به نام آنکه جان را فکرت آموخت
با سلامی به زیبایی گشور عزیزمان ایران. امروز میخوام داستانی را برای شما عزیزان بگم که تقریبا حتم دارم نشنیدید .
سرود ملی . شما عزیزان میدونید چند سال است که سرودی به نام سرود ملی برای کشور عزیزمان درست شده ؟
در حدود 80 سال قبل 8 نفر از دانسجویان ایرانی توسط رضا شاه برای تعلیم به فرنگ( انگلیس ) فرستاده شدند .
بعد از مدتی که این افراد در انجا مشغول درس خواندن بودن که ملکه و پادشاه
تصمیم به جشنی میگیرند به خاطر این موضوع به تمامی دانشجوان کشورهای مختلف
اعلام میکنن که برای این که کشورشان را بهتر به بقیه نشان دهند دانشجویان
هر کشور سرود ملی کشورشان را درروز جشن برای مردم بخوانند .
در
آن زمان ایران سرودی به نام سرود ملی نداشت ! به همین دلیل دانشجویان که
در بد مخمسه ای افتاده بودند فکر کردند که از کتاب دیوان حافظ یا مولوی
شعری پیدا کنند و به نام سرود ملی بخوانند ، ولی هیچ شعری که به درد این
کار بخورد نیافتن .
در این میان یکی از دانشجویان فکری به سرش زد و آن فکر این بود که اینها
خارجی هستنند زبان ما را هم نمی فهمند ، چطور است یکی از همین شعرهای کوچه
و بازاری را بخوانیم ؟
تصمیم گرفته شد ! به نظر شما کدام شعر انتخاب شد؟
عمو سبزی فروش
بله؟
سبزی کم فروش
بله
....
در
روز جشن همه کشورها سرود ملی خواندند ، زمانی که دانشجویان ایرانی عمو
سبزی فروش را شروع به حواندند کردند آنقدر مورد استقبال قرار گرفت که همه
با ایرانیان میگفتن بله . در آخر جشن هم سرود ملی ایران بهترین سرود ملی
شناخته شد .