ماسوله، روستا نيست بلکه يکي از شهرهاي کوچک استان گيلان است که هرچند 80
سال از استقرار شهرداري در آن مي گذرد، همچنان به عنوان يکي از روستاهاي
خاص ايران و منطقه نمونه گردشگري معرفي مي شود. واقعيت اين است که از اين
شهر تاريخي که مقصد سفرهاي تابستاني بسياري از ايرانيان است فقط پوسته
ظاهري از شهري تاريخي و پلکاني باقي مانده و مابقي اين شهر کوچک و توريستي
در ميان ساخت و ساز هاي غيراصولي دست و پا مي زند.
بررسي تصويري جديد از شهر ماسوله با تصويري از 10 سال پيش آن به خوبي
جاهاي خالي شده شهر را به نمايش مي گذارد؛ جاي خالي خانه هايي قديمي که
فروريخته اند.
آنچه سالانه اين تعداد گردشگر را به اين کوچه شهر کوهستاني مي کشاند، نماي
روستا و هويت اجتماعي آن است. ساختمان هاي کاهگلي با گره هاي چوبي که زينت
پنجره ها هستند و حياط هايي که پشت بام خانه ديگري است و مراودات اجتماعي
و المان هايي که همچنان روي برخي خانه هاي پانصد ساله اين شهر باقي مانده
است. اما آيا همين ويژگي ها به تنهايي اين قابليت را خواهند داشت تا
همچنان ماسوله را که بسياري از مردم آن را به عنوان يک روستا مي شناسند،
در صدر فهرست روستاهاي شگفت انگيز ايران و به عنوان يکي از کانون هاي
گردشگري قرار دهد؟
داشتن حداقل اطلاعاتي از شهر ماسوله شايد به شناخت اين منطقه خاص کمک کند
تا بدانيم بر چه اساسي اين مجموعه عجيب با وجود همه تخريب هايي که در آن
اتفاق افتاده، همچنان مورد توجه است.
حدود 800 سال پيش مردماني از نقاط مختلف ايران از قبيل خراسان، کردستان و
آذربايجان به منطقه کنوني ماسوله کوچ کردند. هنوز دليل اين مهاجرت مشخص
نيست. از نکات قابل تامل در اين روستا، سردر ورودي خانه هاست که همچون
سردر خانه هاي مناطق کويري طاقي شکل و از ارتفاع کمي برخوردار است؛ به
نحوي که اشخاص ناچارند براي عبور از سردر خود را خم کنند. از ديگر نشانه
هاي تاريخي در اين شهر وجود آيينه در روي ديوارها است؛ نشانه يي از آيين
مهرپرستي که مورد بي توجهي قرار گرفته است.
بازار دو طبقه اين شهر يکي از جذابيت هاي آن است که در چند سال اخير به
شدت آسيب ديده و در بسياري از نقاط به راحتي مي توان آسيب هاي وارده را
مشاهده کرد. طبق اسناد موجود تا پيش از اين 600 خانوار در اين روستا زندگي
مي کردند اما در حال حاضر کمتر از 350 خانوار در اين منطقه ساکن هستند.
نبود دبيرستان در اين شهر کوچک پلکاني منجر شده تا بسياري از خانوارها به
دليل ادامه تحصيل فرزندان شان به شهر فومن يا شهر هاي اطراف کوچ کنند.
دخل و تصرف در بافت شهر، هجوم مصالح غيربومي، ناهمگوني در نماي شهر و ورود
غريبه ها با عنوان ويلادارها باعث شده علاوه بر دگرگوني در معماري و فيزيک
شهر، بافت اجتماعي و روابط اجتماعي نيز دچار تغيير شود. به طوري که به
استناد آمار گزارش پايگاه ميراث فرهنگي و گردشگري جمعيت ثابت شهر تاريخي
ماسوله از 3500 نفر در سال 1325 به 811 نفر در سال 1382 رسيده است.
وابستگي اقتصادي اين شهر به تجارت از قديم الايام از عوامل رشد و شکوفايي
اقتصادي و اجتماعي بوده است. برقراري ارتباط بين گيلان، خلخال و زنجان از
دوران قديم و تبادل کالا بين اين شهرها، ساکنان اين شهر کوچک پنهان شده در
دل کوهستان را با آداب و رسوم ارتباط با غريبه ها آشنا کرده است. وجود
همين مسافران و بازرگانان فرهنگ خاصي را در ميان اهالي به وجود آورده است
که شايد همين فرهنگ خاص کمک کرده تا ساکنان امروز ماسوله به خوبي بدانند
با وجود از رونق افتادن اقتصاد و بسته شدن کارگاه هاي آهنگري و چموش دوزي
(کفش هاي چرمي) و حتي با وجود مهاجرت اهالي و خالي از سکنه شدن شهر، چگونه
با جبر و زور اجناس ارزان و نه چندان با کيفيت چين، اقتصاد بازار دو طبقه
و قديمي خود را حفظ کنند.
با وجود اين پشتوانه اطلاعاتي و تجربه ارتباط با مسافران، امروز ماسوله
شهر زنده، پويا و امني براي توسعه گردشگري در منطقه نيست. ادامه حيات شهر
از روال طبيعي خود خارج شده و دستورهاي مديران پايگاه ميراث فرهنگي، گاه
به صورت تصنعي، اداره فرهنگي شهر را هدايت مي کند.
بمباران مسافر در ميانه بازار از سوي اجناس چيني، ايستادن در صف براي خريد
کلوچه فومن، وقت گذراني در مغازه هاي فروش حلواي کنجدي، ايستادن در صف
براي خالي شدن ميزهاي غذا در رستوران ها و خوردن خوراک هاي محلي، مجال
ديدن جاذبه هاي تاريخي و طبيعي و معماري ماسوله را از مسافران باز ستانده
است.
بسياري از مسافران با وجود اينکه براي چندمين بار ماسوله را مقصد گردشگري
خود کرده اند اما از وجود چشمه هاي طبيعي در بافت شهر و بازديد مناطق
شمالي، شرقي و غربي شهر جا مانده اند.
با اين همه به همت قلاب بافي هاي کهن زنان ماسوله و به همت ديگ هايي که
هنوز حلواي کنجدي مي پزند، تنورهايي که کلوچه فومن را داغ تر از شهر فومن
به دست گردشگران مي رساند، گلپرهايي که در پلاستيک هاي کوچک فروخته مي شود
و فروش زنگوله هاي آهني کوچک که گردشگران را به خود مشغول کرده، چنين شهري
با چنين تاريخي و چنين پشتوانه يي براي تولد دوباره اقتصاد در ميان خود و
آشنايي تاريخي اهالي براي برخورد با مسافران، اسير اقتصاد چين است و
کارگاه هاي تاريخي آهنگري آن همچنان تعطيل و هيچ کس نمي داند چرا روي برخي
ديوارهاي خانه ها، آيينه يي در مقابل خورشيد مي درخشد.
ماسوله اينک با همه ناتواني هايش در پذيرش محدود گردشگر، که مي تواند يکي
از امتيازات خاص آن باشد، با وجود نياز به پارکينگ (به نقل قول از
شهردارش)، نياز به سرويس بهداشتي و مهم تر از آن نياز به اطلاع رساني به
مسافران و مجاب کردن آنها براي گرفتن راهنما در بازديد واقعي از شهر، مي
تواند در خيزش يک تولد دوباره، رونق گذشته خود را به دست آورد.