ستاره عباسی مدیر ارشد ( فرهنگ و هنر )
تعداد پستها : 1304 سن : 39 آدرس : Aalborg University . Denmark از ایشان سپاسگزاری شده : 325 امتیاز : 64021 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: بُعد سوم ( آرمان نامه فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی) از فرزانه شیدا الأربعاء أغسطس 19, 2009 11:46 am | |
| با سلام
من فرزانه شیدا در کتاب بُعد سوم در نظر دارم ایده ها وافکار *ارد بزرگ *
این مرد اندیشمند را با اشعارخود تلفیق نموده و کتاب تازه ای را در اختیار علاقمندان ایشان
قرار دهم
امید این کتاب بمانند *سخنان ماندگار* من بعنوان
یادواره * ارد بزرگ و همنچنین کتاب ذرات طلائی 2/3 من *ف.شیدا قادر باشد آنچه
در جستجوی آن هستید یافته در راه زندگی بکارگرفته وموفق باشید.
("بعُد سوم")از *آرمان نامه * کتابی ست همراه با متن واشعاری ازمن تا شاید
بدینوسیله توانسته باشم این بزرگمرد تاریخ را بگونه ی خود
ارج نهاده و در کنار نام او این کتاب ماندگار تاریخ را به شکلی دیگر مانا تر کنم شاید که بدینوسیله
دیّن خود را به او وبه هموطنان عزیزخود با ذره ای ناچیزاز نوشتار واشعار خود پرداخته باشم
___________________________:
بخش یک: فرگرد آرمان
میدانید که زندگی بمانند موجهای دریاست ودر تلاطم این امواج گاه آدمی دچار لغزش ویا ناامیدی واندوه میگردد اما آنچه بشر را سرپا نگاه داشته و میدارد
قدرت امیدی ست که اگر نباشد هرگز انسان قادر به ادامه زندگی نیست
حتی ناامید ترین انسانها نیز در درون ناخودآگاه خود همواره بدنبال امید می گردند تا بوسیله آن قادربه ادامه زندگی خود باشند وچنانچه کسی بگوید :
من به "امید " اعتقاد ندارم
میتوان اورا دروغگوئی بزرگ شمرد.
چرا که همینقدر که او با فکر بیدار شدن در صبحی دیگر میخوابد , خود امید اوست به فردا.!
وآنکس که در زندگی خود پایدار میماند وخود را از اعماق مشکل یا مشکلات خویش سربلند بیرون میکشد کسی نیست جز انسانی که به گفته *ارد بزرگ
(آدمهای ماندگار*) خوانده میشوند. __________________
در شعر موج دریا , من نیز بگونه خود ابراز داشته ام همچنانکه ایشان میفرمایند:
آدمهای ماندگار به چیزی جز آرمان نمی اندیشند.*ارد بزرگ و:
پیش نیاز رسیدن به دلیری و بی باکی ، یافتن آرمان و خواسته ای هویدا است .*ارد بزرگ
__________________________
* موج دریا: چو دریائی که خاموش است وآرام
خموش و...ت وافتاده موجم
نه طوفانی ز خشمم در بگیرد
نه موج خشم من آید به اوجم
به نرمی همچو دریای خموشم
که از تن خستگی ها بی خروشم
نه موج خشم من آید به ساحل
نه لرزد قایقی بر روی دوشم
"همان دریا بود آرام وخاموش
که* عمقی* بیشتر دارد درونش
و گر خاموشی ا ش گیرد درازا
سکوتی نیست بر خشم وجنونش"
که گر خشمی بگیر د ناگهانی
ز بهُت سینه ات بر جا بمانی
چنان غرّنده وبی تاب ووحشی ست
" که نتوانی زاو خشمش برانی"!
*من آن دریای آرام وخموشم
که در دل شیون وفریاد دارم
اگر چندی سکوتی برگزیدم
بدنبال خودم , بیداد دارم*
به پشتم قایقی از رنج واندوه
شناور بوده با پاروی تقدیر کنم ویرانه روزی قایقم را رهانم سینه را از قید زنجیر
که من آخر زکین , این سکوتم
به موج خشم خود دیوانه گردم
به آشوبی برون ریزم غم خویش
زخشمم باهمه , بیگانه گردم
در آندم کس حریف قلب من نیست
که طوفانم هیاهوئی زدرد است
ز بغص وکینه وافسردگی هاست
زقلبی مانده در دنیای سرد است!
1361دی جمعه فرزانه شیدا
همانگونه که در سروده ی موج نیز خواندید سکوت وسازش با مشکلات زندگی راه حل وراه گشائی نخواهد بود چراکه تا * قدمی برداشته نشود کاری انجام نمیگردد واین خود یکی دیگر از پند های *ارد بزرگ است و: میندیش که دیگران ، تو را به آرمانت خواهند رساند . *ارد بزرگ
از سوی دیگر* اُرد بزرگ میفرمایند: تنها آرمانهای بزرگ است که به ما بینشی فرا دنیوی می دهد . *ارد بزرگ ____________________________
دایره سرنوشت:
در سیاهی های غم گم گشته ام
در جهان آواره ای سرگشته ام
هرچه پیمودم , ره این زندگی
باز هم برجای خود برگشته ام!
