بزرگراه گمشده
رباتها هم عاشق ميشوند
استانتون ايده ساخت يك فيلم را در ذهنش داشت (البته در آن موقع هنوز هيچ داستاني در ذهن نداشت و همه چيز فقط در حد يك ايده بود)؛ ايده او اين بود كه نسل بشر كره زمين را ترك كند و براي ادامه زندگي به يك نقطه ديگر در فضا نقل مكان كند، ولي يك ربات كوچولو را جا بگذارد و آن ربات هم كار خود را صادقانه انجام بدهد؛ چرا؟ چون چون يك نفر فراموش كرده كه دكمه خاموش آن را بزند.
حالا پس از گذشت 14 سال آن ايده در قالب يك فيلم انيميشن به نام «وال - ئي»(Wall-E) در سالنهاي سينما نمايش داده ميشود. استانتون 42 ساله در ساخت بيشتر انيميشنهاي پيكسار دست داشته، ولي «وال - ئي» تازه دومين فيلم او در مقام كارگردان است. اولين تجربه كارگرداني او، در سال 2003 به نام «در جستجوي نيمو» جايزه اسكار بهترين فيلم انيميشن را برايش به ارمغان آورد.
وال - ئي داستاني عاشقانه دارد؛ عشق بين دو شيء بيجان. شخصيت اصلي فيلم همان «روبات كوچولوي جا مانده» است. وظيفه روزانه اين ربات جمعآوري زبالهها، فشرده كردن و قرار دادن آنها در تلهاي مرتب و منظمي از زبالهها است، انسانهايي كه 700سال پيش او را روي كره زمين جا گذاشتند و حالا در يك ايستگاه فضايي در كهكشان راه شيري به سر ميبرند و منتظر هستند تا زمين يك بار ديگر قابل سكونت شود. وال ئي در ميان اين زبالهها چيزهايي مييابد و از طريق آنها به افكار و احساسات انسانها پي ميبرد. ولي موثرترين چيزي كه او در ميان زبالهها پيدا ميكند، يك نوار VHS از فيلم Hello Dolly است؛ او بيوقفه اين فيلم را تماشا ميكند و با تماشاي آن چيزهايي درباره عشق و تنهايي ياد ميگيرد.
در ادامه داستان سر و كله يك ربات «مونث» با نام مناسب «EVE) »Eve در زبان انگليسي به معناي «حوا» است) پيدا ميشود؛ مأموريت اين ربات كه از فضا و از طرف انسانها آمده، اين است كه نشاني از زندگي روي كرهزمين پيدا كند تا معلوم شود كه آيا زمين بار ديگر قابل زندگي شده يا نه؟ در اين بين، انسانها كه در ايستگاه فضايي زندگي ميكنند، چاق و تنبل و نامنسجم شدهاند؛ آنها قربانيان «مصرفگرايي» خود هستند كه در واقع توسط ماشينها و رباتهايي محصول تكنولوژي پيشرفته كه دور و برشان را احاطه كردهاند، بلعيده شدهاند. آيا ربات قهرمان ما ميتواند انسانها را نجات بدهد و در عين حال به «دختر» مورد علاقهاش برسد؟