با درود بر همه مهربان یاران و عزیزانی که شور سربلندی ایران عزیز را در سر می پرورانند و تنها دل در گرو نام ایران دارند و حیاتشان به حیات این سرزمین پیوند خورده است ، سر بلند و پیروز باشید و نور ایزدی همیشه همراهتان.
ارد بزرگ اندیشمند ممتاز معاصر ایران زمین چنین می نویسد :
زمان رستاخیز اندیشه آدمیان فرا رسیده است پس برای پاسداشت داشته های خود باید بیشتر بدانیم ، براین باورم که نخبگان و اندیشمندان سرزمین من ایران می توانند پادشاهان کهکشان اندیشه فردا باشند.(قله همیشه پرافتخار دماوند - رشته کوه البرز)
البرز سالخورده، مانند زال زر
موی سپید را
افشانده تا کمر
رنجیده از سپهر
برتافته نگاه خود از روی ماه و مهر
بر زیر پای خویش
میافکند نگاه
بر چهره گداخته، سیلاب اشک را
شاید به بیگناهی خود میکند گواه
سیمرغ سالهاست که از بام قلههایش
پرواز کرده است
پرهای چارهگر را
همراه برده است
فر هما که بر سر او سایه میفکند
اورنگ خویش را به کلاغان سپرده است
در زیر پای او
قومی ستمکشیده، پریشان و تیرهروز
در چنگ ناکسان تبهکار کینهتوز
جان میکند هنوز
این قوم سرفراز غرورآفرین، دریغ
دیریست کز تهاجم دشمن، فریب دوست
چون لشکری رها شده، از هم گسیخته
جمعی به دار شده، جمعی گریخته
وان همت و غرور فلکسای قرنها
بر خاک ریخته
وین جمع بازمانده گم کرده اصل خویش
خو کرده با حقارت تسلیم
نومید و ناتوان
دربند آب و نان
البرز سالخورده، افسرده و صبور
جور سپهر را
بر جان دردمندش
هموار میکند
گاهی نظر در آینه قرنهای دور
گاهی گذر به خلوت پندار میکند:
- «آیا کدام تندر،
این جمع خفته را
بیدار میکند؟
آیا کدام رستم، افراسیاب را
در حلقه کمند گرفتار میکند؟
آیا کدام کاوه، ضحاک را به دار نگونسار میکند؟
آیا کدام بهرام، آیا کدام سام،
آیا کدام گمنام؟...»
البرز سالخورده
در پیچ و تاب گردش ایام،
رنجیده از سپهر
برتافته نگاه خود از روی ماه و مهر
بر زیر پای خویش
میافکند نگاه،
تا کی طلایهدار رهایی رسد ز راه؟
شعر زیبای البرز از فریدون مشیری
منبع : مسافر زمان سایت بیدار باش...
http://parsnaz.persianblog.ir/post/93/مطالب بخش نظرات مطلب بالا :
مينا۱٠:٠٢ ب.ظ - شنبه، ٢ امرداد ۱۳۸٩
زيبا بود. منم آپم خوشحال ميشم نظرتو بدونمبی تا۳:٥۱ ب.ظ - جمعه، ۱ امرداد ۱۳۸٩
ممنونم ومرسی گلنبضگیر۱۱:۱٢ ق.ظ - پنجشنبه، ۳۱ تیر ۱۳۸٩
چون البرز سرفراز باشید،
چون البرز با اندیشه هایتان بستردلها را سیراب کنید.
چون همیشه از این سراچه لذت بردیم.
گلگلگلسایه ی سکوت۳:۱٩ ب.ظ - چهارشنبه، ۳٠ تیر ۱۳۸٩
البرزمان پایدار
ایرانمان سر فراز
سلام دوست عزیز
همیشه اشعار فریدون مشیری تازه و خواندنی ست
دل آرام باشیداسحق فتحی٢:٢٤ ب.ظ - چهارشنبه، ۳٠ تیر ۱۳۸٩
درود ...
هیچ مکثی لازم نیست بزرگوار
از کرختی ناچار انگشتان که به آهی گرم می شوند
ممنونم از حضور و دقت نظرتان برقرار باشیداسحق فتحی۱۱:٥٦ ق.ظ - چهارشنبه، ۳٠ تیر ۱۳۸٩
درود ..
حضرت کلاغ از قار آمده..حمید٩:۳۸ ق.ظ - چهارشنبه، ۳٠ تیر ۱۳۸٩
سلام دوست گرامی که همیشه به یادت هستم جای شما خالی چند وقت پیش از کنار دماوند می گذشتم ابهت کوه و قدرت خدا اشکم را در آورد و یاد غزل حضرت حافظ افتادم که می گوید: من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم -- لطف ها می کنی ای خاک درت تاج سرم. بدردود سالارپاسخ: من نیز چون شما همیشه بیادت هستم ...... خوشحالم از حضورت دوست محترمم.
