سرزمینمان را بهتر بشناسیم

بنام اهورامزدا
خداوند دانش در آفرینش
خداوند خیر و شادی
خداوند ایرانیان پاک نهاد

درود بر ایرانیان پاک نهاد
اینجانب قصد دارم تاریخ سرزمین همیشه آریایی ایران را از جایی که دست تاریخ به آن رسیده بازگو کنم تا هم دوستان از آن استفاده کنند و با فرهنگ و سلسله هایی که بر ایران حکم میراندند آشنا شوند و هم بنده از شما عزیزان مطالب جدیدی در تاریخ ایران بیاموزم لذا از شما دوستان مشارکت در این بحث را خواستارم تا به بنده حقیر را در این امر دشوار یاری رسانید و با مطالب خود تاریخ عظیم ایران را به دیگران بشناسانیم.
لازم به ذکر است که من مطالبی را که برایتان نقل میکنم از کتبی است که مطالعه کرده ام و آنچه که در خاطرم است به صورت خلاصه بیان میکنم و به شرح حال برخی از پادشاهان بزرگ و موسس سلسله ها میپردازم لذا اگر اشتباه یا کم و کاستی در مطالب من مشاهده فرمودید ضمن گوشزد به بنده آن را اصلاح نمایید تا دیگران با تاریخ درست آشنا شوند و بنده را بخاطر این خطا ببخشید . البته من سعی خواهم کرد که اشتباهی در معرفی تاریخ و اشخاص پیش نیاید.

بسیاری از ایرانیان گمان میکنند که تاریخ ایران با تاسیس حکومت هخامنشیان شکل گرفته است و بخاطر همین موضوع است که اگر از برخی از افراد بپرسید که کهنترین حکوکت ایران چه نام داشت بگویند هخامنشیان . اما این کاملا اشتباه و غلط است وجود چنین بیسوادی و بی اطلاعی یک ایرانی نسبت به تاریخ سرزمینش باعث تاسف خواهد بود . نظریه ای که اکثر نویسندگان بر آن باور دارند این است که قبایلی که خود را "آریایی" (( در زبان آنان یعنی شریف یا نجیب )) میخواندند در اواخر هزاره دوم قبل از میلاد وارد ایران شدند و گروهی در ایران سکنا گزیدند و پس از مدتی گروهی از آریاییها وارد هند شدند البته بر سر این موضوع (( ورود آریاییها به ایران )) اختلاف بسیاری وجود دارد . در اینجا نکته ای که قابل تامل و توجه است اینست که تاریخ ایرانیان را بر چه اساسی میسنجند؟؟؟ آیا منظور از تاریخ ایران مردمانی است که در این سرزمین و فلات میزیسته اند و یا اقوامی که خود را ایرانی میخواندند (( بسیاری از محققین بر این باورند که اسم ایران از کلمه آریایی گرفته شده است )) و در محوطه جغرافیایی امروزی سرزمین ما زندگی میکردند؟؟؟ راجع به این موضوع تاریخ نگاران بخش دوم را قبول دارند و بر اساس آن مطالب خود را آغاز کرده اند . حال ما هم از این بزرگان پیروی کرده مطالب خود را از همین نقطه آغاز میکنیم. سرزمینی که نام ایران را به خود گرفته بر اساس نظری بسیاری از محققین و پژوهشگران و تاریخ نگاران محل زندگی اقوام متعددی بوده است . ایران شامل تاجیکستان کنونی و زمینهای میان دو رود بزرگ آمودریا و سیر دریا که امروزه در ازبکستان و ترکمنستان قرار دارند و بیشتر از کشور افغانستان کنونی - مک گران که امروزه شامل بخش بزرگی از پاکستان است - سرزمینهای دو سمت شرقی و غربی دریای خزر و قفقاز - سرزمین های شرقی و جنوبی دریاچه وان امروزی - سرزمینهای کوهستانی کردستان امروزی - میشد . همه این سرزمینها را "فلات ایران" مینامند. مردم باستان که ساکنان این سرزمینها بودند آنگونه که در اوستا آمده است "ایریانءوائی جا" یعنی جایگاه نشیمن آریاییان میگفتند . آنچه که قوم آریایی را از سایر اقوام متمایز میکند پرستش و خدای آنها بود . آنها نه بت پرست بودند و پیامبری داشتند . خدایان این قوم خورشید و ماه و ستارگان بودند . (ورانه/ فلک) (میتر/فروغ خورشید) (اناهیته/ناهید) (ورهران/ مریخ) (خشتریه/ تیر) (ایندر/ برق آسمانی) (وایو/ نیروی طوفان) (گواته/ نسیم ملایم و دلنواز) (آتر/ نور و حرارت) (آگنی/ آنش سوزنده). تمام خدایان آریایی ها ذاتا آریایی بودند تا جهان انسانها را به نیروی خویشاداره کنند.(برگرفته از ایران زمین - امیر حسین خنجی)

