هفته های اخیر سریال حضرت یوسف در حال پخش شدن است ، سریالی که مورد توجه عموم مردم قرار گرفته است ، فیلمی که در آن زلیخا عاشق حضرت یوسف میشود. *** مصطفی زمانی متولد سال 1361 و دانشجوي رشته مديريت است و براي ايفاي اين نقش آموزشهاي مختلفي را ديده و با حضور در كلاسهاي ورزشي و بدنسازي فيزيك خود را به اين نقش نزديك كرده است.
***
دنبال يك زندگي راحت هستم
تا مي گويي يوسف، همه چهره اي را مجسم مي كنند كه با ديدنش اگرچاقو به دست داشته باشي حتماً دستت را خواهي بريد. ازاين قصه كه بگذريم، با خودم فكرمي كردم پيدا كردن يوسف ازميان خيل چشم رنگي هايي كه عرصه سينما را به دست گرفته اند خيلي هم نبايد سخت باشد.
يوسفي كه ازميان 3 هزارنفربراي مصاحبه مي آيد نيزيكي ازهمان چشم رنگي هاست كه با مو و ريش بلندش بيشترمرا به ياد مسيح مي اندازد. او خيلي اتفاقي گذارش به شهرپر وسوسه و خيال انگيزسينما افتاده و هنوز روزهاي دوست داشتني و دشوارشهرت براي او از راه نرسيده است. به همين خاطرمي شود هر جايي نشست و با او از يوسفي حرف زد كه به قول خودش هيچ شباهتي به آن كه حالا مي بينيم ندارد.
گويا مو و چشم هاي رنگي اش را تيره كرده اند، مي گويد: زيبايي را گرفته اند تا معصوميت ببخشند.
دلش نمي خواهد او را از گروه همان چشم رنگي هايي ببينيم كه راه دشوارسينما را به خاطرزيبايي چهره شان يك شبه پيموده اند. مي گويد به ضابطه معتقد است و بيش از آن به سرنوشت.
ما هم نمي خواهيم مثل برخي منتقدان كه او را نا بازيگرشهرستاني معرفي كرده و[به قول خود زماني] با سليقه اي عمل كردن كينه خود را دردل او نشانده اند، بازيگري اش را به بوته ي نقد بكشانيم. مي نشينيم به انتظار و نقدها را مي گذاريم براي بعد. بازيگري بي شك مهارتي نيست كه بشود داشتن يا نداشتن را درچهره ي او جستجو كرد.
يوسفي كه حالا مي بينيم جوان 23 ساله اي است اهل فريدون كنار. اوشبيه همه جوان هاي دور و برم لباس پوشيده و يك غرورپنهاني را درتكان دادن هاي دست و حتي نگاه كردنش به آدم هاي ميزكناري مي بينم. تعجب نمي كنم وقتي مي گويد دو تا دوست بيشترندارد وهمكلاسي هايش مي گويند: فلاني به زمين هم فخر مي فروشد.با مصطفي زماني دريك شب زمستاني گفتگومي كنم. تا به خانه برسم به يوسفي فكرمي كنم كه تصويري كردن حقيقت زيبايي اش بي شك كار دشواري است ( كه شايد ازعهده ي هيچكدام ازاين خيل چشم رنگي ها برنيايد).