مسافر زمان - ۳٠/٤/۱۳۸٩ - ۱٢:٤٥ ب.ظ
دریا(دریای شرقی)٧:٥٠ ب.ظ - سهشنبه، ٢٩ تیر ۱۳۸٩
زیبا بود مرسی لبخندمن اشعار فریدون مشیری رو خیلی دوست دارمگلهرمز ممیزی٤:۱٦ ب.ظ - سهشنبه، ٢٩ تیر ۱۳۸٩
سلام بر شما و بر دماوتد خاموش
باشد که باز ضحاکیان را به بند کشد !گلپاسخ: هیچ قوم غیر ایرانی تاب و توان ماندن در فرهنگ ایرانی را ندارد و تن خواهد داد حتی اگر 200 سال طول بکشد.
مسافر زمان - ٢٩/٤/۱۳۸٩ - ٤:۳٩ ب.ظ
زهره۱۱:٥۳ ب.ظ - دوشنبه، ٢۸ تیر ۱۳۸٩
سلام
خوبید؟
خیلی زیبا بود
لذت بردم
شاد و سربلند باشیدگلپاسخ: دقیقا خود نیز همچنین احساسی داشتم که شما دارید.....و از این بابت خوشحالم ..........بدرود
مسافر زمان - ٢٩/٤/۱۳۸٩ - ٧:٤٠ ق.ظ
سودابه٩:۱٠ ب.ظ - دوشنبه، ٢۸ تیر ۱۳۸٩
دوست عزیز. چندین بار شعر را خواندم و هربار حس ناب و تازه ای به من داد.
آیا کدام تندر این جمع خفته را بیدار می کند؟
ممنون که این شعر را انتخاب کردین .مطلبتان فوق العاده بود.پاسخ: فوق العاده ، حس مشترک همه مخاطبان است ، امیددارم که همه ما روزی به این فهم و بیداری برسیم که هیچکس جز خود مان نمی توانیم نسخه برابری و برادری و آزادی را بر یکدیگر بپیچیم آنهم تنها با همدلی و همکاری...........شاد باشید.
مسافر زمان - ٢٩/٤/۱۳۸٩ - ٧:٤۳ ق.ظ
مینا۳:٢٥ ب.ظ - دوشنبه، ٢۸ تیر ۱۳۸٩
دست مشیری همیشه عالیه . همیشه . اشعارش لطیف و سرشار از احساس هستند و در عین حال بار معنایی زیادی دارن .
انتخاب شایسته ای بود . مرسی . گلپاسخ: باری اینگونه است که میگویید.....موفق باشید و سرمست
مسافر زمان - ٢۸/٤/۱۳۸٩ - ۳:٢۸ ب.ظ
هرمز ممیزی۱٢:٤٦ ب.ظ - دوشنبه، ٢۸ تیر ۱۳۸٩
با سلام و تشکر از این سلیقه زیبا گلپاسخ: آری زیبایی شعر و تصویر در نهایت اوج است ....ممنون از شما
مسافر زمان - ٢۸/٤/۱۳۸٩ - ۱٢:٥٦ ب.ظ
بی تا۱۱:٥٢ ق.ظ - دوشنبه، ٢۸ تیر ۱۳۸٩
بنفشه اي خوشرنگ
دميده بود در آغوش كوه،
از دل سنگ
به كوه گفتم:
_شعرت خوش است و تازه و تر
وگر درست بخواهي،
من از تو شاعر تر
كه شعرت از دل سنگ است
و
شعرم از دل تنگ...
(مشيري)پاسخ: خیلی لطف نمودید که این شعر زیبای مشیری عزیز را مرقوم نمودید .....واقعا آدم حض میبرد از زیبایی شعر این شاعر ....... خوشحالم از حسن انتخابتان که نشان از سلیقه ای خوب است.
مسافر زمان - ٢۸/٤/۱۳۸٩ - ۱٢:٠٥ ب.ظ
بی تا۱۱:٥٠ ق.ظ - دوشنبه، ٢۸ تیر ۱۳۸٩
البرز ای بلند سرافراز روزگار ای مانده از گذشته ی دوران به یادگار
در پهن دشت دامن سبز تو خفته بود تهران نازنین چه زیبا و با وقار
شهری پر کرشمه و طناز و دل فریب چشم هوس به دیدن رویش در انتظار
از قله ی غرور تو خورشید مهربان تابد فروغ مهر به دشت و کوهسار
شب ها بر آسمان پر از رمز و راز آن ماه و ستاره بس درخشان و بی شمار
جاری ز چشمه های خروشان قلب تو آب زلال زمزم و کوثر به جویبار
باد صبا نسیم گل و لاله می دهد دل در هوای پاک تو پیوسته بی قرار
افسوس و صد دریغ که آلوده کرده اند این بهترین فضای دل انگیز این دیار گلپاسخ: درود بر شما
خوشحالم که این شعر زیبا را به ثبت رساندید ........اما ایکاش اشاره ای به نام شاعر نیز میداشتید....شاد باشید نویسنده محترم .
مسافر زمان - ٢۸/٤/۱۳۸٩ - ۱۱:٥٤ ق.ظ