لازم میدانم در اینجا به خلاصه ای از زندگینامه پیامبر بزرگ ایرانیان زرتشت بپردازم . البته قابل عرض است که هیچیک از مطالب تاریخی راجع به این بزرگمرد 100% نیست
- زرتشت
زرتشت یک شخصیت مذهبی سیاسی تاریخی است که پیام و افکار و تعلیماتش تا به امروز پس از قرن ها باقی مانده است.
نام زرتشت چنانچه از سروده هایش پیداست ( زرت اوشتره اسپتیمه ) است که معنایی چون ستاره شناسی - ستاره طلایی - دارنده شتر زرین - دارنده شتر پیر- کسی که نور زرین بر صورتش است که معنای آخر از نظر محققین صحیح تر میباشد
تاریخ ظهور زرتشت را که بر اساس محاسبات سنتی انجام گرفته حدود 660 سال قبل میلاد مسیح میدانند.
وی پس از 15 سال تفکر و حقیقت جویی به شناخت خدا دست یافت و پس از ظهور در سن حدودا 30 سالگی و یا کمی بیشتر تمام بت ها را شکسته و برده ها را آزاد نمود
در حدود سالهای 660 ق.م. در آذربایجان و نزدیک دریاچه ارومیه نوزادی از تبار شاهان ماد بدنیا آمد که نام پدرش پورش اسپ ونام مادرش دغدو بود .
او تا سن 15 سالگی نزد پدرش که مردی دانشمند و پرهیزگار بود تعلیم دید و پرورش یافت و در 15 سالگی از جامعه کناره گیری کرد و به تفکر پرداخت.
در سن 30 سالگی به پیامبری رسید تازه در این زمان بود که نام زرتشت به خود گرفت
زرتشت 12 سال به تبلیغ دین خود در نواحی غربی پرداخت ولی سران قوم به دشمنی با وی پرداختند به طوری که زرتشت ناچار به ترک سرزمین خود و فرار به نواحی شرقی شد
او در بلخ نزد گشتاسب پادشاه آن دیار رفت و دین خود را به وی معرفی نمود که گشتاسب دین را پذیرفت و از وی حمایت کرد.
زرتشت به غیر از گشتاسب حامیان بانفوذ بیشتری مانند جاماسب وزیر دانشمند گشتاسب و فر شوشتر برادر جاماسب که زرتشت دختراو را به زنی گرفت داشت
زرتشت 35 سال در بلخ به تبلیغ دین خود پرداخت و با حمایت گشتاسب در آن نواحی حامیان بیشماری پیدا کرد .ولی عده ای هم که قدرتمندترین آنها ارجاسپ پادشاه توران بود به مخالفت و دشمنی با دین جدید پرداختند و جنگهای متعددی به همین دلیل در آن ناحیه صورت گرفت.
سر انجام در یکی از جنگها و در حمله به بلخ توسط ارجاسب 80 موبد زرتشتی و و خود زرتشت در سن 77 سالگی کشته شد.
نام قاتل زرتشت که یک تورانی بود برادرکش ذکر شده است.

- برخی از آثار باستانی
* معماری ايلام قديم
تا پيش از آمدن مادها و پارسها تا حدود يک هزار سال پيش از ميلاد ، تاريخ سرزمين ايران به تقريب منحصر به تاريخ ايلام بوده است.تنها اطلاع ما از معماری (به ويژه شکل معابد) از نقش مهرهايي است که از دوران اوليه ی ايلام به جای مانده و آن يک نقش برجسته مربوط به نينوا در آشوری متاخر است در اين نقش برجسته معبدی به صورت يک بنای مربع مستطيل بلند بر يک شالوده ی ايوان دار نشان داده شده، نمای جلوی دارای روزنه هايی بوده است. در قسمت پشت ممکن است پله هايی برای دسترسی به معبد وجود داشته است. در نمای آن دو چهار چوب در بلند ديده می شود که در سمت چپی را يک پرده ی نی ايی آنرا از نور آفتاب محافظت می کند. احتمالاً مدخل ورودی بوده است و در سمت راست شايد نمايی از يک در بوده است جالبترين ويژگی معماری اين معبد سه شاخ بزرگ است که در دو طرف ديوارهای معبد نصب شده است و اين ما را به يکی از عجايب ساختمان معابد ايلامی متوجه می سازد.آثار باستانی چغازنبيل در دشت خوزستان و در فاصله حدود سی کيلومتر در جنوب شرقی شهر شوش در کرانه ی غربی رودخانه دز واقعشده است اين آثار شامل زيگورات يا معبد عقليمی است که به وسيله ی او نقاش گال پادشاه مقتدر ايلامی برای خدای اينشوشيناک در حدود 1265 ق.م ساخته شده است.
زيگورات چغازنبيل کهن ترين اثر معماری ايرانی می باشد که دارای ابعاد و خصوصيات خيره کننده است و با اهرام مصر برابری می کند.
* معـبد چـغـازنـبـيل
يکي از معـماريهاي مهـم ايران مربوط است به قرن 13 قـبل از ميلاد؛ معـبد چـغـازنـبـيل ( 1250 قبل از ميلاد ) است که در کنار رودخانهً کرخه در استان خوزستان در جنوب ايران قرار گـرفـته است. اين معـبد بوسيله "هـونـتاش هـوبان" پادشاه ايلام بر روي خرابه هاي شهر باستاني "دور - آنـتـش" ساخته شده بود . اين معـبد نشانگـر اوج و شکوه معـماري در آن دوره است. اين بـنا بصورت چـهـارگـوش و به صورت يک ساخـتمان پـنج طبقه است، که هـر طبقه از طبقه قـبلي کوچکـتر است و نمائي بصورت مخروطي را نشان مي دهـد. معـبد اصلي در آخرين طـبـقـه ساختـه شده بود. موادي که در ساختمان اين معـبد بکـار رفـته است، بـيـشـتر از آجرهـاي پـخـته لعـاب دار هـمراه با ساروج بـسيار قـوي بوده است. گـنـبد غـربي معـبد چـغازنـبـيل که بصورتي ماهـرانه ساخته شده بود هـنوز هـم پس از گـذشت سـه هـزار سال از تاريخ آن بصورتي عـجـيب و حيرت آور در وضعـيتي خوب بسر مي برد. ساخـتـن طاقـهـاي هـلالي شکـل برروي راهـروهـا و پـلـکـان هـاي داخل معـبـد نـشـانگـر مـوفـقـيت فوق العـاده و شگـفت آور معـماري در ايران باستان است. چـيـزي که باعـث تعـجب و شوک بـسيار در معـماري چـغـازنبـيل است، اينکه ابـتـکار هـنـرمندان آن دوره در اخـتراع و ساختـن يک سيستم جديد که آب آشامـيدني ساخـتمان را تهـيه مي کرده است. آب تسويه شده بوسيله عبادتـگـران و پـرستـشگـران و ساکـنين آن منطقه مورد استـفاده قرار مي گـرفت.
* تپه حسنلو
تـپـه حسن در نزديکي دامغـان، تـپه ايلـبـليس در 72 کيلومتري کـرمان، و تـپه حسنـلو در آذربايجان غـربي از بـناهايي هـستـند که بوسيله حفاري هاي باستان شناسي از زير خاک بـيرون آورده شده اند. در حفاري هاي تپه حسنلو، سه بناي عـظيم کـشف شد که تمام آنهـا با نـقـشه اي يکسان درست شده بودند. اين بـناها به 1000 - 800 سال قـبل از مـيلاد مسيح بـرمي گـردند. تمام آنهـا داراي دروازهً ورودي ، حـياط سنگـفرش شده ، اتـاقـهـا و انـبار بوده اند . در معـماري تـپه حسنلو، ساختمانهـا بـنـظر از چوب بنا شده اند؛ مربع و بصورت برج با پـايه هاي چـوبي که بدون برش بصورتي عمودي از آنهـا بعـنوان پايه و ستون استـفاده شده بود. يکي از اتاقـهـا بصورتي سنگـفرش شده با خشت خام کشف شد. نکـته جالب توجه اينکه اتاقي ديگـر را که بعـنوان آشپـزخانه از آن استـفاده مي شده داراي جاهاي مخصوص با شومينه دور آنها بود.


