چريک دانشمند
زندگينامه
به سال 1321ش/1362ق در خانواده يي روحاني در نجف اشرف زاده شد. پدرش مرحوم آيت اللـه سيدحسن بجنوردي از دانشمندان و مراجع بلندپايه تشيع بود، و مادرش نواده مرحوم سيدابوالحسن اصفهاني، مرجع بزرگ شيعه در نجف اشرف به شمار مي رفت. محمدکاظم در همان شهر رشد کرد و به تحصيل علم پرداخت. وي همزمان علوم قديم و جديد را فرا مي گرفت و به ويژه در حوزه نجف از محضر استادان سود مي برد و از همان ايام به علوم عقلي و فلسفي علاقه وافر نشان مي داد. با اين همه اوضاع نابسامان سياسي و اجتماعي سرزمين هاي اسلامي همواره فکر او را به خود مشغول مي داشت و در انديشه يافتن پاسخ اين پرسش بود که عوامل رکود فکري و عقب ماندگي اجتماعي و فرهنگي اقوام مسلمان - پس از قرن ها مجد و شکوه فرهنگي - چيست و چگونه مي توان تمدن اسلامي را احيا کرد و مسلمانان را در جهان نو، با تحولات عميق فرهنگي و سياسي و اجتماعي هماهنگ و هم داستان کرد. تسلط قدرت هاي اروپايي بر غالب سرزمين هاي اسلامي و مقهوريت مسلمانان اين انديشه را در محمدکاظم ايجاد و تقويت مي کرد که افزون بر فعاليت هاي سياسي براي تحقق استقلال واقعي، ايجاد يک بستر عميق فرهنگي و آشنا گردانيدن مسلمانان با زواياي تاريخ و فرهنگ و تمدن اسلامي و ملل مسلمان، مهم ترين و نخستين گام براي وصول به دروازه هاي پيشرفت و احياي فرهنگ و ايجاد خودباوري به شمار مي رود. از اين رو وجهه همت خود را از يک سو، ورود به مبارزه سياسي و از سوي ديگر طراحي نهادي فرهنگي و علمي براي تحقق اين اهداف قرار داد. فعاليت هاي سياسي محمدکاظم که منجر به دستگيري او و قريب به ±´ سال زندان شد گرچه وي را از پيگيري اهداف فرهنگي براي مدتي بازداشت، ولي زندان فرصت خوبي براي بازسازي فکري و تعميق مطالعات تاريخي و فرهنگي در اختيار او نهاد و اجازه داد بيش از پيش به تفکر درباره راه هاي نيل به خودآگاهي و خودباوري فرهنگي بپردازد. نتيجه اين تفکرات، پس از پيروزي انقلاب اسلامي و آزادي بجنوردي از زندان ظاهر شد. وي پس از مدت کوتاهي فعاليت در مشاغل بلندپايه دولتي و نمايندگي مردم در مجلس قانونگذاري ايران، اوقات خود را يکسره وقف تحقق اهداف بلند فرهنگي گردانيد و مرکز دايره المعارف بزرگ اسلامي را بنيان نهاد. اين مرکز به سرعت نقش بزرگي در جامعه فرهنگي ايران برعهده گرفت و تاثير بسزايي در اشاعه اطلاعات دقيق و مستند علمي درباره تاريخ و فرهنگ و تمدن ايران و اسلام برجاي نهاد. اقبال دانشمندان و دانش پژوهان ايراني و غيرايراني، و نيز محققان اسلام شناس غربي به اين دايره المعارف، نشان دهنده اين نقش و تاثير است. دايره المعارف بزرگ اسلامي به سه زبان فارسي، عربي و انگليسي منتشر شده و مي شود. مرکز دايره المعارف بزرگ اسلامي بنا بر طرح ها و پيش بيني هاي آقاي بجنوردي علاوه بر تدوين دايره المعارف هاي عمومي و تخصصي مربوط به ايران و اسلام، به تحقيق و تاليف آثار بزرگ مستقل مانند تاريخ اسلام، تاريخ ايران نيز اشتغال دارد.
از محمدکاظم بجنوردي که خود در مباحث فلسفه و کلام اسلامي و مسائل اجتماعي دنياي اسلام دستي قوي دارد، مقالات متعددي در دايره المعارف و نشريات ايران به چاپ رسيده است. علاوه بر اين، پس از انتخاب جناب آقاي سيدمحمد خاتمي به رياست جمهوري، آقاي بجنوردي رياست سازمان اسناد و کتابخانه ملي ايران را نيز برعهده گرفت و مشاور رئيس جمهوري در مسائل مختلف و به ويژه در مساله فناوري اطلاعات شد. زندگينامه سياسي و فرهنگي بجنوردي هم تحت عنوان مسي به رنگ شفق، در تهران به چاپ رسيده است.
