در مدح 36 گل زده در بازي هاي سه شنبه شب ليگ قهرمانان
شاگردان جاي استادان را تنگ مي کنند
محمدوالا يزداني
36 گل در 8 مسابقه. ليگ قهرمانان اروپا سه شنبه شب آمار خيره کننده يي از خود ارائه داد و يکي از باشکوه ترين شب هاي اروپايي را براي آنهايي که فوتبال را به خاطر خودش دوست دارند، رقم زد. آرسنال در ترکيه 5 بر 2 فنرباغچه را له کرد. يونايتد در «اولدترافورد» به راحتي از سد سلتيک گذشت، ويارئال در پرگل ترين مسابقه 6-3 آلبورگ دانمارک را شکست داد و ليون هم در بخارست با درخشش بنزما و فرد، استوا را در هم شکست. اما بدون شک در پس پرگل ترين مسابقات سه شنبه شب نکته يي نهفته که بحث خيلي ها است. آيا واقعاً تيم هاي کوچک تر بايد در ليگ قهرمانان اروپا حضوري فعال داشته باشند؟ آيا معتبرترين ليگ باشگاهي اروپا جاي تيم هايي مثل آلبورگ، باته بوريسوف و حتي استوا بخارست است؟ اين تيم ها در گروه هايشان بيشتر شبيه زنگ تفريح هستند تا مدعي. وقتي فنرباغچه از آرسنال 5 گل مي خورد، مي توان گفت براي رعايت عدالت يک تيم از انگليس کم مي کنيم و به باشگاهي ديگر مثلاً در استوني مي دهيم؟ اين طرح ميشل پلاتيني رئيس يوفا براي سال هاي آينده است. او مي خواهد مثلاً تعداد باشگاه هاي فرانسوي، آلماني و حتي انگليسي، ايتاليايي و اسپانيايي را کم کند و جا را براي تيم هايي به خصوص از شرق اروپا باز کند. آيا واقعاً مي توان توجيهي براي کار پلاتيني پيدا کرد؟شايد آنهايي که با پلاتيني موافق هستند، دليل محکمي براي خودشان داشته باشند؛ اينکه فوتبال بايد در سطح اروپا پيشرفت کند، قدرت تقسيم شود و تيم هاي کوچک هم اين شانس را داشته باشند تا در بالاترين سطح فوتبال حضور داشته باشند.اين حرکت پلاتيني عملاً رعايت عدالت ميان باشگاه ها در اروپا است و تمامي اين ايده ها را در دل خود دارد اما آيا اين کار ظلمي به هواداران فوتبال نيست؟ آنهايي که ليگ قهرمانان را آوردگاهي براي رويارويي غول ها مي دانند، حالا مجبورند براي تماشاي بازي هاي تيم محبوب شان، تيمي کوچک را تحمل کنند. شايد يک مثال ساده ذهن ها را روشن تر کند. وقتي رئال مادريد مقابل باته بوريسوف نماينده بلاروس بازي مي کند، چه کسي دوست دارد اين بازي را ببيند؟ حتي اگر هوادار دوآتشه رئال هم باشد، حاضر نمي شود پاي تلويزيون بنشيند و اين مسابقه را تماشا کند چه برسد به اينکه وسايلش را جمع کند و به فکر سفر بيفتد. تماشاچي چه از نوع تلويزيون چه از نوعي که دائم به ورزشگاه مي رود، براي بازي يوونتوس - رئال ميخکوب مي شود و حاضر است از هر تفريحي بزند تا اين مسابقه را مستقيم تماشا کند. شايد تماشاي ديدار رئال - باته براي آنهايي که در بلاروس زندگي مي کنند فوق العاده جذاب و حتي حياتي باشد اما تماشاگري خنثي حاضر نمي شود وقتش را پاي اين مسابقه بگذارد. او ترجيح مي دهد گل فوق العاده الکس دل پيرو را تماشا کند، جدال هاي تماشايي دل پيرو-کاناوارو را نگاه کند و از آن لذت ببرد. او دوست دارد واکنش کاناوارو به هواداران يوونتوس و هو کردن هايشان را روي تصويري بسته از چهره مدافع ايتاليايي رئال ببيند.در اين شرايط مخالفان کافي است موافقان طرح پلاتيني را به موسيقي ليگ قهرمانان ارجاع دهند به جايي که مي گويند؛ «اينجا جاي استادان و بزرگان است.» اروپا و ليگ قهرمانانش جاي تيم هاي کوچک نيست چون فقط با تحقير آنها تمام مي شود، حقارتي که سه شنبه شب مي شد آن را در چهره لوئيس آراگونس سرمربي فنرباغچه ديد، مي شد آن را در چهره بازيکنان آلبورگ يا استوا بخارست هنگام خروج از زمين ديد. شايد بهترين حرف ممکن را در گروه مخالفان، مارتين ساموئل ستون نويس روزنامه تايمز بزند؛ «شايد بدهي باشگاه هاي انگليسي با بدهي ديگر تيم هاي اروپايي فرق دارد. شايد ليگ برتر به اندازه ليگ فرانسه، بلاروس و حتي قبرس رقابتي نباشد؟» آيا واقعاً پلاتيني حاضر است به جاي تشويق آرسنال به عنوان تيم چهارم فصل گذشته ليگ برتر روي نام آن خط بکشد و در نقطه مقابل براي باته بوريسوف يا مثلاً آنورتوسيس قبرس فرياد بزند؟ آيا او حاضر است فوتبال زيبا و روان آرسنال، ويارئال و ليون را فداي تيم هايي چون فنرباغچه، آلبورگ و استوا بخارست کند؟ شايد اين کار او در نگاه اول برقراري عدالت باشد اما نبايد شايسته سالاري را فراموش کرد. شايسته سالاري عدالت را در دل خود دارد و پلاتيني شايسته ها را کند خواهد گذاشت. او چشمانش را بسته و فقط براي انتخابات دوره بعد يوفا مي خواهد راي شرق اروپا و کشورهاي کوچکش را جمع کند. آيا اين خيانت به فوتبال نيست؟