امیر ارسلانی
تعداد پستها : 9 سن : 41 آدرس : ایران-ارومیه از ایشان سپاسگزاری شده : 0 امتیاز : 54643 Registration date : 2009-12-11
| عنوان: زبان مردم آذربايجان الجمعة ديسمبر 11, 2009 11:44 am | |
| زبان مردم آذربايجان
سرزمينهای شمال باختری ايران در قديم، آتورپاتکان نام داشته و امروزه بخشی از آن آذربايجان خوانده میشود. در بارهی نام آذربايجان و ريشهی آن گفتهها بسيار است. با اين حال بيشتر پژوهشگران به اين فرضيه تمايل دارند که نام آتورپاتکان از نام آتورپات يا آتروپات، حاکم اين سرزمين در زمان حملهی اسکندر گرفته شده و در ادوار و زبانهای مختلف، گونههای مختلف يافت. آتورپات در هنگام حملهی اسکندر مقدونی، خشترپ يا شهربان ماد بود. او به همراه نيروهايش در جنگ با اسکندر شرکت کرد ولی پس از پيروزی يونانيان درصدد برآمد که جايگاهی در ميان فاتحان بيابد. بدين منظور دخترش را به عقد پرديکاس خزانهدار و فرمانده بخشی بزرگی از سپاهيان اسکندر درآورد. بر اثر تلاشهای فکورانهی او، اسکندر فرمان شهربانی ماد را در 328 پ.م به نام او صادر کرد. پس او توانست استقلال نسبی خود را در برابر فاتحان حفظ کند. اسکندر کمی پيش از مرگ خود، انگشترش را به پرديکاس داده و او به عنوان نايب السلطنه معرفی شد. پرديکاس به سرکوب شهربانان گردنکش پرداخت. در سال 323 پ.م اسکندر در گذشت و جانشينانش تصميم گرفتند تا مهمترين استان ايران يعنی ماد را به مردی مطمئن از تباری يونانی واگذار کنند. آنان پيتونی مقدونی پسر کراتوس را برگزيدند و چون نمیخواستند يا نمیتوانستند آتورپات شهربان آن ديار را بر کنار کنند، سرزمين ماد را به دو بخش بزرگ و کوچک تقسيم کردند. ماد بزرگ در دست پيتونی و ماد کوچک در اختيار آتورپات باقی ماند. ماد کوچک در سرزمينهای شمال باختری ماد باستان قرار داشت. آن چه در مورد نقش آتورپات در تاريخ اين سرزمين گفته شد، بدين معنا نيست که تمدن اين سرزمين از زمان مادها آغاز میشود. بلکه پيش از آمدن مادها به ايران، در آذربايجان تمدن باشکوهی به نام ماننا وجود داشت. در همان هنگام نيز امپراتوری بزرگ اورارتو در نواحی اطراف درياچهی وان بر پا بود و دير زمانی بر بخشهايي از آذربايجان چيرگی داشت. آن چه که مشخص است اين که پيش از مادها، مردم آذربايجان با زبان اورارتو و ماننايي سخن میگفتند. رشد جمعيت و فرهنگ بومی احتمالاً موجب شده بود که مردم آذربايجان زبانی مشترک را بپذيرند. مادها به صورت دستههای بزرگ انسانی وارد آذربايجان شدند و با الهام از تمدن ماننا، دولتی به وجود آوردند. پايان استيلای ماننا در آغاز سدهی ششم پ.م بوده و تيرههای مادی به قدرت رسيدهاند. حکمرانی مادها موجب شد که زبان مادی به عنوان يک زبان عمومی در آذربايجان و به ويژه بخش جنوبی آذربايجان پذيرفته شود. در بخش شمالی آذربايجان يعنی شمال ارس اما زبانهايي اقوام محلی هم چنان کاسپينها، کادوسیها و … رواج داشت. نام آتورپاتکان خود از زبان مادی است. در سدهی ششم پ.