از عمليات چريکي تا کار فرهنگي
گردانندگان کتابخانه کانون زندانيان سياسي مسلمان قبل از انقلاب که خود از مبارزان قبل از انقلاب هستند اخيراً گفت وگويي با کاظم بجنوردي از مبارزان و فرهيختگان قديمي داشتند که گوشه هايي از تاريخ مبارزات گذشته را روشن مي کند. ضمن اينکه سيرتحولات شخص ايشان نيز خود بخشي از حوزه تاريخ معاصر را رقم مي زند. در ذيل بخش عمده اين گفت وگو را که در نشريه داخلي اين تشکل درج شده است مي خوانيد.
---
- تقريباً همه زندانيان سياسي زمان شاه شما را مي شناسند و اگر هم شما را از نزديک در زندان يا پس از انقلاب نديده باشند، خاطرات شما را اينجا و آنجا به نقل از خودتان يا در نوشته هاي ديگران خوانده اند. با اين حال مي خواهيم صحبت را از مبارزات و دستگيري و آزادي خود شروع کنيد.
خيلي ساده است. در سال 40 وارد ميدان مبارزه شدم، در سال 44 دستگير و زنداني شدم و يک ماه مانده به پيروزي انقلاب هم از زندان آزاد شدم.
-خيلي هم ساده نيست، اينکه کسي در 19 سالگي قبل از هر جريان ديگري بنيانگذار حزبي با مشي مسلحانه و ديدگاه فراملي براي برقراري حکومت اسلامي باشد، نبوغ مي خواهد. اينکه يک جوان 23 ساله دستگيري 55 نفر را تاب بياورد و به آينده اميدوار بماند، ايمان مي خواهد. اينکه کسي حدود 14 سال شکنجه ها و شرايط وحشيانه زندان شاه را تحمل کند، استقامت مي خواهد. اينکه در همه اين سال ها با ظهور سازمان هاي مختلف و وقوع حوادث گوناگون، خط
و دشمن را گم نکند، سعه صدر و بلندنظري مي خواهد. دوست داريم درباره اين مسائل صحبت کنيد. گذشته از اينکه خاطرات شما در کتابي تحت عنوان «مسي به رنگ شفق» منتشر شده است.
تهيه آن کتاب توسط حوزه هنري سازمان تبليغات اسلامي شايد دو سال طول کشيد. دو سه نفر بودند که از ما نوار تهيه مي کردند. من هم چون انگيزه قوي براي اين کار نداشتم و خاطرات هم به سال هاي بسيار دور برمي گشت، خيلي فعال نشدم. بين جلسات از نظر زماني زياد فاصله مي افتاد. خاطرات مرا بدون ويرايش و حتي اطلاع من، با عنوان «خاطرات بجنوردي» چاپ کردند. من اعتراض کردم. بعد آقاي مهندس کرماني گفت من در زمان دستگيري شما در دبيرستان بودم و به خاطر سمپاتي و علاقه يي که دارم، دوست دارم اين خاطرات را منتشر کنم. نوارها در اختيار او قرار گرفت و «مسي به رنگ شفق» را چاپ کرد.
- قرار است براي کنگره بين المللي مبارزين عليه استبداد که در دهه فجر با همکاري کانون زندانيان سياسي مسلمان قبل از انقلاب برگزار خواهد شد، زندگينامه شما براي جوانان به صورت کتاب چاپ شود. در مورد حزب ملل اسلامي هم کتاب هاي مختلفي در داخل و خارج از کشور نوشته شده است. نظر بنيانگذار حزب در اين مورد چيست؟
آن 8 جلد که در قفسه بالا قرار دارد، تاريخ حزب ملل اسلامي است. در موزه عبرت هم غرفه يي براي ملل اسلامي زده اند و 6 جلد کتاب دارند. من فکر مي کنم روي حزب، کار تحقيقي نشده است. اهميت موضوع از آنجاست که شعار مبارزه مسلحانه را اولين بار در ايران حزب ملل اسلامي مطرح کرد. 6 سال بعد سازمان چريک هاي فدايي خلق و سازمان مجاهدين خلق شکل گرفت. بيژن جزني از رهبران جريان سياهکل و سازمان چريک هاي فدايي خلق در زندان به من گفت تجربه شما براي ما يک رهنمود بود. مخصوصاً بچه هاي مسلمان بين يک عمل تروريستي که گروه فدائيان اسلام سابقاً انجام مي دادند با مبارزه مسلحانه اشتباه مي گيرند. خب آنها يک گروه مذهبي بودند و به همين انگيزه چند نفر را کشتند. اما برنامه يي که حاصل تحليل سياسي ـ اقتصادي جامعه باشد و هدف اين باشد که قدرت نظامي رژيم را با مبارزه مسلحانه از بين ببرند و رژيم را سرنگون سازند، نداشتند.
