن با ارکسترهاي بزرگ شرايط ويژه خود را
دارد از جمله اينکه ناخودآگاه خواننده از جايگاه ويژه و مطلق خود در
ارکسترهاي سنتي جدا مي شود و در قامت يکي از اعضاي گروه نشان مي دهد. در
اين ارکسترهاي بزرگ ديگر جايي براي ساز و آوازها و در نتيجه تحريرهاي
آنچناني که خواننده را قهرمان ارکسترهاي سنتي مي کند، نيست. نکته ديگر
اينکه آنچه به عنوان خواننده سالاري از آن ياد مي شود در جاهايي نيز در
شمايل بهانه هاي الکي نشان مي دهد آهنگساز و نوازنده معترضند چرا خواننده
را بيشتر از ما مي شناسند و مي بينند. اما اين نکته هيچ ارتباطي با
خوانندگان ندارد که رفتار آنها سبب شکل گيري مشکلي به نام خواننده سالاري
شده باشد. آهنگسازي که از کلام و صداي حنجره انسان بر اثرش استفاده مي کند
بايد بپذيرد که کلام و صداي انسان شکل دهنده بخش مهمي از ساختمان اثر اوست
و اين ناخودآگاه باعث ديده شدن مجري اين صداي انساني خواهد شد. اين خيلي
طبيعي است که در يک کنسرتوپيانو نوازنده پيانو بيشتر از ارکستر مورد توجه
و دقت قرار بگيرد. آنچه در ايران از آن به عنوان خواننده سالاري ياد مي
شود، اين روزها ديگر شکل و شمايل غرغرهاي بي اساس را به خود گرفته است.
مورد توجه قرار گرفتن خواننده از سوي مخاطب يک عادت طبيعي است و ارتباطي
به موسيقي ايراني و اخلاق هاي ايراني ندارد. اين عادت را در همه جاي جهان
و در گونه هاي مختلف موسيقي مي بينيم. اما خواننده سالاري که در گروه هاي
موسيقي و ميان دست اندرکاران موسيقي سنتي ايران مي بينيم، خود حکايت ديگري
است که البته بخش عمده يي از اين تقصير بيش از آنکه مربوط به آوازخوانان
باشد بر گردن آهنگسازان و عوامل ديگر گروه هاي موسيقي سنتي است که زمينه
بروز چنين آسيبي را فراهم کرده اند.

£ درباره پديده خواننده سالاري

استناد به نام يک فرد

امير ملوک پور

خواننده
سالاري که همواره يکي از مسائل بحث برانگيز در ميان موسيقيدانان و منتقدان
بوده، از قدمتي بسيار طولاني برخوردار است و شايد بتوان برآوردي حدوداً
400 ساله براي آن متصور شد، يعني دقيقاً از دوراني که اپرا و نمايش در
ايتاليا و بعد از آن در اروپا شکل گرفت و جامعه غربي خود را از قيد و بند
موسيقي کليسايي رها شده يافت. با کمترين مطالعه در تاريخ اپرا مي توان
دريافت که سفارش دهندگان اپرا و سرمايه گذاراني که براي به روي صحنه بردن
آن تلاش مي کردند، در درجه اول به دنبال جذب «معروف ترين» خوانندگان بوده
اند چرا که حضور آنها تضميني براي سودآوري مالي به حساب مي آمد. در واقع
خلاقيت ادبي - موسيقايي همواره در درجه بعدي قرار داشت و شايد به همين
دليل در ميانه سده 17 شاهد افول کيفي اين ژانر (اپرا) بوديم، چرا که لزوم
حضور تفکري خلاق در ميان آهنگسازان و نويسندگان متن هاي اپرا (ليبرتيست)
به هيچ وجه احساس نمي شد و نويسندگان تنها به فکر خلق طولاني ترين مونولوگ
ها و آهنگسازان نيز به دنبال نوشتن ملودي هاي روان و مردم پسند براي
«خواننده» يي خاص بودند تا بتوانند نياز مخاطب را ارضا کنند.

اينکه
در تاريخ موسيقي غرب، چه تحولاتي در زمينه اپرا به وقوع پيوست از دايره
بحث ما خارج است اما بايد به خاطر داشت که پديده توجه به مخاطب و استفاده
از «خوانندگان نامي» هيچ گاه پاي خود را از اپرا بيرون نگذاشت و هنوز هم
در غرب بر سر اينکه اجراي دومينگو از توسکاي پوچيني بهتر است يا اجراي
پاواروتي، بحث هاي زيادي درمي گيرد. همين مورد در ميان آثاري که حاوي قسمت
هاي سوليستي هستند نيز صادق است، به طوري که اجراي هايفتز و منوهين از
کنسرتو ويولن مندلسون مي تواند بسيار متفاوت باشد (مساله ارکستر و رهبر
ارکستر را نيز اضافه کنيد). در واقع مخاطب عام به هنرمندي که «خاص» و
«متفاوت» از ديگران است اهميت بيشتري مي دهد تا خود اثر و اين طرز تفکر،
درست يا غلط، در ذهنيت شنونده نهادينه شده است.

به طور کلي، توجه و
جبهه گيري منتقدان در برابر پديده خواننده سالاري از زماني بيشتر شد که
ماندگاري اثر موسيقايي از ثبت نوشتار به ضبط صدا تغيير جايگاه داد. اگر
براي اجراي فلان سمفوني از بتهوون بايد پارتيتور آن را منبع قرار داد،
براي شنيدن آخرين تصنيف محمدرضا لطفي، کافي است سي دي صوتي آن را در
دستگاه پخش گذاشت. در واقع استناد به توليد موسيقايي يک اثر رفته رفته
دستخوش تغييراتي بنيادين شد و همان اتفاقي که در تئاتر و سينما افتاد، پس
از ظهور دستگاه هاي ضبط صدا در مورد موسيقي نيز به وقوع پيوست و به تناسب
آن، انتظار مخاطب را نيز دستخوش تغييراتي اساسي کرد؛ درست به شيوه يي که
هنرپيشه سينما را از کارگردان همان فيلم بيشتر مي شناسند و خواننده يک
ترانه يا تصنيف را از آهنگساز آن بيشتر مورد توجه قرار مي دهند که البته
اين توجه بيش از اندازه در مورد موسيقي بسيار بيشتر است تا سينما. نکته يي
که بايد مورد توجه قرار گيرد اين است که اين پديده، در کشور ما بسيار
بيشتر از کشورهاي اروپايي نمود دارد؛ به طوري که مخاطب ايراني همواره به
دنبال اين است که نام يک «فرد» را مورد استناد قرار دهد و جايگاه او را
بالا يا پايين ببرد، در حالي که از اواسط دهه 60 ميلادي در غرب، رفته رفته
مخاطب موسيقي به گروه ها و کارهاي گروهي توجه و حساسيت بيشتري نشان داد و
کمتر شاهد حضور تک ستاره ها بوديم؛ اما در ايران سند همان آثاري که به طور
گروهي نوشته و اجرا مي شدند، به نام يک نفر زده مي شد. در واقع تفکر
ايراني بيشتر به دنبال اين است که يک هنرمند و نه کليت اثر هنري را مورد
توجه قرار دهد و از همين طرز تفکر اشتباه است که جريان هاي فکري افراطي و
دسته بندي هاي فکري مخالف (بخوانيد مضر) به وجود مي آيند، به طوري که
مثلاً در دهه 70 کساني که خود را دنبال کننده جدي موسيقي سنتي به حساب مي
آوردند يا به سمت محمدرضا شجريان گرايش داشتند يا دنباله رو آثاري بودند
که خوانندگي آنها را شهرام ناظري به عهده داشت؛ جبهه گيري هايي که اثرات
منفي آن را حتي امروزه هم مي توان يافت. يکي از نکات ديگري که کمتر مورد
توجه قرار مي گرفت و در شکل دادن اين نوع از خواننده سالاري بسيار موثر
بوده است، پخش رسانه يي موسيقي در صدا و سيما بود که با کمترين توجه به
پديدآورندگان و اجرا کنندگان آن اثر، تنها نام خواننده ذکر مي شد و خواسته
يا ناخواسته ذهنيت مخاطب را به اين باور سوق مي داد که صاحب اثر کسي است
که صدايش را مي شنويم. اين رفتار غلط صدا و سيما با پيگيري جمعي از
موسيقيدانان و منتقدان تا حد کمي دچار تغيير شد و گاهي اوقات شاهد اين
هستيم که نامي از آهنگساز نيز روي صفحه تلويزيون نقش مي بندد يا در برنامه
هاي راديويي ذکر مي شود، اما فقط گاهي اوقات. در واقع پديده خواننده
سالاري را نبايد به طور محض مورد اتهام قرار داد چرا که يک جريان فکري خاص
با ديدگاهي نسبتاً عوامگرايانه و تا حدي اقتصادي آن را هدايت مي کند؛ به
طور مثال اگر فلان موسسه فرهنگي روي آلبومي که در دست انتشار دارد نام و
تصوير خواننده محبوب را چاپ مي کند، به فروش بيشتر مي انديشد که در جايگاه
خود به هيچ وجه نمي توان ايرادي به آن گرفت. اما اينکه اين رفتار اجتماعي
- اقتصادي، چه تاثيري روي ذهنيت مخاطب دارد به هيچ وجه از سوي صاحب نظران
مورد بررسي قرار نمي گيرد تا شايد بتوان ترفندي براي بالاتر بردن سطح
فرهنگي آن دسته از مخاطباني پيدا کرد که همه چيز را در صداي اين يا آن
خواننده محبوب خلاصه مي کنند.
منبع : اعتماد
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
aram-jan
ORODIST
ORODIST
aram-jan


تعداد پستها : 109
سن : 35
از ایشان سپاسگزاری شده : 4
امتیاز : 58085
Registration date : 2008-10-28

موسیقی و طنز Empty
پستعنوان: رد: موسیقی و طنز   موسیقی و طنز Emptyالخميس نوفمبر 13, 2008 3:53 pm

استناد به نام يک فرد


خواننده سالاري که همواره يکي از مسائل بحث برانگيز در
ميان موسيقيدانان و منتقدان بوده، از قدمتي بسيار طولاني برخوردار است و
شايد بتوان برآوردي حدوداً 400 ساله براي آن متصور شد

موسیقی و طنز Pavarotti

يعني دقيقاً از دوراني که اپرا و نمايش در ايتاليا و
بعد از آن در اروپا شکل گرفت و جامعه غربي خود را از قيد و بند موسيقي
کليسايي رها شده يافت. با کمترين مطالعه در تاريخ اپرا مي توان دريافت که
سفارش دهندگان اپرا و سرمايه گذاراني که براي به روي صحنه بردن آن تلاش مي
کردند، در درجه اول به دنبال جذب «معروف ترين» خوانندگان بوده اند چرا که
حضور آنها تضميني براي سودآوري مالي به حساب مي آمد. در واقع خلاقيت ادبي
- موسيقايي همواره در درجه بعدي قرار داشت و شايد به همين دليل در ميانه
سده 17 شاهد افول کيفي اين ژانر (اپرا) بوديم، چرا که لزوم حضور تفکري
خلاق در ميان آهنگسازان و نويسندگان متن هاي اپرا (ليبرتيست) به هيچ وجه
احساس نمي شد و نويسندگان تنها به فکر خلق طولاني ترين مونولوگ ها و
آهنگسازان نيز به دنبال نوشتن ملودي هاي روان و مردم پسند براي «خواننده»
يي خاص بودند تا بتوانند نياز مخاطب را ارضا کنند.