تاریخ ایران به دو بخش کلی تقسیم میشود :
- دودمانهای پیش از اسلام
- دودمانهای پس از اسلام

دودمانهای پیش از اسلام :
1- مادها (از قرن 8 ق.م تا 550 ق.م) بنیانگذار "دیااکو"
2- هخامنشیان (550 ق.م تا 330 ق.م) بنیانگذار "کوروش کبیر"
3- سلوکیان (330 ق.م تا 129 ق.م) بنیانگذار "سلوکوس یکم"
4- اشکانیان (256 ق.م تا 224 م) بنیانگذار "اشک یکم"
5- ساسانیان (224 م تا 652 م) بنیانگذار "اردشیر پاپکان"

*حمله اعراب به ایران*

دودمانهای پس از اسلام :
1- طاهریان (205 تا 259 ه.ق) بنیانگذار "طاهربن حسین ذوالیمینین"
2- صفاریان (261 تا 287 ه.ق) بنیانگذار "یعقوب بن لیث صفار"
3- سامانیان (261 تا 389 ه.ق) بنیانگذار "نصر اول"
4- زیاریان (315 تا 462 ه.ق) بنیانگذار "مرداویج پسر زیار"
5- بوییان (320تا 440 ه.ق) بنیانگذار "عمادوالدوله علی"
6- غزنویان (388 تا 555 ه.ق) بنیانگذر "سلطان محمود غزنوی"
7- سلجوقیان (429 تا 511 ه.ق) بنیانگذار "طغرل بیک"
8- خوارزمشاهیان (470 تا 617 ه.ق) بنیانگذار "انوشتکین غرجه"
9- ایلخانیان مغول (654 تا 736 ه.ق) بنیانگذار "هولاکو خان"
10- تیموریان (771 تا 903 ه.ق) بنیانگذار "تیمور گورکانی"
11- صفویان (906 تا 1135 ه.ق) بنیانگذار "شاه اسماعیل"
12- افشاریه (1148 تا 1161 ه.ق) بنیانگذار "نادر شاه"
13- زندیه (1163 تا 1209 ه.ق) بنیانگذار "کریم خان زند"
14- قاجاری (1209 تا 1345 ه.ق) بنیانگذار "آقا محمد خان"
15- پهلوی (1345 ه.ق تا 1304 ه.ش) بنیانگذار "رضا شاه"
16- جمهوری اسلامی ایران (1357 ه.ش تا به امروز) بنیانگذار "روح الله خمینی"

«« مادها »»
مادها اقوامی از نژاد آریایی بودند که "دیااکو" دولت ایشان را پایه گذاری کرد. سرزمینهای ماد شامل کردستان و کوههای زاگرس و نواحی غربی و مرکزی بود که به "ماد بزرگ" معروف داشت و سرزمین آذربایجان که به "ماد کوچک" شهرت داشت . از پادشاهان ماد تا بحال هیچ کتیبه ای بر جای نمانده بجز کتیبه های آشوری که بسیار از مادها نام برده شده است . در مورد زبان مادها هیچ اطلاع دقیقی در دست نیست ولی آنچه که مسلم است این است که نباید با زبان هخامنشیان تفاوت چندانی داشته باشد اگر اینگونه بود کوروش و داریوش در کتیبه های خود که سه زبان در آن به کار برده اند زبان مادی را نیز اضافه میکردند . احتمال زیاد مادها به زبان پارسیان سخن میگفتند ولی با لحجه خاص خود .

