شهرام زارع
اين روزها تهيه پرونده ثبت جهاني «مجموعه باستاني شوش» از يک سو و ساخت دو
هتل در عرصه اين شهر تاريخي که مجوز آنها توسط مدير ميراث فرهنگي استان
خوزستان صادر شده است، در کنار مساله «متروي اصفهان» و تخريب «مسجد گلشن»
(خراسان) به يکي از بحث انگيز ترين موضوعات ميراث فرهنگي کشور تبديل شده
است. مجموعه باستاني شوش يکي از کانون هاي ابداع خط در جهان و پايتخت دو
امپراتوري عيلامي و هخامنشي بوده است و از سوي ديگر از دوران پيش از تاريخ
تا روزگار حاضر به عنوان يک مرکز شهري مورد استفاده قرار گرفته است. همه
اينها باعث شده شوش به عنوان يک محوطه مهم جهاني مطرح و تصميم به تخريب
چشم انداز فرهنگي آن با واکنش سخت باستان شناسان و دوستداران ميراث فرهنگي
مواجه شود.
با دکتر حکمت الله ملاصالحي استاد گروه باستان شناسي دانشگاه تهران و صاحب
نظر درباره پيوندهاي فرهنگي ايران و يونان، گفت وگويي انجام شده است که مي
خوانيد.
---
- در آغاز بحث از اهميت شوش در مجموعه ميراث ايراني برايمان بگوييد.سه شهر است که ايراني بودن ما در دنياي غرب با آن شناخته مي شود. «همدان/
هگمتانه» که مرکز مادي است، «شوش» و «تخت جمشيد/ پارسه» که البته با
پاسارگاد در نزديکي هم قرار دارند. همچنان که در دوران اسلامي مثلاً از
تبريز و مشهد و اصفهان نام مي بريم، اين شهرها هم محورهاي مهم تاريخي و
فرهنگي ما در دوره هخامنشي است. در غرب هم شوش نامي است بسيار شناخته شده
که از مراکز مهم تصميم گيري بوده است.
- چه زماني است؟زمان پريکلس يا کلاسيک يونان در سده هاي چهارم و پنجم پيش از ميلاد مسيح،
پيش از سقوط هخامنشيان خاصه دوره داريوش بزرگ، داريوش يکم فرزند ويشتاسب.
بسياري از يوناني ها در اين زمان به دربار هخامنشيان در شوش مي آمدند و
اگر دقت کرده باشيد پس از حمله اسکندر، مقدوني ها آسيب زيادي به شوش مي
رسانند که مدارک آن در کاوش هاي باستان شناسي هم يافت شده است.
-
يعني به طور عامدانه؟بله، چون مي خواستند پايگاه قدرت و هويت را از بين ببرند. چون اين سرزمين
شهر ريشه هاست. شهر ريشه هاي ايراني بودن ما. ايراني به معناي وسيع و
گسترده کلمه.
تداوم تاريخي اين شهر از هزاره چهارم و پنجم پيش از ميلا د تا دوره عيلامي
ادامه دارد. در اين دوره شوش پايتخت مي شود و اعتبار فراواني دارد، در
دوره هخامنشي هم پايتخت است و همين طور در دوره هاي اشکاني، ساساني و دوره
اسلامي شهر مهمي است. در حالي که تخت جمشيد اين هويت را ندارد. يک مقطعي
ظاهر مي شود و به رغم آنکه تاثيرات آن در خاطره جمعي هنوز باقي مانده اما
شايد به خاطر جغرافياي خود از صحنه خارج مي شود اما شوش نه. شوش در واقع
ميراث دار يک سنت کهن و ميراث ده يک سنت جديد به نسل هاي بعدي است. شوش
شهر بسيار مهمي است. دلم مي خواهد مسوولان ما سفري به يونان بکنند و
ببينند چگونه شهرهاي باستاني شان را بازسازي کرده اند و عظمت خودشان را
پاس داشته اند. چرا ما چنين نکنيم. مي توان شوش را احيا کرد، ستون هاي آن
را بازسازي کرد، چنان که يوناني ها پارتنون را بازسازي کرده اند. متاسفانه
ما ميراث مان را رها کرده ايم.
- اهميت شوش در کتاب مقدس يهوديان چقدر است؟
نام شوش بارها در آنجا هم آمده. جالب اينجاست که مي گويند يکي از افتخارات
بسيار مهم هخامنشي ها اين است که دو تن از انبياي بني اسرائيل در دربار
آنها رفت و آمد مي کنند. اين چيز کوچکي نيست. حتي حضور مقبره دانيال هم در
شوش تصادفي نيست. مي توان با رجوع به کتاب مقدس و ديگر منابع اين موضوعات
را مشخص کرد.
- وضع کنوني ما به گونه يي است که چندان با تاريخ و گذشته پيش از
اسلام و حتي اسلامي آشتي نداريم و از طرف ديگر چهره ديانت يهودي به دليل
سياست هاي صهيونيسم چهره موجهي در کشور ما نيست. چگونه مي توان ميان اين
موضوعات که سياست و ناآگاهي تاريخي شکاف هاي عميقي در آن ايجاد کرده است،
پل ايجاد کرد؟
اتفاقاً يکي از مسائلي که زمان آقاي خاتمي شروع شد و در دولت فعلي به طور
جدي تري دنبال شد، اين است که «يهوديت نبوي» را از صهيونيسم جدا کنيم. اگر
اين اتفاق بيفتد آن وقت خواهيم ديد که خود اينها چگونه از ما دفاع خواهند
کرد. دشمني که با ما صورت مي گيرد، از طرف صهيونيسم است. ما بايد «هويت
نبوي» را از اين مقوله جدا کنيم و به آنها بفهمانيم که اين انقلاب تداوم
همان ميراث نبوي است و جنگيدن با ايران امروز هم جنگيدن با همان ميراث
نبوي محسوب مي شود. اين را مي توان مطرح کرد. اصلاً تفاوت بنيادي يهوديت
نبوي با صهيونيسم اين است که يهوديت نبوي يهوديت آب و خاک نيست، يهوديت
عقيده است. هر جا که اين ميراث نبوي و توحيدي حضور دارد آنجا سرزمين اوست
و اين خطاي صهيونيست هاست که يهوديت نبوي اين ميراث جهاني را به ميراث آب
و خاک تبديل کرده اند و آن همه جنايت براي حفظ آن مي کنند و اين بزرگ ترين
ضربه به يهوديت نبوي است که اساساً يهوديت آب و خاک نيست. يهوديت عقيده
است.
- پس جدا از همه موارد ديگر، احياي شوش از اين نظر هم دستاورد بزرگي مي تواند باشد؟بسيار بزرگ، چرا که در واقع احياي مجموعه بزرگي از تداوم تاريخي زندگي
بشري و دستاوردهاي آن است که در خلال آن تنوع گسترده يي از حضور اديان
مختلف هم وجود دارد. ما در دوره جديد به دليل اشتباهات تاريخي، پيوندهاي
ريشه يي و بنيادين مان را با دو جريان ناديده گرفتيم ، يکي با خود اروپا
که در هر حال ما بخشي از اقوامي هستيم که ريشه هاي تاريخي و بنيادين با
اروپا داريم. اين را نمي توان انکار کرد. ديگر اينکه ما پيوندهاي
بنياديني، نه تنها ما که اسلام هم، با يهوديت نبوي داريم؛ يعني 1500 سال
پيش از اعراب و اين چيز بسيار مهمي است. اينها را مي توان با يک زبان درست
و صحيح مطرح و تفکيک کرد و از همه قابليت ها استفاده کرد.