اينکه در تاريخ
موسيقي غرب، چه تحولاتي در زمينه اپرا به وقوع پيوست از دايره بحث ما خارج
است اما بايد به خاطر داشت که پديده توجه به مخاطب و استفاده از
«خوانندگان نامي» هيچ گاه پاي خود را از اپرا بيرون نگذاشت و هنوز هم در
غرب بر سر اينکه اجراي دومينگو از توسکاي پوچيني بهتر است يا اجراي
پاواروتي، بحث هاي زيادي درمي گيرد. همين مورد در ميان آثاري که حاوي قسمت
هاي سوليستي هستند نيز صادق است، به طوري که اجراي هايفتز و منوهين از
کنسرتو ويولن مندلسون مي تواند بسيار متفاوت باشد (مساله ارکستر و رهبر
ارکستر را نيز اضافه کنيد). در واقع مخاطب عام به هنرمندي که «خاص» و
«متفاوت» از ديگران است اهميت بيشتري مي دهد تا خود اثر و اين طرز تفکر،
درست يا غلط، در ذهنيت شنونده نهادينه شده است.

به طور کلي، توجه و
جبهه گيري منتقدان در برابر پديده خواننده سالاري از زماني بيشتر شد که
ماندگاري اثر موسيقايي از ثبت نوشتار به ضبط صدا تغيير جايگاه داد. اگر
براي اجراي فلان سمفوني از بتهوون بايد پارتيتور آن را منبع قرار داد،
براي شنيدن آخرين تصنيف محمدرضا لطفي، کافي است سي دي صوتي آن را در
دستگاه پخش گذاشت. در واقع استناد به توليد موسيقايي يک اثر رفته رفته
دستخوش تغييراتي بنيادين شد و همان اتفاقي که در تئاتر و سينما افتاد، پس
از ظهور دستگاه هاي ضبط صدا در مورد موسيقي نيز به وقوع پيوست و به تناسب
آن، انتظار مخاطب را نيز دستخوش تغييراتي اساسي کرد؛ درست به شيوه يي که
هنرپيشه سينما را از کارگردان همان فيلم بيشتر مي شناسند و خواننده يک
ترانه يا تصنيف را از آهنگساز آن بيشتر مورد توجه قرار مي دهند که البته
اين توجه بيش از اندازه در مورد موسيقي بسيار بيشتر است تا سينما. نکته يي
که بايد مورد توجه قرار گيرد اين است که اين پديده، در کشور ما بسيار
بيشتر از کشورهاي اروپايي نمود دارد؛ به طوري که مخاطب ايراني همواره به
دنبال اين است که نام يک «فرد» را مورد استناد قرار دهد و جايگاه او را
بالا يا پايين ببرد، در حالي که از اواسط دهه 60 ميلادي در غرب، رفته رفته
مخاطب موسيقي به گروه ها و کارهاي گروهي توجه و حساسيت بيشتري نشان داد و
کمتر شاهد حضور تک ستاره ها بوديم؛ اما در ايران سند همان آثاري که به طور
گروهي نوشته و اجرا مي شدند، به نام يک نفر زده مي شد. در واقع تفکر
ايراني بيشتر به دنبال اين است که يک هنرمند و نه کليت اثر هنري را مورد
توجه قرار دهد و از همين طرز تفکر اشتباه است که جريان هاي فکري افراطي و
دسته بندي هاي فکري مخالف (بخوانيد مضر) به وجود مي آيند، به طوري که
مثلاً در دهه 70 کساني که خود را دنبال کننده جدي موسيقي سنتي به حساب مي
آوردند يا به سمت محمدرضا شجريان گرايش داشتند يا دنباله رو آثاري بودند
که خوانندگي آنها را شهرام ناظري به عهده داشت؛ جبهه گيري هايي که اثرات
منفي آن را حتي امروزه هم مي توان يافت. يکي از نکات ديگري که کمتر مورد
توجه قرار مي گرفت و در شکل دادن اين نوع از خواننده سالاري بسيار موثر
بوده است، پخش رسانه يي موسيقي در صدا و سيما بود که با کمترين توجه به
پديدآورندگان و اجرا کنندگان آن اثر، تنها نام خواننده ذکر مي شد و خواسته
يا ناخواسته ذهنيت مخاطب را به اين باور سوق مي داد که صاحب اثر کسي است
که صدايش را مي شنويم. اين رفتار غلط صدا و سيما با پيگيري جمعي از
موسيقيدانان و منتقدان تا حد کمي دچار تغيير شد و گاهي اوقات شاهد اين
هستيم که نامي از آهنگساز نيز روي صفحه تلويزيون نقش مي بندد يا در برنامه
هاي راديويي ذکر مي شود، اما فقط گاهي اوقات. در واقع پديده خواننده
سالاري را نبايد به طور محض مورد اتهام قرار داد چرا که يک جريان فکري خاص
با ديدگاهي نسبتاً عوامگرايانه و تا حدي اقتصادي آن را هدايت مي کند؛ به
طور مثال اگر فلان موسسه فرهنگي روي آلبومي که در دست انتشار دارد نام و
تصوير خواننده محبوب را چاپ مي کند، به فروش بيشتر مي انديشد که در جايگاه
خود به هيچ وجه نمي توان ايرادي به آن گرفت. اما اينکه اين رفتار اجتماعي
- اقتصادي، چه تاثيري روي ذهنيت مخاطب دارد به هيچ وجه از سوي صاحب نظران
مورد بررسي قرار نمي گيرد تا شايد بتوان ترفندي براي بالاتر بردن سطح
فرهنگي آن دسته از مخاطباني پيدا کرد که همه چيز را در صداي اين يا آن
خواننده محبوب خلاصه مي کنند.
منبع : اعتماد
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
aram-jan
ORODIST
ORODIST
aram-jan


تعداد پستها : 109
سن : 35
از ایشان سپاسگزاری شده : 4
امتیاز : 58085
Registration date : 2008-10-28

موسیقی و طنز Empty
پستعنوان: رد: موسیقی و طنز   موسیقی و طنز Emptyالخميس نوفمبر 13, 2008 3:54 pm

گفت و گو با عليرضا قرباني

این بار و در ادامه مجموعه گفت وگوهايمان با نسل جوان آواز ايراني پاي صحبت هاي عليرضا قرباني نشسته ايم

موسیقی و طنز Ghorbani-Behnam-Moazen


اين گفت وگو مي توانست از جذاب ترين بخش هاي اين
مجموعه باشد،اگر عليرضا قرباني ترجيح نمي داد به هنگام صحبت از آسيب تقليد
در ميان نسل جوان آواز ايراني ضبط را خاموش کند.

---

- شما از 6 سالگي آموزش قرائت قرآن را آغاز کرديد، آيا اين امر تاثيري در هنر آوازخواني شما داشته است؟

بله،به
جهات مختلف از جمله آموزش استفاده از لحن، ملودي و حنجره تاثيرگذار بوده
چون اينها ابزار مورد نياز براي خواندن است. من از کودکي تا 14 ، 15 سالگي
براساس اصول و قواعد خوانده ام البته در همين مدت تصانيف و آوازهاي ايراني
را هم که دوست داشتم مي خواندم. نهايتاً زماني که خودم را شناختم و احساس
کردم نسبت به موسيقي و آواز ايراني علاقه دارم به اين سمت کشيده شدم.

- يعني تا حدودي ناخودآگاه به اين سمت کشيده شديد؟

بله،
علاقه يي که من به کارهاي قديمي بزرگاني مثل بنان، اديب خوانساري و تاج
اصفهاني داشتم مرا به اين سو کشاند و حس من را قوي تر کرد. البته قرائت
قرآن در اين زمينه براي من بسيار مفيد بود و باعث آموزش ديدن حنجره ام شد،
چون شما زماني که قرآن مي خوانيد بايد به تنهايي و بدون هيچ سازي در حضور
مردم ملودي خلق کنيد براي چنين کاري هم اعتماد به نفس و خلاقيت دو عنصر
بسيار مهم هستند، بنابراين وقتي از کودکي قرائت قرآن را آغاز مي کنيد و
بدين منظور روي صحنه مي رويد روز به روز خلاقيت و اعتماد به نفستان بيشتر
تقويت مي شود و در آينده به عنوان يک خواننده اين امر کمک بزرگي به شما مي
کند.

- بين موسيقي سنتي و شعر ارتباط تنگاتنگي وجود داشته
و دارد. در جايي از تاريخ در شعر ما انقلابي گسترده شکل گرفت در حالي که
در موسيقي اين اتفاق نيفتاد. علت اين امر را در چه مي دانيد؟

البته
به نوعي اتفاق افتاد.با حضور بزرگاني چون لطفي، عليزاده، مشکاتيان، طلايي
و... تغيير و حرکتي را در موسيقي ديديم و برنامه هايي مانند گل ها، برگ
سبز و شاخه گل پديد آمدند که تقريباً بخش اعظم آن گروه نوازي با سازهاي
غربي و ايراني و نهايتاً يک تک نوازي با آواز هم داشت. به علاوه گروه هاي
بزرگي مثل عارف و شيدا که حدود 14 ، 15 نوازنده داشتند تحولي در موسيقي آن
زمان به حساب مي آمدند چون تا پيش از آن، گروه نوازي به اين شکل گسترده
نداشتيم و بسيار محدود بود. به هر حال با همتي که جوان ها و بزرگان بر اين
کار گماردند تحولي صورت گرفت اما نه به آن شدتي که در شعر رخ داد.

-
آن نکته يي که درباره عدم هماهنگي تحولات موسيقي ايراني و ادبيات ايراني
اشاره کردم مي توان در نوع برداشت موسيقي سنتي از شعر نو پيگيري کرد که
تحولات اين دو هم وزن نيستند و انگار شعر نو خيلي امکان اجرا در رديف هاي
موسيقي ايراني ندارد.

چرا، مي شود و خيلي ها هم تجربه
کرده اند اما مشکل است، به دلايل مختلفي که يکي از آنها سليقه است. سابقه
طولاني خواندن شعر بزرگاني چون حافظ، مولوي و عطار که وزن عروضي خاصي
دارند همچنين شعرهاي عارفانه و تغزلي که قدمتي 700 ، 800 ساله دارند علاقه
به اين شعرها و شاعران را بسيار بيشتر کرده ولي شعر نو به خاطر سابقه کمي
که دارد جا نيفتاده است ضمن اينکه به اندازه شعر قدما هم روي آن کار نشده
و اين سليقه به وجود نيامده است که آواز را بايد با توجه به وزن شعر نو
بخوانند. اميدوارم با کار زياد و در طول زمان جا بيفتد.

- اين زمان چقدر طول مي کشد؟

نمي
خواهم بگويم کاملاً به اندازه زماني که براي شعر قدما صرف شد، ولي قطعاً
زمان مي خواهد کما اينکه در قديم کسي نبوده که روي شعر نو تصنيف کار کند
اما از حدود 30 سال پيش کساني مثل محمدرضا لطفي(با «داروک») يا عليزاده و
مشکاتيان کم کم اين سد را شکستند و ملودي روي اين شعرها گذاشتند.