- معماری ماد:
در حدود هزاره ی اول پيش از ميلاد بود که گروههايی از اقوام آريايی به ايران مهاجرت کردند. مادها در سده ی هفتم پيش از ميلاد به رهبری خشتريته (خراآورت) نخستين پادشاهی خود، پس از ايلاميها در اين سرزمين بنياد گذاشتند.بررسی هنر معماری ماد با کمبود مدارک موجود، کاری سهل و آسان نيست، قطعاً مادها هم مانند اسلاف خويش برخوردار از آثار معماری قابل بحثی بوده اند مويد اين مطب آثار بدست آمده از کاوش های اخير باستان شناسی تپه هگمتانه و همچنين معماری صخره ای است که از آنها به جای مانده است.
بر همين اساس معماری مادی شامل دو بخش می باشد:
الف) معماری صخره ای
ب) معماری معمولی
معماری صخره ای : ايجاد حفره و وسعت دادن آن، فضای مورد احتياج مثلاً خانه يا آرامگاهی ايجاد شود. حاصل اين عمل مبارزه جويانه ی انسان با کوه و صخره را که برای دستيابی به فضايی استوار و ماندگار انجام می شود، معماری صخره ای می ناميم. به عبارت ديگر معماری صخره ای از مصالح آزاد و معمولی ساختمان به وجود نمی آيد بلکه از
صخره ای طبيعی است و در جهت عکس معماری آزاد و معمولی عمل می کند آثار معماری صخره ای مادها اکثراً در نواحی غرب ايران (کردستان – آذربايجان غربی- کرمانشاه و همچنين در بخشی از خاک عراق (کردستان عراق) پراکنده است و اغلب جنبه ی مذهبی دارند.
معماری معمولی: معماری معمولی به اين آثار در محلهايی به نام تپه نوشيجان ملاير و گودين تپه و باباخان، تپه هگمتانه، زيويه و .... قرار دارند که در کاوش های باستان شناسی بدست آمده است.

در فرصتی دیگر به شرح بیشتر قوم ماد و شاهنشاهی آن خواهم پرداخت . اگر دوستان مطلبی راجع به آنچه که گذشت دارند مارا از آن بهره مند بفرمایند

با درود فراوان
یزدگردچهارم ساسانی

بسیار عالی بود
از مادها یادکردی می رسیم به نخستین امپراتور ایران دیاکو

دیاکو
دیاکو بنیانگذار ایران و نخستین پادشاه سرزمین ماست

دیاکو : ایران را پرورانده و ساختم تا پناهگاه آزدگان باشد .

دولت ماد یکی از سه تیره آریایی ( ماد، پارس و پارت ) فلات ایران است در سال ۱۳۳۲ پیش از تاریخ خورشیدی بود . مردم ایران او را به پادشاهی برگزیدند. شاهنشاه دیاکو همدان ( هگمتانه‌ ) را به پایتختی خود برگزید و در آن بر روی تپه‌ای، هفت دژ تو در تو ساخت و هر یک را به رنگ ویژه‌ای در آورد.دیاکو ۵۳ سال بر ایران فرمانروایی کرد او توانست اتحادی تاریخی بین تیره های مختلف نژاد آریایی ایجاد نماید .
دیاکو ابتدا توانست 7 طایفه قوم ماد را با هم متحد کند ، وی سپس به عنوان رهبر و قاضی آن 7 طایفه انتخاب شد که این مساله در سال 701 قبل از میلاد مسیح اتفاق افتاد. پس از 7 سال رهبری در بین این 7 طایفه، وی از طرف مادها ، پارسها و پارتها به عنوان پادشاه ایران انتخاب شد و تا سال 656 قبل از میلاد مسیح حکومت کرد. ماجراهای به قدرت رسیدن دیاکو در کتاب تاریخ هرودوت آمده است. دیاکو پسر کیاکسار (کسی که می‌تواند خوب نشانه‌گیری کند) و کیاکسار نام پدرش دیاکو را بر فرزند گذاشته بود .
فرهاد پسر دیاکو و دومین پادشاه ایران بود و بین سالهای 665 قبل از میلاد تا 633 قبل از میلاد حکومت کرد. مانند پدرش ، فرهاد هم جنگ بر علیه آشوریان را آغاز کرد اما متاسفانه شکست خورد ، به دست آشور بنی پال افتاد و به دست او کشته شد. جانشین فرهاد ، کیاکسار نام داشت او ارتش ماد را تجدید سازمان و نوسازی کرد و با نَبوپَلَّسَر شاه بابل متحد شد. برای استوارسازی این اتحاد، دختر کیاکسار به نام امتیس به همسری پسر نبوپلسر یعنی بخت‌النصر دوم درآمد. امتیس از زندگی در جلگه میان‌رودان دلگیر شد و برای کوه‌های بلند همدان و ایران دلتنگی بسیار کرد. از این رو بُخت‌النصر دوم به عنوان هدیه برای همسرش دستور ساختن باغ‌های معلق بابل را داد تا بلندای دیوارهای آن برای امتیس حکم کوهساران را داشته باشد.
کیاکسار در جوانی، شکست پدرش، فرهاد را در برابر آشوری ها دیده بود و از آن درس عبرتی آموخته بود. او فهمید که برای مقابله در برابر آشوریان، می بایست نیروی نظامی مجهزی تشکیل دهد. زیرا سربازانی که رؤسای زمین دار جمع آوری می کنند، هرگز از عهده ی سپاه منظم بر نمی آیند. از این رو، بر آن شد که سپاهی رزمی، مانند آشور، بنا کند. این نیرو، مجهز به تیر و کمان و شمشیر و سواره نظام ماهر بود.
کیاکسار با این نیروی نظامی، به سوی نینوا حرکت کرده، آن شهر را محاصره کرد. اما پس از مدتی، به او خبر رسید که سکاها، به ایران هجوم آورده اند. او دست از محاصره برداشت و به مقابله با آنان شتافت. کیاکسار ، در شمال دریاچه ی ارومیه، نبردی سخت با آنان کرد و از آنان شکست خورد. سکاها، 28 سال بر سرزمین ماد تسلط یافتند و کیاکسار، در این مدت، مطیع آنان بود. سکاها، شهر سقز را بنا کردند و آن شهر را پایتخت خود قرار دادند.
با گذشت زمان ، کیاکسار ، تصمیم به بیرون راندن سکاها گرفت. او، فرمانده ی سکاها و سردارانش را به یک میهمانی دعوت کرد و همه ی آنان را یکجا مسموم کرد. سپس، لشکریان سکاها را از سرزمین ایران بیرون راند.
چون از این جهت، آسودگی خاطر فراهم شد، کیاکسار برای بار دوم، تصمیم به نابودی آشوریان گرفت. او و نبوپلسر توانستند با همیاری، امپراتوری آشور را درهم‌شکسته و پایتخت آن یعنی شهر نینوا را در ۶۱۲ پ.م فتح کنند. ساراگوس، چون در برابر ایرانیان و آشوریان، تاب مقاومت نیاورد، خود و خانواده اش را در آتش، سوزاند. سپس، شهر نینوا، با خاک یکسان شد و دنیا از جنایات دولت ستمگر آشور، رهایی یافت.
پس از این پیروزی ، ایرانیها میان رودان ( بین النهرین) ، ارمنستان و بخشهایی از آسیای صغیر و بخش شرقی رود قزل ایرماق را نیز ضمیمه امپراطوری خود کردند. در این شرایط رود قزل ایرماق به عنوان مرز بین امپراطوری قدرتمند ایران و سرزمین لیدیه شد. جنگ معروف بین ایرانی ها و لیدی ها که با نام جنگ قزل ایرماق معروف است ، در 28 ماه می 585 قبل از میلاد مسیح ، به دلیل کسوف ناگهانی پایان یافت.
کیاکسار پس از این که جنگ با پیروزی پسرش ، آستیاگ به پایان رسید از دنیا رفت. آستیاگ مرزهای ایران را تا اروپا گسترش داد او پدربزرگ مادری کوروش هخامنشی بود.