م قبيلهی ديگری از قبايل هند و ايرانی به نام پارسها سر به شورش برداشتند. پارسها به رهبری کوروش بر مادها غلبه کردند. بدين ترتيب با دگرگونی در حکومت، زبان پارسی مورد پشتيبانی قرار گرفت. زبان پارسی نيز به صورت زبان پهلوی (پهلوانيک) با دو شاخهی پارتی و ساسانی کم کم جای زبان مادی را گرفت. زبان پهلوی جای زبان مادی را گرفت و لاجرم از آن نيز تأثير پذيرفت. ابن نديم در کتاب الفهرست در سال 377 ق به نقل از ابن مقفع مینويسد: «زبان پهلوی زبانی است که مردم اصفهان، ری، همدان، ماه نهاوند و آذربايجان بدان سخن میگويند.» شمس الدین ابی عبدالله المقدسی در کتاب احسن التقاسیم فی معرفة الاقالیم (375ق) مینویسد: «بارمینیة یتکلّمون بالارمینیة و بالران بارانیًَة و فارسیَّتهم مفهومة تقارب الخراسانیة فی حروف» ابو عبدالله محمد بن احمد خوارزمی که در سدهی چهارم هجری میزيست، در کتاب مفاتيح العلوم مینويسد: «فهلويه يکی از زبانهای ايرانی است که پادشاهان در مجالس خود با آن سخن میگفتهاند و اين لغت به پهله منسوب است و پهله نامی است که بر پنج شهر اطلاق میشد. اصفهان، ری، ماه نهاوند، همدان و آذربايجان.» در این زمان مردم آذربایجان به زبانهای مختلفی نیز سخن میگفتند و یک نوع پراکندگی زبانی حکمفرما بود. ابن حوقل در 367 در کتاب صورة الارض می نویسد: «کوههای ارمینیه از سوی حارث و حویرث به کوههای اهر و ورزقان میپیوندد و از آنجا گذشته، در شمال به تفلیس میرسد و در آنجا کوه قبق که در مقابل سیاه کویه است بدان میپیوندند و این کوهی بس بزرگ است و گویند مردم آنجا به سیصد و اند زبان تکلم میکنند و من این را نمیپذیرفتم تا آنکه کوه سبلان واقع در اردبیل را که قرای متعدد دارد دیدم که هر قریهای به یک زبان خاص جز زبان فارسی و آذری سخن میگفتند.» زبان پهلوی که در آذربايجان مردم به آن سخن میگفتند، آميختهای از زبان پهلوی، ماننايي، قفقازی (ارانی)، ارمنی و يونانی بود. اين زبان خاص، زبان پهلوی آذربايجانی است که در ديگر نقاط ايران کمتر مفهوم بوده است. ياقوت حموی در کتاب معجم البلدان در اين باره مینويسد: «و لهم لغة يقال لها الاذريه، لايفهمها غيرهم.» زبان پهلوی تا سدهی 2 و 3 ق مشهور بوده و تا قرن 5 زرتشتيان برای مطالب مذهبی از آن سود میبردند ولی در اين موقع زبان پهلوی را عموم مردم نمیفهميدند و تنها عدهای از دانشمندان و فرهيختگان آن را تحصيل کرده و میدانستهاند. زبان پهلوی به علت دشواری خط آن و هم چنين هزوارشهای فراوان، نتوانست به عنوان زبانی پويا و گيرا، از عهدهی برآورده کردن نيازهای مردم برآيد. زبان پهلوی بيشتر به صورت لهجهای عاميانه باقی ماند. اشعاری که در ايران به لهجههای ولايتی سروده شدهاند، در ادبيات ايران با نام پهلويات يا فهلويات معروفند که فروعی از زبان پهلوی است. زبان پهلوی نه زبان دينی بود تا علائق مذهبی به بقای آن کمک کند و نه زبان علم و ادب، تا تفوق فرهنگیاش آن را از زوال پاس دارد و نه زبان سياست بود تا طبقهی حاکم و کارگردانان دستگاه اداری، از فراموش شدن آن جلوگيری کنند. زبان پهلوی زبانی نبود که سخن گفتن به آن فايدهای دنيوی و اخروی داشته باشد. از نظر زبان شناسی، زبانها همان گونه که برای هماهنگی با تحولات اجتماعی و حفظ کارکرد ارتباطی ميان افراد جامه رفتار انطباقی دارند، اگر روزی به دلايلی نتوانند وظيفهی ايجاد ارتباط ميان گويشوران خود را