-اما قبول داريد قله هاي اوج در زمينه پيوند شعر و موسيقي سنتي، بين شعر کلاسيک با اين موسيقي رخ داده است؟

چون
بحث سليقه مطرح است، در حال حاضر اغلب موزيسين هاي ما هنوز به موسيقي هاي
ايراني چند صدايي عادت نکرده اند و اثري را که مي شنويم خيلي ساده است به
همين خاطر مخاطبان ما هم نمي توانند از موسيقي چند صدايي لذت ببرند. بيشتر
عادت کرده ايم همه را در يک راستا بشنويم و اگر هم چند صدايي باشد آکوردي
ساده گرفته مي شود و نمي توانيم تشخيص دهيم که چند ملودي با هم حرکت مي
کنند. اگر بتوانيم با گوش کردن و مطالعه اين سليقه را شکل دهيم بعد از
مدتي ديگر از موسيقي تک صدايي لذت نمي بريم. موسيقي بايد پيشرفت کند و چند
صدايي شود ولي نه با فاکتورها و ملاک هاي موسيقي چند صدايي غربي. بايد
هنرمندان ما موسيقي چند صدايي براي موسيقي ايراني پيدا کنند.

-از تجربياتي که در ارکستر موسيقي ملي کسب کرده ايد بفرماييد.

پس
از اينکه توسط مرحوم تجويدي به آقاي فخرالديني معرفي شدم تقريباً خواننده
ثابت ارکستر موسيقي ملي شدم و بيشترين تعداد کنسرت ها را از سال 77 در
سفرهاي داخلي و خارجي با اين ارکستر داشتم. براي من تجربه بسيار گرانبهايي
بود که با ارکستر بزرگي(شامل 56 نفر که بعضي مواقع با اضافه شدن گروه کر
به حدود 70 نفر هم مي رسيد) اجرا داشتم. بهترين راه کسب تجربه براي کساني
که مي خواهند آواز بخوانند همکاري با ارکستر است چون کاري که در استوديو
ضبط مي شود به تنهايي است و آن کارايي و تجربه يي را که در گروه بزرگ کسب
مي کنيد نخواهيد داشت. من هميشه بخشي از تجربيات خودم را مديون ارکستر
موسيقي ملي و شخص آقاي فخر الديني مي دانم.

-در موسيقي
سنتي خيلي به امر بداهه نوازي پرداخته مي شود بنابراين اگر خواننده يي
بخواهد در ارکستر بزرگ بخواند با مشکل روبه رو نمي شود؟

در
ارکستر وقتي قطعات را اجرا مي کنيد، نمي توانيد بداهه نوازي کنيد. فلان
قطعه شش هشتم، شش شانزدهم يا سه چهارم است و همه نوازندگان و خواننده هم
موظفند آن را اجرا کنند اما در تک نوازي و تک خواني با توجه به تجربيات و
حس و حال لحظه، اجرا صورت مي گيرد. اين نظم در ارکستر موسيقي ملي هم وجود
دارد و خواننده تنها خلاقيتي که مي تواند به کار ببرد اين است که با حس
خود جلوه بيشتري به کار بدهد.

-به نظر شما در چه سال هايي ارکستر موسيقي ملي بهترين اجراها را داشته است؟

براي خود من بهترين اجراها از سال 78 تا 82 بود که بيش از سال هاي ديگر از ارکستر لذت بردم چون در آن زمان تازه نفس بودم.

-فکر نمي کنيد ارکستر موسيقي ملي در اين سال ها افت هم داشته است؟

نه تنها ارکستر موسيقي ملي بلکه تمام ارکسترها افت و خيز دارند. حتي در بزرگان موسيقي هم در دو، سه سال اخير افت را شاهد بوديم.
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
aram-jan
ORODIST
ORODIST
aram-jan


تعداد پستها : 109
سن : 35
از ایشان سپاسگزاری شده : 4
امتیاز : 58085
Registration date : 2008-10-28

موسیقی و طنز Empty
پستعنوان: رد: موسیقی و طنز   موسیقی و طنز Emptyالخميس نوفمبر 13, 2008 3:54 pm

-علت اين افت چيست؛ چه در ارکستر و چه در هنرمندان؟

بحث
در اين زمينه بسيار گسترده است اما شرايط اجتماعي و شرايط روحي مردم را از
عوامل اصلي اين افت مي توان دانست چون هنرمندان در جامعه و با مردم زندگي
مي کنند طبيعي است که از آنها تاثير مي گيرند. هنرمند از جامعه و مردم حس
مي گيرد و کارش را توليد مي کند. خوب و بد بودن اين تاثيرات هم در کارشان
نمود پيدا مي کند البته خيلي وقت ها توقع هنرمندان از ارگان ها و سازمان
ها برآورده نشده است، به عنوان مثال در برگزاري کنسرت ها آنطور که بايد
حمايت صورت نگرفته است. سقراط مي گويد براي اينکه جامعه يي را از لحاظ
اجتماعي، سياسي و اقتصادي بسنجيد وضعيت موسيقي آن را بررسي کنيد. پس هر چه
سطح موسيقي در جامعه پايين تر باشد وضعيت اجتماعي، سياسي و اقتصادي مردم
هم پايين تر است. متاسفانه در جامعه ما به موسيقي جدي کمتر توجه و کار
فاخر هم کمتر انجام مي شود. با اين وضعيت روان مردم هم ناآرام مي شود و
هنرمند هم از همه اين عوامل تاثير مي گيرد.

-شما به عنوان خواننده ارکستر موسيقي ملي چطور شد که به خواندن تيتراژ سريال هاي تلويزيوني روي آورديد؟

اولين
بار چنين پيشنهادي توسط آقاي فخرالديني براي سريال کيف انگليسي به من داده
شد البته در آن زمان معتقد بودند خواننده حرفه يي نبايد اين کار را انجام
دهد اما من آگاهانه اين کار را قبول کردم چون اعتقاد داشتم اگر کارگرداني
و عوامل يک سريال يا فيلم خوب باشند هيچ دليلي براي نپذيرفتن وجود ندارد
به هرحال بعد از اين که من کيف انگليسي و شب دهم را خواندم دوستان ديگري
هم که در نسل جوان مطرح هستند به اين کار روي آوردند کما اينکه بزرگاني
مثل آقاي عليزاده هم در بحث موسيقي فيلم بارها در جشنواره فيلم فجر و جشن
خانه سينما نامزد بودند و جوايزي را هم برده اند. مثلاً موسيقي سريال «زير
تيغ» يا فيلم «گبه» بي نظير بود و اگر بتوانيم در اين زمينه کار کنيم
بسيار هم خوب است. اين نکته را هم لازم مي دانم بگويم که تيتراژ سريال
هايي را که خوانده ام بسيار مورد توجه مخاطبان قرار گرفته است به نحوي که
بارها در کنسرت هايم مردم تقاضاي اجراي اين قطعات را داشته اند.

-از بعد اجتماعي چه تاثيري در کار شما داشت؟

تعداد
زيادي از مردم که نه کنسرت مي رفتند و نه سي دي مي خريدند و کلاً چندان با
موسيقي مانوس نبودند به وسيله همين سريال ها به موسيقي گرايش پيدا کردند.
چه بسا جوانان 13 تا 18 ساله يي که پس از اين کارها، علاقه مند شده بودند
و در کنسرت هاي ارکستر موسيقي ملي شرکت مي کردند البته عده يي هم به واسطه
صداهايي که مي شناختند به دنبال کارهاي ديگر مي رفتند.

-درباره مفهوم خواننده سالاري نظرتان را بفرماييد؟

اعتقادي
به اين مساله ندارم و چنين چيزي هم نداريم. چون عملکرد خواننده با نوازنده
متفاوت است اگر منظور اين باشد که به خواننده بيشتر از نوازنده و حتي
سرپرست گروه توجه مي شود به خاطر اين است که خواننده مي تواند با کلامش با
تمام مخاطبان (چه عام و چه خاص) ارتباط برقرار کند در صورتي که برقراري
ارتباط با نوازنده به لحاظ ملودي سنگين تر است اما اگر منظور از خواننده
سالاري اين باشد که خواننده حرف اول و آخر را بزند من قبول ندارم چون
موسيقي کاري گروهي است نه انفرادي و با همکاري جمعي ساخته مي شود.

-در هنگام اجراي کدام يک از دستگاه هاي موسيقي ايراني خود را مسلط تر مي دانيد؟

پاسخ
به اين سوال مشکل است چون من در هر زمان حس خاصي دارم و بنا به آن حس مي
خوانم. نه در آواز بلکه در نوازندگي هم همين طور است؛ شما هر لحظه با توجه
به تاثيري که از محيط مي گيريد (که مي تواند مثلاً غم يا شادي باشد) مي
خوانيد يا مي نوازيد.

-اگر اجرا داشته باشيد چطور؟

هنگام
اجرا شرايط فرق مي کند و بايد خودم را با شرايط محيطي، صحنه و تماشاگر
تطبيق و حسم را در همان راستا قرار دهم يعني مثلاً اگر قرار است براساس يک
رپرتوار در دستگاه همايون يا سه گاه بخوانم سعي مي کنم با توجه به عوامل
بيروني، درونم را طوري تحت تاثير قرار دهم تا بتوانم با موفقيت آن قطعه را
اجرا کنم.

-کدام يک از استادانتان بيشترين تاثير را روي شما داشتند؟

استاداني
که طي ساليان مختلف خدمتشان رسيدم و بيشترين تاثير را در آن زمان روي من
گذاشتند آقايان مهدي فلاح، مرحوم دکتر حسين عمومي و احمد ابراهيمي بودند
اگرچه معلمان ديگري هم داشتم که لازم مي دانم از آنها هم نام ببرم مثل
آقايان خسرو سلطاني، بهروز عابديني و ذوالفقاري که با اينها رديف کار کردم
با آقاي فلاح نيز علاوه بر اينکه رديف کار کردم آواز هم مي خواندم و ابراز
سليقه مي کردند. همچنين مرحوم عمومي که کاملاً به موسيقي اصفهان واقف
بودند و آواز مکتب اصفهان را با تمام ظرافت هاي خاصش به من توضيح مي دادند.

- در پايان اگر ممکن است درباره برنامه هاي آينده تان بفرماييد.

يک
کار با آقاي مهندس همايون خرم دارم که اميدوارم همين روزها بيرون بيايد
چون تقريباً تمام شده و فقط کارهاي چاپ و تکثير آن مانده است. کار ديگري
با گروه اشتياق در دستگاه نوا انجام داديم که آن هم در مراحل پاياني است و
اواخر سال يا پاييز به بازار عرضه مي شود.