سرنوشتم دایره وار است ومن
از همه تکرارها , پُر گشته ام
چون رهیدم از در تقدیر شُوم
با غم وغصه برابر گشته ام بسکه بودم با غم وغصه شریک د ردرون همچون سماور گشته ام
از یگانه بودن و بی یاوری
عاقبت با "غصه " یاور گشته ام!
ره ندارم یش از این در زندگی؟!
من همان فرزانه ی سرگشته ام؟!
جمعه 12 فروردین 1362 ف.شیدا
مردمان توانمند در میان جشن و بزم نیستند . آنها در هر دم به آرمانی بزرگتر می اندیشند
و برای رسیدن به آن در حال پیکارند .*ارد بزرگ
پیش نیاز رسیدن به دلیری و بی باکی ، یافتن آرمان و خواسته ای هویدا است .*ارد بزرگ
یاد کن: ______________
دمی از رفیقان خود یاد کن
تو دل خستگان را کمی شاد کن
تو بنشین به پای سخنهای دوست
زآنچه شنیدی تو فریاد کن
دمی با دل خسته ام یار باش
بدرد دل من , تو غمخوار باش
دمی بشنو از درد و ا ندوه یار
بیادم شبی را , تو بیدار باش
شبی بر دل زار و افسرده ام
نظر کن!ببین از چه غم خورده ام
که دل گوید از خنجر یار ودوست
چه زخم عمیقی که من خورده ام !
وزآن پس تو اشک دلم پاک کن
تن ُمرده ام را تو در خاک کن
وگر بین مَردم دلی شد فنا
تو یادی زاین قلب غمناک کن
10/10/1361 ف.شیدا
کمر راه هم در برابر آرمان خواهی برآزندگان خواهد شکست . *ارد بزرگ
| |
|
ستاره عباسی مدیر ارشد ( فرهنگ و هنر )
تعداد پستها : 1304 سن : 39 آدرس : Aalborg University . Denmark از ایشان سپاسگزاری شده : 325 امتیاز : 64021 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: بُعد سوم ( آرمان نامه فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی) از فرزانه شیدا الأربعاء أغسطس 19, 2009 11:47 am | |
| ــــــــــــــــــــــــــــ
فریاد
دلا فریاد کن فریاد.... فریاد
بگو ای مردمان بیُهده شاد
چراآخر بدینسا ن شادمانید
ز پیرامون ِ خود غافل نمانید
همه دنیا بدست گرگ وروباه
همه دنبال ثروت , مکنت وجاه!
دگر "انسان" کلام پرطنین نیست
مگر "انسان" غرور این زمین نیست؟!
دلی سنگی، دلی فولادی وسخت
دل پاک وخدائی ، ازمیان رفت!
همه حا ّسد همه دشمن به کف دام
بروی هر یکی "انسان " بوّد نام!!
خدایا بنده ات ظاهر پسند است
بدستش قفل وزنجیر وکمند است
اسیرت می کند , با قفل و زنجیر
چو آبی می کند روح تو تبخیر
خدایا بنده ات ظاهر فریب است
برویش نام انسانی غریب است!!
یگانه مظهر درد وسیاهی ست
چو تصویری که ترسیم تباهی ست
تویاری کن که نامردی بمیرد
که "انسان" نام * انسانی بگیرد!
بنام آدمی براو ببخشا
خداوندا ... گناه آدمی را!!
رها کن سینه ی انسان ز تزویر
ز روح آدمی , زشتی تو برگیر
که دنیا بی تو دنیای زوال است
فقط جنگ وتباهی وجدال است!
به عرش تو نگاه ودیده ی ماست
بنام آن خداوندی که یکتاست
ببخشا بر دل انسان رهائی
مبادا مهر خود ازما زُدائی!
خدایا ... این جهان آباد گردان
دل این مردمان را شاد گردان.
13 شهریور 1361 ف.شیدا
اگر انسان در راه زندگی تنها وفقط بخود اندیشه کند هرگز زندگانی اجتماعی شکلی از هماهنگی
وهمکاری بخود نخواهد گرفت اینکه سعی کنیم به آنچه بما واگذار شده است به خوبی انجام دهیم
و تنها سرمان بکار خودمان باشد دوشکل داره
۱/ تلا ش میکنیم با دیگران در نیافتیم؟ یا فقط گلیم خود رااز آب بکشیم و فرقی
برایمان نداشته باشد که چه بر سر دیگران می آید که خوب قانون جنگل نیز مهر ومحبتی بیشتر ازاین را درخودجا داده است.!