برگرفته از : وب سایت دیاکو
http://star3.blogsky.com

عالیه
من که مشتاقانه منتظر ادامه ی مطالبم ،
متاسفانه اونطور که باید به تاریخ کشورمون توجه نمی شه
حتی نظام آموزشی برنامه ریزی درستی در مدارس در این مورد نداره ،
البته به جز تاریخ" معاصر" که بارها بارها تکرار شده....!!!

بهار سال 728 پیش از میلاد بود جهان در تب و تاب ایجاد و زایش بزرگترین تمدن تاریخ خویش قرار داشت . سواران بسیاری به سوی هگمتانه روان بودند همه بر این باور که باید دست در دست یکدیگر کشوری یگانه را بنا نهند . در این بین جوانی خوش سیما و بلند نظر نگاه همه ریش سفیدان را شیفته خود ساخته بود همه ایمان داشتن او می تواند چنین کار بزرگی را به سامان برساند .

دیاکو از تیره ماد ( یکی از سه تیره ایرانی پارت ، ماد و پارس )بود مردم او را به خردمندی و دادگستری می شناختند و برای بر طرف شدن دعاوی بزرگ خویش از او کمک می خواستند . ریش سفیدان سه تیره آریایی در فصل رویش شقایق های سرخ ، دیاکو نخستین فرمانروای ایران را برگزیدند . در آن مجلس دو زن هم در میان ریش سفیدان و بزرگان بودند که هر دو از تیره پارت و پهلوی بودند سه روز پس از انتخاب دیاکو به فرمانروایی از نزدیک با او دیدار کردند و به او گفتند در آشور زنان تحت فشار سارگون (سارگن) هستند و هیچ حقی ندارند آیا تو هم به آن راه خواهی رفت که اگر اینطور باشد دوستی میان ما نیست دیاکو با وجود جوانی گفت ایران سرزمین آزادگان خواهد بود در آزادگی و وارستگی هر که بلندتر باشد میدان بزرگتری در اختیار خواهد داشت .

دیاکو 53 سال پادشاهی کرد و همه در او دادگستری و گذشت را به نیکی دیدند چنانچه ارد بزرگ اندیشمند نام آشنای کشورمان می گوید : خود را برای پیشرفت مردم ارزانی دار تا مردم پشتیبان تو باشند . دیاکو توانست با پادشاهی شایسته خویش پایه اتحاد جاودانه سه تیره بزرگ آریایی ایران را بریزد که امروز همه ما به این همبستگی افتخار می کنیم .


سایت هفت آسمون
http://7asemoon.com/showthread.php?p=2646

بنام اهورامزدا

با تشکر از دوست عزیزم آقای آتشی

مطلبی که از قلم افتاد (( قبل از مادها ))
"گوتی ها"
در اسناد باقی مانده از اکدی و آشوری از قبایلی نام برده شده است که در ناحیه آذربایجان و کردستان و کوههای زاگرس تا لرستان کنونی میزیسته اند یکی از این قبایل را "گوتی ها" نامیده اند . از اسناد برجای مانده بر میآید که "گوتیها" در سده های آخر هزاره سوم پیش از میلاد در نواحی شرقی کردستان کنونی میزیسته اند و تشکیلات سیاسی و نظالمی نسبتا نیرومند داشته اند . نام این قوم را اکدی ها و آشوری ها به آنها داده اند و معنایش مشخص نیست.

"لولوبی ها"
یکی دیگر از قبایل ساکن در غرب فلات ایران قبایل لولوبی بوده که در همسایگی گوتی ها در منطقه کرمانشاه کنونی به سوی جنوب تا مرزهای عیلام میزیستند و دارای تمدن نه چندان پیشرفته و نوعی سلطنت بودند . لولوبوم نیز نامی است که اکدی ها به ایشان دادند و شاید معنایش کوه نشینان باشد. یکی از شاهان لولوبی "انو بانی نی" نام داشته است و حوالی سالهای 2200 پ.م حکومت میکرده .

"کاشی ها"
جماعت دیگری که در مناطقی از غرب فلات ایران در هزاره سوم پیش از میلاد میزیسته اند قبایل کاشی هستند که در اسناد میانرودان با نام "کاشو" از آنها یاد شده است. کاشی ها در منابع یویانی "کاسیت" نامیده شده اند و احتمالا قبایلی بودند که از قزوین تا کاشان را در اختیار داشتند . نام خدای بزرگ کاشی ها "سوریاش" بود که خدای فروغ آسمانی و کهنترین خدای آریایی ها است.

