---
-ديدن آثار اين نمايشگاه در وهله اول تفاوتي را با نمايشگاه سال گذشته نشان مي دهد. در مجموعه هاي گذشته توجه به اقليم و فرهنگ و آداب و رسوم جنوب به وضوح ديده مي شد، فضاي کارهايتان سنگين تر بود، رنگ ها اشباع و تند و تاثيرگذار بودند. نه اينکه به کلي از آن فضا فاصله گرفته باشيد اما در اين مجموعه فضا آرام تر، گاهي حتي در برخي از تابلوها منوتن است. در ابتدا در مورد اين تغييرات و اينکه چطور چنين پروسه يي طي شد، بفرماييد.
اين نمايشگاه محصول شش يا هفت سال پيش است. در حقيقت شايد بتوانم بگويم موازي با نمايشگاه قبل و حتي شروع اين نمايشگاه قبل از نمايشگاه پارسال بود. در واقع قصدم اين بود که اين نمايشگاه را به انجام برسانم و بگذرم ولي آن دوره کارها که يک دوره بسيار شخصي و محصول دوران پرتلاطم من بود زودتر به نمايشگاه رسيد.
-اتفاقاً مي خواستم به اين نکته اشاره کنم که فقط با ديدن آثار اين دو نمايشگاه بدون آگاهي از تقدم و تاخر آنها اين نکته به ذهن مي رسد که آثار نمايشگاه قبلي بايد بعد از اين مجموعه کشيده شده باشند.
کاملاً درست است، مجموعه حاضر خيلي با کارهاي گذشته متفاوت نيست چرا که مبتني بر تحقيقات و پژوهش ها و اتود هايي است که من از سال ها پيش روي آنها کار مي کردم. حتي يکي از اتودهايي که 10 ، 12 سال پيش در گالري آريا يا سيحون به نمايش گذاشتم يک پليکان در کنار يک آدم بود که در اين نمايشگاه اجراي اصلي آن را دارم. اين روند کم کم پرورده شد و به يک پالايش دروني رسيد و گاهي هم از موضوعات بيروني من ملهم بود. يعني اين شکلي که الان مي بينيد که به ظاهر مبتني بر گنجينه هنري و تصويري گذشته است، اما کانسپت اصلي همان مسائل روزمره و زندگي کنوني من و تلاطم ها و جوشش هاي آن است. اما اينکه چرا ابعاد کار عوض شده، تکنيک و قالبي بودن رنگ ها و مسائلي از اين دست تغيير کرده، مي توان گفت من به جامعيتي که درگيرش بودم، نزديک تر شدم، يعني آن خلوص و گذشتن و درک زيبايي شناختي و توانايي بصري تجسمي خودمان و اينکه بتوانم در آن ساحت و در آن زمينه فعاليت بيشتري داشته باشم.