منبع : اعتماد
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
aram-jan
ORODIST
ORODIST
aram-jan


تعداد پستها : 109
سن : 35
از ایشان سپاسگزاری شده : 4
امتیاز : 58085
Registration date : 2008-10-28

موسیقی و طنز Empty
پستعنوان: رد: موسیقی و طنز   موسیقی و طنز Emptyالخميس نوفمبر 13, 2008 3:54 pm

شیوه
نوازندگی ساز کمانچه نسبت به گذشته از لحاظ تکنیک دچار تغییرات اساسی شده
و پیشرفت های قابل ملاحظه ای در آن مشاهده می شود اما به نظرمن باوجود همه
تلاش هایی که نوازندگان جوان در این عرصه می کنند حال و هوای کمانچه نوازی
در گذشته بهتراز امروز بود

منظمی نوازنده پیشکسوت کمانچه با بیان این مطلب
درخصوص تفاوت های موجود در کمانچه نوازی امروز با گذشته در نشست "
سازهاوشیوه ها" که در محل خبرگزاری مهر برگزار شد گفت : یکی از تغییرات
ایجاد شده در کمانچه نوازی شیوه آرشه کشی این ساز است به این معنا که در
گذشته انگشت گذاری روی دسته ساز بیشتر بوده و آرشه روی کمانچه جمله به
جمله تغییر می کرد و در نگاه کلی آرشه نقش کمتری در کمانچه کشی داشت اما
امروزه با پیشرفت تکنیک در این ساز آرشه کشی در کمانچه بیش از گذشته اهمیت
پیدا کرده است؛ البته این به آن معنا نیست که یکی بر دیگری ارجحیت دارد.

موسیقی و طنز A5mm8339imcur4hqhj1b

وی در ادامه افزود : یکی دیگر از تفاوتهای موجود
کمانچه نوازی امروز با گذشته ارتباط قوی بین هنرمندان این حرفه با سایر
موزیسین ها بود من به خوبی به یاد دارم که استاد عزیزم حسین یاحقی با بیژن
ترقی ترانه سرای برجسته و دیگر هنرمندان در عرصه موسیقی رابطه خوبی داشت و
مدام با یکدیگر درارتباط بود اما متاسفانه امروز چنین نیست و همه روابط به
قهر و دلخوری تبدیل شده است و هرکس به هرشکل و ازهر راهی که می خواهد خودش
را به شهرت می رساند و جان کلام اینکه در کنارهم نیستیم .

معاون موسیقی و تئاترپردیس هنرهای زیبای دانشگاه تهران
خاطرنشان کردد : خوشبختانه استعدادهای بالقوه ای دراین عرصه وجود دارند
ولی آنگونه که باید تربیت نشده اند وبسیاری از آنها متاسفانه قصد دارند یک
شبه ره صد ساله را طی کنند درحالی باید درکنار استادان موسیقی سالها زحمت
بکشند و به قولی شاگردی کنند تا به مقام بزرگی دراین حرفه برسند .

وی در پایان درتوصیه به جوانان فعال در عرصه کمانچه
نوازی گفت : حسادت ، غرور و کینه توزی جایی در هنر موسیقی ندارد و توصیه
من به هنرمندان جوان و فعال در عرصه موسیقی این است که دچار نخوت و غرور
نشوند و در مسیر حرکت خود هیچگاه از آموختن و شاگردی به خود هراسی راه
ندهند.

منبع : مهر
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
aram-jan
ORODIST
ORODIST
aram-jan


تعداد پستها : 109
سن : 35
از ایشان سپاسگزاری شده : 4
امتیاز : 58085
Registration date : 2008-10-28

موسیقی و طنز Empty
پستعنوان: رد: موسیقی و طنز   موسیقی و طنز Emptyالخميس نوفمبر 13, 2008 3:55 pm

اركستر ملي و تكرار اجراي شيراز در تهران
ارکستر موسيقي ملي ايران به‌رهبري و سرپرستي فرهاد فخرالديني و با آواز
سالار عقيلي، 9 تا 11 مردادماه جاري در تهران هم به صحنه مي‌آيند

موسیقی و طنز Salar%201

اين برنامه با مشارکت بنياد فرهنگي و هنري رودکي،
انجمن موسيقي ايران و دفتر موسيقي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي، اجراي
دوباره‌ي کنسرت باغ عفيف آباد شيراز را از ساعت 21:30 انجام خواهند داد.

ارکستر موسيقي ملي ايران در شيراز
بخش‌هاي، طرب انگيز با تنظيم شهرام توکلي، جفاي گلچين از عبدالحسين
برازنده و شعر صدر سالک، دگر چه خواهي از حبيب‌الله بديعي و شعر نواب صفا،
رنگ بيات شيراز، ساحل با تنظيم شهرام توکلي و شعر عبدالملکي، خوشه چين
ساخته روح الله خالقي و شعر کريم فکور، هم‌نام با شباهنگ ساخته مازيار
حيدري با شعر فريدون مشيري، بخشي از موسيقي فيلم امام علي (ع) به‌مناسبت
ميلاد حضرت علي (ع) و اشعار سعدي، واي از شب من ساخته همايون خرم با شعر
رهي معيري، سلام شيراز با شعر شهريار و آهنگ علي‌اکبر قرباني، چرا خاموشي
به ياد استاد عبادي نوازنده چيره‌دست سه‌تار فرزند ميرزا عبدالله با شعر
بيژن ترقي، دختر کولي از ساخته‌هاي عباس شاهپوري با شعري از معيني
کرمانشاهي و کُلُ صُبح موسيقي اصلي فيلم امام علي (ع) را اجرا كردند.

منبع : ايسنا
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
aram-jan
ORODIST
ORODIST
aram-jan


تعداد پستها : 109
سن : 35
از ایشان سپاسگزاری شده : 4
امتیاز : 58085
Registration date : 2008-10-28

موسیقی و طنز Empty
پستعنوان: رد: موسیقی و طنز   موسیقی و طنز Emptyالخميس نوفمبر 13, 2008 3:55 pm

پوستر کنسرتِ همایون شجریان

دل‌آواز منتشر کرد: پوستر کنسرتِ همایون شجریان
و گروهِ دستان / بلیت فروشی برای این کنسرت از امروز (یکم مرداد) آغاز
شده و تا پنجم مرداد ادامه می‌یابد

موسیقی و طنز 97ajarian9an9.co37AAA2107080737AAA6918851024594923
پوستر کنسرت همایون شجریان و گروه دستان که قرار است تابستان امسال در تالار بزرگ کشور برگزار شود دقایقی پیش
توسط سایت شرکت فرهنگی هنری دل آواز رونمایی شد . قابل ذکر است این پوستر
توسط مژگان شجریان طراحی شده و مورد چاپ قرار گرفته ... پیش‌تر سایت دل
آواز از روز دوم مرداد ماه به عنوان تاریخ انتشار نسخه‌ی تصویری کنسرت
استاد محمد رضا شجریان و گروه آوا به صورت "دی وی دی " یاد کرده بود ...



موسیقی و طنز 97ajarian9an9.co37AAA2107080737AAA6918851024594923
پوستر کنسرت همایون شجریان و گروه دستان - طراح: مژگان شجریان

همچنین سایت دل آواز در اطلاعیه ای تکمیلی
اعلام کرد بلیت فروشی از یکم تا پنجم مرداد ادامه می‌یابد و بعد از آن در
تاریخی معین بلیت‌هایی که به دلیل عدم پرداخت در موعد مقرر باطل گردیده
اند مجددا برای فروش در سایت قرار می‌گیرند ...

موسیقی و طنز 544ajarian9an54.co17AAA1907080417AAA6483369359558336
دل آواز همچنین تاکید کرده که در این کنسرت بلیت‌ها در قیمت‌های ۱۰، ۱۵،
۲۰، ۲۵، ۳۰ و ۳۵ هزار تومان عرضه می‌گردد. محدودیت خرید بلیت برای هر کد
ملّی نیز تعداد ۵ عدد بلیت می‌باشد. جانمایی بلیت‌های کنسرت همایون شجریان
و گروه شهناز نیز به‌ترتیب رو‌به‌روست.

علاقه مندان برای شرکت در این کنسرت می‌بایست راس ساعت ۱۲ روز سه شنبه یکم مرداد ماه با وارد کردن اطلاعات شخصی خود وارد سایت فروش ShajarianConcert.com شوند و با کلیک بر روی گزینه‌ی "انتخاب بلیط" مراحل خرید را طی نمایند.

قابل
یادآوری است افرادی قادرند وارد سایت فروش شوند که از قبل با وارد کردن
اطلاعات کامل خود اقدام به ثبت نام نموده‌اند و یا در کنسرت‌های قبل، این
مراحل را طی کرده باشند.


به علاقه مندان برای شرکت در این کنسرت
توصیه می‌شود در صورتی‌که راهنمای خرید بلیت را نخوانده‌اند، همین حالا با
کلیک بر روی لینک زیر به طور کامل در جریان چگونگی تهیه‌ی بلیت قرار
گیرند:

راهنمای خرید بلیت کنسرت همایون شجریان و گروه دستان (وب‌سایت دل‌آواز)

نسخه‌ی تصویری کنسرت استاد محمد رضا شجریان و گروه آوا که تابستان گذشته تحت عنوان "با استاد سخن سعدی" در
تالار بزرگ کشور برگزار شده بود در روز دوم مرداد ماه در مراکز فرهنگی
عرضه می‌شود. این فیلم توسط "محمد رضا هنرمند" کارگردان برجسته‌ی سینما و
تلویزیون کارگردانی و تدوین شده است.

پیش‌تر نسخه‌ی صوتی بخش دوم این کنسرت تحت عنوان "غوغای عشق بازان" منتشر شده بود.

منبع : شجرياني ها
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
aram-jan
ORODIST
ORODIST
aram-jan


تعداد پستها : 109
سن : 35
از ایشان سپاسگزاری شده : 4
امتیاز : 58085
Registration date : 2008-10-28

موسیقی و طنز Empty
پستعنوان: رد: موسیقی و طنز   موسیقی و طنز Emptyالخميس نوفمبر 13, 2008 3:55 pm

سه هنرمند تاثیر گذار در ساز کمانچه

پس از انقلاب اردشیر کامکار، سعید فرجپوری و کیهان
کلهر از نظر ترویج ساز کمانچه ، تعدد اجرا و گسترده تر کردن رپرتوار و
گستره این ساز نسبت به دیگر هنرمندان خدمات بزرگتری انجام داده اند

موسیقی و طنز Photo_saeed

به
گزارش خبرنگار مهر سجاد پورقناد با بیان این مطلب در نشست پژوهشی"
سازهاوشیوه ها"که در محل خبرگزاری مهر برگزار شد گفت : گر ما بخواهیم
میزان پیشرفت یا پسرفت کمانچه نوازی را پس از انقلاب بررسی کنیم اول باید
مشخص کنیم که تعریفمان از پیشرفت در این زمینه چیست. آیا نزدیک شدن به
موسیقی قاجار ارزش محسوب می شود یا ارزش های ما مطابق با ارزش های بین
المللی موسیقی کلاسیک است.

موسیقی و طنز Kk2

وی با اشاره به فیزیک ساز کمانجه گفت : اینجا یک سئوال
بسیار مهم مطرح می شود که اگر ما بدون در نظر گرفتن میراث ملی بخواهیم با
سازی مانند کمانچه روبرو شویم آیا اصولا سازی مانند کمانچه با شکل امروزی
از منطق آکوستیکی و موسیقایی برخوردار است یا خیر؟ یا به بیانی دیگر آیا
کمانچه می تواند سازی مستقل باشد یا یک نیم ویولون است؟!

