دامنه فعاليت تشکل ها از ارديبهشت ماه 86 به شدت محدود شده است. فشارهاي واردشده در اين يک سال و نيم عملاً امکان فعاليت تشکل ها را کاهش داده است. در شهرستان ها وضع همين گونه است. مي توانيم از اين وضعيت استقبال کنيم و چهره دولت را افشا کنيم و ادعاهاي دولت را زير سوال ببريم و به روش انقلابيون بگوييم هر چه بدتر، بهتر. چنين وضعيتي براي يک گروه اپوزيسيون سياسي فرصتي طلايي است. اما وضعيت تقابل به مديران اداري و سياستگذاران اين فرصت را داد که پرونده مطالبات معلمان را تحويل نهادهاي ديگر دهند و خودشان را از درد سر پاسخگويي رها کنند. از سوي ديگر استراتژي مقابله، به وزارت کشور و فرمانداري ها اين بهانه را داد که با عنوان تکميل نبودن مدارک، مجوز قانوني تشکل را به حال تعليق درآورند. راهبرد تقابل که بي دليل آن را به جامعه معلمان نسبت مي دهند، گرهي از کار معلمان نمي گشايد و ما را به سمت تشکيل اتحاديه سراسري معلمان نمي برد. همچنان که اتوپياي ورود به قدرت و تشکيل مجلس معلمي آزموده شد و پيشگامان آن بي هيچ توضيحي پرونده آن را بايگاني کردند. اما آقاي اکبري اين بار با پروازي بلندتر در پي تشکيل دولت توسط معلمان است. راهبرد تقابل نهايتاً معلمان را در کنار گروه هاي سياسي اپوزيسيون قرار مي دهد. کار تشکل هاي صنفي مقابله با دولت نيست. مهم اين است که تشکل ها با بدنه معلمي ارتباط داشته باشند و گام هاي عملي در جهت منافع معلمان بردارند. آقاي اکبري مي گويد؛« در نگاه معلم شأن و کارکرد هر نهاد مدني، صنفي، آموزشي، علمي و فرهنگي در آموزش و پرورش در درجه اول مقابله با دولت است.» ايشان از کجا به اين حکم کلي رسيده اند؟ کدام نظرسنجي علمي از جامعه معلمان به عمل آمده که مقابله جويي معلمان را تاييد کند؟ بخش کوچکي از جامعه معلمان ممکن است چنين ديدگاهي داشته باشند. اما نمي توان آن را به بيش از يک ميليون معلم تعميم داد. انتظار اکثريت قاطع معلمان از تشکل ها اين است که قدمي در راه بهبود شرايط معيشتي آنها بردارند. معلمان به گروه اجتماعي محافظه کار و محتاط معروفند. هم سياست تقابل با دولت و هم حمايت از دولت و ورود به قدرت با اساسنامه و سوابق کانون در تضاد است. بخشي از بن بست کنوني نتيجه روش هاي غلط و تجديدنظر در مورد مباني کار صنفي و اتحاديه يي است.
دولت تشکيل مي دهيم
براي اينکه کساني فکر نکنند اين سخنان جديد نوعي بدعت در خط کانون است به ذکر نکته يي مي پردازم. در سال 76 که هسته اوليه موسسان کانون شکل گرفت يکي از دغدغه هاي معلمان نفوذ دستگاه هاي اطلاعاتي و امنيتي در تشکل نوپا بود. به همين دليل برخي معتقد بودند فقط گرايش خاصي از معلمان وارد تشکل صنفي شوند و نوعي گزينش در دروازه کانون برقرار شود. من و خاکساري و چند نفر ديگر طرفدار اتاق شيشه يي بوديم و مي گفتيم که ما بايد طوري فعاليت کنيم که انگار درون اتاق شيشه يي نشسته ايم و همه ما را مي بينند. هر کس مايل است بيايد و بنشيند و مذاکرات ما را بشنود. اين تفکر در کانون جا افتاد که تشکل صنفي نه چيزي براي مخفي کردن دارد و نه اهل در گيري با دولت و حکومت است. موسسان کانون دنبال استقلال کانون از دولت بودند و نه مقابله با دولت. جامعه معلمان مشهور به محافظه کاري و احتياط و گريز از سياستند. بر اساس شواهد نه جامعه معلمان اهل درگيري و تقابلند و نه مشي کانون از اول تقابل بوده است. البته بخش حاشيه يي و کمتر حرفه يي جامعه معلمان و کساني که با اهداف سياسي فعاليت هاي صنفي را دنبال مي کنند ممکن است خواهان تقابل باشند و متاسفانه همين ها با حضور پرسر و صداي خود در اطراف کانون مانع شنيدن صداي منطقي و صنفي بدنه اصيل معلمان مي شوند. نويسنده در جمله پاياني اين فراز از مقاله مي گويد که نهاد صنفي مي تواند در صورت لزوم از دولت حمايت يا آن را تشکيل دهد. اما دوستان اگر اساسنامه کانون را مطالعه کنند درمي يابند که کانون صنفي يک نهاد مستقل از دولت است. استقلال نه متضمن نفي است و نه حمايت. اين مطلب که کانون صنفي دولت تشکيل دهد نشانه غلبه گرايش سياسي بر ذهن برخي از اعضاي کانون است. در اين صورت فرق کانون با يک حزب سياسي چيست؟ اگر سازمان معلمان چنين خطي را دنبال کند، مجاز است زيرا سازمان معلمان يک حزب سياسي پروانه دار است. اما کانون در نهايت يک اتحاديه صنفي يا سنديکاي معلمان است. در هيچ کجاي دنيا اتحاديه هاي صنفي در پي تشکيل دولت نيستند.