2/ اینکه با انجام درست کارخود سعی کنیم چه برای خود چه دیگران فردی مفید باشیم
واز اینکه دیگری را دراندوه و ملالت ومشکل می بینیم در نام انسانی خود، تحت تاثیر آن قرار بگیریم .
زیرا بسیار ناشایست است از انسانی که بگوید: من کار خودم را میکنم , دیگران هرچه میخواهند
بکنند مگرفردا او می آید نان مرا بدهد؟ واگر کسی روزی دلت را شکست یا ترا بگونه ای ترا ناامید کرد آیا درست است که تونیز به مقام انتقام فردا همان کنی که او کرد وخود را درحد شان او
پائین بکشی؟! ____________________
همیشه بخاطر داشته باش که در جائی *سکوت* بهترین جواب هاست:
اگر ساکت همی ماندم , به تندیت از آن آغاز
مَپنداری زبانم نیست, که لبهایم نکردم باز
بخود گفتم خموش ایدل, سکوتت بّه ز هر پاسخ
سگی گر میگزد پایت...توهم گیری زپایش گاز؟!!!
1363 ف.شیدا
این کاملا واضح است که در میان مرد م، انسانهائی یافت میشوند که دون وپست مایه بوده
واز رنج دیگران نیز شادی کنند یا حتی مشکل ساز دیگران باشند.
اما تو خود در مقابل ایشان چه میکنی؟ و توخود را چگونه می بینی ؟
اینکه در سطح یا جایگاه ا وقرار بگیر ی نه تنها بر توچیزی نخواهد افزود بلکه از حرمت تونیز خواهد کاست:
*آدمهای آرمانگرا هنگامیکه به نادرست بودن آرزویا خواسته ای پی می برند بر ادامه آن پافشاری نمی کنند . *ارد بزرگ
واین باز دو شکل دارد :
۱/ اینکه من تنها وفقط به نان وراحتی خود می اندیشم
۲/ یا اینکه میترسم ازاینکه محتاج دیگران گردم؟!
اما بگفته ی اندیشمندانه ی* ارد بزرگ: * آدم های هدفمند فرمندند ، چرا که برآیند
هدفمندی،پاکی ست و پاکی شاهراه فرمندیست .*ارد بزرگ _________________________
وآنکه خود خوبی میکند خوبی نیز می بیند:
*هدفمندان دارای دلدار ، فرهمندانند . *ارد بزرگ
و
* آرمان ما نباید موجب نابودی دیگران گردد و * آرمانی ارزشمند است که بهروزی ماودیگران را در پی داشته باشد . *ارد بزرگ ___________________________
از این روست که می بایست گفت هرگز چاه دیگران مباش که تو در کندن آن, خود زودتر ته آن را نظاره گر خواهی بود!
*زمانی می توانید کسی را از راهی بازدارید که ابتدا هدفش را دگرگون ساخته باشید . تا کسی هدفش دگرگون نگردد شما راه به جایی نخواهید برد . *ارد بزرگ
*برنامه داشتن ویژه گی آدمهای کارآمد است .*ارد بزرگ ـــــــــــــــــــــ
واین همان لحظه ایست که باید بدنبال آرمان پری گشوده وپرواز کرد:
*پر پرواز*
در سینه ی من ناله به فریاد رسیده
اشکی دگر از دیده ی غمدیده چکیده
هر خنده به قلبم به غم وغصه در آمیخت
اندوه بسی را , دل افسرده کشیده
هرروز مرا صد گذر از شهر هیاهوست
این قلب غمین جز همه آشوب چه دیده؟!
جان وتن وروحم همه آزرده ز اینجاست
از شدت غم , دل به یکی گوشه خزیده
دردیده ی من , هرطرفی مثل قفس شد
حتی... نفس راحت ازاین سینه بریده !
باید که گریزی زد و زین شهر برون رفت
کاین دل به هوای دگری .... باز طپیده
بی تاب دلم , نابگهان بال وپری یافت
باید که شود... زین قفس تنگ , رهیده
* کی مرغ ز پرواز حذر کرد وقدم زد؟؟!!
آن مرغ که *داند* ره پرواز *پریده!*
مرغ ِ دل ما هم , نتواند که نشیند
بر این دل من لحظه ی * پرواز رسیده
مرغ دل ما هم زتو بگذشت وگذر کرد
آری بدلم *لحظه ی پرواز* رسیده
بامن تومگو قصه زعشقی که دروغ است!
مرغ دل ما بس بوّدش هرچه شنیده!!!