"خوزی ها"
خوزی ها یک قوم بسیار کهن بودند که در سرزمینی که اکنون خوزستان نامیده میشود سکونت داشتند و سرزمینشان با نام خودشان منسوب بود و تا امروز این نام را حفظ کرده است . در سنگ نبشته های داریوش از کشور آنها با نام "خوجیه" و از خودشان "خوجی" ها یاد شده است.

"آترپاتیان"
آترپاتیان یا "مان نا" نامی است که آشوریان به یک سلطنت محلی آذربایجان در همسایگی شمالی خودشان داده بودند و ما از نام حقیقی کشور آنها بی اطلاعیم لذا آنها را با همین نام میشناسیم .

_____________________________________________
_____________________________________________

مادها
ادامه

آشوریان نام بنیانگذار پادشاهی ماد را "خشتریتی" و هخامنشیان "خشتریته" در سنگ نبشته های خود گذارده اند. دیااکو پنجاه سال بر قوم خود حکومت کرد ودر این مدت به متحد ساختن طوایف پراکنده ی مادی پرداخت ملی چمن آشوری ها بر ایران تسلط داشتند از اتحاد اقوام ایرانی نا را ضی بودند ، دیا اکو را از حکومت برداشته و او را به شام تبعید کردند. بعد از او پسرش فرورتیش بر تخت پادشاهی نشست. در صدد اتحاد با دولت اورارتو بر ضد آشور افتاد ولی در نبرد مقابل سپاه جنگ آزموده ی آن دولت تاب مقاومت نیاورد و شکست خورده در میدان نبرد کشته شد. تلاشهای بسیار زیاد خشتریته برای آزاد سازی سرزمینهای ایرانی از سلطه دست نشاندگان آشوری و نام متحدان آن در اسناد آشوری بسیار یاد شده است. چیزی که مشهود است این است که یک خیزش درونی و همگانی با رهبری خشتریه به راه افتاده بود و بسیاری از ایرانی نیمه غربی فلات در آن شرکت داشتند . بر این اساس آغاز پادشاهی مادها در سال 678 بوسیله خشتریه بوده است.هرودوت میگوید : مادها پس از 128 سال سلطنت آنگاه به اطاعت پارسیان در آمدند. این مطلب هرودوت را باید به حساب زمان درگذشت "فرورتیش"(یکی از شاهان قبل از اتحاد مادها بدست خشتریه) و آغاز سلطنت تا پایان آن که در سال 550 پ.م بود گذارد.
در نوروز سال 678 پ.م شمار بسیاری از امیران ایرانی که از مناطق مختلف در انجمنی که خشتریه تشکیل داده بود شرکت جسته و خشتریه را به عنوان شاه برگزیدند. خشتریه 5 سال اول حکومت خود را صرف سروسامان دادن به امر سرزمینهای درون اتحادیه و جذب امیران قبایل دور و نزدیک کرد. در همین زمان با سران قبایل "مان نا" و "سکه اشکود" پیمانهای دوستی و اتحاد بست . مردم "مان نا" ها که تحت سلطه آشوریان بودند خود را آماده بیرون آمدن از سلطه آنان میدیدند.شاه "اشکود" هم گرچه با شاه آشور هم پیمان شده بود اما منافع همزبانان خود را بر هر چیزی ترجیح میدادو به گفتگو با خشتریته پرداخت در میان ایران تمام سران به اتحادیه ماد پیوسته بودند. در سال 673 پ.م خشتریته اولین حمله خود را به همکاری متحدانش به دژهای آشوری در غرب ایران آغاز کرد . اسناد آشوری نشان میدهد که بیشاز دو ماه بیشتر طول نکشید که کلیه اشغالگران(آشوری ها) از مناطق کوهستانی زاگرس فراری شدند و دژها به تصرف خشتریته و هم پیمانانش در آمده بود و...

ادامه دارد

با درود
یزدگردچهارم ساسانی

ممنونم دوست خوبم
من هم از نوشته های شما بهره می برم

نوشته زیر از خانم یاسمین آتشی است که تقدیم می کنم :

آژی دهاگ آخرین فرمانروای دودمان مادها


رایزن نخست آژی دهاگ ( آستیاگ ) آخرین فرمانروای دودمان مادها و پدر بزرگ کورش بزرگ در صبح روز جشن مهرگان سال 540 پیش از میلاد به فرمانروای ایران گفت بهتر آنست گزارشی از کارکردهای دربار ایران به بزرگان و ریش سفیدان مردم داده شود . آژی دهاگ گفت ماه پیش هم همین حرف را زدی و من مواردی را گفتم اما آنچه از یاد برده ایی این است که مردم از من گزارش نمی خواهند آن ها کارهای ما را باید به چشم خویش و در شهرها و روستاها ببینند نه آنکه سخنرانی های ما را بشنوند و کاری نبینند. این سخن آژی دهاگ همانند این سخن ارد بزرگ اندیشمند والامرتبه ایران که می گوید : مردم به دنبال گزارش روزانه فرمانروایان نیستند! آنان دگرگونی و بهروزی زندگی خویش را خواستارند !! .
تاریخ مردان پر مدعای کم کار بسیار داشته است و مردان اهل کار که سبب دگرگونی شده اند بسیار اندک .