پورقناداظهار داشت:البته بررسی ساختار کمانچه و اینکه
آیا این ساز به تکامل لازم رسیده یا خیر مجالی دیگر می طلبد ولی مسئله ای
که قابل کتمان نیست این است که کمانچه بالاخره سازی پوستی است و خودبه خود
صدایی مستقل از ویولون دارد.

وی که هنگام قرائت مقاله خود با صحبت های اصلاحی برخی
حاضران مواجه می شد گفت : بحث ما در اینجا معطوف به نوازندگی است؛ با این
دید اگر نگاهی به کمانچه نوازی پیش از انقلاب بیندازیم، با شنیدن آثاری که
در بازار موجود است می توان نتیجه گرفت که ما چند نوازنده بسیار شاخص پیش
از انقلاب داشتیم: باقر رامشگر، حسین اسماعیلزاده، علی اصغر بهاری، رحمت
الله بدیعی و مجتبی میرزاده (البته این چند نفر عمده فعالیت شان پیش از
انقلاب بوده و در این میان از کسانی که بعد از انقلاب فعالیت بیشتری
داشتند نام نمی برم)اگر بخواهیم از میان این پنج نفر سه نوازنده را در سه
زمینه ترویج کمانچه نوازی، تکنیک و ادیت انتخاب کنیم به ترتیب می شود، از
علی اصغر بهاری که بزرگترین مروج این ساز تا امروز است، رحمت الله بدیعی
که مهمترین مجری سبک تکنیکی نوازندگی استاد صبا روی کمانچه بوده و هست و
مجتبی میرزاده که از نظر ادیت هنوز هم شاخص به نظر می رسد، نام برد.

موسیقی و طنز G1219840294

سردبیرسایت موسیقایی هارمونی تاک با اشاره به اینکه
عده زیادی از نوازندگان کمانچه، سبک نوازندگی رحمت الله بدیعی و مجتبی
میرزاده را ویولونی می دانند گفت: این ادعا از این جهت می تواند مورد
اشکال باشد که نوازندگی ویولون ایرانی که مورد نظر این عده است، خود سبکی
وام گرفته از کمانچه است و در نود درصد مواقع تکنیک هایی که روی ویولون
ایرانی می شنویم، مربوط به ویولون نیست، مثلا ما در نوازندگی این افراد از
دوبل نت ها (به جز در مواقع گرفته شدن نت واخوان) فلا‍وله ها و استکاتوها
و ... تقریبا چیزی نمی شنویم. این ادعا دقیقا مثل این است که به کسی که با
سنتور، دوبل نتی را اجرا می کند بگویند، "او پیانو نواز است چون شبیه به
کسی که با پیانو دو انگشتی می نوازد ساز می زند!" پیانو با استفاده از 10
انگشت است که می تواند به معنای واقعی پیانو باشد و همینطور ویولون هم با
تکنیک های خود، ویولون است و سازی است از نظر تکنیکی، متفاوت از ابوا و
کلارینت... .

وی در پایان گفت : اما هنوز به قول علی اکبر شکارچی
نوازندگان کمانچه ما فاصله قابل توجهی با همسایگان آذری شان دارند؛ ما نه
در ادیت کسی همپای هابیل علی اف داشته ایم نه در تکنیک در حد حسن اف و نه
در هر دوی این زمینه ها کسی مثل شریف اف.

منبع : مهر
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
aram-jan
ORODIST
ORODIST
aram-jan


تعداد پستها : 109
سن : 35
از ایشان سپاسگزاری شده : 4
امتیاز : 58085
Registration date : 2008-10-28

موسیقی و طنز Empty
پستعنوان: رد: موسیقی و طنز   موسیقی و طنز Emptyالخميس نوفمبر 13, 2008 3:56 pm

اين فصل را با من بخوان به رهبري مجيد انتظامي
موسيقي - نمايش اين فصل را با من بخوان به رهبري مجيد انتظامي با حضور هنرمندان موسيقي و نمايش در هفته دفاع مقدس اجرا مي‌شود

موسیقی و طنز A0333666

محمد حسين ايماني‌خوشخو با اعلام اين خبر در جلسه
كميته هنري ستاد دهه فجر انقلاب اسلامي، اين برنامه كه در سال گذشته با
اجراي اركستر سمفونيك تهران و گروه كر و هنرمندان نمايش اجرا شد و مورد
استقبال بسياري قرار گرفت در سي‌امين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي با
انجام تغييراتي در حوزه نمايش و موسيقي كه بر جذابيت آن افزوده خواهد شد،
در هفته دفاع مقدس كه نقطه عطف اين انقلاب عظيم است اجرا خواهد شد.
معاون
امور هنري وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي با تاكيد بر توجه و استفاده بيشتر
از ظرفيت‌هاي هنري گفت: ضرورت دارد با گسترش و توسعه فعاليت‌ها،
دستاوردهاي اسلامي از طريق هنر موثرتر و زيباتر بيان شود و جلوه‌هاي
ناشناخته اين پديده مهم از منظر هنر معرفي مي‌‌شود.
ايماني ادامه
داد: در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ستادي جهت گراميداشت سي‌امين سالگرد
انقلاب اسلامي تشكيل شده و برنامه‌هايي در رشته‌هاي مختلف موسيقي، تئاتر،
هنرهاي تجسمي، سينما و شعر و داستان و كتاب طراحي شده است كه در سال جاري
برگزار خواهد شد.
مسؤول كميته هنري ستاد دهه فجر انقلاب اسلامي ضمن
قدرداني از دستگاه‌ها و نهادهاي فرهنگي و هنري عضو اين كميته كه
برنامه‌هايي را براي بزرگداشت سي‌امين سالگرد انقلاب طراحي كردند اظهار
اميدواري كرد كه آثار شايسته، تأثيرگذار و ماندگار هنري درباره انقلاب
عظيم اسلامي ارائه شود.
ايماني يادآور شد: اگر در زمينه تخصيص اعتبار
مالي، اعتبار كافي و ويژه ارائه شود و نگراني وجود نداشته باشد با اطمينان
مي‌توان گفت در سي‌امين سالگرد پيروزي انقلاب اسلامي دستاوردهاي اين پديده
مهم و سرنوشت‌ساز با زبان هنر به شكل جذاب‌تر و زيباتر در معرض ديد عموم
بخصوص نسل جوان قرار خواهد گرفت.
چهارمين جلسه كميته هنري ستاد دهه فجر با حضور نمايندگان دستگاه عضو در سازمان اوقاف و امور خيريه برگزار شد.

منبع : فارس
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
aram-jan
ORODIST
ORODIST
aram-jan


تعداد پستها : 109
سن : 35
از ایشان سپاسگزاری شده : 4
امتیاز : 58085
Registration date : 2008-10-28

موسیقی و طنز Empty
پستعنوان: رد: موسیقی و طنز   موسیقی و طنز Emptyالخميس نوفمبر 13, 2008 3:56 pm

خبر فوری ، گران‌ترین بلیت‌های کنسرت پسر هم مانند پدر در پنج دقیقه تمام شد!

موسیقی و طنز 6z7p9n8

بلیت‌فروشی اینترنتی کنسرت همایون شجریان
و گروه «دستان» در کمال تعجب مطابق برنامه و از رأس ساعت ۱۲ ظهر امروز
آغاز شد! این در حالی‌ست که تجربه‌های ناموفق پیشین مؤسسه‌ی دل‌آواز در
فروش بلیت کنسرت‌های پارسال و امسال استاد شجریان، علاقه‌مندان را به‌شدت
نگران کرده بود. امروز اما بدون کوچک‌ترین دردسری، سایت فروش رأس ساعت مقرر باز شده و آماده‌ی عرضه‌ی بلیت‌ها بود.

در حالی که موسسه‌ی دل آواز برای فروش
آنلاین بلیت‌های کنسرت همایون شجریان و گروه دستان پنج روز زمان در نظر
گرفته بود بعد از گذشت تنها پنج دقیقه از آغاز بلیت فروشی تمام گزینه‌های
انتخاب جایگاههای درجه‌ی یک و دو به نشانه‌ی اتمام بلیت به رنگ قرمز در
آمدند ....!




لازم به ذکر است برای نخستین
بار سایت فروش بلیت بدون مشکل و راس ساعت اعلام شده بر روی علاقمندان
گشوده شد و خوشبختانه از دردسر‌های کنسرت‌های گذشته خبری نبود .

در ضمن توسط سایت فروش بلیت
امکان رویت جایگاه ٬ شماره ردیف و شماره‌ی صندلی بعد از رزرو بلیت به
امکانات سیستم فروش آنلاین افزوده شده است.

با این وصف احتمال می‌رود شرکت دل‌آواز طی اطلاعیه‌ای از زمان پیش‌بینی‌شده برای فروش بلیت‌ها بکاهد.
نکته‌ی جالب آنکه استقبال از کنسرت
شجریان پسر هم بسیار چشم‌گیر و فراتر از انتظار بوده؛ به‌نحوی که کلیه‌ی
بلیت‌های ۳۵۰۰۰ تومانی هر چهار شب، در همان دقایق اولیه به اتمام رسید و
افرادی که پس از ساعت ۱۲:۰۵ به سایت مراجعه کردند، پس از درخواست
گران‌ترین بلیت‌های کنسرت با این پیغام مواجه شدند که: «در حال حاضر هيچ
بليتی با اين مشخصات موجود نمی‌باشد!
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
aram-jan
ORODIST
ORODIST
aram-jan


تعداد پستها : 109
سن : 35
از ایشان سپاسگزاری شده : 4
امتیاز : 58085
Registration date : 2008-10-28

موسیقی و طنز Empty
پستعنوان: رد: موسیقی و طنز   موسیقی و طنز Emptyالخميس نوفمبر 13, 2008 3:57 pm

آن هايي که ماندند


پس از تحولات سال هاي پاياني دهه 1350 و تعطيلي تقريبي
موزيک ، گروهي از فعالان عرصه پاپ جلاي وطن کرده و کم کم در سرزمين
روياسازي "لس آنجلس" گرد هم آمده و اپوزيسيون فعال موسيقي "ايروني" را
تشکيل دادند

موسیقی و طنز I2549_1


در مقابل، گروهي ديگر هم خانه را به
خاک غريب ترجيح دادند. کساني که با وجود فشارها و مشکلاتي که برايشان به
وجود آمد، ماندند و به بيکاري تن دادند و مصائب جنگ هشت ساله و خيلي
مشکلات ديگر را کنار مردم شان تحمل کردند؛ تا زماني که گرد و خاک ها
فرونشست و باز اجازه کار گرفتند...

محمد نوري:
از معروف ترين خوانندگان پاپ ايران بود که ماندن را به رفتن ترجيح داد و
خوشبختانه مشکلات زيادي براي ادامه فعاليت پيدا نکرد. هرچند موسيقي با
چالشي سخت رو به رو شده بود و به هرحال محدوديت ها وجود داشت، اما او تا
سال ها تنها صداي پاپ ما بود.



استاد نوري سال هاست که تدريس مي کند و
شاگردان بسياري پرورانده. او مدتي هم در شوراي تصميم گيري موسيقي اداره
ارشاد فعاليت داشت و خيلي از خوانندگان امروز، تجربه تست عملي براي کسب
مجوز صدا، در حضور او را داشته اند.