سه شنبه 6 خردادماه 1365 ف.شیدا
* اندیشه همه گیر مردمی همیشگی نیست زیرا همواره دستخوش دگرگونی بدست جوانان
پس از خود است ورود جوانان به آرامی ، آرمانهای نو پدید می آورد ،و اگر آرمان
گذشتگان نتواند خود را بازسازی کند ناگریز نابود می گردد . *ارد بزرگ
___________________________
*گاهی هدف چندان دور از دید آدمی نیست ولی باید کمی دور شد و آنگاه برگشت چه درخشان هویداست . *ارد بزرگـ وگاه باید دوباره نگریست و ندیده های چشم را بازدید (دوباره نگاه کرد)تا به موفقیت رسید
یا حتی قدمی بهتر وتازه تر برداشت زیرا نومیدی حصار آدمیست در راه های رفتن زندگی:
حسرت گذارم نام خود یکباره ؛حسرت؛
که شاید آورم ؛غم ؛ را به غیرت
زحرمان گر بخود نامش گذارم
نباید "غم " شود حیران ز حیرت!
چنان آورده غم بر روزگارم
که دیگر روز وشب برخود ندارم
چنان امید من درهم شکسته
که در* نومیدی خود درحصارم
ز دنیاوجهان , حیرانم و مات
براین "بازندگی" هیهات ..هیهات!
که ناگه ... آنچنان روزم سیه شد
که منهم خود شدم جزئی ز امواّت!
گرفته آرزویم با جسارت
کمی ته مانده را غم کرده غارت!!
چنان روح ودلم در هم شکسته
که دل افتاده در رنج ومراّرت!
ولی نه....
ولی نه (* ازچه من از پا درافتم؟!)
چرا از * عزم خود اینگونه گفتم؟!
بباید دل شود , همچون نهالی
*که گوئی از دل *سنگی شکُفتم!*
بباید زنده باشم , پا بگیرم
نصیب خود زاین دنیا بگیرم!
نباید تن دهم .. .بر ناامیدی
نباید دیده از... فردا بگیرم
هنوزم در جهانم "زنده هستم"
هنوز از زندگی آکنده هستم!
به قلبی پر طپش در سینه *"هـــستـم"!*
"چنین" باید شدن در زندگانی
که بتوانی دراین دنیا بمانی!
*به شوقی زیستن , راه امید است*
"چنین " سرشاری از شور و جوانی
اول بهمن 1362 شنبه ف.شیدا
واینگونه باید بود تا کیهان وکائنات نیز باتو همقدم شده وترا یاری دهند تا خود بسازی
وزندگی خویش رابه رشد برسانی
*کیهان دارای ساختاری هدفمند است . این ساختار به آن پویایی بخشیده ،و برآیندی شگرف ،
در آن بر جای می گذارد . *ارد بزرگ
پایان این بخش از * فرگرد آرمان از آرمان نامه اُرد بزرگ
| |
|
ستاره عباسی مدیر ارشد ( فرهنگ و هنر )
تعداد پستها : 1304 سن : 39 آدرس : Aalborg University . Denmark از ایشان سپاسگزاری شده : 325 امتیاز : 64021 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: بُعد سوم ( آرمان نامه فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی) از فرزانه شیدا الأربعاء أغسطس 19, 2009 11:49 am | |
|
فر گرد *عشق* *Love* - kjærlighet **********************براستی دلدادگی نامیراست. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی در فرگرد عشق به نماد عشق در زندگی انسان نگاهی میکنیموبا درنظر گرفتن سخنان زیبا وجامع حکیم ارد بزرگ وتطبیق برخی آن با دیگر سخنان بزرگان جهانبه بررسی عشق وماهیت وارزش عشق در زندگی می پردازیمهرچند کهكلمات حباب آبند و اعمال قطره طلا * ضرب المثل شرقی************** عشق ************آمدم تا در آسمان کبودپرگشایم بسوی آزادیخانه سازم بر آن خرابه ی دلتا بگیرم دوباره آبادیره گشایم به شادی بودنتا بخندم دوباره با شادیآه ای خدای عشق و امیدکاش عشقی بمن نمیدادیکاش عشقی بمن نمیدادی!!!ف.شیدا ********** مقدمه:عشق وامید دو احساس ذاتی ست که خداوندگار چون دیگر احساسات در درون آدمیبه ارمغان نهاده استمعقوله عشق , سخنی نا آشنا نیست که در طی قرون بسیار از ایندو دیده وشنیده ایمچه در جامعه وزندگیچه در ادبیات وهنر چه در همه زمینه هائی که بنوعی ااحساسات انسانی سروکار دارندعشق تنها علاقه ای مفرد ومفرط به شخصی از جنس مخالف نیست کهعشق در بعُد زندگی ما درهمه مراحل میتواند نقشی عمده را در سرنوشت ما بازی نمایدچراکه درهر گامی که برداشته بسوی هدفی رهنمون میشویماگر همراه با عشق وعلاقه نباشد در آن موفق نخواهیم بودوبسیار در کتب مختلف ازجمله کتابهای روانشناسی براین مطلب تاکید گردیده استکه اگر خواهان سلامتی خود هستید هرگز تن بکاری ندهیدکه خالی از عشق وعلاقه ویا حتی استعداد شما باشد.