من پيشنهاد ميكنم هر روز صبح در ادارات و كارخانهها و آموزشگاهها، نيم ساعت تا يك ساعت همه ورزش كنند.
بايد قهرمانسازي را متوقف كرده و با يك نهضت بزرگ، ورزش را از كودكستان تا كارخانهها و همه ادارات تعميم داد.
اين
نخستين بند گفتوگوي غلامرضا تختي است كه در حدود چهل سال پيش با نشريه
«فردوس» انجام شده است؛ گفته هايي كه هنوز پس از چهل سال تازگي دارد و
هنوز همتي براي تحقق بخشيدن به آنها وجود نداشته است.
وي در ادامه
ميافزايد: بسياري از جوانان كه شور و شوق خاصي نسبت به وطنشان دارند،
جسماً ضعيفند و روحاً كسل و ناتوان و آرمانهاي ملي را فراموش كردهاند و
عزت نفس و شجاعت خود را از دست دادهاند.
تختي از آن چهرههايي است
كه بسياري از جنجالهاي مطبوعاتي به او نميچسبد، ولي متأسفانه از فرط
تواضع اغلب پايش توي چنان چالههايي ميرود و درميماند كه چه بكند.
در
گفتوگويي كه دست داد، او از همين مقوله صحبت كرد و سر درددل را گشود و
بعد گفت كه دارد تمرين ميكند تا شايد براي مسابقه آماده شود! يك سؤال من
در اين مورد انگار عقده او را گشود.
ـ چرا تمرين ميكني، ميخواهي باز هم قهرمان شوي؟
او در هيبت يك پهلوان ميگويد: نه، به هيچوجه؛ من ورزش را دوست دارم. تمرين ميكنم براي اينكه ورزش كرده باشم.
بعد
انگار چيزي يادش آمده باشد، به هيجان ميآيد و با شور و شوق ميگويد:
راستش اينكه مدتي است به اين نتيجه رسيدهام كه مردم ما احتياج دارند
ورزش كنند. ورزش به نحو دلگيري در ايران عقب است و به نحو بارزي دارد
تشريفاتي ميشود ـ قهرمانسازي را نميگويم ـ در اين راه پيشرفت كردهايم
ولي از ورزش عقبيم و به خصوص جوانان ما آنقدر كه به سوي بيحالي و ضعف
گرايش پيدا ميكنند، به ورزش رغبت نشان نميدهند و عجيب است كه بسياري از
هموطنان و دوستانم كه شور و شوق خاصي نسبت به وطنشان دارند، جسماً ضعيفند
و روحاً كسل، اين مال اين است كه ورزش نميكنند.
با حيرت پرسيدم: حرفهاي مهم و بزرگ و تازهاي است، چگونه به اين نتايج دست يافتيد؟
تختي
گفت: من جوانان وطنم را دوست دارم. مدتي بود در پي علت و دليل ضعف نفس و
شجاعت و شهامتي بودم كه از كف دادهاند و آرمانهاي ملي را فراموش
كردهاند، براي اينكه جسما عليل و خستهاند، توانايي اخلاقي خود را به
نحو بارزي از دست دادهاند، بديهي است بيميلي به توانايي و ورزش، علاقه
خاصي به سيگار و قوه و تفريحات ديگر پيش ميآورد و براي مردم ما و به خصوص
جوانان ما كه بايد شور و شوق به خصوصي براي آرمانهايشان داشته باشند، اين
بليه بزرگي است.
ـ آيا پيشنهاد خاصي براي اين كار داريد؟
با
تواضع هميشگياش ميگويد: من كارهاي نيستم، ولي سعي ميكنم كه اين فكر
تازه خودم را نيز به ساير دوستان ورزشكارم تعميم دهم كه براي ترقي و تعالي
ملت ايران، يك «نهضت ورزشي» به وجود بياوريم. براي اين كار ميتوانيم چند
دوره، قهرمانسازي را كنار بگذاريم و تا حدودي دور تماسهاي خارجي و
مسابقات جهاني را خط بكشيم و به حداقل برسانيم و در عوض با همكاري مردم،
سعي كنيم با امكانات بيشتر، ورزش را از كودكستان تا كارخانه تعميم دهيم و
بهتر است براي اين منظور، ورزش در سراسر ايران اجباري شود. ما از اين كار
نتايج حيرتانگيزي ميگيريم و مهمترينش اين است كه خصلت جوانمردي و
مليتخواهي را در مردم برميانگيزانيم. صرف نظر از اينكه به اين طريق با
الكل، اعتياد و بيماري و بلاهاي ديگر نيز خود به خود مبارزه ميشود.
من
ميگويم چه مانعي دارد كه در تمام ادارات، كارخانهها، دبستانها،
دبيرستانها و كودكستانها و مراكز ديگر همه را مجبور كنند كه صبحها از
نيم ساعت تا يك ساعت ورزش كنند و ساعات كار اداري از 9 صبح شروع شود و يك
ساعت اختصاص به ورزش يابد؟ و عدهاي را هم ملزم كنند كه پياده به سر كار
خود بيايند. براي اين منظور، مسابقات پيادهروي، دو و ميداني و ساير
مسابقات در رشتههاي ديگر افزايش يابد.
به اعتقاد من، اين يك نوع ريشهكني يأس و ذلت در نسل جوان و يك زيربناي مطمئن براي اجتماع نوين ايران است.
ملت
ما ميتواند با بهرهگيري از سنتهاي باستان و اعتلاي جوانمردي و زنده نگه
داشتن خصلتهاي بزرگي و نجابت و شرافت و با سجاياي نيك شهامت و شجاعت،
زيربناي محكمي براي افتخارات ملي خود بسازد و براي اين منظور، واقعا جاي
تأسف است كه در مملكت ما از ورزش و تأثير آن در زندگي اجتماعي مردم غافل
ماندهاند و يا به آن به صورت يك چيز تشريفاتي مينگرند.
اين
اعتقادي است كه من فكر ميكنم بسياري از مردم ايران و جوانان روشنفكر،
ميتوانند با همدلي و مبارزه در راه آن، خدمت بزرگي به مملكت خود بنمايند
و راه نجاتي است براي استعدادهاي جوان ما كه با زهرآبهاي اعتياد و فساد
دارند ميخشكند!
دست تختي را صميمانه ميفشارم. براي اولين بار است
كه يك قهرمان، يك پهلوان و يك چهره موفق و پيروز با جهانبيني و وسعت نظر
خاص، شعاع بيشتري را مينگرد و به دردهاي عميقي فكر ميكند و در وراي
مسائل خرد و حقير ورزش فعلي ايران، به مملكتش و آرمانهاي ملتش ميانديشد.
ـ تختي درود به تو... !