و بالاخره انتظارها به پايان
رسيد و سال گذشته در همايش "چهره هاي ماندگار" از نوري تجليل شد. آوازي که
آن شب جشن خواند، تا مدت ها از راديو و تلويزيون پخش شد؛ آنقدر که ذوق ملت
را از اين تکرار بي منطق کور کردند!

محمد نوري که فرزندي هم
ندارد، عاشق محله قديمي اش است و سال هاست در حوالي نظام آباد زندگي مي
کند. اين روزها مي توانيد او را در کوچه "مهندس" خيابان بهار ملاقات کنيد؛
جايي که اگر آب مرواريد لعنتي بگذارد، در کلاس هاي آواز، با شاگردانش خوش
است.



فريدون فروغي:
استثناي بزرگ اين گروه. کسي که با وجود محبوبيت بسيار در ميان مخاطبان و
تلاش بي حدش براي گرفتن مجوز کار، هرگز موفق به از سر گرفتن فعاليت نشد.
آنقدر ماند و غصه خورد تا مرد و خيال همه را راحت کرد!

فروغي از
نظر عوامل رژِيم پهلوي "خواننده اي ناراحت" بود و يکي- دو دوره ممنوع صدا
شد. با بالا گرفتن آتش انقلاب، ترانه هاي حماسي بسياري خواند و حتي در سال
58 آلبومي با کارهاي متفاوت از پيش، منتشر کرد (شبهه کنسرت "با آغازي
نو"). چندي بعد، مثل بقيه همکارانش خانه نشين شد و ديگر هيچوقت نتوانست
درست و حسابي بخواند. يعني در حالي که سال هاي بعد به سايرين مجوز انتشار
آلبوم و برگزاري کنسرت دادند، او همچنان مغضوب ماند و بي کار. البته در
انتظار مجوز، ساخته هاي جديدش را آماده کرد که جز در کنسرت هاي کوچکي در
جزيره کيش، موفق به اجراي آن ها نشد.

او براي گذران زندگي، در
خانه پدري اش در تهرانپارس، به صورت محدود شاگرد مي پذيرفت. چندي هم در
رستوران هتل "آنا"ي کيش، حين غذا ميل کردن ملت، برايشان آواز مي خواند. و
حيف که "دختري به نام تندر" هم يک هفته بعد از مرگش اکران شد؛ فيلمي که
ترانه "دچار" را براي تيتراژ پاياني اش خوانده بود و اتفاقاً مورد توجه
شديد تماشاگران قرار گرفت.

با تمام اين ها، حتي اصرار خواهرش
"فروغ" که مقيم آمريکاست هم هرگز فريدون را براي رفتن وسوسه نکرد. البته
يک بار براي مذاکره و بررسي پيشنهاد شرکت توليدي معروفي در لس آنجلس، به
دوبي رفت. ولي خيلي زود برگشت و از او نقل مي کنند که گفته بود: "دلم داشت
مي ترکيد. طاقت دو- سه روز دوري از ايران را ندارم، چه برسد به رفتن دائم!

اما مهم ترين جمله فروغي درباره مهاجرت، اين بوده: "مگر مي توانم تمام داشته هايم را بگذارم توي يک چمدان و از اينجا بروم؟"

.....
....

موسیقی و طنز FarhadMehrdad


فرهاد مهراد:
پس از انقلاب کمتر خبري از او به گوش مي رسيد. هم خودش تمايلي به مصاحبه و
ظاهر شدن در انظار عمومي نداشت و هم گفته مي شود همسرش "به دلايلي" دلش
نمي خواست فرهاد با آشناهاي قديم رفت و آمد کند. البته اين حرف هاي درگوشي
را "اسفنديار منفردزاده" در مصاحبه با يک راديوي فارسي زبان علني کرد!

خدابيامرز
مهراد در دهه شصت آلبوم "خواب در بيداري" را منتشر کرد که همه کارش را
خودش کرده بود، از نواختن پيانو تا خوشنويسي جلد آلبوم. بعد همان کارها را
با کيفيت ضبط و تنظيم بهتر بيرون داد، "برف" را هم خودش منتشر کرد ولي
گويا آلبوم "وحدت" - که هزار بار انتشار مجدد داشته- را يک نفر که به نشر
آثار بي اجازه مولف و بي مجوز ارشاد معروف است، در آورده.
يک کنسرت
کوچک هم در تهران داشت و مگر يک بار آنهم اجراي کنسرت کلن، در کارنامه
فرهاد کار خارج از وطن ديده نمي شود. يعني او هم از آن دست خواننده ها بود
که هيچ کشوري را با ايران عوض نمي کرد. حتي براي استراحت و اين حرف ها هم
همينجا را ترجيح مي داد!

به قول خودش همه حرف هايش را در ترانه
هايش زده؛ مثلاً آنجا که مي گويد: "تو را اي کهن بوم و بر دوست دارم..."
اين عشق او دروغ نبود، ژست نبود، از روي ناچاري نبود. همين است که وقتي
براي درمان مجبور شد به فرانسه برود و از بد حادثه همانجا فوت شد و بعد از
کش و قوسي عجيب، سنگ مزارش را در گوشه اي گم کار گذاشتند، دل همه براي
غربت فرهاد سوخت.

او هپاتيت c گرفته بود و هزينه درمان گران بود.
با اين حال به شدت در مقابل کمک گرفتن از ديگران مقاومت کرد. کبدش ناکار
شده بود، نبايد آب مي خورد. خواهرش مي گويد: "ليوان آب را مي گذاشت
مقابلش، فقط نگاه مي کرد..." دل همه مان سوخت براي گلوي سوخته فرهاد.

و
بالاخره پس از مدت ها محروميت و عذاب، صداي خش دار فرهاد براي هميشه خاموش
شد و غير از کارهاي منتشر شده اش، تنها مقداري صداي شعرخواني و کارهاي بي
کيفيت ديگر که از او به جا مانده بود، با قيمتي بالا توسط خانواده اش به
بازار فرستاده شد.

فريبرز لاچيني: از جمله
آهنگسازان موفقي که ماندن را انتخاب کرد و تن به رفتن نداد. البته او مدتي
براي ادامه تحصيل به اروپا رفت و به تحصيل در رشته موسيقي کامپيوتري در
دانشگاه سوربورن پاريس پرداخت. همان وقت براي کانال 1 تلويزيون فرانسه به
عنوان آهنگساز کار کرد و متد آموزش موسيقي به کودکان توسط رنگ ها را ابداع
و به ثبت رساند. لاچيني خوشبختانه توانست با ساختن موزيک متن فيلم و
تدريس، زندگي اش را بگرداند و از تصميم خود مبني بر ماندن در وطن، پشيمان
نشود. چند آلبوم هم کار کرد، از جمله "در شب سرد زمستاني" با صداي محمد
نوري.

بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
aram-jan
ORODIST
ORODIST
aram-jan


تعداد پستها : 109
سن : 35
از ایشان سپاسگزاری شده : 4
امتیاز : 58085
Registration date : 2008-10-28

موسیقی و طنز Empty
پستعنوان: رد: موسیقی و طنز   موسیقی و طنز Emptyالخميس نوفمبر 13, 2008 3:58 pm

اما مهم ترين کار او که يکي از پرفروش ترين آلبوم هاي تاريخ موسيقي ما هم هست "پاييز طلايي" بود؛ پيانو با ترکيبي ايراني- اروپايي.
مي
گويند لاچيني با خوانندگان آنطرف هم کار مي کرده، که متاسفانه الان در
دسترس نيست تا از خودش صحت قضيه را سوال کنيم؛ او چند وقتي است به خارج
رفته، اما برمي گردد، شک نکنيد.
بابک بيات: اين آهنگساز تازه مرحوم،
پيش از انقلاب هم موزيک فيلم مي ساخت ولي بعد که بساط پاپ برچيده شد،
کاملاً به دنياي سينما اسبابکشي کرد. البته وقتي دوستان در تهرانجلس جا
افتاده و به انتشار آلبوم فکر کردند، اولين گزينه شان براي گرفتن ملودي،
بابک بيات بود. از اين نظر، او جزو اولين کساني به حساب مي آيد که از
ايران به هنرمندان مقيم آمريکا خوراک دادند.
استاد بيات چون با
صداوسيما هم همکاري مي کرد، طبيعتاً نمي توانست از اسم واقعي خودش براي
آهنگ هاي آنطرف استفاده کند. بنابراين، اسم "باربد" را برگزيد که پيشتر هم
يک بار انتخاب کرده بود: وقت پدر شدن، براي پسرش!
بابک بيات گرچه
بيشتر شهرت خود را در سه دهه گذشته به دست آورد، اما همان وقت ها که رفتن
مد شده بود هم آنقدر آهنگساز مهمي بود که نرفتنش جالب به نظر برسد.

عبدالرضا کياني: بگذاريد همان "مازيار" صدايش کنيم. او هم جوان مرد. ماند و همينجا مرد.
در
خلال سال هاي ممنوعيت و بي پاپي، او هم مثل اغلب آن همکارانش که ماندند،
به تدريس خصوصي موسيقي مي پرداخت؛ آواز درس مي داد. بيزينس غير هنري اش هم
خريد و فروش اتومبيل بود.
در سال هاي ابتدايي انقلاب، آلبومي به نام
"گل گندم" با صداي او و شعرخواني "منصور تهراني" منتشر شد که تا الان
بارها و بارها تجديد نشر شده. اما با وجود پيشنهادهاي خوبي که از آنطرف مي
رسيد، مازيار در ايران ماند و داشت روي آلبومي تازه کار مي کرد که اجل
مهلت نداد و کار به صورت ماکت اوليه باقي ماند. سال 78 يعني دو سال پس از
مرگش بود که وکيل خانواده کياني موفق به دريافت مجوز شده و "کودک قرن" را
منتشر کرد. براي آماده کردن اين کاست به شکل يک آلبوم واقعي، زحمت فراواني
کشيده شد؛ ولي امکانات فني آن روزها در حدي بود که آخرش ضعف صدابرداري را
کاملاً نشان مي داد.
سال گذشته هم بالاخره دو آلبوم از آثار قديمي مازيار به بازار آمد تا هواداران صداهاي خاص، از خوشي سيراب شوند.

سيمين غانم:
خانم غانم با تمام هنرمندهايي که در زندگي مان ديده ايم يک فرق اساسي
دارد؛ آنهم اين که اگر نداني، عمراً با ديدن اش متوجه بشوي که هنرمندي،
چيزي است!

ظاهرش اصلاً نشان نمي دهد. مثل همه زن هاي هم سن و سال
خودش است، تازه از نوع خيلي ساده و معمولي اش. حتماً مي دانيد که به دليل
منع خانواده، او تا وقتي ازدواج نکرده و همسرش نخواسته، آواز نمي خوانده
است. بعد هم هيچوقت به خواسته هاي بازار تن نداده. به ميل کنسرتگذارها
حجابش را برنداشته. خلاصه هميشه سنگين و رنگين بوده است.