شاید بپرسید چرا؟پر واضح است که در راه زندگی آدمی همواره خواهان بهترین ها برای خود بوده استوعلاقه به زیبائی وزیبا دوستی وخواست بهترین ها از جمله خصایص آدمی بشمار میرودواین خود موهبتی ست الهی که خداوند در وجود ما به ارمغان گذاشته است عشق یگانه است، در درون آدم عاشق، رستاخیز و توفانی بزرگ برپاست. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانیما نمی توانیم بگوئیم که در زندگی خواهان زندگی زیباتر , بهتر وآسوده تر نیستیمما نمیتوانیم زنده باشیم اما از پیرامون خود آنچه دیدنی ست ازجمله طبیعت و دیگر زیبائی هارا نبینیم ویا حتی ازدیدن آن طفره رویماگر چشم انسان نیاز بدیدار زیبائی ها , عشق و بهترین ها ی زندگی نبودچرا خداوند خود بدستان خویش تا اینحد در خلق آفریده های زیبائی چون طبیعتپرداخته است؟ وچه در قعر دریاها چه در عمق کهکشان ها نیز از آفرینش چنین زیبائی هائیدست نکشیده ست.بااینوصف چگونه میشود بندگان او که بگفته خود او :ذره ای از وجود تعالی او هستندخالی از احساس عشق وزیبا پرستی و....دیگر احساسات باشند؟؟!!زمانی که ما بر حسب احتیاج ونیار مجبور به انجام کاری میشویم که در آن« عشق وعلاقه ای » نیست وتنها ضرورتزندگی ایجاب میکند که در آن طاقت بیاوریم براستی باخود چه کرده ایم؟اینجاست که روانشناسان دنیا از بهترین ها ومعروف ترینها تا ساده ترین دکتران روانشناسنشسته در مطب باهم اتفاق سلیقه ای مشترک دارند1/ بی عشق به افسردگی خواهی رسید2/ با افسردگی به بیماری خواهی افتاد3/ با بیماری از زندگی روزانه ی خود باز خواهی ماند4/با بازماندن در روزانه ی زندگی از داشتن زندگی بهتر و وضع مادی خوببی بهره خواهی شد وبه فقر خواهی رسید وهمه وهمه...نشان ازاین دارد که بی عشق زیستن بمانند بی هوا نفس کشیدن استکه جز رسیدن به حالت خفقان روحی وعصبی به جائی نخواهد رسیدعشق، همان کشش آهنربایی درون ماست، که آدمی را ناخودآگاه، بسوی دوست داشتنی ترین چیز می کشاند. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی اما زمانی که انسان باشیفتگی وعلاقه بکاری, چیزی یا کسیمشغول میشود دلگرمی او واحساس خوب او , خود راهبر او در زندگی خواهد بودچراکه در راهی گام برمیدارد که میداند عاشقانه خواهان آن استعشق، همچون توفان، سرزمین غبار گرفته وجود را پاک می کند و انگیزه رشد و باروری، روزافزون می گردد. فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی باور که تو چه هستی آنگاه تو همان خواهی شد کنایه بر :هرگونه خود را باور داشته باشی همان خواهی شد**ارنست هُلمز**********زينت انسان در سه چيز است ؛ علم، محبت، آزادي. (افلاطون************************هدف هرچه میخواهد باشدزمانی که عشق همراه آدمیست حتی اگر دیوارها ی بتونیوسدهای محکم ودره های وسیع وعمیق درپیش روباشد آنسان سرانجام راهیبرای گذر پیدا خواهد نمود خواه این در طبیعت زندگی وجود داشته باشدخواه تمامی این سدها ودیواره ها ودرها از وجود انسانی ساخته شده باشدکه خواهان ممانعت ما از رسیدن با اهداف ماست.برای مثال: یک هنرمند, نقاش, نویسنده , شاعر وووویک مهندس, یک دکتر ودر هرزمینه شغلی دیگری که بخواهیم نام ببریم.یا حتی یک قلب درعشقی عمیق********تو برام بهونه ای
تا به شوقی به روزام نگا کنم
واسه من یه چاره ای
که دلم رو به غمام رضا کنم
انگاری بودن تو
حتی یاد و خاطره ات
نفس آبی این قلب منه
تا دل شقایقیم
با همون خال سیاه غصه هاش
واسه تو طپیدنُو شعری کنه
انگاری بودن تو
حتی یاد و خاطره ات
تو رگ سرخ وجودم
مثه یک رود امید
راهی پیدا کرده از
چشمهء دل
که همه عاشقی رو
