گابريله مارکوتي*او ترجيح داد دنياي فوتبالش را در قطر به پايان ببرد بيشتر هم به اين خاطر
که به گفته خودش فوتبال جايي براي بازيکني مثل او نداشت. آن موقع به من مي
گفت؛«من سريع نيستم. من هيچ وقت بدنم آنقدر قوت نداشت که تمام طول بازي و
مثل ديگر هافبک هاي وسط 90 دقيقه تمام بدوم. به خصوص که در سرزني هم
توانايي زيادي نداشتم. بدنم قوي نبود. نمي توانستم بازيکن مقابلم را دريبل
کنم و تکل زن خوبي هم نيستم اما خوب پاس مي دهم.» اين حرف هاي پپ
گوارديولا است. او واقعاً مي توانست آن موقع خوب پاس دهد و احتمالاً هنوز
هم مي تواند. او مي تواند به طور مداوم توپ را با چنان دقت و هوشي پاس دهد
که فقط در کلاس خودش مي گنجد. او مترونوم تيم افسانه يي يوهان کرويف بود
که لقب «تيم رويايي» به آن داده بودند؛ تيمي که اوايل دهه 90، چهار عنوان
قهرماني پياپي در لاليگا به دست آورد و قهرمان باشگاه هاي اروپا در سال 92
شد.
تماشاي آن تيم به آدم هيجان مي داد؛ آندوني زوبي زارتا در چارچوب، رونالد
کومان مثل يک رئيس در خط دفاع، خوسه ماريا باکرو در خط مياني مي درخشيد،
مايکل لادروپ درخشان بود، تکسيکي بگيريستين و هريستو استويچکوف در نقش بال
هاي کناري شعبده بازي مي کردند و البته روماريو هم در تعداد بالا براي تيم
گل مي زد. اما مرکز چرخ هاي اين تيم کسي نبود جز گوارديولا. با چنين سابقه
يي و با جمله يي سرشار از قدرداني نسبت به کرويف؛«بدون او، من هيچ وقت نمي
توانستم در سطح اول فوتبال بازي کنم.» مقايسه بارساي کرويف با نسخه روشده
گوارديولا که اولين فصل مربيگري حرفه يي اش را مي گذراند، اجتناب ناپذير
است. شباهت اين دو تيم وسوسه انگيز است. دي آلوز، همان سرخي بارخوان راست
پا است. تيري آنري نقش استويچکوف را بازي مي کند. مسلماً ليومسي هم مدل
توسعه يافته بگيريتسين است. رافا مارکس هم مثل کومن توپ ها را از عقب زمين
جمع مي کند و البته ژاوي هم جاي گوارديولا را پر مي کند.
وسوسه انگيز است اما مقايسه اين دو تيم اشتباه است. اين تيم بارسلونا شايد
خصوصيات مشترک با تيم رويايي کرويف داشته باشد(اصرار بر پاس هاي زياد،
خلاقيت و توانايي در به ثمر رساندن گل هاي زياد) اما اين تيم متفاوتي است،
تيم خلق شده توسط کرويف در فضا و مکان خاصي وجود خارجي داشت اما اين تيم،
تيمي مدرن از همان تفکر است که همين يعني تفاوت.براي شروع بايد گفت تيم
کرويف يک هافبک دفاعي صرف نداشت. گوارديولا جلوي چهار بازيکن خط دفاعي
بازي کرد اما او يک هافبک دفاعي نبود(به ادعاي خودش). اين کار را در تيم
پپ سرخيو بوسکه يا ياياتوره به عنوان اسب هاي کارگر خط مياني انجام مي
دهند و دليل حضور آنها در اين پست هم کاملاً منطقي است. در فوتبال مدرن که
کمتر تيمي با دو مهاجم مرکزي بازي مي کند، بايد يکي از بازيکنان حمله
کننده عقب بيايد يا اينکه يک بازيکن مياني بين خط حمله و خط مياني قرار
گيرد و در چنين شرايطي يک يا دو بازيکن دفاعي بايد اين بازيکن را متوقف
کنند. مقايسه ميان ژاوي و گوارديولا هم درست نيست. مسلماً هر دو پاسورهايي
استثنايي هستند که دو فاکتور فضا و زمان را خيلي خوب مي شناسند.اما ژاوي
بازيکن کامل تري است و يک مدل مدرني از هافبک هاي وسط بازي ساز است. گرچه
همه مي گويند گوارديولا تا به امروز کاري استثنايي انجام داده. به عنوان
يک سرمربي تازه کار او بايد در بازار نقل و انتقالات به حرف ديگران گوش
کند و با آنچه به او پيشنهاد مي شود بسازد. اين رازي است که همه مي دانند
يعني باشگاه بارسلونا به او گفته تنها در صورتي مي تواند بازيکن به تيم
اضافه کند که اتوئو و آنري مصدوم شوند. آن موقع هم تازه فقط مي تواند
مهاجم بگيرد.گرچه همه به گوارديولا گفته اند بايد با همين دو مهاجم سر کند
و هر دو را در ترکيب اصلي قرار دهد. گرچه هر دو فصلي خسته کننده را به
پايان رسانده بودند. علاقه آنري به بازي در بارسا سوال اصلي همه است.
اتوئو هم در آستانه يک مصدوميت ديگر است که دوران کاري اش را تهديد مي
کند.با اين حال هر دو نقش خود را تا اينجا خوب بازي کرده اند. مسي هم همين
طور. بوسکه که روز به روز به عنوان هافبک دفاعي بهتر ظاهر مي شود هم عالي
است و همين بازي هاي خوب او به ژاوي اجازه مي دهد تا بيشتر در کارهاي
هجومي شرکت کند و به سيودوکيتا تازه وارد اجازه دهد راحت تر در خط مياني
جولان دهد.مسلماً تيم گوارديولا هنوز کار دارد و سوالات زيادي پيرامون اين
تيم هست. چه اتفاقي مي افتد اگر زانوي اتوئو دوباره مشکل ساز شود؟ وقتي
مصدوميت گابي ميليتو رفع شود، چگونه در خط دفاع قرار خواهد گرفت؟ چه مدت
آندرس اينيستا مي تواند دور از ميادين بماند؟ چه مي شود اگر بويان کرکيچ
مثل يک بازيکن 18 ساله بازي کند و نه بازيکني پخته؟ و از همه مهم تر آيا
بي تجربگي گوارديولا بارسا را به پايين خواهد کشيد؟هيچ شکي نيست که تيم او
محصولي ناتمام است اما در عين حال اين هم درست است که گوارديولا به بارسا
هويت و چارچوبي داده که مي تواند در آن رشد کند. چيزي که از همه جالب تر
است اين است که او اين کار را با احترام به ميراث فوتبالي باشگاه انجام
داده و سعي کرده آن را در قالب دنياي مدرن ارائه دهد.
*ستون نويس «اسپورتس ايلاستريتد