شايد به
همين علت بوده که در جريان سال هاي ابتدايي انقلاب، وقتي براي اداي توضيح
درباره فعاليت هاي پيشينش فراخوانده مي شود، ماموران با او برخورد خوبي مي
کنند و به قول خودش احترامش حفظ مي شود. مهاجرت؟ حرفش را هم نزنيد! از کسي
که عليه تمام کليشه هاي رايج دنياي حرفه اي اش عصيان کرده بود، جز اين هم
انتظار نمي رفت. او ماند و انتظار کشيد، تا روزي که وقت اش فرا برسد. روزي
که شايد خودش هم انتظارش را نداشت، اما او سيمين غانم بود؛ نمي شد قدرت
صدايش، نوستالژي ترانه هايش و اشتياق هوادارانش را ناديده گرفت.

حالا
هم گرچه بچه هايش در خارج از کشور زندگي مي کنند، ولي هنوز به دل کندن از
ايران راضي نمي شود. البته مي رود، ولي زياد نمي ماند؛ فقط همين اندازه که
براي مهاجران ايراني کنسرتي بگذارد و بچه ها و نوه هايش را ببيند. نوه
هايي که وقتي ازشان مي پرسد: برايتان چه سوغاتي بياورم؟ جواب مي دهند:
"نوار آواز مامان سيمين بياور!"

موسیقی و طنز KorfoshYaghmaeeکوروش يغمايي:
خانواده از دم هنرمند يغمايي، در سه دهه گذشته، ماجراهاي عجيب و غريبي را
تجربه کردند. مثلاً مي گويند "کاوه" (پسر بزرگ کوروش) وقتي که مدرسه مي
رفت، به دليل نسبت خانوادگي اش بارها از مدرسه اخراج شده است!
يغمايي
از جمله خوانندگاني بود که خيلي زود براي اجراي کنسرت در خارج از کشور
چمدان هايش را بست و باز خيلي پيش تر از بقيه توانست آلبوم مجاز بدهد؛ در
سال هاي آغاز تلطيف فضاي سياسي- اجتماعي مملکت، «سيب نقره اي» او به شدت
فروخت و هنوز يکي از بهترين کارهاي او به شمار مي آيد.

يغمايي اين روزها در انتظار انتشار آلبوم تازه اش است که مي گويد توي ارشاد گير کرده و نمي داند کي مجوز خواهد گرفت.
ضمناً
در تمام اين سال ها شايعه همکاري پنهان يغمايي با مميزي موسيقي و جلوگيري
از فعاليت بعضي خوانندگان قديمي، به خواست او، شنيده مي شده؛ که البته در
حد همان شنيده ها و شايعه باقي مانده است.

ناصر چشم آذر:
او در 20 سالگي براي گذراندن دوره فشرده موسيقي jazz دو سالي به آمريکا
رفته بود. به همين خاطر وقتي در سال 1357 براي ادامه تحصيلات موسيقي
مجدداً راهي آمريکا شد، نمي شد اين سفر را به نام مهاجرت ثبت کرد. اين
دوره پنج سال طول کشيد و ناصرخان عاقبت در نهم ارديبهشت 1363 به ايران
برگشت.
فعاليت هاي او در اين سال ها معطوف به ساخت موزيک متن فيلم
هاي سينمايي بوده، هرچند از ارتباط و همکاري اش با گربه سياه هاي ايراني
هاليوود، کمتر کسي است که بي خبر باشد.
دو سال پيش رفتار عجيب اش با چند خبرنگار، جنجال بزرگي رقم زد و پرونده رفتارهاي غريب پديده اي به نام ناصر چشم آذر را تکميل کرد!

تورج شعبانخاني:
فکر کنيد اگر تورج خان نمي ماند، کي مي خواست براي شبهه ترانه هاي "مريم
حيدرزاده" ملودي بنويسد؟ کي مي خواست براي "خشايار اعتمادي" آلبوم ببندد؟
شعبانخاني در راه اندازي دوباره پاپ ايراني، نقش مهمي داشت و هرچند حالا
با فاصله زياد رقابت را به کيلويي کارها باخته است، اما از پرکارهاي يک
دهه گذشته به حساب مي آيد.

او و فريدون فروغي در يک زمان و در
حقيقت با کار مشترک شان معرفي و محبوب شدند. تورج خودش خواننده هم هست،
ولي "آدمک" و "پروانه من" را که ساخته بود، به فريدون داد تا براي فيلمي
سينمايي بخواند. بعد از آن، شعبانخاني با خوانندگان بسياري کار کرد. تا
اين که انقلاب شد و پس از مدتي بيکاري، براي همکاري به صداوسيما فراخوانده
شد.
|
همانطور که گفتيم، او در جريان اوج گيري دوباره موزيک پاپ،
نقش پررنگي داشت و براي خواننده هاي جوان (که آنوقت ها تعدادشان اينقدر
زياد نبود) آهنگ ساخت. او حالا در خيابان وليعصر، کمي پايين تر از ميدان
ونک؛ کار و زندگي مي کند، يعني استوديو شخصي اش را زير خانه خود بنا کرده.

|
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
aram-jan
ORODIST
ORODIST
aram-jan


تعداد پستها : 109
سن : 35
از ایشان سپاسگزاری شده : 4
امتیاز : 58085
Registration date : 2008-10-28

موسیقی و طنز Empty
پستعنوان: رد: موسیقی و طنز   موسیقی و طنز Emptyالخميس نوفمبر 13, 2008 4:09 pm

سعيد دبيري: سال هاست که ديگر نمي خواند. در
تمام اين مدت کارش فقط ترانه سرايي بوده و ساخت ملودي. همسر سابق او
خواننده معروفي بود و شايد خيلي ها انتظار داشتند دبيري را در جمع مهاجرين
ببينند؛ ولي او نرفت و حالا در خيابان شهرآرا، زندگي آرام و بي دغدغه اي
دارد.

همخانه سابق فرهاد، اين روزها به تربيت خواننده هاي جوان مشغول است و دخترش "سپيده" هم طبع ترانه سرايي را از پدر به ارث برده.

موسیقی و طنز Golpaاکبر گلپايگاني:
از سال 58 که فعاليت او ممنوع شد، تا 13 سال بعد که در آمريکا به روي سن
رفت؛ عملاً هيچ کار قابل ذکري در زمينه هنري نکرد. اما تا سال 82 تلافي اش
را درآورد و تا توانست در اروپا و آمريکا و ژاپن و... کنسرت اجرا کرد. در
اين سال بالاخره مجوز ارائه آلبوم را هم گرفت و دو کاست "مست عشق" و
"عقيق" را به بازار داد.

اين آلبوم ها با استقبال مناسبي رو به
رو شدند، اما نه آنقدر که هوادارانش شلوغ کردند و مثلاً گفتند رکورد فروش
موزيک در ايران را شکسته است. البته از اين حرف و حديث ها زياد شنيده مي
شود؛ مثلاً اين که "ابراهيم تاتليس" از گلپا دعوت کرده با هم کنسرت
بگذارند و...!

اکبرآقا گويا هتلي به نام "شاهين" در شهر
اشتوتگارت آلمان دارد و الان خانه اش در فرمانيه تهران است. عاشق پارک
جمشيديه است و مثل قديم ها ورزشکار. کف مرتب!



جواد يساري:
به به! کشتي گير سابق، بچه ميدان شاپور. در خيابون مهدي خاني مغازه دارد و
به قول خودش چهل سال است که کار اصلي جوادآقا فروش لوازم منزل است و
خوانندگي برايش يک عشق بوده فقط!
او هم از دسته خوانندگان کوچه و
بازاري به حساب مي آيد، اما هيچوقت مثل آغاسي بخت اين را پيدا نکرد تا
صدايش از راديو و تلويزيون ايران پخش شود؛ نه پيش و نه پس از انقلاب.
يساري
درباره وضعيت فعلي اش اعتقاد دارد بي دليل ممنوع الصداست، چون: "من کارام
همه خانوادگي بوده. من عين اين جوونا بلد نبودم از اون جور کارا بخونم!"
چند
سال پيش که آلبومي از تازه ترين کنسرت او در خارج منتشر شد، هرجا مي رفتي
صدايش را مي شنيدي. مخاطب جواد و غيرجواد هم نداشت، همه گير شده بود. بعد
هم که CD تصويري اجرايش در يکي از مراسم مذهبي بين ملت دست به دست شد و
همه لذت اش را بردند...
سال گذشته جواد يساري مدتي را هم در کاباره
"کوچيني" هتل "سندراس" دوبي به اجراي برنامه پرداخت. اين مکان، به همت
جناب "محمد خرداديان" (همان وقت که بالاخره آزاد شده و از ايران رفت) راه
اندازي شده است. خلاصه جمع ياران جمع است؛ يک لاله زار تازه، آنهم در قلب
ممالک اخيراً رونق يافته با پول توريست هاي ايراني!
منبع : آهنگ سرا[/size]
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
aram-jan
ORODIST
ORODIST
aram-jan


تعداد پستها : 109
سن : 35
از ایشان سپاسگزاری شده : 4
امتیاز : 58085
Registration date : 2008-10-28

موسیقی و طنز Empty
پستعنوان: رد: موسیقی و طنز   موسیقی و طنز Emptyالخميس نوفمبر 13, 2008 4:10 pm


نعمت الله آغاسي:
با اين که او موفق شد اولين خواننده لاله زاري لقب بگيرد که از سد شوراي
موسيقي پيش از انقلاب گذشته و صدايش از راديو و تلويزيون ملي ايران پخش
شود، ولي پس از انقلاب "نعمت نفتي" تنها در کنسرت هاي خارج از کشورش بود
که اجازه داشت دستمال به دست گرفته و نواي "آمنه، آمنه" اش را سر بدهد.
کنسرت
هايي در شهرهاي مختلف اروپا و آمريکا برگزار کرد؛ از جمله مجموعه برنامه
اي با عنوان "شبهاي لاله زار"، همراه با دو خواننده هم تريپ اش يعني "حسين
موفق" و "ايرج مهديان".

تا اين که سه سال پيش به مناسبت يکي از
اعياد مذهبي، براي اولين و آخرين بار پس از انقلاب اجازه دادند در تئاتر
"پارس" (واقع در لاله زار، جايي که فعاليت اش را از همانجا آغاز کرده بود)
روي سن برود. اما اين برنامه با چنان حاشيه هايي همراه بود که ديگر نشود
حتي حرف کنسرت آغاسي را زد!

او در آن سال هاي آخر عمر، حال و روز
جسمي خوبي نداشت. موقع بازگشت از يکي از سفرهاي خود به خارج از ايران،
دچار عارضه سکته قلبي و مغزي شد و مدت ها به کمک صندلي چرخدار حرکت مي
کرد. تا اين که بر اثر سکته قلبي، در 66 سالگي، در کرج درگذشت؛ جايي که
چلوکبابي معروف او پاتوق هواداران متعددش بود و حالا توسط بچه هايش اداره
مي شود.
گفتني اين که يکي از پسران او به نام "عليرضا" راه پدر را ادامه داده و مثل او مي خواند، مثل آقانعمت.