بنام اهورامزدا

ادامه تاریخ ماد
تصرف کشور آشور
نیروی آشور در خلال سه سده که به عنوان یک امپراطوری پرتوان بر مناطق گسترده ای از خاورمیانه مسلط بود در درجه اول متکی بر خشونت بسیار زیادی بود که در لشکرکشیها به کار میبردند و در درجه دوم متکی بر سازمان بسیار منضبط نظامی و جنگ افزارهای پیشرفته شان بود که همسایگان آنها از آنها برخوردار نبودند و در درجه سوم متکی بر دستگاه پیچیده خبر گیری و خبر رسانیشان بود.
میانرودان سرزمینی بود که مرکز امپراطوری آشورمحسوب میشد ولی از یک جهت دچار ضعف بود و آنهم تعدد اقوام و ادیان مختلف بود نظیر : بابلیان - کادانیان - سومریان - اکدیان - آرامیان - آشوریان
این موضوع یک ضعف در مرکز حکومتی آشور محسوب میشد به عنوان مثال همواره کلده وبابل برای بیرون آمدن از زیر سلطه آشور تلاش میکردند از این جهت است که حتی در اوج قدرت حکومت آشور ثبات سیاسی محکمی در این منطقه حاکم نبود. در سال 633 پ.م پادشاه آشور بنام "آشور بانی پال" درگذشت و پسرش "آشور اتیل ایلانی" پس از جنگهای بسیاری در خانواده بر تخت نشست . چهار سال بعد فردی دیگر بنام "سین شوم لی شیر" جای وی را با یک کودتا گرفت ولی وی نیز دچار یک کودتا از طرف خانواده خود شد و "سین شار ایشکون" بر تخت نشست . زمانی که "سین شوم لی شیر" در کودتایی برای بر تخت نشستن تلاش میکرد یکی از افسران "کلدانی" بنام "نبوپولاصر" از وی حمایت کرد که "سین شوم لی شیر" بعد از پیروزی وی را حکمران بابل میکند . اما با کودتای دیگری که به آن اشاره شد و "سین شار ایشکون" به سلطنت رسید "نبوپولاصر" از اطاعت او بیرون آمد و به شاه ماد یعنی "هوخشتر" یا همان "خشتریته" پیوست و سرانجام این عمل وی پیمان نامه ای میام ماد و بابل بود که یک پیمان مستحکم میان این دو شکل گرفت . وقتی شاه آشور قصد حمله به بابل را داشت شاه ماد در حمایت از بابل به آشور اعلان جنگ کرد . از طرفی دیگر اقوام کلدانی و آرامی که در نیمه جنوبی میانرودان که مرکز آشور محسوب میشد از "نپوپولاسر" حمایت میکردند و علت آن همدینی آنها با بابلیان و مخالفت دینیشان با آشوریان بود . از طرف دیگر جنگ های فامیلی و خانوادگی برای کسب قدرت آشور را ناتوان کرده بود. جنگهایی که میان بابلیان و آشوریان در سالهای 616 و 615 در گرفت با پیروزیهای بابلیان همراه بود و متصرفات شاه بابل تا نزدیکترین منطقه به پایتخت آشور یعنی "کرکوک" رسید. در کنار این جنگها "هوخشتر" شاه ماد به عنوان هم پیمان بابل از مسیر تنگه جلولا وارد جلگه میانرودان شد و بعد از تصرف شهر پادگانی "تربیسو" به قصد فتح شهر مقدس "آشور" که اقامتگاه خدایان آشور بود به راه افتاد(سال 614). شهر آشور از استحکامات بسیاری نظیر دیوارهای تودرتو به قطر چند متر و ارتفاع چندین متر با برج های مستحکم و با ابزارهای دفاعی پیشرفته که بر فراز دیوار ها و برج هایش نصب بود و با خندق پر از آب بر دورش و با نیروی دفاعی بسیار ورزیده و با تجربه برخوردار بود و شکست ناپذیر ترین شهر محسوب میشد. هوخشتر با اینحال و دیر کردن شاه بابل خود به این شهر یورش برد و این شهر را با خزانه های عظیمش فتح نمود و هنگام رسیدن شاه بابل و دیدن این منظره خود وی این واقعه را ثبت نمود . شاه آشور توانست خانواده خود را از شهر آشوربه بیرون هدایت کند و به نینوا بگریزد. در سال 613 شاه آشور درمقر خود در نینوا بر تخت نشست اما شاه ماد و بابل به این مقر حمله کرده و دژ او را ماهها محاصره کردند تا آذوقه آنان به اتمام رسید از همین رو شاه آشور در دژ آتشی افکند و خود و خانواده اش را در آتش سوزاند و به خدای آشور تقدیم کرد . پس از این ماجرا هوخشتر با غنائمی که از این شهر بدست آورده بود به پایتخت خود بازگشت و نینوا را به شاه بابل سپرد شاه بابل نیز این شهر را با خاک یکسان کرد. در میان این گرفتاریهای آشوریان - فرعون مصر - "نخاءو دوم" - فلسطین و شام را تصرف کرد. یکی از آشوریان بنام "آشور اوبال لیت" نیرو گرد آورده و با مذاکره با فرعون درخواست کمک برای باز پس گیری مناطق آشوریان از ایرانیان را کرد فرعون مصر به او قول مساعدت داد و چند ماه بعد سپاهیان مصری به آشوریان ملحق شدند . سرانجام در سال 610 با متحد شدن شاه ماد و بابل کار آشوریان یکسره گشت و سرزمینشان بدست ایرانیان افتاد . رفتار ایرانیان با آنها به گونه ای بود که حتی آشوریان از این حکومت رضایت داشتند و هیچگاه شورشی در آنجا اتفاق نیفتاد.

ادامه دارد ....

