برف نو،برف نو
ســــــــلام،ســـــــــلام
بنشین،خوش نشسته ای بر بام
پاکی آوردی ای امید سپید
همه آلودگی ست این ایام...
راه شومی ست می زند مطرب
تلخ واری ست،می چکد در جام
اشک واری ست،می کشد لبخند
ننگ واری ست، می تراشد نام
شنبه،چون جمعه،پار چون پیرار
نقش همرنگ می زند رسام
مرغ شادی به دامگاه آمد
به زمانیکه بر گسیخته دام
ره به هموار جای دشت افتاد
ای دریغا،که بر نیاید گام
تشنه آنجا به خاک مرگ نشست
کــــآتش از آب می کند پیغام
کام ما حاصل آن زمان آمد
که طمع برگرفته ایم از کام
خام سوزیم الغرض،بدرود
تو فرود آی برف تازه،سلام.....
(شاملو)
به افتخار برفی که امروز بر بام ما نشست.....