موسیقی و طنز P-NVH-1259حسين خواجه اميري:
معروف به "ايرج". از شاخص ترين خوانندگان پيش از انقلاب که صدايش را در
فيلم هاي بسياري - مثلاً با لبخواني هاي فردين- شنيده بوديم. او ماند و
انتظار کشيد تا اواخر دهه هفتاد که بالاخره موفق شد علاوه بر کنسرت هايي
که چند وقت يک بار در خارج از کشور مي گذاشت، در يکي از شهرستان هاي
خودمان هم برنامه داشته باشد.
سه سال پيش همراه با پسرش "احسان"
آلبومي به نام "من و بابام" را ارائه کردند که اين آغاز موفقيت هاي پسر و
شروع دوباره پدر بود. تا امروز هفت آلبوم مجاز از ايرج منتشر شده که
بهترين شان "برنامه گل هاي تازه، شماره 8" و "برگ سبز، شماره 220" هستند.
ارديبهشت
ماه امسال، وقتي بعد از 28 سال موزيکي با صداي او از شبکه فرهنگ راديو پخش
شد، اين اتفاق با استقبال شديد هوادارانش مواجه شد. خدا خوش صداهاي مملکت
را براي دوستدارانشان نگه دارد، آمين. [/size]




فريدون شهبازيان:
مرد پرکار سال هاي اخير (كه به آقاي "نظارت" مشهور است!)، ديگر وقت چنداني
براي شاگردان مشتاق ندارد و تدريس را کنار گذاشته است. به گفته خودش، او
هيچ مانعي براي ادامه فعاليت هاي خود پس از انقلاب نديده. ساخت موزيک
فيلم، همکاري با راديو و تلويزيون، همکاري با اداره ارشاد، انتشار آلبوم
هاي مختلف و...
خلاصه، چرا مهاجرت؟ دليلي براي رفتن نبوده.



[size=9]
حميد اسفندياري
(مدير مؤسسه آواي باربد)- مسأله دقيقا فرار مغزهاست و بس! اين که خارجي‌ها
قدر استعدادهاي ما را بيشتر از خودمان مي‌دانند و با جذب آن‌ها بهترين
شرايط را برايشان مهيا مي‌کنند تا به موقع جواب سرمايه‌گذاري‌شان را
بگيرند.
اما در عوض، ما با دست خودمان کاري مي‌کنيم تا جوانان‌مان
عطاي ماندن در سرزمين پدري را به لقايش ببخشند. نمونه‌اش همين "شادمهر"
(عقيلي)؛ تا زماني که اينجا بود، ترانه‌هايي درباره حضرت زهرا(س)،
ايرانيان مقيم خارج و... داشت و حالا با اين شکل و شمايل کليپ مي‌سازد تا
هم موسيقي‌اش را از دست بدهد و هم هويت‌اش را. آيا شادمهري که ما
مي‌شناختيم همين بود؟ کسي که مي‌توانست پديده‌اي براي موسيقي پاپ ما باشد.
اما او چرا مجبور به رفتن مي‌شود؟ ما چقدر در اين زمينه مقصريم؟

امثال شادمهر عقيلي نه اولين کسي هستند که از اين مملکت رفته‌اند و نه آخرينشان. امروز "محسن نامجو"
مي‌رود، فردا "محسن چاوشي" و ديگران. حالا اين‌ها مي‌روند، مشکل ما حل شده
يا ما با اين کار تنها کنترل‌مان را از دست داده‌ايم؛ کنترل بر روي
جواناني که مي‌توانستند استعدادهاي نابي براي موسيقي ايران باشند؟ امثال
شادمهر تا وقتي در ايران بودند، آنچه که "ما" مي‌خواستيم مي‌خواندند و
حالا هر چه "ديگران" بخواهند. و اين "ديگران" قطعاً دلشان براي فرهنگ و
هنر ايران نسوخته و به چيزهاي ديگري فکر مي‌کنند.

مسوولان خوب
است به اين نکته توجه کنند که قبل از خودشان، ما ناشرها - خواسته يا
ناخواسته- يک مرحلهء مميزي حساب مي‌شويم. چون به اصول معتقديم و
پذيرفته‌ايم که با اين شرايط و در چارچوب خاصي کار کنيم. پس وقتي محسن
چاوشي قبل از اين که آهنگي را بسازد شعرش را براي من مي‌آورد، اگر خوب
نباشد من آن را رد مي‌کنم. چرا که معتقدم بايد به اين استعدادها جهت داد
تا در مسير درست حرکت کنند. نمي‌گويم بزنيم به تيپ مذهبي‌خواني! نه، ولي
اگر پاپ مي‌سازيم هدفمند باشد، اگر راک مي‌سازيم هدفمند باشد. مثلاً ما
آمده‌ايم يک آلبوم منتشر کرده‌ايم از موسيقي راک با اشعار مولانا.
متأسفانه يکي از دلايل عمده تعليق شرکت ما هم همين بوده. اما من بارها به
دوستان در ارشاد گفته‌ام شما که الآن به Camel و... هم مجوز داده‌ايد، پس
چرا مولانا نه؟ مگر امسال سال جهاني مولانا نيست؟ چرا ما موسيقي روز دنيا
را با اشعار بي‌نظير مولانا نداشته باشيم؟
من دو سال و نيم پيش "هتل
کاليفرنيا"ي ايگلز را برده‌ام براي مجوز. همه چيزش هم مجوز دارد. شعرش هم
که به صورت کتاب مجوز گرفته. اما نگذاشتند ما هتل کاليفرنيا را - آن هم به
صورت آلبوم صوتي- منتشر کنيم، حالا مي‌بينيم که CD تصويري همان کنسرت مجوز
گرفته! يا آثار تصويري پينک‌فلويد و جو ساترياني و کمل و...

خوب
است دوستان بيايند همه 30 اثر موجود در پروژه‌کاري "آواي باربد" را ببينند
و قضاوت کنند کدامش بد است يا با شئون و چارچوب‌ها منطبق نيست. اما برخي
سختگيري‌هاي بي‌مورد، هنرمندان و ناشران را دلزده مي‌کند. متأسفانه خود ما
60 اثر پرونده باز در ارشاد داريم که تکليفش مشخص نيست. 5/3 سال پيش يک
آلبوم دونوازي سنتور و تمبک را براي مجوز برده‌ايم و چون صداقت داشته‌ايم،
روي آن نوشته‌ايم "ضبط در سوئد". اما وقتي براي پيگيري مجوز مراجعه کرديم
گفتند: حراست اين کار را نگه داشته، مبادا اين ها وابسته به گروهک مجاهدين
باشند! ما هم گفتيم: اشکال ندارد، شما تحقيق کنيد. اما مگر بررسي اين
مسأله چقدر زمان مي‌برد؟ 5/3 سال؟! حتي صاحبان اثر از سوئد کپي پاسپورت و
مدارک ديگرشان که نشان مي‌داد آن ها سالي 3-2 بار به ايران آمده‌اند را
فرستادند که ثابت کنند از اين نظر مشکلي ندارند! اما با اين وجود هنوز
جوابي نگرفته‌ايم. آيا اگر اين کار سنتور و تمبک تا به حال منتشر شده بود،
اتفاقي مي‌افتاد؟

همين مته به خشخاش گذاشتن‌ها بوده که ما را
ناگزير از پخش بدون مجوز آلبوم‌هايمان کرده و نتيجه‌اش شده همين تعليق 6
ماهه آواي باربد! وگرنه چرا ما بايد آلبوم خواننده‌اي مثل "حامي" را بدون
مجوز پخش کنيم؟ چون اين کار 2 سال است در ارشاد خوابيده! چرا؟ چون يکي از
عزيزان شوراي شعر گير داده که "وقتي که خورشيد مي‌ره و دريا رو آتيش
مي‌زنه" غلط است؛ چون خورشيد وقتي مي‌آيد، دريا آتش مي‌گيرد! انگار دوست
بزرگوارمان موقع غروب تا به حال دريا را نديده! يا اين که گفته‌اند حامي
فالش خوانده. ما گفته‌ايم: اولاً آن ماکتي که دست شما بوده ممکن است فالشي
داشته، وگرنه آلبومي که بيرون آمده مگر فالشي دارد؟ ثانياً خواننده‌اي مثل
"حميد حامي" که سمفوني ايثار را خوانده، يا در روز آزادسازي خرمشهر در اين
شهر کنسرت گذاشته، من اگر صد ميليون هم به او بدهم اجازه نمي‌دهد آلبومي
منتشر کند که فالشي داشته باشد!

اين ها تنها سوءتفاهماتي است که
موجب مي‌شود هنرمندان و ناشران خسته شده و وقت و انرژي و هنر آن ها از
مسير اصلي خود منحرف شود. متأسفانه اساتيد بزرگوار ارشاد با اين قبيل
سختگيري‌ها به اين مسأله دامن مي‌زنند و کاري مي‌کنند که هنرمندان دو راه
بيشتر پيش پاي خود نبينند: يکي اينکه بگذارند از اين مملکت بروند و ديگر
اينکه سر از زيرزمين دربياورند! در هر دو صورت ما امکان مميزي روي اين ها
را از خود گرفته‌ايم و آن وقت طرف ممکن است هرچه دلش خواست بخواند. نمونه
بارزش همين موسيقي‌هاي پاپ و رپ و... زيرزميني که هر روز بيشتر هم
مي‌شوند. شما فکر مي‌کنيد اگر "آرش سبحاني" (کيوسک) مي‌آمد با ما کار
مي‌کرد، آلبومي مثل "عشق سرعت" توليد مي‌شد؟ يا شادمهر اگر در همين جا
مي‌خواند، چه اتفاق ناگواري رخ مي‌داد؟ که من فکر مي‌کنم کارهايي که در
آنجا مي‌کند هم از غم نان است. در حالي که اينجا با نوازندگي و آهنگسازي
حساب دودوتا چهارتايش درست در مي‌آمد و نيازي به دست زدن به هر کاري
نداشت.

پس من فکر مي‌کنم اگر اندکي از اين سختگيري‌هايي که بر
موزيسين‌ها روا داشته مي‌شود، کم شود، موسيقي خود به خود راه خودش را پيدا
کرده و هدفمند مي‌شود، نه اينکه به وضعيت امروزي درآيد. هر چند صباحي هم
جواني مثل "بنيامين" پيدا مي‌شود که در نبود ديگران مي‌فروشد؛ اما باز
سودي به حال موسيقي ما ندارد.

در پايان بايد نکته‌اي را خدمت
دوستان عزيز در ارشاد يادآور شوم که قبلاً هم بارها گفته‌ام؛ و آن اين که
من اگر اين حرف‌ها را مي‌زنم از سر دلسوزي است. ما خود را دوست شما
مي‌دانيم که اين حرف‌ها را مي‌گوييم، وگرنه شرايط رفتن و کارکردن در خارج
از ايران براي من هم مهياست! اما ما پاي عشق و کارمان ايستاده‌ايم.
[size=9]
بازگشت به بالاي صفحه اذهب الى الأسفل
 
موسیقی و طنز
بازگشت به بالاي صفحه 
صفحه 1 از 1
 مواضيع مماثلة
-
» نگاهی به کتاب «موسیقی و سازهای موسیقی نظامی»
» تاریخچه موسیقی
» موسیقی رپ چیست؟
» گفته های ***m.d*** در مورد موسیقی :
» تاثیر موسیقی بر کلسترول خون

صلاحيات هذا المنتدى:شما نمي توانيد در اين بخش به موضوعها پاسخ دهيد
پایگاه اُرُدیست های سوئد :: هنر و ادبیات :: آهنگ و موزیک و دی جی ها-
پرش به: