امین یاسوجی ORODIST
تعداد پستها : 171 آدرس : در کره ی ماه-شهر فضا-خیابان خورشید-محله ی کره ی زمینی ها از ایشان سپاسگزاری شده : 4 امتیاز : 55514 Registration date : 2010-12-27
| عنوان: داستان : قلب هدیه... الخميس يناير 27, 2011 8:17 am | |
| پسر به دختر گفت اگه یه روزی به قلب احتیاج داشته باشی اولین نفری هستم که میام تا قلبمو با تمام وجودم تقدیمت کنم.دختر لبخندی زد و گفت ممنونم تا اینکه یک روز اون اتفاق افتاد..حال دختر خوب نبود..نیاز فوری به قلب داشت..از پسر خبری نبود..دختر با خودش میگفت :میدونی که من هیچوقت نمیذاشتم تو قلبتو به من بدی و به خاطر من خودتو فدا کنی..ولی این بود اون حرفات..حتی برای دیدنم هم نیومدی…شاید من دیگه هیچوقت زنده نباشم.. آرام گریست و دیگر چیزی نفهمید چشمانش را باز کرد..دکتر بالای سرش بود.به دکتر گفت چه اتفاقی افتاده؟دکتر گفت نگران نباشید پیوند قلبتون با موفقیت انجام شده.شما باید استراحت کنید..درضمن این نامه برای شماست..!
دختر نامه رو برداشت.اثری از اسم روی پاکت دیده نمیشد. بازش کرد و درون آن چنین نوشته شده بود:
سلام عزیزم.الان که این نامه رو میخونی من در قلب تو زنده ام.از دستم ناراحت نباش که بهت سر نزدم
چون میدونستم اگه بیام هرگز نمیذاری که قلبمو بهت بدم..پس نیومدم تا بتونم این کارو انجام بدم..امیدوارم
عملت موفقیت آمیز باشه.(عاشقتم تا بینهایت)
دختر نمیتوانست باور کند..اون این کارو کرده بود..اون قلبشو به دختر داده بود.. آرام اسم پسر را صدا کرد و قطره های اشک روی صورتش جاری شد..و به خودش گفت چرا هیچوقت حرفاشو باور نکردم | |
|
پری آسمانی کاربر انجمن
تعداد پستها : 33 آدرس : آذربایجان غربی - ارومیه از ایشان سپاسگزاری شده : 7 امتیاز : 51347 Registration date : 2010-12-28
| عنوان: رد: داستان : قلب هدیه... الخميس يناير 27, 2011 4:39 pm | |
| داستان زیبایی بود واقعا که! . . . . . . . . . . . . . . .. . . . .. . . . . .. . . . . مرسی !خیلی زیبا بودش! | |
|
امید روشنایی
تعداد پستها : 7 آدرس : قصر عقاب های جنگاور از ایشان سپاسگزاری شده : 1 امتیاز : 50641 Registration date : 2011-01-23
| عنوان: رد: داستان : قلب هدیه... الأحد يناير 30, 2011 6:04 am | |
| بی مزه بود! چون چیز آموزنده ای نداشت ! فقط این پیامش بود! زود قضاوت نکنیم | |
|