- شما مبارزه مسلحانه را به عنوان يک مشي پذيرفته بوديد؟
ما حزب ملل اسلامي را در سه مرحله در نظر گرفته بوديم؛ مرحله اول «ازدياد و تعليم»، يعني مرحله ايجاد کادرهاي تشکيلاتي و رشد کمي و آموزشي. مرحله دوم «استعداد» و آمادگي رزمي بود که سازمان نظامي از سازمان سياسي جدا مي شد و فقط از بالا ارتباط تشکيلاتي وجود داشت. استدلال مي کرديم که کادرهاي بخش نظامي در معرض دستگيري و مخاطره قرار مي گيرند اما در هر حال رهبري با بدنه سياسي بود. تحليل ما اين بود که تيپ هاي نظامي حتي از نظر کاراکتر متفاوت از افراد سياسي و تئوريک هستند و طبعاً جمع اين دو نوع اشخاص در هسته هاي تشکيلاتي مناسب به نظر نمي رسيد. مرحله سوم، مرحله ظهور يا تماس توده يي بود که مواضع حزب براي مردم اعلام مي شد و همزمان با آن مبارزه مسلحانه نيز عملاً شروع مي شد.
- در اين تحليل، آيا شما با تئوري هاي مطرح آن روزها نظير جنگ چريک شهري هم آشنا بوديد؟
بله، ما اطلاعات کلي از تجربيات امريکاي لاتين داشتيم، تجربه کوبا را کانون مي گفتيم، يا تجربه چيني ها را حرکت روستايي مي دانستيم و با تجربه ويتنام و الجزاير نيز آشنا بوديم.
همچنين تجربه بسيار مهم ديگري براي ما مطرح بود و آن عبارت بود از جنگ هاي صدر اسلام و سريه هايي که پيامبر اسلام به اطراف مي فرستادند. ايشان مدينه را مرکز قرار داده بودند و به مرور شعاع عملياتي را گسترش مي دادند. اين تاکتيک تجربه بسيار مهمي بود که سبب شد قبايل عرب براي مصون ماندن با پيامبر پيمان ببندند که به کفار قريش کمک نکنند يا تحت حمايت باشند.
- شما که يک نظريه پرداز سياسي و بنيانگذار حزب بوديد، مدتي پس از انقلاب خود را يکسره وقف کار فرهنگي کرديد. آيا با اين کار مي خواستيد از سياست فاصله بگيريد؟
اعتقاد شخصي ام بود که کار فرهنگي در اين مقياس، مفيدتر از آن است که آدم مثلاً يک وزارتخانه را بچرخاند. من اين کار را لازم تر مي دانستم. اين کار مرا اقناع مي کند. هر کسي از روي اعتقادات خودش و براي مسرت ذاتي خودش کار مي کند. از ديد روانشناسي، هر کس به طريقي خود را ارضا مي کند. يکي دنبال ثروت مي رود يا دنبال قدرت ولي تيپ هايي مثل ما که سوابق مبارزاتي دارند، از اين کارها ارضا نمي شوند. اين تيپ ها تا حدودي ايده آليست هستند و مثل عاشقي که به دنبال معشوق مي رود، رفتار مي کنند. اين آرمانخواهي در دوران جواني ما به شکل مبارزه مسلحانه و... بود. البته ما در زندان رشد کرديم. انقلاب هم که شد، تغييرات بنيادي در کشور شکل گرفت. آرمان من اين بود که يک فعاليت علمي - پژوهشي در سطح گسترده يي شکل بگيرد که بتواند تاثيرگذار باشد. البته هر کار عوارضي دارد و لوازم خود را مي طلبد. کسي که کار علمي مي کند، طبيعي است که از سياست و جنجال هاي آن دور باشد.