تو تنم جاری کنه
مثه اون زمزمهء رودی که رفت
از تموم رگ من
تا توی متن وجود
بی تو دنیا
مثه یک دشت سیاهه واسه من
واسه من طلوع فردا نداره
خورشید و آفتاب و مهتاب نداره
بی تو چشمامم دیگه خواب نداره
دنیا هم برای من
مثه یک شب سیاست
که همه ستاره هاش
پشت یک ابر سیا قایم شدن
توی قهر لحظه های بی کسی
تُو سکوت یه شب سرد و سیاه
بی تو دنیا دیگه بودن نداره
وقتی که آسمونش
آبی رویا نداره
وقتی حرفی از منو ما نداره
چیزی جز غصه ء فردا نداره
بی تو دنیا
مثه یک قاب رو دیوار میمونه
خالی از نقاشی زندگیه
رنگ سبز و سرخ و آبی نداره
طرحی از روزای شادی نداره
خالی از تصویر یک عاشقیه
آخه قابی خالیه
بی تو دنیا دیگه بودن نداره
دل من شوقی به موندن نداره
آره تو بهانه ای
آره عشق من برام بهانه ای
واسه قلب عاشقم
که به شوق بودنت
زندگی روسر بکنم
به امید عشق تو
توی راهه زندگی
خستگی رو از تنم در بکنم
آخه دل محبتو
باتو شناخت
قاب خالی دلم نقشی گرفت
رنگ زیبای محبت و وفا
نقش رنگین یه باغ باصفا
همه یادآور قدرت خدا
آره دنیا بی تو بودن نداره
وقتی که آسمونش آبی رویا نداره
وقتی که حرفی دیگه
از منو از ما نداره
تو برام بهونه ای
یه بهونه ء قشنگ
تا بیادم بمونه
همه عشقای قشنگ رو زمین
ذره ی کوچیکی از عشق خداست
عشقی که بی انتهاست
عشقی که بی انتهاست
از : ف.شید ا 1383 سوم مهرماه
| |
|
ستاره عباسی مدیر ارشد ( فرهنگ و هنر )
تعداد پستها : 1304 سن : 39 آدرس : Aalborg University . Denmark از ایشان سپاسگزاری شده : 325 امتیاز : 64021 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: بُعد سوم ( آرمان نامه فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی) از فرزانه شیدا الأربعاء أغسطس 19, 2009 11:51 am | |
| یک زندگی گرم مشتاقانه ورنده در یاد گرفتن ,آرزوی دانستن
و دانش واحساس کردن , اندیشه کردن و عمل کردن است
واین آن چیزی است که من میخواهم ونه هیچ چیز دیگر*کاترینه مانی فیلد
همه وهمه وقتی دردرون خود آن اشتیاق وخواستن را می بینند که خواهان آن هستند با
وجودی گرم ومتمول از امید هر راهی را که ممکن است حاضرند در پیش گرفته
به قله ی اهداف خود برسند.
اشخاص بزرگ و با همت به كوه مانند، هر چه به ايشان نزديك شوي عظمت و
ابهت آنان بر تو معلوم شود و مردم پست و دون همانند سراب مانند كه چون کمي
به آنان نزديك شوي به زودي پستي و ناچيزي خود را بر تو آشكار سازند.
(گوته)_____________________________*(خاطرم هست در کلاس دکوراسیون ویترینی که میرفتم (در نروژاستاد ما که یک مرد دانمارکی بودبه هریک از ما کلاسور بزرگ سفیدی اهدا کرد وه روی جلد آن جلدی پلاستیکی کشیده شده بودودرداخل آن میشد کاغذ یا عکسی را قرار دادوگفت آنچه طرح میدهیم وانجام میدهیم همراه با تمامی جزوه ها وعکسهایماندر این کلاسور بعنوان نمونه ی کار ما باید جمع گردد اما پیش از شروع کاراولین نقاشی و کار کلاسی ا ین ست که هریک به سلیقه ی خودباید دو نقاشی بکشید که یکی در روی جلد قرار میگیرددومی در پشت جلد که اتمام کلاس ما خواهد بود و مطلب وموضوع نقاشی این است:روی صفحه : کار را با هدف شروع می کنمپشت صفحه: به قله ی خواسته هایم رسیده ام!بنظر من این زیباترین تشویق ومحرکی بود که یک استاد میتوانست درشروع کلاسبه شاگردان خود بدهدکمک به همگان ، عشقی است که به برجستگان کمک می کند راه های سرفرازی را بیابند . ارد بزرگو...اگر به موفقیت خود واقعا ایمان داشته باشید حتما پیروز خواهید شد. *داوید شوارتزو بازبگفته اُرد بزرگ* ما همان هستیم که میخواهیم باشیم*به این معنا که اگر قصد کنم کسی باشم خواهم بود حال دربدترین یا بهترین شکل آنحتی در بحث روانشناسی نیز گفته میشود:*تکرار یک حرف بخود در هرروز وهر لحظه وهر ثانیهباعث باور آن در درون تو میشود*وشاید اینرامیدانید که پایه ی طب روانشناسی بیش از هرچیز بر قدرت تلقین استوار میباشدمن اگر روزی صدبار بخو دبگویم من شادترین آدم دنیا هستمبزرگان میگویند: سقف آرزوهايت را تا جائي بالا ببر كه بتواني چراغي به آن نصب كني.