به انجام برسانند، به سمت زوال تدريجی و نهايتا مرگ خواهند رفت. مردم زبانی را انتخاب میکنند که از بکار بردن آن بتوانند حداکثر بهره را ببرند. برخی نويسندگان برآنند که زبان پهلوی که در آذربايجان رايج بود، آذری نام داشته است. آقای احمد کسروی در رسالهی «آذری يا زبان باستان آذربايجان» بر اين نکته تأکيد کرده و پس از او عدهای به ترويج آن همت گماردند. واقع مطلب اين است که در سدهی پنجم هجری، هرگز زبانی به نام آذری وجود نداشته است. اين مسأله بيشتر به استناد مطالب نويسندگان عرب زبان مطرح میشود. اصل مسأله اين است که به آذربايجان در زبان عربی «أذربيجان- اذربيجان» و به مردم آن «اذربی- اذری» اطلاق میشود. به عنوان مثال ابن اثير در کتاب النهايه فی غريب الحديث مینويسد: «الاذربی منسوب الی أذربيجان علی غير قياس، هکذا يقوله العرب و القياس ان يقول اذری بغير باء» ابومنصور جواليقی در کتاب «المعرب من الکلام الاعجمی علی حروف المعجم» مینويسد: «و أذربيجان اعجمی معرب، بقصر الالف و اسکان الذال و الهمزه فی اولها اصل، لان آذر مفهوم الاخر و روی عن ابوبکر رضی الله عنه، انه قال: علی الصوف الاذری و رواه لی ابو زکريا الاذری بفتح الذال علی غير قياس» يعقوبی در کتاب تاريخ خود، حمدالله مستوفی در نزهة القلوب، ياقوت حموی در معجم البلدان و ابوعلی مسکويه در تجارب الامم اين طرز را ادامه دادند. پس کلمهی آذری منسوب به آذربايجان بوده و عربها اين معنا را از آن اراده میکردند. مثلاً المسمعی از رستم فرخزاد که در جنگ با تازیان کشته شد، با عنوان «الآذری» نام برده است. ابوبکر خليفه اول، در بستر بيماری به عبدالرحمن بن عوف میگويد: «و لتأ لَمَن النّوم علی الصوف اَلاَذرَّبی کما يألم احدکم النوم علی خَسَک السعدان» خواب بر روی پشمينهی آذری مرا چنان میآزرد که هر يک از شما را خوابيدن بر روی خار خشک. ناميده شدن زبان پهلوی رايج در آذربايجان به نام «زبان آذری»، يکی از گزارههای بیاساس است که در آغاز سدهی بيستم ميلادی توسط ايران گرايان و با دلايلی غير زبان شناسی و غير تاريخی بنا شده است. هدف از اين نام گذاری آن است که با اين کار، پسوند آذری به زبان کنونی مردم آذربايجان اضافه گرديده و مسأله به نوعی بيان شود که گويا زبان مردم آذربايجان پيش از سدهی 5 هجری قمری، آذری بوده و پس از سدهی پنجم يعنی زمان چيرگی و سکونت ترکان در آذربايجان نيز آذری باقی مانده است؛ منتهی با تعدادی کلمات دخيل ترکی. پس نتيجه گرفته میشود که زبان ترکی آذری، گويشی از ادامهی زبان آذری است و اگر کلمات ترکی از آن کنار گذاشته شود، همان زبان آذری زنده خواهد شد. با اين وصف هدف اين اشخاص اين بود که ابتدا زبان ترکی را آذری بنامند تا زبان کنونی مردم آذربايجان را از پيکرهی زبان ترکی جدا کنند و سپس با تبليغ زبان آذری که زبانی مرده محسوب میشود، زمينهی حذف زبان ترکی را از مردم آذربايجان مهيا کنند و چنين بود که نام زبانی کذايي به نام «آذری» بر سر زبانها افتاد و اين رسم نادرست نهاده شد در حالی که هيچ منبع تاريخی تأييد نمیکند زبانی که اکنون به نام «آذری» نامیده میشود، همان زبان آذری باستان آذربایجان پیش از اسلام است.
| |
|