درود بر شما
________________
________________

یزدگرد چهارم ساسانی
________________

نوشته ارزشمندیست
همراه شما هستم

سایه : خوب من فکر می کنم مادها رو قربانی هخامنشیان کردند
سارا : برای من هم این سئواله چرا دیاکو که سه قوم پارت ، پارس و ماد را با هم متحد کرد و ایران را بنیاد نهاد این قدر مظلوم واقع شده

سایه : مظلوم مثل من
سارا : آره مثل تو .. من فکر می کنم با صحبت بر روی اقوام ایرانی بدون تعصب می توانیم وحدت کشورمان را زیاد کنیم
ماد ، پارس و پارت = ایران
تاکید بر این مورد می تواند باعث همبستگی بیشتر ما بشود

بنام اهورامزدا
ایران عزیز بسیار ممنونم

سایه و سارای عزیز سلام و متشکرم
اما بنظر شما دیااکو توانست ایرانی واحد مانند کوروش پدید آورد؟؟؟

نوشته های آموزنده ی بود از همه دوستان بخصوص یزدگرد چهارم و آقای آتشی و دیگر دوستان ممنونم در مورد مادها باید بیش از این ها کار می شد چون تجزیه طلبان خیلی روی این دوره مانور می دهند حال آنکه مادها جزعی از تاریخ با شکوه کشور ما هستند و دیاکو هم اولین پادشاه دودمانهای نوین ایران بود . ایرانی که با مادها ، هخامنشیان ، اشکانیان و در نهایت ساسانیان دوران مجد و عظمت بسیاری به خود دید ... که امروز به آن افتخار می کنیم همه اینها مانند یک زنجیر هستند
همان زنجیری که تا ابد برای حفظ همبستگی کشور به آن نیاز است .

بنام اهورامزدا

ستار خانی
دوست عزیز مطلب شما کاملا صحیح است اما اطلاعات بنده بسیار محدود و مطالعات من در این مورد از چند کتاب فراتر نرفته و اصل دیگر کمبود زمان و وقت است . شما خود میدانید که اگر بخواهیم مادها را کاملا در تاریخ نشان دهیم ممکن است با هزار صفحه هم نشود ولی هدف بنده از طرح این بحث این بود که هم من مروری بر تاریخ کشورم داشته باشم و هم دیگر کاربران علاقه مند بصورت جزئی هر سلسله ایرانی را بشناسند و بتوانند اطلاعات اولیه را به فرزندانشان دهند و کشور خود را به آنان معرفی نمایند تا سینه به سینه همانطور که کتاب به چاپ مجدد میرسد بتوانند تاریخ ایران را به همگان معرفی نمایند.

ادامه مطلب مادهاتصرف کشور آرارات
آشوریان آرمنیه را "اورارتو" مینامیدند و در تورات "آرارات" آمده است . آشور اوبال لیت در کرخه میش مستقر بود و از حمایت فرعون مصر برخوردار بود و نیز با آرمنیه مذاکره کرده و از شاه آن کمک طلب کرده بود . شاه آرمنیه که از قدرت گرفتن همسایه اش ماد به بیم افتاده بود سپاهیانی برای کمک به آشور اوبال لیت فرستاد . این حرکت از طرف آرمنیه در آنزمان به معنای اعلان جنگ بود . پس از این اقدام شاه آرمنیه هوخشتر به آرمنیه لشکر کشید و این لشکر کشی با برتری کامل مادها و شکست قاطع آرمنیه همراه بود و آرمنیه به سرزمینهای ایران پیوست .هوخشتر یک ارمنی را به عنوان امر آرمنیه منسوب کرد . و هوخشتر اعلام کرد که ما از این پس آرمنیه را ارمنستان خواهیم خواند . در طول این ماجرا و جنگ "نبوخذ نصر(ولیعهد نبوپولاصر) هم پیمان هوخشتر به آشوریان و متحدان مصریشان در کرخه میش لشکر کشید . متحدین شکست خوردند و فرعون به شام عقب نشینی کرد. نبوخذ نصر به حمات(شام) لشکرکشید تا فرعون را نابود سازد در این جنگ نیز فرعون شکست خورد و حمات به تصرف بابلیان در آمد..در این اثنا "نبوپولاصر" درگذشت و نبوخذ نصر با شتاب به بابل باز گشت. او سال بعد دوباره به شام لشکر کشید و در چندین نبرد مصریان شکست های سنگینی را متحمل شدند و قدم به قدم به عقب نشستند . نبوخذنصر به شهر اشکلون در فلسطین رسید که خود نبوخذنصر در گزارشات بابلی با افتخار گفته که من پس از مقاومت شدید این شهر و شکست آنان کل شهر را با خاک یکسان و تمام مردمانش را کشتم . نبوخذ نصر به مرزهای مصر میرسد و شاه مصر با تمام نیروهایش در بیرون حاضر میشود و جنگ سختی در میگیرد و در این جنگها نبوخذنصر تلفات بسیار میدهد و مجبور به عقب نشینی میشود . او سال بعد به شمال عربستان برای واحد کردن آنها لشکر کشید و آنجا را فتح کرد و غنائمی بدست آورد . سپس به یهودا(اورشلیم) حمله کرد و شاه آن را اسیر گرفت و غنائم بسیاری با خود به بابل برد.
شرح این ماجراها در یک سند بابلی که به "سالنامه نبوپ.لاصر" معروف است . در تورات نیز داستانهای جنایان نبوخذنصر بسیار آمده است .

ادامه دارد

یزد گرد چهارم ساسانی

یزدگرد چهارم نوشته است:

بنام اهورامزدا

ستار خانی
دوست عزیز مطلب شما کاملا صحیح است اما اطلاعات بنده بسیار محدود و مطالعات من در این مورد از چند کتاب فراتر نرفته و اصل دیگر کمبود زمان و وقت است . شما خود میدانید که اگر بخواهیم مادها را کاملا در تاریخ نشان دهیم ممکن است با هزار صفحه هم نشود ولی هدف بنده از طرح این بحث این بود که هم من مروری بر تاریخ کشورم داشته باشم و هم دیگر کاربران علاقه مند بصورت جزئی هر سلسله ایرانی را بشناسند و بتوانند اطلاعات اولیه را به فرزندانشان دهند و کشور خود را به آنان معرفی نمایند تا سینه به سینه همانطور که کتاب به چاپ مجدد میرسد بتوانند تاریخ ایران را به همگان معرفی نمایند.


یزد گرد چهارم ساسانی

حق با شماست
مشتاقانه مطالب خواندنی شما را می خوانم