حتی اگر نباشم احساس سرخوشی بمن دست خواهد دا د,البته اگر خود آنرا باتمام دل باور داشته باشم!حسن دعا بدرگاه پرورگار نیز درهمین است:گفتن وتکرار خواسته ها که بنوعی تخلیه روحی درجائی دیگر امید بخشیدن بما که :کسی درد مرا میداند وحرف مرا میشنودوامید به برآورده شدن دعا که وقتی درباور خود میدانیم از درگاه او شنیده میشویمهرچقدر درگرفتاری ومشکلات دردرون خود روزنه ای ازامید را میگشائیمکه طاقت وتوان آدمی را بیشتر میکند تا با صبر وتحمل بانتظار بهتر شدن اوضاع باشدپس هیچ چیز بی دلیل نیست وهمچنین عشق ووجود عشق در زندگی آدمیکه در درجه ی اول دوست داشتن را در با نام مادر میآموزیم وچون عقل کودکانه بدرک رسیدبا عشق بخدا آنرا آموزش می بینیم.پس عشق حتی در جنبه ی غمناک خود نیز میتواند ره گشائی باشد برای داشتن امیدی درناامیدی هاهیچ گاه عشق به همدم را پاینده مپندار و از روزی که دل می بندی این نیرو را نیزدر خویش بیافرین که اگر تنهایت گذاشت نشکنی و اگر شکستی باز هم نامید نشوچرا که آرام جان دیگری در راه است . ارد بزرگبه اشعار شاعران ونویسندگان نگاه کنیدآنان که از جدائی وفراق مینویسند اکثرا درمیانه ابیات وسطرهای ایشانروزنه ای ازامید را میتوان یافت که شاعر ونویسنده از آن درغالب کلمات حرف میزندامید به بازدیدن وبرگشتن یارامید حتی برای یکبار دوباره دیدن اوو....یا شاید باخود ارام گرفتنی بااین یاد که عشق او که رفته است زیباترین خاطره زندگیم بود.!که شادی دل میگردد وآرام دل عاشق.پس میبینیم درنا امیدی بازهم امیدی نهفته است .این لازمه زندگی انسانیستهرگز نترس برای فاصله هایئی که میان آرزوها ورویاهایت با حقایق وجود دارد همانقدر که بتوانی رویایش را داشته باشی میتوانی انجامش دهی *بلوا دیویسعشق هم برای بودن وزیستن وادامه ی هستی لازمه ای انکار ناپذیر است . __________________________*آ خرین راه*بسیار آرام آمدم شاید.. حتی.. پاورچین آنقدر آرام که سایه ام نیز احتیاط میکرد... مبادا... ..آه..!!! گذر ازاین کوچه ها... اما... آنــگونـه کــه مــی پنــداشتمآسـان نبــود می ترســـیدم از دیــدن ودیــده شدن از دوبــاره ... بر لبــی بودن در نـــگاهــی جــستجو شــدن وباز دلشــکسته پـای پـس کشیـدن ورفـتن آرام ...آرامــتر از...صـــدای قـــلبم آرامتـر از طپش های درون سینه ام حتی آرامـــتر آمــدم وهــمینگونه آرام نیــز ...خـواهم رفــت مـــرا... دیــگر نـــخواهــی دیــد کــلامـی زمـن دیگر... نـخواهـی شـــنید وشـــا یــد گاه قـــلم بـاز بـــگرید... ونــاله ای برخـــیزد ازســـوزش نـوک قـــلم بــر واژه های.. دلشـــکسته ام و از اشـــکهای دردآگـــین شــبانه ام ردپــائی بــماند در شــعرم در آغــوش تـــنهائی در آشـــیانه شـــعر در آغـــوش شـــعر یا درکـــوچــه بــاغ هــای تـــرانــه ام ودر کنج خلوت شعرم عطر... دلتنـــگی بپــاشـــد دیگر آرام خواهم گرفت..اگرچه بغض در گلــو آه در ســـینه... تـــنهای تــنها در دلشـــکستگی ی شـــیداوش روحـــم که در هــزاربــاره گی زنــدگیــم... شـــکست آری شـــکست.... بــی هــیچ گنــاهی ...امـــا امــا...زیــن پــس.. مــرا نخواهـی دیــد نـه تــو...نــه او...نـه هـــیچکس تـــعجب نــکن حـــتی اگـــر تــرا نــیز صـــدا نکــنم...یــا چشــم بــرتـــو ببنـــدم و خـــلــوتم را... زار بگـــریم د یــگر جــز شـــعر... ازمن ... هیچ نمانده اســت نه حتی در آشیانه هایم!!! اما...مــن هـــمیشه در ســکوت مــــیروم مـــن آخـــر ..از بـــدرود بیـــزارم از خــدا حــافظ گـــفتن ها... در رنــجم ... بـــسیار.. آخـــرگـــفته ام: بــــدرود تــوان بــاردیــگر گـــفتنم نیـــست نــه دیـــگر بــاتــو...نــه دیـــگر بــس اســـت ...مـــرا ســـلامی آغـــاز نمــیکنم دیـــگر کــه بــدرودی... در پــی داشــته بـاشــد امــا بـرای تــو.... بــرای او وبــرای هـــمه در دل هـــزار هـــزار آرزوی خـــوب را آرزو میــــکنــم آه... آمـــدم ...به آرامـــی میــروم دگـــربار... آهســــته ودیگر نــخواهـــم خـــواند... حــتی زیــر لـــب *هـــمسفر ..آهســـته تر.. ازکـــنار مـــن گـــذر *راه تـــو.. راه مـــن اســت.. بــی تـــو کـُُـو یـک هــمسفر *هـــمسفر ایــن راه مـــا .. *..راه عـــشق است و صـــفا بـــردی از یـــاد مــــگر؟؟؟ تــــو وفـــای عـــشق مـــا؟ ....این اما شــــعری بـــود در ... روزگـــاری... کـه بـایــد فـرامــوشـش کنــم در دوبــاره گـــی... شکـــستن نـــه... دیــگر نــمیخوانم ... ...نمــی تــوانـم...نمــی تــوانـم!!! زیــن پـــس اما زنــدگانـــیت خـــوش بــاد کـــه مـــیدانـــم زین پس ...هـــــمیشه هـــزار خــاطــره را با دل مــی کشـــم با روح مـــی بـــرم و در خــــود مــــیمـــیرم نمیــــگویـــمت: بــامـــید دیــــدار کــه دیــداری نــخواهــد بــود نمیــگویــم ونه حتی تا بـــعد....وآه چــه بــی ثــمر بــود ایـــن گــذر چــه پُـــر اثـر بـــر مـــن فـــقط بــه فـــقط ..مـــیگویـــم تــرا شـــاد باشـــی وخــوشبـــخت کــامـــران باشـــی و در امــان خـــــدا یــادت هـــمراه دلــم مـــیماند در راه...راه ِ رفـــــتن یـــاد تــــو...تـــو ..و حــــتی تـــو 1383ف.شیداهیچ گاه عشق به همدم را پاینده مپندار و از روزی که دل می بندی این نیرو را نیز در خویش بیافرینکه اگر تنهایت گذاشت نشکنی و اگر شکستی باز هم نامید نشوچرا که آرام جان دیگری در راه است . ارد بزرگ | |
|
ستاره عباسی مدیر ارشد ( فرهنگ و هنر )
تعداد پستها : 1304 سن : 39 آدرس : Aalborg University . Denmark از ایشان سپاسگزاری شده : 325 امتیاز : 64021 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: بُعد سوم ( آرمان نامه فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی) از فرزانه شیدا الأربعاء أغسطس 19, 2009 11:51 am | |
| آام جانی که میتواند دردرون خودتو باشد اینکه بگوئی یادش بخیر عشق زیبائی بود
خاطره ای دوست داشتنی
روزگاری خوش.سلامت باشد وشادمان وخوشبخت
وبااین حرف دل عاشق هرچند شکسته آرام میگیرد
چراکه بهترین ها را برای او که دوستش میدارد خواسته است با امید اینکه
اورا که دوست میدارد یا دوست داشته است خوشبخت زندگی کند حتی بودن او.!
واین یعنی عشق. __________________
عشق همچون توفان سرزمین غبار گرفته وجود را پاک می کند
و انگیزه رشد و باروری روزافزون می گردد . ارد بزرگ
همین که شادی او وارامش دل خود واورا نیز طلب می کنی بزرگتریت عشق ومحبتی ست که میشود داشت
به گفته بزرگان نگاهی میکنیم
:
عشق آن نیست که هرلحظه کنارش باشی
عشق آن است که هرلحظه بیادش باشی
و همچنین: همینقدر که کسی را دوست بداریم ودوستمان داشته باشد کافیست
لازمه ی عشق تنها در بهم رسیدن نیست
اینکه با آتشهای درونی بسوزی
وشادی را همچنان در دل داشته باشی
خود یک موفقیت در زندگی ست!
*والتر پاتر دراینجا فرگرد عشق را بپایان میبریم امید استفاده برده باشید
به قلم فرزانه شیدا
http://b4armannameh.blogspot.com/
| |
|
admin مدیر ارشد انجمن
تعداد پستها : 1473 سن : 61 آدرس : Swedish Orodists از ایشان سپاسگزاری شده : 4 امتیاز : 59509 Registration date : 2008-10-23
| عنوان: رد: بُعد سوم ( آرمان نامه فیلسوف حکیم اُرُد بزرگ خراسانی) از فرزانه شیدا الأربعاء أغسطس 19, 2009 12:02 pm | |
| برای خانم فرزانه شیدا شاعر و نویسنده گرامی آرزوی توفیق بیش از پیش دارم . | |
|